دوای جامعه افسرده در خطبه حضرت زهرا(س)
با تسلیت به مناسبت شهادت بزرگ بانوی جهان اسلام و سرور زنان اهل بهشت فاطمه زهرا(س) و محکوم کردن شخصیتی که در لباس روحانیت دست به آتش زدن کتاب طبی نموده است.
هفته گذشته در مطلبی به دلائل افسردگی جامعه اشاره کردیم هر چند عده ای را خوش نیامد، اما گاهی گفتن بعضی مطالب حتی باعث خواهد شد که نویسنده را هم خوش نیاید، اما نباید شک کرد که به اندازه توان باید گفت و بیان کرد و عمل کرد.
در این قسمت به راههای برون رفت از افسردگی اشاره خواهیم داشت، راههایی که نسخه اخلاق اجتماعی جامعه است و نه روانشناسی. این هفته بنا بر تقویم تاریخی و ثبت تاریخ و قرار گرفتن روز سوم جمادی الثانی که مصادف است با شهادت دختر ختم الرسول و صدیقه طاهره و ام ابیها، لازم دانستیم بنا بر توان علمی خود به بعضی از مطالبی که در خطبه آن شخصیت، بزرگ و شخصیت ساز عظیم جامعه اسلامی وجود دارد، اشاره ای داشته باشیم، تا شاید بتوان از آن افسردگی و خمودگی که در جامعه ما وجود دارد و در نوشتار قبل اشاره شد بدر آییم.
از جمله مسائلی که آن عالمه محدثه اشاره دارد، دلائلی است که برای بهبود امراض جامعه می تواند مفید باشد.
ما در قسمت قبل گفتیم جامعه ما به دلائلی از جمله بی اعتمادی، عدم کار و عدم سرمایه گذاری در استان و اضافه بر این امور عدم هماهنگی تربیتی خانواده ها و کانونهای آموزشی و مسئولان فرهنگی، جامعه تربیتی ما را به سمت افسردگی هدایت می کند، و توصیه حقیر آن بود که بیایید از خود شروع کنیم و خود به داد خودمان برسیم.
از جمله برای شاداب نگه داشتن جامعه خویش، به سان یک خانواده باهم زندگی کنیم و غم و غصه همشهریان را از خود بدانیم وشادیمان را با آنان تقسیم نماییم. شاید سخت باشد و عجیب اما باید بنا بر آنچه خود در توان داریم برای اصلاح خود و جامعه خویش تلاش نماییم.
لازم است در یک جمله معترضه عرض کنم که از آنجا که ملت هلند را شاداب ترین ملت می دانند، یکی از دلائل آن را مطالعه همیشگی این ملت ذکر شده است و ما باید اینرا به عنوان یک اصل برای خود آزمایش نماییم.
در خطبه های این انسان آسمانی که در دورانی که زن جایگاهی نداشته و انتظاری از چون دختر رسول الله(ص) وجود اما به سبک پدر خویش و با بیان و الفاظ انتخابی از پیامبر مکرم اسلام که تاریخ به آن اشاره دارد، با بیان شهادتین و شهادت به ولایت امیر المؤمنین(ع) و مخاطب قرار دادن مهاجر وانصار که شما را چه شده است مگر در «شفاحفرة » نبودید که خداوند به برکت پدرم شما را نجات داد شما را چه شده است که به دوران جاهلیت برگشتید و معتقدید کسی بهتر از علی برای خلافت وجود دارد؟! و... به فلسفه بعضی از موارد اشاره شده است که ما نیز به اختصار چند نمونه را انتخاب کرده و مورد توجه بیشتر قرار خواهیم داد.
1- صله رحم؛
زهرای اطهر در وصبت نامه خود می فرماید، خداوند صله رحم را قرار داده تا عاملی باشد برای طول عمر انسانها و زیاد شدن عدد آنها ...
یکی از مواردی که عاملی برای افسردگی ما می شود موقعیت مرگ و عمر خودمان است، و فکر کردن به آن از این حیث که حال که بنا بر مردن است پس چرا تلاش و کوشش، اما اگر به مطالب حضرت دقت داشته باشیم متوجه خواهیم شد که توصیه ای که بیان می فرماید می تواند تا حدودی تسکین دهنده ما باشد، لذا از لحاظ اخلاقی می توانیم این وصیت دختر پیامبر را عاملی برای غلبه بر این استرس بدانیم و به عنوان یک توصیه به آن عمل نماییم تا هم با سرزدن به اقوام، دل آنان را بدست بیاوریم و شادی خودمان را با آنان تقسیم کنیم و هم اینکه چه بسا با گوش دادن به درد دلهای آنان مقداری از غم و غصه آنان را کم خواهیم کرد، (اگر نتوانیم کمکی مالی به آنان نماییم) لذا این عمل با توجه به انرژی مثبتی که به اصطلاح امروزیها ایجاد می کند چه بسا در شادابی دو طرف مؤثر بوده و بتواند از افسردگی های بیشتر که باعث امراض گوناگونی چون سکته های قلبی و مغزی می شود جلوگیری نماید.
2- احسان به والدین؛
مورد دیگری که آن حضرت اشاره دارد مسئله احسان به والدین است که می فرمایند: « وبرالوالدین وقایة من السخط» خداوند احسان به والدین را قرار داده تا شما را از غضب خود مصون بدارد. این مسئله در جامعه ما بخصوص در میان نوجوانان و جوانان مغفول مانده است و به بهانه های قدیمی بودن بزرگترها و بی اطلاع بودن آنان تمام تجربه های آنان را تخریب نموده و تلاشهای آنان را در حق خود و جامعه خویش هیچ انگاشته و گاهی با لحن ترش و اخم و تخم در حرف زدن با آنان علاوه بر خریدن غضب خداوند،افسردگی را در میان آنان بیشتر خواهیم کرد.
یا از طرف بزرگترها به بهانه هایی چون جوان بودن، خام بودن و بی تجربه بودن احساس میکنیم باید تمام تجربه ما را آنها به دقت عمل کنند و حال آنکه آنان زمانه ای جدید دارند و باید تجربه های جدیدی داشته باشند با این حال با توجه به دو موضع گیری فوق فاصله بین والدین و فرزندان زیاد و زیادتر شده و نسل جدید از نسل قدیم فاصله گرفته و در فضای مجازی فرهنگ و تربیتی که ساخته خود یا دیگران است توجه او را به خود جلب می نماید. و کدورت خانواده ها را به دلائلی از جمله دور بودن و عدم گفتگو در میان آنان بیشتر خواهد کرد،اینجاست که باید احسان به پدر و مادر را فراموش نکنیم و در حق آنان کوتاهی ننماییم و پدران و مادران نیز این توجه را داشته با شند که جوانان ما در دنیایی جدیدتر از ما می خواهند تجربه کنند.
3- صبر؛
یکی از مواردی که اشاره دارد فلسفه صبر است که می فرماید« والصبر معونة علی استیجاب الاجر» خداوند صبر را وسیله ای برای استحقاق اجر و پاداش قرار داده است، چنانکه خداوند فرموده است همانا اجر کسانی که صبر را پیشه خود کنند بدون حساب داده می شود(زمر10)
هر گاه با این نگاه که در مقابل ناملایمتی های خانواده و همسایگان و همشهریان اگر صبر پیشه کنیم پاداشی بی حساب کسب خواهیم کرد، آیا تحمل و شکیبایی خود را بالا نمی بریم؟ و آیا عاملی نمی شود تا درگیریهای خیابانی ما کمتر شود و آیا باعث نمی شود به همین خاطر اعصاب همدیگر را خرابتر نکنیم و به آرامش خود و جامعه خود کمک نماییم؟
البته این به معنای آن نیست که در گوشه ای بشینیم و به اسم صبر و توکل دست به کاری و حرکتی برای بدست آوردن لقمه نانی نزنیم بلکه به معنای آن است که با تمام تلاش و درگیریهای کاری و خستگی در جامعه باید صبر را در ناملایمات در نظر بگیریم و به اصطلاح زود از کوره در نرویم که خدایی نخواسته عاملی شویم برای کدورت خود و دیگر افراد جامعه، نهایت اینکه صبر می تواند به رفع جامعه خموده ما کمک نماید. معمول است در میان درگیریها و نزاعهای خانوادگی یا اجتماعی گفته می شود فلانی اول شروع کرد و.. در حالی که صبر برای اینگونه مواقع استکه اگر طرف مقابل عاملی برای عصبانیت و بیرون شدن ما از کوره شد و ما صبر کردیم مهم است و الا اینکه همه خوب باشند و با ما خوب برخورد کنند که نشانه صبر و تحمل وشکیبایی نیست. در عین حال که معتقد هستیم در ا ین معامله ضرر نخواهیم کرد چرا که علاوه بر هدیه کردن آرامش به خانواده و جامعه پاداشی اخروی نیز خواهیم داشت. و یادمان باشد که انسانها را خداوند در خسران می بیند مگر آنهایی که عمل صالح انجام دهند و صبر و شکیبایی داشته باشند(سوره والعصر)
4- مسئله نماز؛
برای بعضی ها حساسیت خاصی دارد کلمه نماز، اما نمازی مورد نظر است که نمازگزار آن نه اهل دروغ است و نه کلک و نه خیانت در امانت، نماز گذاری است که نمازش او را از هر پلیدی و پلشتی و تکبر و غرور دور نگه می دارد لذا حضرت می فرماید« والصلوة تنزیها لکم عن الکبر» و خداوند نماز را قرار داده برای اینکه آدمی را از کبر و غرور پاک نگه دارد. این مطلب نشان می دهد هر کسی که نماز می خواند بعضی از مواردی که اشاره شد یا پلیدیهای دیگری در او وجود دارد آن نماز نماز درستی نیست که نه تنها جامعه را از پلیدی نجات نمی دهد که خود نمازگزار نیز نجات نخواهد داد. لذا اولین مرحله از بین بردن غرور و تکبر است و البته تکبر گاهی به ظاهر است و رفتار و گفتار آدمی و گاهی به اندیشه و برتر دیدن خود از دیگران که این دومی بسیار خطرناکتر است چرا که خود شخص متکبر چه بسا به آن توجه ندارد. در هر حال تکبر و غرور باعث شد که شیطان بعد از سالها عبادت مغضوب خداوند شود و تکبر باعث شد که امثال فرعونیان بگویند من خدای شما هستم، یعنی در مقابل خدا هم تکبر کردن در حالی که ذره ای هستیم ناچیز و ناتوان در مقابل قدرت بی انتهای خداوند.
5- فلسفه حرمت قذف؛
حضرت در این مورد می فرماید « اجتناب القذف حجابا للعنة» یعنی خداوند قذف و بردن آبروی مردم را به مثابه مورد لعن قرار گرفتن شخص آبرو برنده و توهین کننده از طرف خود می داند.
یکی از موارد که اسلام بر آن تأکید کرده بحث قتل نفس است که مجازات سنگین قصاص برای جلوگیری از آن مطرح نموده است، اما گاهی کسی را با کشتن فیزیکی و به اصطلاح با ترور فیزیکی از بین نمی برند بلکه با ترور شخصیتی از بین می برند. این مورد این روزها باب مجالس است و نقل و تنقلات مجالس چه مجالس خانوادگی و چه اجتماعی و این همان جایی استکه انسان دوستدار حضرت زهرا (س) نمی تواند در آنان شرکت کند و عامل فرو ریختن آبروی شخصی یا شنیدار از بین بردن حیثیت شخصی مسلمان شود، و جامعه را از این حیث بی نیاز نماید و از حیث فرهنگی و تربیتی ویران و به شیطان انسی و جنی کمک کار باشد. و برخود لازم می داند دیگران را از این عمل زشت باز دارد. بماند که عدهای به اصطلاح سیاسیون با عمل به حدیثی که دشمنان خدا و پیغمیر را جایز به غیبت می داند، و این افراد همان را مستمسکی برای اتهام و تهمت به مخالفین خود می دانند.
6- فلسفه عدالت؛
جامعه امروزی ما و افسردگی بسیاری از افراد از وضعیت عدالت است که اکثریت به آن راضی نیستند و از تبعیض ها و پارتی بازیها می نالند، و هر روز امید به عدالت را در خود و جامعه خویش کمتر می بینند، و این شُکی است که بر جامعه نواخته شده و باید برای جلوگیری از، از هم پاشیدن جامعه به آن توجه لازم را دشته باشیم.
حضرت در این مورد می فرمایند« والعدل تنسیقا للقلوب» خداوند عدالت را قرار داده است برای اینکه دلها را با هم هماهنگ کند.
اجرای عدالت در جامعه به طور کلی بر عهده حاکمان و سردمداران است اما خود ما نیز می توانیم تأثیر گذار باشیم و با رعایت حق تقدم در جامعه و حق اولویت و حق بزرگتر و کوچکتر بتوانیم عدالتی که با دستان خود به تخریب آن پرداخته ایم بازسازی نماییم تا قلبها و دلهایمان به هم نزدیک گردد و عامل کدورت دیگر همشهریان خود نباشیم
خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگا