سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

زنگ تنفس

با سلام و درود خدمت عزیزان و دوستان فضای مجازی و فضای رایانه ای مدتی است که زنگ تنفس بر قرار کردیم اما جز فاصله افتادن بین افکار و اندیشه های خویش چیز جدیدی عایدمان نشد لذا بر آن شدیم که باردیگر خدمت عزیزان عرض ادب و احترامی داشته باشم و مطالبی که به ذهنم خطور می کند برای عزیزان به یادگار بنگاریم.

زمانه می گذرد و می آید و ما در واقع زمانی آن را احساس می کنیم که چهر های خود را نسبت به قبل متغیر می بینیم تاریخ مسیر خود را طی می کند و گاه ما را با خود همراه می کند و گاه ما را به چالش می کشد تا یا همراه خود سازد یا ما مسیر او را تغییر دهیم، در عین حال این چالش همیشگی انسان است با زندگی اش که یا بسازد و پیش برود، یا خراب کند و از نو بسازد، یا خراب کند و توان ساختن نداشته باشد و یا مسیری را تغییری جدی ایجاد کند.

سیاست های کلی و بین المللی جمهوری اسلامی نشان از تحولی خاص دارد که اولویت اول آن همسایگان است و همکاری با آنان، راستش چرا قبل از این دولت چنین چیزی اتفاق نمی افتاد تنها یک دلیل برایش پیدا کردم و آن هم حمله عده ای به اسم دفاع از شیخ نمیر به سفارت عربستان بود، اما حالا ارتباط با عربستان زمینه برای ارتباط گیری با سایر کشورهای همسایه را آسان کرده است، در هر حال سیاست خوبی است چرا که زمانی که اسرائیل با این کشورها روبط بین الملل خود را گسترش می داد در واقع به دنبال منزوی کردن ایران بود، اما با این تحولات حالا اسرائیل است که منزوی می شود، اما در  این بین شاخ و شانه کشیدن افغانستان و آذربایجان کشورهایی که زمانی خاک ایران بودند و صدقه سری حاکمان بی غیرت از ایران جدا شدند جای بسی تعجب است که با چه پشتوانه هایی این پاره های تن ایران برای ایران ابراز وجود می کنند!! 

نکته ی بعدی مباحث مربوط به برجام است که در عین اینکه آنرا خیانت می دانند اما برای احیائ آن تلاش می کنند ، مناظره و مذاکره و واسطه گری پشت سر هم اجرا می کنند، باز هم نکته ای است که من هنوز برایم قابل فهم نشده 

پیشرفت های موشکی ایران هم یکی از افتخاراتی است که هر ایرانی وطن دوست به آن افتخار می کند و شاید همین  افتخارات است که همسایگان را به چرخش به سمت ایران سوق داده است.اما به نظر من این موارد نیز نمی تواند یا بهتر بگوییم به طور کامل نمی تواند امنیت و بازدارندگی لازم را برای کشور ایجاد کند چرا که اگر به توان موشکی کشورهایی مثل روسیه و کره شمالی و ... که قدرت اتمی هم محسوب می شوند اما نتوانسته اند آن امنیت کامل را برای کشور و مردمانشان داشته باشند چنانکه روسیه امروز درگیر جنگی شده که انتظار این همه وقت برای کشور قدرتمندی مثل روسیه نبود.

اما در بعد داخلی کشور از یک بحران عبور کرد اما آرامش و امنیت به صورت کامل به کشور بر نگشته و اگر مسئولان نتوانند فکری به حال وضعیت فعلی جامعه داشته باشند احتمال فاصله گیری مردم از مسئولان زیاد شده و حساب خود را از مسئولان جدا خواهند کرد، لذا انتظار همه مردم وضعیت بهتر در بعد اقتصادی و فرهنگی است و ما امیدواریم با ترکیب سیاست های بین المللی و بر نامه های اقتصادی و فرهنگی در داخل کشور بتوانند زمینه برای آرامش و آسایش و امنیت مردم ایجاد کنند


آسیب شناسی اعتراضات و اغتشاشات

به نام خداوند بخشنده مهربان

دو ماه و خورده ای است که کشور ما درگیر آشوبها و درگیری های معترضین و اغتشاشگران از یک سو و نیروهای امنیتی می باشد و از سوی دیگر این مردم کوچه و بازار هستند که نگران وضعیت معیشتی و در آمدهای خود هستند که از قبل بیشتر خودنمایی می کند . در واقع مسئولان کشور نیز ظاهرا به صرافت افتاده تا این مشکل را به هر صورتی و با کمترین خساراتی پایان دهند، این روزها نقد و انتقاد، همفکری و مشورت بیش از قبل می تواند راهگشای این آشوبها باشد.

البته گفتگو واژه ای است که می تواند این معضل را و مشکل را حل نماید، گفتگویی که در جامعه ما جای خالیش از میان کوچکترین نهاد جامعه یعنی خانواده خالی بوده تا مجالس شورای اسلامی  و شورای اسلامی شهر و روابط بین الملل.

در واقع جامعه ما موقعیتی را پشت سر می گذارد که همه کسانی که دلی درگرو این مرز و بوم دارند نگران آینده کشور خود هستند آنان از دوگانگی و رو در رو قرارگرفتن جوانان کشور نگران هستند و برای هر اقدامی تجربه کشورهای همسایه به یاد می آورند.

 

این نوشتار به وقایع کشور و نحوه برخورد با آن را با نگاهی آسیب شناسی و بیان راه حل آن برمبنای دو روایتی که از امیر المؤمنین(ع) نقل شده است پرداخته خواهد شد.

بعد بین الملل:

از دید بین المللی نباید فراموش کنیم و بر خود تحمیل کنیم که توهم توطئه داریم و کشورها به وجود ما، یا به، پیشرفتهای ما  عکس العملی انجام نخواهند داد.

چرا که در نظام بین الملل هرکس که وارد بازی آنان شده، باید با اجازه ی، بازی گردانان آن باشد، چرا که وجود یک نیروی دیگر را، برهم زننده بازی خود می دانند، لذا این کشور چه ایران باشد چه کره شمالی و چه ژاپن یا چین، برای آنان قابل قبول نبوده و برای خارج کردن آن کشور دست به هر کاری خواهند زد. لذا حمایت آنان از معترضین یا اغتشاشگران نه از سر دلسوزی آنان بلکه از روی نیازی است که خود آنان از مردم دارند و در واقع آرزوی نابودی، بر هم زننده بازی خود، توسط نیروهای همان کشور را دارند.

در بعد داخلی

در بعد داخلی اما مشکلات عدیده ای که وجود دارد، و عامل باروت و آتشی شده است که احتیاج به یک جرقه دارد تا بتواند بار دیگر انفجاری ایجاد نماید.

در بعد اقتصادی، متأسفانه وجود تورم در سطح بالا و بی عدالتی در امور اداری و استخدامی، در امور عدم تکریم ارباب رجوع، فاصله طبقاتی در گوشه و کنار جامعه ی امروز که راهی برای توجیه کار های خوب هم باقی نگذ اشته است. فقر طاقت فرسای اکثریت جامعه از یک طرف و اعلام دزدیهای میلیاردی و نهایت به فراموشی سپردن آن  دزدیها، نکته ای است که زمینه را برای هر نوع شایعه ای فراهم کرده است و بی اعتمادی را در سطح جامعه بین مردم و مسئولان به بالاترین نقطه رسانده و از نگاه فرهنگی نیز  عدم حمایت از کارمندان فعال و زحمت کش در ادارات که بدون تشویق مانده ؛ بی خیال بودن مدیران از کسانی که ضعف و تنبلی و خمودگی آنان تیشه به ریشه تولید یا  نا کارآمدی ادارات و کارخانجات زده است دست به هم داده تا امید مردم و جامعه خویش را به سمت یأس و نا امیدی سوق دهیم.

در چنین جامعه ای تحقیر و ندیدن نسل جوان در ابعاد مختلف اجتماعی و فرهنگی سیاسی و فراهم نبودن زمینه های مناسب برای بیان احساسات و هیجانات خویش در بعد دیگر عاملی شده است برای نوجوان و جوانی که در فضای مجازی در این دوسال کرونا به دنبال شکستن شاخ غول در بازیهای خود بوده و فضای حقیقی و واقعی را نیز با بازیهای خود یکی دانسته و به دنبال آن است تا این بازی را نیز چنانکه خود می خواهد به نتیجه برساند.

آسیب شناس و راه حل این امور را می توان در نگاهی کلانتر در بیان امیر المومنین علی(ع) دید که فرمودند عدل را بجا آورید و از ظلم و زورگویی بپرهیزید، چرا که ظلم باعث می شود افراد جامعه جلای وطن کنند ( فرار مغزها اتفاق بیافتد)و افسوسی که ناشی از زورگویی باشد عاملی می شود برای روی آوردن جامعه به شمشیر.

همچنین در نامه پنجاه نهج البلاغه اشاره دارد که حاکم باید چهار قدم را بردارد بعد انتظار اطاعت را از مردمان جامعه خویش داشته باشد.

اول(شفاف سازی ) اینکه می فرماید هیچ سری را از شما پنهان ندارم جز اسرار نظامی

دوم (مشارکت) هیچ موردی را بدون مشورت با شما انجام ندهم جز حکم شرعی

سوم(عدم تأخیر در اجرای حق) هیچ حقی از شما را به تأخیر نیاندازم و تا آنرا به صاحبش نرسانم وققه ای نداشته باشم

چهارم( برابری و مساوات) اینکه همه شما در حق برای من برابر هستید.

فاذا فعلت ذالک

هر گاه این امور را بجا آوردم بر خدا واجب است که خداوند نعمتش را بر شما نازل کند (اجرای دقیق وظایف یک حاکم عاملی برای نزول نعمت الهی است) هر گاه این امور از سوی من (حاکم) اجرا شد آنگاه اطاعت من بر شما واجب است به تعبیری الزام سیاسی تحقق پیدا خواهد کرد.

حال جامعه ما به دنبال آن است که این موارد را چگونه باید اجرایی کرد و راه شفافیت ها و برابری ها کدام است؟  برای تحقق موارد فوق لازم است به اصل 24 قانون اساسی که به لزوم رسانه های آزاد برای شفافیت و آزادی بیان اشاره دارد و همچنین اصل 26 که به وجود احزاب و بیان نقد و انتقاد اشاره دارد و اصل 27 قانون اساسی که به وجود اجتماعات و تجمعات برای بیان مخالفت ها بدون حمل سلام اشاره دارد.

اجرای دقیق اصول فوق می تواند مسئولان کشور را به قانونگرایی، و جامعه را برای گرفتن حق و بیان اعتراضات خویش به سمت قانون فرا خواند. و مقداری از خشونت های، خشونت گران را کنترل نموده و در عین حال آنان را به خواسته هایش نزدیک و یا به خواسته هایشان برساند.

 


یاد داشتی برای این روزها

به نام آنکه عقلمان را عطا کرد تا بهتر از دیگر موجوداتش باشیم.

مهسا دختری که توسط گشت ارشاد بخاطر عدم حجاب مناسب به مرکز ارشاد فرا خوانده می شود و بعد از چند روزی جنازه او تحویل داده می شود، اعتراضات به این نوع بر خورد شروع می شود کسانی با نگاهی علمی و فقهی به مسئله حجاب و امر به معروف و نهی از منکر پرداختند و عده ای بر مبنای  احساسات انسانی به مخالفت برخاستند و عده ای نیز در هوای غبار آ لود و در آب گل الود به دنبال صید ماهی خود بودند و هستند.

اتفاقی که می شد با یک مغذرت خواهی رسمی و با یک تحقیق و تفحص بی طرفانه جامعه را به سمت این پاره شدنها نبرد، اما به ظاهر این خصیصه سیاست امروزی ما ست که اشتباه یک طرف را به پای نظام و جمهوری اسلامی بگذاریم و محاکمه شخص خاطی (اگر باشد) را محاکمه نظام بدانیم چنان که در جریان کهریزک و دادستان تهران نیز محاکمه دادستان را مساوی با محاکمه جمهوری اسلامی فرض کردیم و ماند تا البته خود دادستان هم در کوزه افتاد و ...

معترضین چرا چنین به خشونت گرایش پیدا می کنند؟ و مسئولان چرا در اینگونه مواقع همه چیز را به خارج ربط می دهند شاید دلائلی داشته باشد که در ادامه اشاره خواهیم کرد.

البته هیچکس شکی ندارد که دشمن در هر فرصتی به دنبالب ضربه زدن به نظامی است که آنان را به رسمیت نمی شناسد و حتی فرصت هایی را نیز ایجاد می کند تا به مقاصد پلید خود برسد.

اما دلائل این خشونت ها می تواند عدم اجرای عدالت چه در مسائل سیاسی و چه در مسائل اداری و اقتصادی و فرهنگی و دینی وجود باشد که مردم اجرای عادلانه آنرا از مسئولان خواستارند، فاصله طبقاتی و همچنین فاصله درآمدها حتی بین کارمندان دولت در یک اداره نسبت به همدیگر و نسبت به ادارات دیگر فاصله پاداشها و ماموریتها و ...

فکر و ذکر مردم در کوچه و خیابان و اداره و شب نشینی ها و فضای مجازی و برنامه های تلویزیونی راجع مسائل اقتصادی و کار و بی کاری و بی پولی که بسیاری از افراد جامعه ما زیر خط فقر قرار دارند و عده ای در حال نزول به این طبقه و فرار نخبگان و تکنسین ها به کشورهای دیگر که همگی ایجاد نا امیدی در نسل جوان و نوجوان را دارد و دلیل این مسئله فرمایشات رهبری است که تذکر به دادن امید در میان جامعه می دهد.

خواسته یا ناخواسته بسیاری از مباحث معلم ها و دانش آموزان و اساتید و دانشگاهیان و دانشجویان به مسئله اشتغال و کار و در آمد خانواده های خود و مقایسه کردن بسیاری از آنان زندگی های فلاکت با ر خود با کسانی که یک روز با ماشین مدل جدید خود در خیابانها پرسه می زنند و از آن فیلم برداری می کنند تا تکبر و فخر فورشی خود را به اوج برسانند، و همچنین با وضعیت فلان آقا زاده که در کشورهای خارجی به تفریح و تجارت می پردازد که در واقع هزینه آن از پول نفت و مالیات همین  افراد فقیر و فلاکت دیده در داخل کشور پرداخت می شود.

در حالی که افراد با مدارک عالی دانشگاهی و حوزوی بیکار به دنبال یک سر پناهی برای خود و خانواده خود هستند و به آن نمی رسند چند شغله بودن مسئولان و فرزندان آنان و بکار گیری بازنشستگان در امور کلیدی و داشتن حقوق مکفی عاملی می شود که جامعه ی جوان و فاقد کار و زندگی آماده یک موقعیت باشد، چرا که اینها کسانی هستند که هیچی برای باختن ندارند، به خیابان ها بیایند و احساس تحقیر و نفرتی که در دل دارند به بهانه های مختلف به رخ بکشند.

لذا به نظر تا بحران اعتماد در کشور ما به بی اعتمادی مطلق کشیده نشده است لازم  است از همه کارشناسان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و دینی عاجزانه درخواست شود تا به کمک آمده و با نظرات و پیشنهادات علمی وضعیت فعلی را بهبود ببخشند

و الا چه کسی است که نداند این اعتراضات برای یک روسری نمی تواند اینقدر مهم باشد که جامعه ایران برای خود امنیت را بخطر بندازد هر چند کسانی که با پولهای دشمنان ایران سعی دارند اعتراضات را به این سمت و به این نام بکشانند تا از احساسات دانش آموزانی که مدتی است هیجانات خود را خالی نکرده و با بازیهای رایانه ای و فضای مجازی خود را محکی در فضای حقیقی بزند.

در پایان باید یاد و خاطره تمام کسانی که در این راه به شهادت رسیده یا کشته شده اند گرامی بداریم چرا که به فرمایش مولی علی (ع) تفاوت است بین کسانی که به  دنبال حقیقت هستند اما ممکن است اشتباه کنند (که این گروه اکثر کسانی هستند که به خیابان کشیده می شوند) و کسانی که حقیقت را شناخته اما با آن به مبارزه بر خواسته اند(تمام کسانی که خارج از کشور هستند و جوانان و نوجوانان را تحریک به بر هم زدن نظم عمومی و در نهایت قوم گرایی در ایران می کنند)

 


اربعین و مرگ دخترخانم کورد

این روزها که مصادف است با اربعین حسینی و ایام سوگواری ماه های محرم و صفر و جامعه ی مسلمانان بخصوص شیعیان درگیر و دار برپایی مراسمی بودند که از باب معروف و یک ارزش معنوی با نام راهپیمایی اربعین می تواند کنگره ای باشد برای اجتماع مسلمانان و بخصوص شیعیان در یک مراسم جهانی که الحق مردم عراق و شیعیان آن کشور دوست و برادر سنگ تمام در اجرای مراسمات پذیرایی گذاشته و قوت خود را به زائرانی می دهند که از اقصی نقاط جهان برای این مراسم به این کشور سفر می کنند. 

شبه ها و شایعات زیادی اما از دوست و دشمن شنیده می شود که مردم عراق در واقع هزینه ی این مراسمات را از ایران گرفته!! که به نظر بنده اتهامی بیش نیست و اهانتی به مردمانی است که با نیت پاک خدمت به زوار امام حسین را وظیفه خود می دانند، چرا که به فرض هزینه غذا و مراسمات از جایی گرفته باشند آیا هزینه بوسه بر پای زائران و شستن رخت و لباس آنها را هم می توان گفت گرفته اند؟! اینجاست که هر شخص آگاهی به بی محتوا بودن و بی منطق بودن آن شایعات و شبه ها خواهد رسید. یا با کلیپ هایی از صیغه شدن و صیغه کردن زنان کشورهای همسایه در کشور دیگر به اعتقاداتی حمله می کنند که مخلصانه برای امامی است که عدالت و شجاعت و مبارزه با زور و ستم و استبداد در ایدئولوژی او نهفته است . البته که باید به آنانی که دست به اینگونه شایعات دو جواب داد که چرا رگهای غیرت این افراد زمانی که دختران و خانم های ایرانی و عراقی به کشورهای دیگر و به غرب می روند و به رضا یا به اکراه تن به تن فروشی می دهند ورم نمی کند؟ و غیرت ایرانی یا عراقی بودنشان خودنمایی نمی کند؟ 

جواب دوم اینکه باید به آنان گوشزد کرد که ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست    عرض خود می بری زجمت ما می داری. 

از سوی دیگر این ایام دختری از تبار خوبان در یک بازداشتگاه و نهایت در بیمارستان به آسمان پر کشیده است حال به حق یا به ناحق افرادی در این جریان مورد اتهام هستند که باید پاسخگو باشند و نتیجه این کار را باید هر چه سریعتر به جامعه ملتهب گزارش داده شود، البته نباید خدمات نیروی انتظامی در ایجاد امنیت و آسایش مردم نادیده گرفت و اینکه اشتباه یک فرد را نباید به پای تمام پرسنل گذاشت و همچنین فرد خاطی را باید محاکمه کرد ،به دلائلی، چون این فرد علت تند خویی خود با این دختر را باید توضیح دهد و نباید به بهانه حمایت از نیروی انتظامی اشکالات و اشتباهات بعضی از پرسنل را نادیده گرفت و یا اشتباه فردی را به پای همه نوشت، از طرفی بخاطر  توجیه اشتباه آن یک فرد نباید آن فرد را اصل نظام دانست و بر خود فرض بگیریم که نباید بخاطر مردن یک فرد نظام را زیر سؤال برد، چنانکه در قضیه دادستان تهران جناب آقای مرتضوی که در جریان کهریزک و بستن روزنامه ها اشتباهاتی مرتکب شده بود و هر کس به این اشتباهات اشکال می گرفت و نقد می کرد به عنوان مخالف نظام جمهوری اسلام مطرح می شد.  و نباید آسمان و ریسمان را بافت که اگر در این مسئله کوتاه بیاییم فردا باید نسبت به فلانند قضیه و بعد فلان و فلان کوتاه بیاییم که گاها شنیده می شود اگر در مقابل این درخواست که حجاب قانونی نباشد کوتاه بیاییم فردا بقیه امور و قانون وشرعیات ما را زیر سؤال می برند!! آیا امیر المومنین (ع) هم در قضیه حکمیت چنین منطقی داشت در حالی که می دانست چه اتفاقی می افتد؟ ایا امام حسن (ع) نیز چنین منطقی داشت در قضیه صلح که معتقدیم امام حسن(ع) آینده را می دانست و یقین به تغییرات داشت؟

 

اما قضیه حجاب و بی حجابی و اجبار یا عدم اجبار این هنجار که به  عنوان قانون مطرح است و راه برخورد یا اصلاح این قضیه چگونه می تواند باشد؟ 

حجاب یک ارزش و واجب است مثل بسیاری از واجبات دیگر اما اینکه دولت اسلامی می تواند در آن دخالت کند یا نه یک بحث مفصلی  است که باید نگاه حقوقی و فقهی و اجتماعی وسیاسی آن درنظر گرفت. 

اما اینکه یک قانون شده باید توجه شود و مخالفین نیز باید این را بپذیرند که قانون را نمی شود با لج و لج بازی اصلاح کرد یا تغییر داد که علاوه بر راه های قانونی می توان با مباحث علمی دانشگاهی و حوزوی درباره اجباری بودن یا نبودن آن، قانونی بودن یا نبودن آن بحث و مناظره شود تا بتوان یک فرهنگ جامع و کاربردی در این زمینه ایجاد کرد. 

مخالفت با حجاب قانونی قبل از آنکه هنجار شکنی شرعی باشد هنجار شکنی اجتماعی محسوب می شود لذا به تعبیر سقراط که بخاطر  عقایدش در زندان بود آنگاه که شورشی اتفاق افتاد و یا زندان خراب شد، وقتی همه در حال فرار بودند سقراط در گوشه ای نشسته بود، گفتند سقراط تو که به خاطر بی عدالتی و تفتیش عقاید در زندان هستی، فرار کن، گفت این قانون است ولو  اشتباه و خراب پس باید بمانم چرا که قانون بد از بی قانونی بهتر است، حال اگر این قانون نیز بد باشد راهکار تغییر آن قانونی مطرح است و از لحاظ علمی جای بحث دارد. و هنجار شکنی جز اینکه جامعه را به سمت ستیز پیش ببرد کاری دیگر اتفاق نخواهد افتاد. 

اما نباید فراموش کنیم که ما در حکومتی زندگی می کنیم که داعیه پیروی از حکومت علوی دارد، و وقتی به حکومت علوی نگاه می کنیم، در آوردن خلخال از پای زن یهودی را در حکومت خود، سزاوار دق کردن می داند، نمی توان کشته شدن یا مردن دختری جوان را در حکومتی که خود را ادامه دهنده ان حاکمیت می داند، دید و شرمنده نشد، چون به جایی نرسیدیم که دق کنیم.

این نوع برخوردی نیست با یک جوان و خانمی که تربیت شده همین حکومت و جامعه است، مایی که داعیه دعوت تمام جهان به اسلام را داریم نمی توانیم با کشتن یا مرگ دختران و جوانانمان به گوشه بخزیم و چیزی نگوییم، یا اینکه خود را به امامی و امامانی منتسب می دانیم  که بخاطر عدالت و ظلم و هر گونه استبداد و بر پایی معروف و انسانیت و عبو دیت خداوند تمام هستیش را فدا کرد و عالمانی که ظلم و فساد و (رشوه و اختلاس )را می بینند و خم به ابرو نیاورده و هیچگونه تذکری به صاحبان قدرت نمی دهند هر چند آدمهایی با تقوایی باشند اما آنان را مورد لغن خداوند می داند (در اجتماع منا) امامی که هر آزاده ای ولو غیر مسلمان به  او متمسک می شود چرا که جهاد او بشری است و جز برای عدالت و مبارزه با ظلم و گذشتن از همه چیز بخاطر انسانیت نبوده است.


سلامی مجدد

    نظر

به نام او که خلق کرد دو جهان شگفت انگیز یکی در وجود ما و یکی در بالای سر 

مطالب برای نوشتن زیاد و فرصتی که بنده بدست آوردم اندک، از جیمز وب گرفته که میلیارد سال نوری فاصله در کهکشهانها برای ما به نمایش میگذارد تا خبرهای سنگین وضعیت کشور، از کم آبی و گرمای هوا گرفته تا برنامه های بی ریشه و اساس مسئولان کشوری از سالهای دور برای مهار بی آبی، از گرانی و تورم تا دستورهای پادگانی برای کم شدن قیمت ها و گرانی ها و نفهمیدن خود دستور دهنده که اقتصاد چیست و چرا با دستورهای صدمن یک غازش درست نمی شود. 

از وضعیت قرهنگی کشور و از برهنگیی که به مرور خود را به رخ می کشد تا دستورهای اجباری مخالف برهنگی و کم پوشیدنی ها و  از سفر های ریاست جمهوری به استانها و نتیجه ای ندیدن  و بازخوردی متناسب نیافتن و خلاصه از باز شدن پیچ مهره های پل های عابر پیاده و خطر در کمین بودن عابران از آن و  به سرفت رفتن میلگردهای پل های عبور ماشینها در خیابانها و بی تفاوتی افراد جامعه در مقابل این همه ابزار نا امید کردن مردم ، از بازداشتهای سیاسی گرفته تا فرار مجرمان اقتصادی همگی حکایت از ایجاد نا امیدی در میان جامعه توسط کسانی که خود مدعی اند نباید بذر نا امیدی پاشید.

خلاصه از سویی دعوت به علم و از سویی علم را به سخره گرفتن و دادن نمره های آنچنانی به دانشجویان و گرفتن مدارکی بسیاری از آنها هیچ بویی از علم و پژوهش علمی ندارد. 

خلاصه دنیایی ساخته ایم اگر پیشینیان ما می دانستند هیچگاه برای ما زمینه برای این همه نا امیدی ایجاد کردن فراهم نمی کردند هر چند آرمانهای قشنگی داشتند و انقلابی برای به روز رسانی آن آرمانها کردند اما تمام آرمانهایشان را در مسلخ پول و پز و پارتی و شهوت و غرور سلاخی کردیم به امید آنکه روزی آرمانهای گذشتگان که هیچ زمینه برای فراهم شدن آرمانهای انقلابی خود فراهم نماییم.


مدرس و دیانت ما عین سیاست ماست

 

به نام خالق هستی

این روزها که مصادف شد با روز مجلس و شهادت آیت الله مدرس بر آن شدیم تا مطالبی که در این خصوص به ذهن خطور می کند بیان کنیم چرا که خیلی از نمایندگان خود را مدرس زمان می دانند و خیلی از افراد نماینده ای را به مدرس تشبیه می کنند مدرس مظلوم زمانه خود و زمانه ماست، مظلوم زمانه خود است چون با قلدری چون رضاخان در آویخته بود که جز رسیدن به مقصد خود با تطمیع و تحریف راهی را نمی شناخت، خلاصه آنکه به قصد امنیت جنبشهایی چون سردارجنگل را سر کوب کرد و به بهانه جمهوری سلطنت خویش را بر سلطنت قاجاریه غالب کرد و... مدرسی که می گفت دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست به دنبال آن بود تا عقب ماندگی جامعه اسلامی را متذکر شود و با توجه به فرمایشات خود که فرموده بود در بلاد بابل بودم به این نکته فکر می کردم که چرا بلاد یوروپ پیشرفت دارند اما بلاد ما مسلمانان پیشرفتی در حد آنان نداشته است و به این نتیجه رسیده است که بخاطر آن است که آدمهای متدین به دنبال سیاست نرفته و سیاست را به افرادی سپرده اند که هیچ قدی و بندی را پذیرا نیستند.

اما دخالت دین در سیاست آیا به معنای آن است که بانی دین و کسانی که دین در دست آنان است تنها باید در سیاست دخالت کنند، آیا فقط فقها که متصدیان دین هستند می توانند در سیاست دخالت کنند؟ که یکی از فقهای قدیمی شورای نگهبان معتقد بود که تنها فقها باید سیاست دخالت کنند و در نماز جمعه تهران آنرا بیان کردند که امام خمینی بر آشفتند و با او مخالفت نمودند،

مشکلی دیگری که بوجود می آید اینکه اگر سیاستمداران یک تقدسی برای خویش قائل شوند و نقد خود را نقد دین و اعتراض به خود را اعتراض به دین تلقی کنند آیا جامعه اسلامی می تواند با این تفکر پیشرفت کند ، چرا که اشتباهات و مشکلات این افراد به پای دین نوشته خواهد شد.

مدرس طبق روایتی که کسی که شب در حالی که شکمش سیر است و بخواب برود در حالی که همسایه اش گرسنه است مسلمان نیست در نطق های خود می گوید ننگ باد بر نماینده ای که موکلش گرسنه می خوابد و او بخواهد برای خود حقوق تعیین کند و  برا ی آنان تلاشی نمی کند،

خاک بر سر وکیلی که فرزندانش بعد از او از حقوق مجلس استفاده کنند و لو خود من باشم فرزند من باید برود گدایی کند به جهنم که نمی تواند کاری انجام دهد و او نباید از مجلس حقوق بگیرد.

این نوع نگاه مدرس به جامعه و وکالت مردم است و نگاهش به نمایندگی، حال باید دید آیا مجلسی که مدعی است چون مدرس نمایندگانی در خود دارد چه وضعیتی دارد و آیا وکیل مردم هستند یا وکیل خود یا وکیل دولت؟!

اینجاست که باید مدرس را مظلوم زمان خود و زمان ما دید

برگرفته از درسهای استاد


آیا اسلام در اداره امور ناتوان است؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الگو گیری از نظام حکومتی شخصیتی بزرگ که در روز غدیر توسط پیامبر اکرم به عنوان رهبری که جامعه اسلامی را به سر منزل خواهد رساند و معرفی آن شخصیت توسط پیامبر اکرم (ص) اگر نبود دسیسه ها و تحریفها و قدرت طلبی ها می رفت تا بنای یک تمدن بزرگ در همان سالهای پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) نهاده شود. همزمانی عید غدیر و ولادت امام موسی کاظم (ع) می طلبید که حاکمیت امیر المؤمنین علی (ع) را به جهاد علمی این شخصیت بزرگ و زاهد گره زده و تلاش علمی امام موسی کاظم (ع) که امام هفتم امت اسلامی محسوب می شود، در یک سیر دویست و پنجاه ساله ( انسان 250 ساله) امامت، و در طی دو قرن این بزرگواران ترسیم کرد که همواره در صدد هدایت مردم چه با تشکیل حکومت و چه با جهاد علمی بوده اند.

 تلاش های هارون پیامبر در بعد حکومت داری و موسی کاظم (ع) در بعد علمی وظایفی است که آنان نسبت به موقعیت زمانی خویش داشته اند لذا این نوع نگاه و وظیفه شناسی و انجام مسئولیت مسؤولان ما را به سمتی فرا خواهد خواند که سیاست را مبنای هدایت جامعه به سمت خوبی ها و فراهم کردن خوبیها برای افراد جامعه قرار دهند.

 مشروعیت یا مقبولیت نظام بحثی است که این نوشتار جای آن نیست اما مختصر اشاره ای به آن می تواند راهگشای نوشتار حاضر باشد؛ اگر جمهوری اسلامی را، نوع حکومت بدانیم و محتوای آنرا اسلامی بخوانیم، پس چارچوب نظام خود بخود ما را به سمت قرار داد خواهد کشاند و حکومتی که بر مبنای قرار داد باشد صرف نظر از خواسته ها و تمایلات مردمی، همانند یک معامله در جامعه اسلامی و بازار اسلامی مشروعیت نیز پیدا می کند.

اما این نظامی که به تعبیر فوق مشروعیت شرعی و عرفی باید داشته باشد در چه موقعیتی قرار گرفته است که مشروعیت آن از هر دو نگاه زیر سؤال رفته و به چالش کشیده شده است؟!

بحران ها و ابر بحرانهایی که قلوب دوستداران آن را به درد می آورد چه چیزهایی هست و به کجا ختم می شود و اصلا چه زمانی به یک مشکل بحران گفته می شود؟ با نگاهی به مشکلاتی که در جوامع تحقق پیدا می کند، اگر مسئولان آن جامعه بتوانند با درایت و همفکری نخبگان به حل مشکل اقدام نمایند در واقع دیگر بحرانی نیست، اما اگر آن مشکل نه از طریق مشارکت نخبگان و تنها با سرکوب از ادامه مشکل جلوگیری کرد در واقع بحران خواهد بود یا ا ینکه مشکلی که راه حلی منطقی نتوان برای آن در نظر گرفت خود یک بحران محسوب می شود.

تاریخ اسناد و روایات ما حکایت از آن استکه مولی ا لموحدین علی (ع) حکومت را برای آسایش و راحتی مردم می خواست و حاضر به گرفتن دانه ای از دهان مورچه ای به زور نبودند، علی(ع) آمده بود تا بحرانها را مدیریت کند، بحران هویت، بحران ایدئولوژی، بحران بی نظمی و تحریف، امیر المؤمنین آمده بود تا با قدرتی که بدست می گیرد چنان مدیریت جان و مال و دین مردم را به عهده بگیرد که دینداران افتخار کنند دین،شریعت و آیین و مذهبشان مبنای تشکیل حکومت شده است.

اسدالله(ع) آمده بود تا منحرفین را با زبان و اگر نشد با خواهش و اگر نشد با شمشیر به قانون بازگرداند در عین حال هیچگاه آنان را کافر، مرتد معرفی نکرد و آنان را مسلمانانی می دانست که منحرف شده اند و راه را گم کرده اند می دانست. علی(ع) نه با شعار که با عمل با فقرای جامعه اسلامی حشر و نشر داشت و اگر گرسنه ای شب بخواب می رفت خلیفه و امام مسلمین آرام و قرار نداشت.

اما این روزها حکومتی که به نام علی (ع) و به پیروی از آن امامان در حال حاکمیت بر مردم است به کجا کشیده شده است؟

انقلابی که به تعبیر امامِ انقلابیون افتخارش این استکه از علی فاطمه و حسن و حسین (علیهم صلواة الله)الگو گرفته باید دید آیا در مسیرِ انحراف قرار گرفته است؟ یا منحرفینی هستند که انقلاب را هدایت می کنند و به تعبیر خود امام انقلاب در دست نا اهلان افتاده است؟

چرا که ناله خانواده ها چه آنان که مشغول به کار هستند و کارمند و یا آنان که حق الزحمه ای هستند و چندین جا کار می کنند و حقوق یک کارمند را هم نمی گیرند و چه آنان که کارهای فصلی دارند و هر روز به کنار خیابانی رفته و دور میدانی را به انتظار می نشینند به امید آنکه کسی پیدا شود به آنان کاری برای یکروز سفارش بدهد، در آمده و صدای استخوانهایشان در زیر غول فقر به گوش می رسد همان غولی که به تعبیر مولی امیر المؤمنین اگر از در وارد شود ایمان از پنجره می رود و یا به تعبیر پیامبر اکرم از خوفناکترین چیزهایی استکه برای امت خویش از آن هراسان است.

از طرف دیگر اما مسئولان کشوری و لشکری و چند شغله ها و مدیران پروازی با وعده های صد من یک غاز خود مردم را علاوه بر بی اعتماد کردن به خود آنان را نیز از اسلام بدبین می کنند و البته بایدخود را برای انتقام مردم و خدا آماده کنند چرا که آنان که به تعبیر امام خمینی(ره) کاری کردند که اسلام را در اداره امور ناتوان معرفی کنند هم از قهر خدا در امان نیستند و هم بخاطر فشاری که بر مردم وارد کرده و اعتماد مردم را از اسلام سلب نموده از خشم مردم نیز در امان نخواهند بود.

 

اما در این بین وقتی دست مردم به قدرتمندان نمی رسد تا ناراحتی های خویش را غصه های خویش را و تحقیرهایی که از فقر و بی پولی و بی کاری کشیده اند بر سر آنان خالی کنند، آنرا به درون خانواده و جامعه کشانده و جامعه ای پر از عصبا نیت و پر ا ز خشم درونی و پر از نفرتی که جایی برای خالی کردن آن نیست، برده و سقام خانواده ها و جامعه را به هم ریخته و هر کسی تنها به فکر آسایش خویش افتاده و بدست آوردن لقمه نانی برای نمردن. این در حالی است که حتی به مردم نحوه ای اعتراض مدنی را نیاموخته ایم و جایی برای خالی نمودن خشم و آنان وگوشی برای شنفتن نقد آنان قرار ندادیم! معترضان نیز این عقده را بر کسانی خالی خواهند کرد که در طی روز با آنها برخورد کرده و نمود مذهب یا حاکمیت داشته باشند.

بی اعتمادی در میان مردم ایجاد یأس و نا امیدی می کند و این دو نیز عاملی است برای فرار از هویت و پناه بردن به کنجی برای آرامش و یا عاملی برای از هم پاشیدگی خانواده ها و فاصله گرفتن آنان از هم ، اعصاب خوردکنی بیشتر درمیان آنان که به جدایی فرزندان از خانواده یاهمسران از همدیگر منتهی می شود و اینجاست که دیگرتبلغ ازدواج و فرزند آوری نیز چیزی جز شعار نخواهد بود. اینجاست که هم افراد جامعه اسلامی و هم دیگرانی که قرار شد ما الگوی آنان باشیم خواهند گفت این همان دینی است که می گفتید سعادت دنیا و آخرت شما را تأمین می کند؟!

جایگاه سیاست را مورد بررسی قرار می دهند تا بدانند سیاستی که اجرا می شود در کدام قسم از تقسیم بندی سیاست توسط امام خمینی قرار می گیرد؟ سیاست دینی است ؟! یا شیطانی و یا حیوانی؟!

آنان با خود مرور می کنند که امام سیاست دینی را سیاستی می دانست که علاوه بر آنکه دنیای افراد را آباد می کند زمینه برای آبادی آخرت آنان نیز فراهم می کند، و ایشان سیاست حیوانی را قبول نداشتند که تنها به دنبال آباد کردن این دنیای جامعه است، تا چه برسد به اینکه سیاست شیطانی که جز فریب و نیرنگ و دروغ و خراب کردن دنیا و آخرت جامعه را در پیش دارد.

و حالا مردم رفتار مسئولان ما را با این سیاست ها مقایسه می کنند که کدام سیاست را اجرا کرده اند؟ اگر سیاست دینی و حیوانی باشد که مردم هیچ یک از اوصاف آنان را در این سیاست ها نمی بینند واگر شیطانی باشد که واویلا ! چرا که خون هزاران شهید را پایمال کرده ایم!!

مخلص کلام آنکه بحرانها یکی پس از دیگری خواسته یا ناخواسته، از طرف دشمن یا از طرف دوستان نادان، از سوء استفاده دیگران یا از حماقت آنان کشور را در محاصره خویش قرار داه است . گشتی در اطراف شهر حکایت از فرو رفتن نیروی کار جوان دریک سطل زباله برای لقمه ای نان دارد تا خانواده اش را از دست ندهد، یا لقمه ای برای خویش بیابد و قوت زندگیش باشد.

البته به این نیروی جوان می توان میان سالان و دختران و زنان هم اضافه کرد و آنان را در این شغل دید که آنان نیز بخاطر شرافت و آبروی خویش دست به این کار می زنند، این درحالی است که در کشوری زندگی می کنند که سرشار از ثروت خدادادی و منابع طبیعی است، به شرطی که یک مدیریت منسجم باشد تا بتواند استفاده بهینه برای آحاد جامعه فراهم نماید.

بحران بالا رفتن قیمتها، قیمت ا جناس و مخصوصا بنزین و بحران بورس و مدرک گرایی و بورسیه های کاذب و اختلاسهای میلیاردی و قرار دادهایی که کشور را متضرر می کنند و بحران مدیران چند شغله ، فرار مغزها، عدم استفاده از کارشناسان، بحران ریزگردها، بحران بی آبی مخصوصا در خوزستان زخم خورده در دفاع مقدس بحران کرونا و تحریم و عدم اعتماد مردم به واکسیناسیون به موقع و دزدیها و اختلاس ها و بده بستانهای اداری و کارچاق کن های قضایی و ... رانت های آنچنانی و... جدیدا بحران عدم مدیریت بر تصویب بودجه های خود ساخته برای مدیران بانکی که در طی سال نه طرحی برای بهتر شدن وضعیت موجود دارند و نه مشکلی از مشکلات اقتصادی را حل خواهند کرد!!

 خلاصه آنکه بحران مدیریت در کشوری که تحریم ها نیز قوض بالا قوض آن شده، کشوری که ادعای رهبری جهان را دارد اما خود گرفتار این بحرانها شده است، فضای مجازی نیز مزید بر تمام مشکلات شده و طرح هایی به ظاهر جذا ب و به واقع مخرب برای کنترل آن و جامعه ما را در مقابل ابر ماهواره هایی قرار داده که به ظاهر کنترلی بر آنان نیست و این تلاش ها ی مجلس هم بی ثمر در عین حال که کارشناسی درستی هم ندارد خواهد ماند،

چرا که همانند خودرو سازی می تواند تنها رانتی برای عده ای ایجاد خواهد کند و بازاری برای سود جویان واقع خواهد شد هر چند ممکن است به مرور زمان هم به کیفیت آن افزوده نشود. و یا همین واکسن کرونا که چه بودجه های به نام حمایت از آن آب شد.

 خلاصه کلام چنانکه مطلب قبل نوشتیم قلبمان در فشار است و همه آزادگان باید احساس خطر کنند و اینرا بدانند که حکومتهایی که از یک دین حمایت کرده و در واقع دینی رسمی برای جامعه خودیش ترسیم کرده اند، با هر ضربه ای که به حکومت خورده می شود در واقع مردم از دین و مذهب مورد حمایت آن حکومت فاصله خواهند گرفت .

تلاش کنیم دزد نباشیم حامی دزد نباشیم کارهای خلاف دیگران را به اسم مصلحت صحت نگذاریم بیت المال را بیت الحال خود ندانیم و دزدان عقیده را از خود دور کنیم و با آنان رابطه ای نداشته باشیم.

خلاصه احساس خطر باید کرد تا دیر نشده باید قلب در تپش جامعه را دریافت و راه تنفس آنرا باز گذاشت و علمای هر فن به کمک فراخوانده شوند، چرا که تا قدرت در دست قدرتمندان است و تلاشی برای همفکری نکنند، نخبگان هر چند تلاش نمایند تا طرح خود را ارائه نمایند آب در هاون کوبیدن است.

به تمام دست اندرکاران اگر اسلام و ایران را دوست دارید تا دیر نشده از همفکری اندیشمندان برای برون رفت از وضعیت نا امید کننده استقبال کنید و اگر به دنبال کسب قدرت و ثروت بیشتر باشید مطمئن باشید در خشم خدا و مردم خواهید سوخت.


قلبمان در فشار است!

 

به نام آنکه خرد را آفرید

 

من احساس خطر می کنم من قلبم در فشار است علمای قم علمای نجف من احساس خطر می کنم

این جملات از امام خمینی است در زمان رژیم استبدادی محمدرضا شاه پهلوی، زمانی که احساس می کرد اسلام در خطر است و مردم ایران در زیر پرچم آمریکا و اسرائیل باید سینه بزنند و تحقیر شده بودند و اقتصادشان وابسته به اقتصاد آن کشورها شده بود اینگونه احساس خطر می کرد و قلبشان در فشار بود، حال که چهل و چند سال از انقلاب اسلامی گذشته است آیا مردم ایران به اسلام نزدیکتر شده اند و گرایش به اسلام بیشتر شده است؟ یا فاصله ها زیادتر شده است و برنامه دولتهای جمهوری اسلامی عاملی برای افزایش فاصله شده است؟، فقری که به تعبیر امام علی(ع) اگر از در وارد شود ایمان از پنجره خارج می شود، را کم کرده اند؟ یا فاصله مردم و فقر کمتر شده است.، آیا فقری که عامل تحقیر مردمان است جمهوری اسلامی آنرا به حداقل رسانده یا به آن افزوده است؟

فاصله بین فقر و غنا را کمتر نموده یا بیشتر شده است، فاصله طبقاتی که در اوائل انقلاب نسبت به آن حساسیت بالایی بود از طرف مسئولان همچنان حساسیت وجود دارد یا خود مسئولان وارد کانال فاصله طبقاتی شده و فاصله خود را با اکثریت جامعه زیاد کرده اند؟

آیا کارتون خوابها کم شده اند یا افزایش پیدا کرده اند؟ آیا مراکز فساد و فحشا جمع شده و اثری از آنان نمانده یا خدایی نخواسته به درون خانه ها کشیده شده است؟ آیا آرزوی مرگ را برای سرپرستان خانواده ها بیشتر کرده ایم یا کمتر نموده ایم؟

آیا مراکز دانشگاهی و آموزش و پرورش را به مراکزی برای تربیت انسانهایی خلاق و مبتکر و با ایمان تبدیل کردیم یا آن مقدار معنویتی هم که داشتند از آنان گرفتیم؟ و آنان را تبدیل کردیم به مراکز و کافی مدرکهایی، که تنها مدرک جعل نموده و در بسیاری از امور ناتوانتر از قبل شده ایم؟

آیا فقرایی که توسط مراکز خیریه در زمان پهلویها بود به فقرایی زباله گرد تبدیل کردیم یا آنان را با کمیته های امداد و بهزیستی به مردان وزنانی توانمند و تولیدگر مبدل کردیم؟

کارها و فعالیتهایی که در این چهل ساله برای کشور و افراد جامعه صورت گرفته است جای تقدیر و تشکر دارد، اما این همه هزینه و این همه ادعا از ابتدای انقلاب انتظارات را چندین برابر نموده است.

آیا دزدان در مراکز اداری زیاد شده است؟ راه های فرار از قانون و دریافت شیرینی ها و عبور از تبصره و ماده ها زیاد شده است؟ که صدای قانون گذار و مجری قانون هم در آمده است؟!

گاهی کم هم زیاد است تا اینکه برسد به جایی که بیشتر شده باشد نا امیدانه نگاه نمی کنیم و سیاه نمایی هم نمی کنیم مراکزی هستند که تلاش و توان خود را گذاشته اند و افرادی که به حق تمام تلاششان آن استکه گره ای از کار کسی بگشایند البته بر مبنای قانون و نه بر مبنای پارتی و سفارش نمونه ها اندک است اما هستند.پس به تبعیت از امام انقلابیون باید گفت قلبمان در فشار است و احساس خطر می کنیم!!

در این زمانه که فشارهای ارضی و سماوی و مخالف و دشمن به مراتب زیاد شده است جایی برای گلگی و نالیدن نگذاشته است، اما بی مدیریتی وبدمدیریتی را هیچکس از مجریان جمهوری اسلامی نمی پذیرد، انقلاب ما نوپا نیست که به بی تجربگی متهمش کرد! انقلاب از مرحله جوانی گذشته است و به مرحله بزرگسالی رسیده است، چهل سال یعنی دو نسل و این نسل سوم و چهارم است که باید ادامه راه انقلابیون جهادی باشند، لذا بهانه آوردن برای عدم کارایی مدیران در هر جایگاهی درست نیست، اینکه هر کسی در قدرت باشد و ادعای اپوزیسیون در آورد و بگوید چنین باید بشود و چنین باید کرد از طرف مردم مطرود است، چرا که خود از کسانی است که قدرت در دست دارد حداقل مجموعه تحت مدیریت خود را باید درست کند و راه بیاندازد و قوانین مردم و خدا پسندانه بر آن جاری کند.

قلب انقلابیون و دوستان انقلابی در فشار است، اینکه عده ای بیایند و مشکلات را به گردن دیگران بیاندازند قابل قبول نیست، هر کسی عرضه کار ندارد نباید بیاید تا چه برسد به اینک چندین پست به یک نفری سپرده شود آنهم کسانی که امتحان خود را پس داده اند، مردم از مسئولان می خواهند اگر مسلمانی عمل نمی کنند حداقل برمبنای مسئولیت پذیری غربیان عمل کنند، اگر ادعای غرب گرایی دارند حداقل همچون غربیان وقتی عرضه کاری ندارند و مسئولیتی را نمی توانند انجام دهند قبول نکنند.و اگر ادعای مسلمانی دارند که باید بدانند بر مبنای فتوای همان رهبر فقید و بت شکن و بر مبنای روایتی که از امیر المؤمنین هست، کسی که خود بداند بهتر از او برای مدیریت یک ارگان یا نهادی هست، اما در همان پست بماند حقوقی که می گیرد حرام است.

اگر چه بهترین تعبیر را قرآن دارد که می فرماید ویل للمطففین، وای به حال کم فروشان آنانکه در مسئولیت خود و در مقام و جایگاه خود کوتاه می آیند و وظیفه خود را فراموش کرده یا عمل نمی کنند!

دوست داران انقلاب و مردم و جمهوری اسلامی احساس خطر می کنند، قوانین در حال تعطیلی است و کارهای قانونی تنها با سفارش در حال انجام گرفتن هستند، هر کجا قانون به نفع افراد باشد عمل می کنند و هر کجا قانون ایجاد مانع وسختی کند به فراموشی سپرده می شود!

قانونی که بتواند شفاف سازی کند و در همه زمینه ها اجرا شود و اطلاعات آزاد را در اختیار مردم قرار دهد به فراموشی سپرده می شود اما قانونی که از مسئولان حمایت کند با تمام توان در تمام رسانه ها پخش می شود ! قانون احزاب که می تواند تمام گندکاریهای مسئولان را به رخ بکشد به شرط درست عمل کردن و حامی داشتن، در درون نظام، چنان معرفی می شود که انگار احزاب تنها برای دزدی آمده اند و تنها می توان با سفارش و کارچاق کنی می شود صحنه انتخابات را به شعر و شعور رساند!

همگی احساس خطر می کنند وقتی زباله گردها زیاد می شوند، وقتی کارگرها بیکار هستند، وقتی حتی کارمندان از بی عدالتی در ادارات می نالند، این کشور به کجا کشیده شده است؟

آی علمای اسلام احساس خطر باید کرد برای نظامی که قرار شد اسلام را آنچنان معرفی کند که دیگران از ما الگو بگیرند، اما حالا کشورهای دست چندمی همسایه برای مردم ما مأوا و مأمن شده اند! تا از وضعیت خودیش در کشور خود به آنها پناه ببرند!!

دیگر جای مصلحت سنجی نیست، دیگر جای آزمون و خطا نیست، دوره ای نیست که عده ای مسئولیت متعدد داشته باشند و خود وآقا زادهایشان برای هفت پشت دغدغه ی مالی نداشته باشند و دیگران بخاطر یک روز کار و یک روز تلاش فیزیکی و یا فکری و اندیشه ای باید درِ اتاق افرادی بزنند که نه تنها لیاقت آن جایگاه را ندارند که آنقدر به خود می بالند تا این مراجعین را تحقیر نمایند!!

قلبمان در فشار است ، احساس خطر می کنیم، آی آقایان علما و بزرگان و اسلام دوستان ما احساس خطر می کنیم.

امام باقر(ع) می فرماید: هر چیزی که بازگشتش به این باشد که شخص تسلیم حقیقت باشد آن ایمان است و هر چیزی که بازگشتش به این باشد که در مقابل حقیقت عناد و لجاجت کنید کفر ا ست.


کرامت و انتخابات

 

به نام خداوند بخشنده مهربان

این روزها که مصادف شده بود با دهه کرامت یعنی ولادت حضرت فطمه معصومه (س)  و  ولادت امام رضا (ع) به عنوان یک رخداد فرهنگی و مذهبی و از طرف دیگر انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری در سراسر کشور بزرگ ایران اسلامی رخدادی مبارک باشد برای ملت بزرگ ایران اسلامی و برای جهان بشریت از نگاه خدمت به مذهب و فرهنگ دوست داشتن و کرامت انسانی ان شاالله .

نگاهی به مشارکت مردمی از یک طرف و آرای مإخوذه از رای های صحیح و باطل حکایت از نگاهی اعتراضی مردم فهیم ایران به وضعیت موجود و وضعیتی که سالیانی است که برای این امت شریف و اسلامی بوجود آمده است.

اعتراض به وضعیت اقتصادی ، فرهنگی وسیاسی جامعه از یک طرف و احساس بی نتیجه بودن آرای آنان از طرف دیگر و بی میل بودن عده ای از هموطنان نیز به عدم مشارکت مردم عزیز ایرانی دامن زده و از سوی دیگر آرای باطله که حکایت از اعتراضی قانونی و مبارزه منفی با وضعیت موجود را داشته و مردم خواهان وضعیتی بهتر و امیدوار کننده بوده و از مسئولان جز رفع مشکلات فعلی و حل مشکلات بیکاری و مسکن و عدم امنیت شغلی چیز دیگری مطالبه نخواهند کرد.

جامعه ایران به اموری چون عدالت گسترده در تمام سطوح احتیاج دارد و آنرا از مسئولان خود می خواهد که در کنار آن رفاه نیز ایجاد خواهد شد .

آنان از مسئولان خود می خواهند لیقوم الناس بالقسط را سر لوحه عمل خویش سازند همچنان که معتقدند برای رضای خدا وارد مسئولیت شده اند. انتظار آنان از مسئولان آن است که به این آیه قرآن توجه کنند که ویل للمطففین و کم فروشی د مسئولیت خود نکنند، آنان خواهان آن هستند که چشم و گوش و اعضای خود را در مقابل مردم مسئول بدانند نه ارباب و مو قعیت بوجود آمده را برای خود فرصتی برای خدمت بداند نه غنیمتی برای چا پیدن،

آنان باید بدانند خدمت به مردم عبادت است نه سر بر سجده و تسبیح بدست داشتن و شرکت در نمازهای جماعت و فرادا، هر چند همه اینها عبادت هستند و قابل پاداش از سوی خدای خویش اما آنچه اهمیت پیدا می کند برای برای مردم تلف نشدن وقت آنان و احترام به کرامت آنان در هنگامه مراجعه به ادارات .

قلبی را ریش نکردم به از آن که ریشی را به قلب رساند.

دلی را نرنجاندن به از آن که دل را به خدا رساندن

ایمان نه آن است که طاعتی بجای آوری و به اسم دین بر سر دیگران زدن بلکه ایمان آن است که خدمتی برای خدا به خلق خدا کنی


به مناسبت شهادت امام جعفرصادق و وفات شاگردش

 

به نام ایزد منان

پانزدهم خرداد یاد آوری روزهای سخت مردم ایران و امید به طلوع فجری که توسط امام مردم، از نیمه خرداد داده شده بود. این روز یاد آوره قیام است و مبارزه و تبعید، شهادت عده ای از قیام کنندگان از طرفی و تبعید امام و مقتدای آنان از ایران به ترکیه و بعد به عراق و به علت مخالفت دولت کویت نهایت به پاریس. تا صدای مردم ایران از پاریس به گوش جهانیان برسد و سلطنتی که جز استبداد و خودکامگی چیزی از توصیه های علما و نارضایتی های مردم را خریدار نبود تا آنکه مردم و علما با توکل بر خدا ریشه ظلم و استبداد و سرسپردگیش به غرب را از ایران کندند و آواره کشور به کشورش نمودند.

امام خمینی که چهاردهم خرداد1368 دارفانی را وداع نمود و به دیدار امام و مقتدای خود امام جعفرصادق(ع) که روزشهادت آن عزیز نیز بیست و پنجم شوال ذکر کرده و امسال با سالروز وفات امام خمینی قرین گشته است، شتافت؛

 اما آشنایی با تفکر آن عزیز که مبنای فکریش از احادیث امام صادق سرچشمه گرفته است برای دوست و دشمنش ضرورت دو چندان پیدا می کند از لحاظ آشنایی با تفکرات و اندیشه های آن امام که حاکمیتی را بر مبنای جمهوری اسلامی بنا نهاده است و داخلیان بر مبنای این تفکر و اندیشه در حال زندگی و رأی دادن هستند و باید بدانند به چه چیزی رأی می دهند و سرنوشتشان را چه کسی وچگونه رقم خواهد زد.

اما خارجیان نیز از باب آشنایی با تفکر آن عالم مذهبی که چگونه در دنیایی که مسابقه جدایی از دین در میان جوامع و جدایی سیاست از دین از طرفی دیگر چگونه به عنوان دین و مذهب قیامی را رهبری نموده است؟

امام خمینی از زمانی که جوانی 24 ساله بودند بر مبنای جمهوری معتقد بوده است که اگر دینی بخواهد پایدار بماند و دین اسلام که مدعی تجمیع دین وسیاست است باید در قالب جمهوری خودش را نشان دهد تا بلکه گرایش مردمی نسبت به آن بر مبنای خواست و میل آنان باشد نه برمبنای زور و دخالت دولت در بوجود آمدن اعتقاد.

برای تفهیم این مطلب ناچاریم برگشتی به تاریخ داشته باشیم و آن زمانی است که رضاخان بعد از مشروطه ادعای جمهوریت کرد و علما با آن مخالفت نمودند.

ماجرا از این قرار بود که بعد از مشروطه و به دست گرفتن قدرت توسط رضاخان میر پنج برای برچیده شدن قاجاریه درخواست جمهوری داد و قصد داشت یک جمهوری مثل آتاترک در ایران راه اندازی کند که علما یک بیانیه صادر کردند و ضمن دلداری به رضاخان از او خواستند که جمهوری را لغو نماید.

علمای دست اول این بیانیه آیات عظام ابوالحسن اصفهانی، حائری یزدی و میرزای نائینی که ابوالحسن اصفهانی و نائینی بخاطر اعتراض به تبعید آقای خالصی زاده از عراق به ایران آنان نیز از عتبات به ایران کوچ کردند و همزمان شد با جمهوری خواهی رضاخان و آنان بیانه ای صادر کردند در رد جمهوریت و باقی ماندن بر نخست وزیری رضاخان چرا که معتقد بودند شریعت در پناه سلطنت احتمال باقی ماندنش بیشتر از جمهوری است، چرا که به اعتقاد آنان جمهوری با ارزش های دینی بیشتر مخالفت دارد که البته فریادهای سید حسن مدرس بر علیه رضاخان مزید بر علت شده و او را به همان صدراعظمی قانع نمود.

حال جالب این است که هر چند امام خمینی مقتدای خود را مدرس می داند، اما در صحبت های خود می فرماید آن زمان نگذاشتند که جمهوری شود ای کاش اجازه می دادند تا جمهوری شود و در واقع امام مبنایش این بود که جمهوری رضاخانی بهتر از سلطنت بوده و معتقد بود اگر چه ممکن است مردم اشتباه کنند اما این اشتباه در رأی گیری بعدی جبران می شود اما در سلطنت موروثی راهی برای جبران وجود نداشت.

حال با توجه به نگاه امام به جمهوری آیا می شود معتقد بود که امام در جمهوری اسلامی فقط نگاهی نمایشی به جمهوری داشته و اساس در نظر امام جمهوری نبوده است؟ که عده ای در این زمان چنین ترسیم می کنند؟ یا اینکه دیگرانی هستند که تفکرات خود را به اسم امام به خورد مردم می دهند.

از جمله علمایی هستند که رأی مردم را نمایشی می دانند و اصل بر این استکه ولی فقیه خود همه کار را انجام دهد (آیت الله مؤمن در کتاب ولایت فقیه و آیت الله مصباح در دموکراسی در اندیشه آیت الله مصباح در مجله معرفت شماره 90). و با تفکیک مشروعیت سیاسی از مشروعیت دینی در صدد این هستند که رضایت مردم را شرعی ندانسته و به مثالهای صدر اسلام تفکر خود را مستند می کنند در حالی که اولا صدر اسلام مردم رأی ندادند و تنها سران قبیله بیعت کردند، از طرف دیگر یکی از چیزهایی که مؤمنین به آن مشروعیت می دهند ذبح غیر شرعی است که فرد مؤمن از آن خبر ندارد اما چون در بازار مسلمین خریداری نموده است حکم شرعی آن حلیت می باشد در واقع شرعیت به آن خورده است.

حال اگر جامعه ی اسلامی را با تربیت درست اسلامی هم توسط نهادهای تربیتی هم توسط خانواده ها به نحوی باشد که احتمال خطا در آن کم باشد آیا انتخاب آنان نمی تواند شرعی باشد. در حالی که امام معتقد است این طور نیست که اکثریت اشتباه کنند و به مردم اعتماد دارد. تا فرصتی دیگر بدرود.