بسم الله الرحمن الرحیم
الگو گیری از نظام حکومتی شخصیتی بزرگ که در روز غدیر توسط پیامبر اکرم به عنوان رهبری که جامعه اسلامی را به سر منزل خواهد رساند و معرفی آن شخصیت توسط پیامبر اکرم (ص) اگر نبود دسیسه ها و تحریفها و قدرت طلبی ها می رفت تا بنای یک تمدن بزرگ در همان سالهای پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) نهاده شود. همزمانی عید غدیر و ولادت امام موسی کاظم (ع) می طلبید که حاکمیت امیر المؤمنین علی (ع) را به جهاد علمی این شخصیت بزرگ و زاهد گره زده و تلاش علمی امام موسی کاظم (ع) که امام هفتم امت اسلامی محسوب می شود، در یک سیر دویست و پنجاه ساله ( انسان 250 ساله) امامت، و در طی دو قرن این بزرگواران ترسیم کرد که همواره در صدد هدایت مردم چه با تشکیل حکومت و چه با جهاد علمی بوده اند.
تلاش های هارون پیامبر در بعد حکومت داری و موسی کاظم (ع) در بعد علمی وظایفی است که آنان نسبت به موقعیت زمانی خویش داشته اند لذا این نوع نگاه و وظیفه شناسی و انجام مسئولیت مسؤولان ما را به سمتی فرا خواهد خواند که سیاست را مبنای هدایت جامعه به سمت خوبی ها و فراهم کردن خوبیها برای افراد جامعه قرار دهند.
مشروعیت یا مقبولیت نظام بحثی است که این نوشتار جای آن نیست اما مختصر اشاره ای به آن می تواند راهگشای نوشتار حاضر باشد؛ اگر جمهوری اسلامی را، نوع حکومت بدانیم و محتوای آنرا اسلامی بخوانیم، پس چارچوب نظام خود بخود ما را به سمت قرار داد خواهد کشاند و حکومتی که بر مبنای قرار داد باشد صرف نظر از خواسته ها و تمایلات مردمی، همانند یک معامله در جامعه اسلامی و بازار اسلامی مشروعیت نیز پیدا می کند.
اما این نظامی که به تعبیر فوق مشروعیت شرعی و عرفی باید داشته باشد در چه موقعیتی قرار گرفته است که مشروعیت آن از هر دو نگاه زیر سؤال رفته و به چالش کشیده شده است؟!
بحران ها و ابر بحرانهایی که قلوب دوستداران آن را به درد می آورد چه چیزهایی هست و به کجا ختم می شود و اصلا چه زمانی به یک مشکل بحران گفته می شود؟ با نگاهی به مشکلاتی که در جوامع تحقق پیدا می کند، اگر مسئولان آن جامعه بتوانند با درایت و همفکری نخبگان به حل مشکل اقدام نمایند در واقع دیگر بحرانی نیست، اما اگر آن مشکل نه از طریق مشارکت نخبگان و تنها با سرکوب از ادامه مشکل جلوگیری کرد در واقع بحران خواهد بود یا ا ینکه مشکلی که راه حلی منطقی نتوان برای آن در نظر گرفت خود یک بحران محسوب می شود.
تاریخ اسناد و روایات ما حکایت از آن استکه مولی ا لموحدین علی (ع) حکومت را برای آسایش و راحتی مردم می خواست و حاضر به گرفتن دانه ای از دهان مورچه ای به زور نبودند، علی(ع) آمده بود تا بحرانها را مدیریت کند، بحران هویت، بحران ایدئولوژی، بحران بی نظمی و تحریف، امیر المؤمنین آمده بود تا با قدرتی که بدست می گیرد چنان مدیریت جان و مال و دین مردم را به عهده بگیرد که دینداران افتخار کنند دین،شریعت و آیین و مذهبشان مبنای تشکیل حکومت شده است.
اسدالله(ع) آمده بود تا منحرفین را با زبان و اگر نشد با خواهش و اگر نشد با شمشیر به قانون بازگرداند در عین حال هیچگاه آنان را کافر، مرتد معرفی نکرد و آنان را مسلمانانی می دانست که منحرف شده اند و راه را گم کرده اند می دانست. علی(ع) نه با شعار که با عمل با فقرای جامعه اسلامی حشر و نشر داشت و اگر گرسنه ای شب بخواب می رفت خلیفه و امام مسلمین آرام و قرار نداشت.
اما این روزها حکومتی که به نام علی (ع) و به پیروی از آن امامان در حال حاکمیت بر مردم است به کجا کشیده شده است؟
انقلابی که به تعبیر امامِ انقلابیون افتخارش این استکه از علی فاطمه و حسن و حسین (علیهم صلواة الله)الگو گرفته باید دید آیا در مسیرِ انحراف قرار گرفته است؟ یا منحرفینی هستند که انقلاب را هدایت می کنند و به تعبیر خود امام انقلاب در دست نا اهلان افتاده است؟
چرا که ناله خانواده ها چه آنان که مشغول به کار هستند و کارمند و یا آنان که حق الزحمه ای هستند و چندین جا کار می کنند و حقوق یک کارمند را هم نمی گیرند و چه آنان که کارهای فصلی دارند و هر روز به کنار خیابانی رفته و دور میدانی را به انتظار می نشینند به امید آنکه کسی پیدا شود به آنان کاری برای یکروز سفارش بدهد، در آمده و صدای استخوانهایشان در زیر غول فقر به گوش می رسد همان غولی که به تعبیر مولی امیر المؤمنین اگر از در وارد شود ایمان از پنجره می رود و یا به تعبیر پیامبر اکرم از خوفناکترین چیزهایی استکه برای امت خویش از آن هراسان است.
از طرف دیگر اما مسئولان کشوری و لشکری و چند شغله ها و مدیران پروازی با وعده های صد من یک غاز خود مردم را علاوه بر بی اعتماد کردن به خود آنان را نیز از اسلام بدبین می کنند و البته بایدخود را برای انتقام مردم و خدا آماده کنند چرا که آنان که به تعبیر امام خمینی(ره) کاری کردند که اسلام را در اداره امور ناتوان معرفی کنند هم از قهر خدا در امان نیستند و هم بخاطر فشاری که بر مردم وارد کرده و اعتماد مردم را از اسلام سلب نموده از خشم مردم نیز در امان نخواهند بود.
اما در این بین وقتی دست مردم به قدرتمندان نمی رسد تا ناراحتی های خویش را غصه های خویش را و تحقیرهایی که از فقر و بی پولی و بی کاری کشیده اند بر سر آنان خالی کنند، آنرا به درون خانواده و جامعه کشانده و جامعه ای پر از عصبا نیت و پر ا ز خشم درونی و پر از نفرتی که جایی برای خالی کردن آن نیست، برده و سقام خانواده ها و جامعه را به هم ریخته و هر کسی تنها به فکر آسایش خویش افتاده و بدست آوردن لقمه نانی برای نمردن. این در حالی است که حتی به مردم نحوه ای اعتراض مدنی را نیاموخته ایم و جایی برای خالی نمودن خشم و آنان وگوشی برای شنفتن نقد آنان قرار ندادیم! معترضان نیز این عقده را بر کسانی خالی خواهند کرد که در طی روز با آنها برخورد کرده و نمود مذهب یا حاکمیت داشته باشند.
بی اعتمادی در میان مردم ایجاد یأس و نا امیدی می کند و این دو نیز عاملی است برای فرار از هویت و پناه بردن به کنجی برای آرامش و یا عاملی برای از هم پاشیدگی خانواده ها و فاصله گرفتن آنان از هم ، اعصاب خوردکنی بیشتر درمیان آنان که به جدایی فرزندان از خانواده یاهمسران از همدیگر منتهی می شود و اینجاست که دیگرتبلغ ازدواج و فرزند آوری نیز چیزی جز شعار نخواهد بود. اینجاست که هم افراد جامعه اسلامی و هم دیگرانی که قرار شد ما الگوی آنان باشیم خواهند گفت این همان دینی است که می گفتید سعادت دنیا و آخرت شما را تأمین می کند؟!
جایگاه سیاست را مورد بررسی قرار می دهند تا بدانند سیاستی که اجرا می شود در کدام قسم از تقسیم بندی سیاست توسط امام خمینی قرار می گیرد؟ سیاست دینی است ؟! یا شیطانی و یا حیوانی؟!
آنان با خود مرور می کنند که امام سیاست دینی را سیاستی می دانست که علاوه بر آنکه دنیای افراد را آباد می کند زمینه برای آبادی آخرت آنان نیز فراهم می کند، و ایشان سیاست حیوانی را قبول نداشتند که تنها به دنبال آباد کردن این دنیای جامعه است، تا چه برسد به اینکه سیاست شیطانی که جز فریب و نیرنگ و دروغ و خراب کردن دنیا و آخرت جامعه را در پیش دارد.
و حالا مردم رفتار مسئولان ما را با این سیاست ها مقایسه می کنند که کدام سیاست را اجرا کرده اند؟ اگر سیاست دینی و حیوانی باشد که مردم هیچ یک از اوصاف آنان را در این سیاست ها نمی بینند واگر شیطانی باشد که واویلا ! چرا که خون هزاران شهید را پایمال کرده ایم!!
مخلص کلام آنکه بحرانها یکی پس از دیگری خواسته یا ناخواسته، از طرف دشمن یا از طرف دوستان نادان، از سوء استفاده دیگران یا از حماقت آنان کشور را در محاصره خویش قرار داه است . گشتی در اطراف شهر حکایت از فرو رفتن نیروی کار جوان دریک سطل زباله برای لقمه ای نان دارد تا خانواده اش را از دست ندهد، یا لقمه ای برای خویش بیابد و قوت زندگیش باشد.
البته به این نیروی جوان می توان میان سالان و دختران و زنان هم اضافه کرد و آنان را در این شغل دید که آنان نیز بخاطر شرافت و آبروی خویش دست به این کار می زنند، این درحالی است که در کشوری زندگی می کنند که سرشار از ثروت خدادادی و منابع طبیعی است، به شرطی که یک مدیریت منسجم باشد تا بتواند استفاده بهینه برای آحاد جامعه فراهم نماید.
بحران بالا رفتن قیمتها، قیمت ا جناس و مخصوصا بنزین و بحران بورس و مدرک گرایی و بورسیه های کاذب و اختلاسهای میلیاردی و قرار دادهایی که کشور را متضرر می کنند و بحران مدیران چند شغله ، فرار مغزها، عدم استفاده از کارشناسان، بحران ریزگردها، بحران بی آبی مخصوصا در خوزستان زخم خورده در دفاع مقدس بحران کرونا و تحریم و عدم اعتماد مردم به واکسیناسیون به موقع و دزدیها و اختلاس ها و بده بستانهای اداری و کارچاق کن های قضایی و ... رانت های آنچنانی و... جدیدا بحران عدم مدیریت بر تصویب بودجه های خود ساخته برای مدیران بانکی که در طی سال نه طرحی برای بهتر شدن وضعیت موجود دارند و نه مشکلی از مشکلات اقتصادی را حل خواهند کرد!!
خلاصه آنکه بحران مدیریت در کشوری که تحریم ها نیز قوض بالا قوض آن شده، کشوری که ادعای رهبری جهان را دارد اما خود گرفتار این بحرانها شده است، فضای مجازی نیز مزید بر تمام مشکلات شده و طرح هایی به ظاهر جذا ب و به واقع مخرب برای کنترل آن و جامعه ما را در مقابل ابر ماهواره هایی قرار داده که به ظاهر کنترلی بر آنان نیست و این تلاش ها ی مجلس هم بی ثمر در عین حال که کارشناسی درستی هم ندارد خواهد ماند،
چرا که همانند خودرو سازی می تواند تنها رانتی برای عده ای ایجاد خواهد کند و بازاری برای سود جویان واقع خواهد شد هر چند ممکن است به مرور زمان هم به کیفیت آن افزوده نشود. و یا همین واکسن کرونا که چه بودجه های به نام حمایت از آن آب شد.
خلاصه کلام چنانکه مطلب قبل نوشتیم قلبمان در فشار است و همه آزادگان باید احساس خطر کنند و اینرا بدانند که حکومتهایی که از یک دین حمایت کرده و در واقع دینی رسمی برای جامعه خودیش ترسیم کرده اند، با هر ضربه ای که به حکومت خورده می شود در واقع مردم از دین و مذهب مورد حمایت آن حکومت فاصله خواهند گرفت .
تلاش کنیم دزد نباشیم حامی دزد نباشیم کارهای خلاف دیگران را به اسم مصلحت صحت نگذاریم بیت المال را بیت الحال خود ندانیم و دزدان عقیده را از خود دور کنیم و با آنان رابطه ای نداشته باشیم.
خلاصه احساس خطر باید کرد تا دیر نشده باید قلب در تپش جامعه را دریافت و راه تنفس آنرا باز گذاشت و علمای هر فن به کمک فراخوانده شوند، چرا که تا قدرت در دست قدرتمندان است و تلاشی برای همفکری نکنند، نخبگان هر چند تلاش نمایند تا طرح خود را ارائه نمایند آب در هاون کوبیدن است.
به تمام دست اندرکاران اگر اسلام و ایران را دوست دارید تا دیر نشده از همفکری اندیشمندان برای برون رفت از وضعیت نا امید کننده استقبال کنید و اگر به دنبال کسب قدرت و ثروت بیشتر باشید مطمئن باشید در خشم خدا و مردم خواهید سوخت.