اخلاق و اخلاق مداری
کلمه اخلاق جمع خلق است که به معنای شکل درونی انسان و سرنوشت و سیره آمده، به غریزه و ملکات و صفات روحی و با طنی که در انسان وجود دارد، اخلاق گفته می شود و به کردارها و رفتارهایی که از این خلقیات، ناشی می شود نیز اخلاق یا رفتار اخلاقی می گویند،
وقتی اخلاق و خلق به معنای سرشت و سیرت استعمال می شود اعم از صفتهای نیکو و پسندیده مانند امانتداری، راستگویی یا سجایای ناپسند مثل غیبت، نفاق و دروغ گویی می باشد. ( اخلاق اسلامی، ایت الله محفوظی، نشر مشهور، ص29) گاهی به جای خلق به ضمه خاء تنها با ضمه خاء و لام خوانده می شود که قرآن خطای به پیامبر می فرماید « انک علی خلق عظیم» قلم، آیه 4) یعنی ای پیامبر تو بر اخلاق سیرت و سرنوشت عظیمی هستی.
اهمیت اخلاق به اندازه است که قرآن هدف از ارسال پیامبران را تهذیب نفس ومهذب بودن اعلام کرده است « او خدایی استک ه درمیان عرب امی پیامبری را بر انگیخت که آیات او را بر آنان بخواند و آنها را از پلیدی و زشتی ها منزه سازد و کتاب وحکمت به آنها بیاموزد...» حتی در سوره شمس با یازده قسم رستگاران را کسانی معرفی می کند که تهذیب نفس خودسازی و اخلاقی نیکو داشته باشند(سوره شمس، آیات1-11)
و پیامبر اکرم نیز در اهمیت اخلاق فرموده است که انما بعثت لاتمم مکارم اخلاق (مستدرک الوسائل، ج2، ص282)
در عین حال ضرورت از سه جنبه برای انسان لازم و ضروری است 1- آرامش روانی فرد،2- آرامش اجتماعی 3- رسیدن به کمال مطلوب الهی(محفوظی، ص35)
اما سؤال اینجاست که آیا عده ای که درجامعه ما هستند، این مباحث اخلاقی را نمی دانند و عمل نمی کنند یا می دانند و عمل نمی کنند، اگر نمی دانند پس چرا به دنبال یادگرفتن نیستند و اگر می دانند و عمل نمی کنند چرا؟!
اول باید گفت انسان جماعت طبق آیه «ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی» (یوسف،53) دارای نفسی است که او را به طبیعتی حیوانی فرا می خواند، و فطرت پاک او نیز او را به سمت پاکیها فرا می خواند، اما چون گرایش به حیوانیت برای انسان جذاب تر و راحت تر است، نفسش او را به سمت بدیها می کشاند، مگر آنکه از باب فلاح و رستگاری به خود سازی و تزکیه نفس بپردازند،(سوره شمس، آیات1-8) از سوی دیگر نگاهی به وضعیت مباحث اخلاقی در میان جامعه دال بر عدم اصلاح نفس در جامعه و مخصوصا بین عده ای از مسئولان است.
اما به تمام عالمان و مسئولانی که توجهی به امور اخلاقی ندارند باید این آیه را گوشزد کرد که « وبرای آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی از آن (دستورات) سرپیچی کرد و درنتیجه شیطان به او دست یافت که سرانجام از گمراهان شد. و اگر می خواستیم(مقام) او را با این آیات (علوم و دانشها) بالا می بردیم (اما بر خلاف سنت ماست، لذا او را به حال خود رها ساختیم) ولی او به پستی گرائید و از هوای نفس خویش پیروی کرد. او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی دهانش را باز و زبانش را بیرون خواهد کرد و اگر او را به حال خود واگذاری باز همین کار را می کند(آنچنان تشنه دنیا پرستی است که هرگز سیر نمی شود) این سرگذشت جمعیتی است که آیات ما را تکذیب کردند، پس این داستانها را برای آنها بازگو کن شاید بیندیشند و آگاه شوند(سوره اعراف، 176)( به نقل از کتاب تکامل در پرتو اخلاق، غلامرضا سلطانی، جلد اول، ص19)
آنچه که مهم است در این مباحث و برای شما دانشجویان می تواند مفید باشد پاسخ به این سؤال است که دلیل بهتر بودن اخلاقیاتی چون منظم بودن، امانت دارد بودن، مسئولیت پذیر بودن و... در کشورهای غربی چیست؟ و آیا در جامعه ما اخلاقی بودن هزینه ندارد؟
در پاسخ به این پرسش می توان گفت اولا نمی توان به گفته ها اکتفا کرد و مطمئن بود در اخلاق فردی و اجتماعی آنان که اخلاقی بهتر دارند، اما آنچه از روی تولیدات و ا جناس آنان می توان نتیجه گرفت آن استکه آنان در چند مورد از ما برتری دارند و آن امانت داری و مسئولیت پذیری و در کار خود کم فروشی ندارند، بر عکس در جامعه ما عامل به قرآن نمی باشیم و متأسفانه به فرمایش امیرالمؤمنین(ع) توجه نداریم که فرمود کاری نکنید که دیگران در عمل به قرآن بر شما برتری بگیرند . و آیه قرآن می فرماید ویل للمطففین،(سوره مطففین) حال می بینیم که آنان در هر جایگاهی که هستند در مراکز صنعتی خود کم کاری یا وجود ندارد یا بسیار کمتر از آنچه در بین ما مسلمانان هست وجود دارد.
نکته بعدی که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که در غرب «خود» و «من» وجودی خودشان را گسترش داده اند، و هر گاه از «من» و «خود» سخن می گویند درواقع از کشور خود سخن می گویند یعنی نفع و قدرت خود را نفع و قدرت کشور خود می دانند، به تعبیر شهید مطهری آنان « خود» خویش را گسترش داده به ملی گرایی در حالی که ما « خودمان» از شخص خود فراتر نمی رود. و تمام آنچه می خواهیم برای خود فردیمان می باشد. در حالی که غربیان آنچه برای آنان اهمیت دارد خود ملی می باشد. این در حالی است که اسلام خواهان گسترش « خود » به امت اسلامی و انسانیت است.
از جمله اموری که در امور اخلاقی می تواند هم فرد و هم جامعه را از وضعیت بی اعتمادی و بی مهری هایی که در جامعه نسبت به همدیگر دارند نجات دهد اموری چون سعه صدر، امانت داری، ریا و چاپلوسی، گفتگو می تواند.
آنچه در جامعه ما مطرح است خود شخص است و تنها منافع شخصی مطرح است، اما در دیگر جوامع پیشرفته نه تنها فرد اهمیت پیدا کرده که این فرد به جامعه اطراف گسترش پیدا کرده و خود را کشور خود می داند و کشور را خود می پندارد.
شرک پنهان، و مرضی قلبی
این روزها در جامعه می توان دید افراد جامعه را نسبت به اهل ایمان و یا افرادی که به ظاهر گرایشی دینی دارند مشاهده کرد که دیگر متدینین آنگونه که باید مورد اعتماد اعضای جامعه خویش نیستند و افراد به ظاهر کم ایمانتر به دنبال بهانه برای دوری خود از این افراد هستند بخصوص با توجه به وضعیتی که در ادارات پیش آمده است، چرا که عده ای خود را بدون عیب دیده و دیگران را سراپا عیب در حالی که این به اصطلاح بی عیب ها عیب داران را به ریا و دوریی و چاپلوسی متهم می کنند، تا بتوانند پست های بالاتری بدست آورند، غافل از آنکه همه اهل ایمان چنین نیستند و قضاوت کلی آنها بی مورد بوده چنانکه تمام افراد بی ایمان نیز نمی توان در زمره دزدان و اختلاسگران محسوب کرد بر این اساس در این نوشتار به مسئله ریا اشاره داریم تا علاوه بر خود دیگران را نیز از آن برحذر داریم.
ریا و ان عبارت است از طلب کردن اعتبار و منزلت در نزد مردم بوسیله افعال خیر و پسندیده یا آثاریکه دلالت بر صفت نیک کند و مراد از آثار داله بر خیر و افعالیست که خود آن فعل خیر نباشد و لیکن ازآن پی به امورخیر توان برد مثل اظهار ضعف و بی حالی بجهت فهمانیدن کم خوراکی و روزه بودن.[1]
انسان از لحاظ طبیعی و فطرت خویش به دنبال بدست آوردن بهترین هاست و بهترین ها را خواستار است، تعالی طلب بودن انسان او را وادار می کند که گاه صفات رذیله و گاه صفات حسنه را در حد افراط پیگیر باشد که باز هم به صفتی رذیله تبدیل خواهد شد. در این بین البته انسان علاوه بر خواهان برتری جویی به دنبال جلب توجه دیگران به سوی خود است، همین نیاز طبیعی او که باید او را به سوی خدا بکشاند، عامل انجام اموری چون ریا، تملق، نمامی و ... می شود که اگرانسان مؤمن این صفات رذیله را در خود کنترل ننماید شرکی پنهان در وجود خود رشد داده که عبادت و اعمال نیک او را خواهد بلعید.
ریا از جمله صفات رذیله ای است که به طور معمول برای بدست آوردن دلهای مردم در وجود آدم ها ریشه دوانیده و انسانیت انسان را از او گرفته و او را علاوه بر سرافکندگی در دنیا به خسران آخرت نیز مبتلا خواهد نمود. آدم مرائی قصد به دست آوردن دل دیگران دارد و به همین منظور تمام اعمالش را بخاطر توجه آنان انجام می دهد که در صورت توجه دیگر آدمها برای مدت کوتاهی او به مقصد و مأوای خود رسیده و در صورت بی توجهی آنان از اینکه وقت و امکانات و عمر خویش را در آن راه نهاده و به مقصد و مقصود خود نرسیده عذابی درونی او را همراهی خواهد نمود.
از طرفی آدم ریاکار فراموش کرده که خدای منان است که دلها را به سوی افراد جذب نموده و اگر قصد چنین کاری هم داشته باشد باید کار را برای خدا انجام دهد تا او که صاحب قلب ها و دلهاست توجه آنان را به سوی او جلب کند. پس نام نیک را باید از خدا خواست و قلوب مردم را از صاحب قلب باید خواست ، تو کار را برای خدا کن، خداوند علاوه بر کرامتهای اخروی و نعمتهای آن عالم در همین عالم هم به تو که کرامتها خواهد داد.
تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
باید توجه داشت که ریا در مقابل اخلاص قرار خواهد گرفت که صفت پسندیده ای است و کار برای آن کار هر کسی نیست.
خداوند در یک حدیث قدسی می فرماید «یابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی »[2]
ای پسر آدم اشیاء و موجودات را برای تو آفریدم و تو را برای خودم، حال آیا انسانی که تحت تسلط و اراده خداوند است می تواند خود مستقل برای خویش تصمیم بگیرد و اعمال و کرادارش برای دیگران باشد؟!
گاهی شیطان با اعمالی چون عبادات یا خدمت به مردم یا اموری دیگر وسوسه نموده و او را به اصطلاح از اینکه آن را جار بزند ریا ندانسته بلکه یک نوع اشاعه خیر دانسته غافل از اینکه ریا از راه رفتن مورچه در دل شب بر روی سنگ سخت پنهان تر است.
البته گاه بیان امور خیر در مواردی می توان نیک دانست چنانکه شخصی هیچ وقت به سر و وضع خود نمی رسد اما همینکه قصد میهمانی دارد خود را تمیز نموده و در جمع حاضر خواهد شد، یا کاری نیکی که مردم آنرا نیک ندانسته و حتی ممکن است در صدد تخریب آن نیز باشند و آنرا به عنوان یک منکر به دیگران معرفی کنند شخصی که مطلع است و می داند کار خیری است با انجام و اعلام آن در صدد مبارزه با منفی بافی دیگر افراد باشد.
ریا علاوه بر زشت بودن برای فرد خدا را نیز غضبناک خواهد کرد، امیر المؤمنین علی (ع) از پیامبر اکرم نقل می نماید که « من تزین للناس بما یحب الله و بارزالله فی الستر بما یکره الله لقی الله و هو علیه غضبان له ماقت »[3] کسی که کار خیری که خدا دوست دارد بانگ بزند و به مردم نشان دهد و کاری که خدا دوست دارد ظاهر باشد و او مخفی کند ملاقات کند خدا را و حال آنکه خدا بر او غضبناک و خشمناک باشد.
پیامبر اکرم (ص) در وصیتی به امیر المؤمنین (ع) می فرماید
ثلاث علامات للمرائی
ینشط اذا رأی الناس
و یکسل اذا کان وحده
و یحب ان یحمده فی جمیع اموره[4]
یعنی سه نشانه برای آدم ریا کار هست
1- بهجت و نشاط دارد وقتی که مردم را ببیند. مصداق این گونه افراد عابدی بود که شبها به مسجد می رفت و تا اذان صبح به نماز وعبادت می پرداخت، یکی از شبها که در تهجد بود صدای در مسجد آمد و او به خیال اینکه کسی وارد مسجد شده به عبادت خود ادامه داد و شیطان در درون او را وسوسه نمود که حالا بهترین وقت است که دیگران بدانند چه قدر شما اهل تهجد و نمازید، سجده های خود را طولانی نمود و سوز بیشتری به نمازش داد، تا اینکه فجر که دمید و هوا روشنتر شد متوجه شد آن کسی که وارد مسجد شده سگی بیش نبوده و او به خود آمد که این همه عبادت برای خاطر یک سگ انجام داده است!!
کلید در دوزخ است آن نماز که در چشم مردم گذاری دراز
اگر جز حق می رود جاده ات در آتش نشانند سجاده ات
2- وقتی تنهاست کسالت پیدا می کند
این افراد وقتی که در میان جمع قرار دارند و احساس میکنند اگر نمازی یا عبادتی را با حاشیه و مستحبات کمتری بخوانند مورد شماتت و بی توجهی قرار خواهند گرفت لذا آنچه لازم باشد از مستحبات و دعاها و کارهای نیکی مثل صدقه و ...در خلوت به انجام هیچکدام از آنان راغب نیست به انجام می رساند. (البته یادمان باشد که انجام واجبات نمی تواند ریا باشد چرا که همانند پوشیدن لباس برای بدن از ضروریات می باشد مگر آنکه شخص اذکار و اوراد آنرا بخواهد برای ریا و خودنمایی طولانی تر نماید و اگر کسی که اهل کار خیر نیست و در یک جمع قرار بگیرد و وقتی همه در صدد کمک به آن عمل خیر هستند واین فرد نیز به آن اهتمام دارد ولو تا کنون به چنین امرخیری مبادرت نداشته علمای اهل فن آنرا ریا نمی دانند، یا کسی که در یک شب قدر دست به عبادت و تهجد و شب زنده داری در مسجد می زند ولو چنین کاری درمنزل و در تنهایی انجام نداده باشد و حالا در جمع بخواهد انجام دهد مصداق ریا بعید است که باشد، اگر خود قصد ریا نداشته باشد.
3- دوست دارد همیشه از او تعریف شود درهمه کارها
در واقع این فرد تمام کارهایش برای تعریف و تمجید دیگران از او انجام می دهد وهر گاه از او تعریف نشود زمین و آسمان را به هم می بافد که چرا چنین نشد و چرا کار خیر مرا دیگران نمی بینند!! و اینگونه افراد اگر دیگران به او توجه کنند که خود را نیز فدا می کنند واگر بی توجهی شود سرمایه و عمر خود را بر باد رفته می دانند. هر چند واقع نیز چنان خواهد بود و مثال تاجران چون به مقصد و هدف خویش نرسیده سرمایه را بر باد داده اند.
در کنار شجریه خبیثه ریا «سمعه» [5] (به ضم سین) است که حب ریاست و ریاست طلبی اساس آن بوده و اینگونه افراد که مست قدرت بوده و هستند چنان افرادی که شراب خورده و مست شده اند هیچ چیز را در مقابل خود توان دیدن ندارند و با رفتن عقل و دین از آنان سعی در نابودی دیگران داشته و هر کار خیر دیگران را خطری برای خود و جایگاه خود دانسته، آنرا از چشم مردم ا نداخته یا با قدرتی که دارند در صدد تخریب تمام قد دیگران بوده و خود نیز تمام حرکات و سکنات خویش را با تمام توان به عنوان خیر خواهی به مخاطبین خود القا خواهند کرد که البته بد صفتی است و بدتر از آن هنگامی که قدرت در دست چنین افرادی باشد.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید
« ان اخوف ما اخاف علی امتی الریاء و الشهوه الخفیه» بدرستی که مخوفترچیزی که بر امت خود از آن می ترسم ریا و شهوت پنهان است. و در قیامت به شخص ریاکار خطاب می شود ای فاجر، ای مکار و ای ریاکار عمل تو ناپدید شده پاداش تو ضایع گشت و پاداش خود را از کسی که عمل را بخاطر جلب نظر او انجام داده ای طلب کن.
قرآن می فرماید « فویل للمصلین الذینهم عن صلواتهم ساهون الذینهم یراؤن »[6] وای به حال نمازگزارانی که نماز را سبک شمرده و ریا کاری می کنند، همچنین می فرماید «... یراؤن الناس و لایذکرون الله الا قلیلا»[7] از نشانهای منافقین این است که (آنجه ازکار خیر هم می کنند) ریا کاری می کنند و خیلی کم ذکر خدا را انجام می دهند.