1001فضیلت از امیرالمؤمنین علی (عه) در کتب اهل سنت
این کتاب که به قلم محمد رضا رمزی اوحدی، انتشارات سعید نوین قم در سال1392 در632 صفحه و در قطع وزیری به چاپ رسیده است. نویسنده در مقدمه کتاب دلیل نام گذاری کتاب به هزارو یک(1001) فضیلت را بخاطر این دانسته که حروف ابجد کلمه توحید 1001 می باشد و در عین حال به این نکته هم اشاره دارد که منابع او کتب قدیمیتر از اهل سنت است چرا که ممکن است چاپ های جدید آنها را حذف کرده باشند و چند دلیل را نیز برای آن نقل کرده است.
این کتاب در فصل اول به آیاتی که شأن نزول آن را خود اهل سنت علی ابن ابیطالب دانسته اشاره نموده که 118 آیه را ذکر نموده است که البته در 113 عنوان و در بعضی عناوین آیات دیگری نیز ذکر شده است که مجموع صدو هیجده آیه می تواند باشد. چنانکه تفسیر طبری ذیل آیه 5 سوره بینه می گوید پیامبر خدا درباره این کلام خداوند «اولئک هم خیرالبریه» می فرماید ای علی تو و پیروانت بهترین آفریدگان هستید.
و همچنین نسائی عالم بزرگ اهل سنت از عبدالله ابن سلام و قوشچی از ائمه و بزرگان اشاعره و سیوطی در تفسیر الدرالمنثور و طبری در کتاب جامع البیان فی تفسیرالقران معروف به تفسیر کبیر ذیل آیه 55 سوره مائده « انما ولیکم الله و رسوله...» این آیه درباره علی(ع) نازل شده و سیوطی اضافه می کند که پیامبراکرم (ص) به امام علی(ع) فرمود یا علی تو راهنما و راه نشان ده هستی بعد از من، هدایت نشده ها با تو هدایت می شوند و راه راست را در پیش می گیرند.
نویسنده به شأن نزول سوره کوثر اشاره دارد که فخر رازی علت نزول سوره کوثر را اینگونه بیان می کند:
ابن عباس، مقاتل، کلبی، وعامه اهل تفسیر گفته اند که عاص ابن وائل همواره می گفت: «محمد ابتر است و برای او پسری نیست وقتی بمیرد نسل او منقرض خواهد شد» سدی می گوید: خداوند(در این سوره) بیان کرده است که دشمنان رسول خدا(ص) هر روز بیشتر می شود و تا روز قیامت اینگونه می باشد.
این مفسر قرآن آن گاه می گوید کوثر اولاد پیامبر اکرم(ص) است چون این سوره به عنوان باطل کردن گفتار کسانی نازل شده ادعا داشتند پیامبر(ص) فرزند ندارد... پس معنای این سوره آن است که خداوند متعال به رسول خدا (ص) نسلی عطا می کند که در طول زمان باقی خواهند بود، « فانظر کم قتل من اهل البیت ثم العالم معتلی منهم...ثم انظر کم کان فیهم من الاکابر من العلماء کالباقر و الصادق و الکاظم و الرضا والنفس الزکیه و امثالهم» بنگرید که چقدر از اهل بیت را کشته اند ولی جهان پر است از آنان و از بنی امیه احدی که قابل ذکر باشدباقی نمانده است آنگاه بنگر که در بین اهل بیت چقدر از بزرگان علما وجود داشته اند مثل باقر، صادق، کاظم و رضا(علیهم صلوات الله) و نفس زکیه و امثال آنان (ص120 ازکتاب 1001فضیلت از امیرالمؤمنین(ع) به نقل از تفسیر کبیر ج32، ص132)
در ادامه نویسنده معتقد است که آیاتی که در منابع اهل سنت آمده بیش از اینهاست و این نوشتار را بر سبیل اختصار دانسته است.
فصل دوم کتاب فضایل علی (ع) در کتب حدیثی اهل سنت می باشد که مشتمل بر 150 صفحه می باشد. در این کتاب به احادیثی از جمله حدیث ثقل اکبر که پیامبر می فرماید «انی تارکم فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» که منظور از اهل بیت پیامبر(ص) و بنا بر تفسیر آیه مباهله از طرف اهل سنت و شیعه، منظور از اهل بیت پیامبر علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم صلوات الله) است.
حدیث دیگری که اهمیت آن باعث شد این نوشتار به آن اشاره کند حدیث منزلت می باشد، این حدیث که در منابع شیعه به عنوان دلیل ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) مورد توجه است در منابع اهل سنت نیزبه چشم می خورد، متقی هندی در کنزالعمال خود آورده است، «انت منی بمنزلة هارون من موسی» تو علی(ع) نسبت به منزله هارون نسبت به حضرت موسی هستی (کنزالعمال،ج7، ص603) در روایت دیگری نیز که از خلیفه اول نقل شده است چنین آمده است که بیان می دارد پیامبر فرمودند، «منزلة علی منی کمنزلتی من ربی» یعنی مقام و منزلت علی نسبت به من همانند منزلت من نسبت به پروردگار است (لسان المیزان ابن حجر، ج5، ص161)
توجه اهل سنت به حدیث یوم الانذار است، ماجرای یوم الانذار که نسائی در خصائص خود از بیعه بن ناجذ نقل می کند وقتی از علی (ع) پرسیده می شود که به چه علت وارث پیامبر(ص) شدی، چنین پاسخ می فرماید که پیامبر اکرم در یوم الانذار در میان اقوام خویش فرمود « فایکم یبایعنی علی ان یکون اخی و صاحبی و وارثی»، کدامیک از شما با من بیعت می کنید که برادر و دوست و وارث من باشید هیچکس بر نخاست آن گاه من برخاستم واین در حالی بود که سنم از همه کمتر بود.
رسول خدا(ص) فرمود بنشین تا مرتبه سوم شد و کسی جز من هر بار جواب رسول خدا(ص) را نداد، پیامبر دست مرا گرفته آن گاه فرمود به این علت پسر عمویم را وارث خود قرار دادم نه عمویم(شواهدالتنزیل، ج1، ص423).
در صفحه 229 از کتاب چنین آمده است که
متقی هندی صاحب کتاب کنزالعمال در این اثرش حدیث ذیل را از پیامبر(ص) نقل نموده که « من سره ان یحیا حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنة عدن غرسها ربی فلیوال علیا من بعدی...» هرکس می خواهد مانند من زندگی کند و مثل من از دنیا برود و در بهشت جای گیرد علی ابن ابی طالب(ع) را پس از من ولی خود قرار دهد و بعد از من به اهل بیتم اقتدا کند و همانا عترت من از خاک من آفریده شده اند و علم و درک من به آنها عطا شده است و وای بر منکر فضائلشان از امت من، فویل للمکذبین بفضلهم من امتی القاطعین فیهم صلتی لا انا لهم الله شفاعتی» و وای بر آنان که پیوندشان را از من قطع کنند که هرگز شفاعت من به آنان نمی رسد.
همچنین در صفحه258 کتاب به حدیثی از ابو هریره نظر دارد که بیان می دارد ابو هریره علت این فرمایش پیامبر اکرم(ص) را که فرموده است درباره علی حرف و سخنی نگویید زیرا که او از من و من از اویم و او ولی و وصی بعد از من است، چنین نقل کرده است.
رسول خدا (ص) دو گروه را برای مأموریت جنگی اعزام نمود و علی ابن ابیطالب(ع) را فرمانده گروهی قرار داد و خالدابن ولید را فرمانده گروه دیگر و چنین فرمود اگر این دو گروه با هم و درکنار هم قرار گیرند علی بر همه امام و امیر است و اگر جدا از هم شدند هر یک فرمانده گروه خود است.
ابوهریره ادامه می دهد ما با بنی زبیر درگیر شدیم و هر دو گروه در کنار هم جنگیدیم و بر دشمن پیروز شدیم و آنان را اسیر نمودیم، علی ابن ابیطالب یکی از اسیران را برای خود انتخاب کرد خالد نیز مرا به نزد پیامبر فرستاد تا او را از جریان انتخاب اسیر با خبر کنیم وقتی که خدمت پیامبر رسیدم و آنچه اتفاق افتاده بود را به پیامبر گفتم پیامبر حدیث فوق را فرمودند و همچنین پیامبر خطاب به علی(ع) فرمود:« یا علی تو در دنیا و آخرت برادر من هستی»
روایات واحادیث در این کتاب بسیار بوده که به نشانه اختصار و معرفی کتاب این چند مورد را مورد توجه قرار دادیم.
در فصل سوم به نقل فضایل امیرالمؤمنین(ع) در کلام صحابی و علمای اهل سنت اشاره دارد، که دراین فصل از علمای بزرگ و صحابی بزرگ اهل سنت به ذکر فضائل آن حضرت اشاره دارد. از جمله سخن خلیفه اول اهل سنت، ابوبکر(رضی الله) بیان می دارد علی ابن ابی طالب عترت پیامبر خداست، و شعبی نقل می کند که ابوبکر به علی ابن ابی طالب که از رو به رو می آمد نگاه کرد و می گفت، آنکه نگاه به خویشاوندترین مردم به پیامبر خدا، برخوردار از نیک ترین منزلت به نزد پیامبر، بهره مندترین آنان در نزد خداوند و والاترین آنان برای خدا شادمانش می کند به علی بنگرد (الامامه و سیاسه، ج1،129)
همچنین خلیفه دوم عمرابن خطاب (رض) چنین نقل شده است که علی(ع) در مسجد کنار عمر نشسته بود و در حضورش تعدادی از مردم بودند وقتی علی(ع) برخاست یکی از آنان از وی به بدی یاد کرد و او را به تکبر وخود بزرگ بینی متهم ساخت. جناب عمر(رض) گفت کسی چون او رواست که تکبر بورزد؟ سوگند به خدا اگر شمشیر او نبود هرگز ستون اسلام افراشته نمی شد(اشاره به جنگ خندق) و همچنان او برترین داور و پرسابقه ترین و شرافتمندترین امت است (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج12، ص82)
نویسنده کتاب 1001 فضیلت در ص 350 کتاب و در نکته 172 به نقل از تاریخ یعقوبی چنین آورده استکه
عروة بن زبیر از جدش نقل می کند که مردی در نزد عمربن خطاب به امام علی (ع) بی احترامی کرد عمر با اشاره به قبر رسول خدا(ص) به او گفت صاحب این قبر را می شناسی او محمدبن عبدالله ابن عبدالمطلب است و علی نیز پسر ابیطالب ابن عبد المطلب است جز به نیکی نام علی را مبر اگر از او عیب جویی کنی این را (اشاره به قبر پیامبر(ص)) در قبرش آزار دادی و او در پاسخ به کسی که امام علی(ع) را به متکبر نامید گفت اگر او خود را بستاید و به فضایلش مباهات کند حق دارد به خدا سوگند اگر شمشیر او نبود ستون اسلام استوار نمی گردید(تاریخ یعقوبی،ج2، ص47)
بعضی از ائمه اهل سنت نیز فضائل امیرالمؤمنین را متذکر شده که به بعضی از آنها اشاره خواهیم داشت.
از جمله ائمه اهل سنت احمد ابن حنبل (امام حنبلیه) نیز علی ابن ابی طالب را با فضیلت ترین فرد افراد رسول خدا دانسته چنانکه در تفسیر ثعلبی از محمدبن منصور طوسی میگوید، شنیدم از امام احمد ابن حنبل که گفت « ما جاء لاحد من اصحاب رسول الله ما جا لعلی بن ابی طالب من فضائل » هیچ یک ا ز اصحاب رسول خدا به اندازه علی بن ابیطالب فضائل و برتری وخوبی ندارند. همچنین در جواب پسرش که از او می پرسد درجه و مقام کدام یک از صحابه بالاتر است از جناب ابوبکر و عمر و عثمان(رض) یاد میکند و وقتی از چرایی عدم اشاره به علی ابن ابی طالب سؤال میکند، می گوید، حضرت علی(ع) ازاهل بیت رسالت می باشد و نمی توان این سه نفر را با او قیاس کرد. (مودة القربی، فصل هفتم، نوشته میرسید علی همدانی) همچنین این امام بزرگوار اهل سنت به حدیث غدیر در کتاب خود اشاره دارد که آنرا از 110نفر از صحابه نقل کرده است.
امام شافعی (امام شافعیه) نیز در فضیلت امام علی ابن ابی طالب، در شعر خودش چنین آورده است ، ای هل بیت رسول خدا دوست داشتن شما را خداوند در قرآن خود حکمی واجب برای مسلمانان محسوب کرده است مقام نورانی شما آن چنان بالاست که اگر کسی در نماز بر شما درود و صلوات نفرستد نماز او باطل و مورد قبول خدا نخواهد بود.
در فصل سوم در نکته 42 به بیان حاکم حسکانی در کتاب شواهد التنزیل اشاره دارد که وی در این کتاب تصریح و تأکید دارد که اصحاب کساء همان کسانی هستند که آیه شریفه « انما یرید الله عنکم الرجس...» درباره آنها نازل شده و آنها عبارتند از علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم صلوات الله)
نویسنده در فصل چهارم نیز به حدیث غدیر پرداخته که از مدارک متعددی از کتب اهل سنت اشاره دارد ،
از جمله در ص489 بعضی از تفاسیر اهل سنت را که نزول آیه ابلاغ را در روز غدیر دانسته اند چنین اشاره میکند مدارک نزول آیه ابلاغ « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک...» در روز غدیر خم در بعضی از کتب تفسیری اهل سنت به قرار زیر می باشد.
1- تفسیر کبیر نوشته فخر رازی ج12، ص401
2- تفسیر روح المعالی نوشته آلوسی، ج6، ص193
3- تفسیر طبری ج12، ص49 نوشته طبری
4- تفسیر درالمنثور نوشته سیوطی، ج2، ص298
5- اسباب نزول نوشته واحدی، ص164
6- تفسیر غرایب القرآن و رغائب الفرقان مشهور به تفسیر نیشابوری نوشته نیشابوری، ج4، ص92
7- تفسیر المنار، ج6، ص463.
فصل پنچم به فرمایشات امام محمدباقر(ع) راجع به بنی امیه و شجره ملعونه آن اشاره دارد،
و در فصل ششم نیز به پاسخ به شبهات مطرح در کتاب راهی دیگر به کشف حقیقت، که این کتاب ه شبهاتی راجع به ائمه پرداخته و چاپ عربستان و به زبان فارسی به چاپ رسیده است. در این فصل به سؤالات متعددی پاسخ داده شده و در این گزارش به این سؤال و پاسخ اشاره می شود که آیا علمای اهل سنت درکتاب های خود مطالب بسیار خوبی از امام علی(ع) آورده اند اگر این علماء آن مطالب را قبول داشتند چرا پس خودشان شیعه نشدند؟
1- علمای اهل سنت سرنوشت علمای اهل سنتی که از فضایل امام علی(ع) آوره و بعد به جرم طرفداری از علی(ع)کشته شده اند را شنیده اند همانند نسایی در قرن سوم عالم بزرگ اهل سنت که مردم دمشق او را به جرم طرفداری از امام علی(ع) با اینکه سنی بود کشتند.
2- نمی توان گفت چون علمای سنت که فضایل امام علی(ع) را آورده اند و شیعه نشده اند پس مطالب کتاب خود را قبول ندارند و فقط به نقل آنها درکتابشان اکتفا کرده اند.
3- نکته سوم اینکه بحث تقیه هم مطرح است.