قلم

علائم ظهور

در آستانه ولادت یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) قرار داریم که آرمان انسان های آزادی خواه و عدالت طلب ظهور یک منجی در آخر زمان است که در هر یک از ادیان به اسمی خوانده شده و در اسلام به مهدی موعود. این روز که مصادف با نیمه ماه مبارک شعبان است، ماهی که ماه پیامبر نامیده شده و روزه و نماز و دعا در آن به کرات سفارش شده است، امید است طالبان حق و عدالت ، فضیلت این ماه را درک کنند و ما را نیز از دعای خیر خود فراموش نکنند. نگاهی به ادبیات روایی اهل تشیع علائم ظهور این امام همام را به خوبی بیان کرده است که در اینجا تنها به تعداد اندکی از این روایات اشاره شده و همچنین گریزی به وضعیت علمی جامعه امروز و تطابق این پیشرفت ها با تکنولوژی امروز خواهیم داشت. 1-جوامع درحال سقوط: باید دید در آستانه ظهور چه مسائلی را پیش بینی کرده و از علائم ظهور چه چیزهایی را اشاره کرده اند پیامبر اکرم (ص) فرمودند : « امام قائم زمانی قیام می کند که دنیا را هرج و مرج فراگرفته و کشورها به یکدیگر شبیخون می زنند نه بزرگ به کوچک رحم می کند و نه نیرومند بر ناتوان مهر می ورزد». نگاهی به جوامع امروزی و کشورهای مختلف و مخصوصا منطقه خاورمیانه می تواند هر جوینده ای را به این نکته توجه دهد که آیا به واقع زمانه ظهور فرا رسیده است؟ آیا می توان فساد را در همه جوامع به همان سبکی که در روایات ما وجود دارد قائل شد و منتظر ظهور منجی عالم باشیم؟ مخصوصا با توجه به روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده که می فرماید: « قائم قیام نمی کند جز در هنگامی که ترسی شدید مردم را فرا گرفته و بحران ها، آشوب ها، گرفتاری ها و بیماری آنان را احاطه کرده باشد. کشتار وحشیانه، اختلاف شدید و تفرقه دینی بین مردم افتاده چندان دچار رنج و افسردگی شده و به جان یکدیگر افتاده باشند که صبح و شام آرزوی مرگ کنند. آری وی در ناامیدی مطلق مردم، خروج خواهد کرد.» هر چند این روایات به معنای دست روی دست گذاشتن نیست و باید برای ظهورش تلاش کرد و مانع چنین فجایعی باشیم تا ما در این زمینه شریک نباشیم و جامعه ای که آن حضرت بتواند به نیروهایش اعتماد کند باید وجود داشته باشد. 2- رهبری و یاران : امام و رهبر جامعه و یارانی که او را یاری نمایند دارای صفات و ویژگی هایی می باشند هر چند امام ، خود عصمتی ماورائی دارد اما یاران آن حضرت از میان همین جوامع است که باید دارای روح شجاعت بی باکی، متقی و… باشند. در مورد امام و موعود الهی ،پیامبر اکرم(ص) چنین توصیف می کنند که « وی امامی است پرهیزگار، پاک و پیراسته، شادی آفرین، پسندیده، راهنما ره یافته که به عدالت حکم می کند و بدان فرمان می دهد، خدایش را تصدیق می کند و خدای او را تصدیق می نماید» توصیف پیامبر اکرم(ص) از منجی آخر زمان حکایت از آن دارد که این موعود به آنچه یک جامعه برای یک زندگی ایده آل نیاز دارد با خود به همراه دارد تا بتواند جذابیت او از میان مردم بیش از ترساندن مردم از عدالتی باشد که برای جباران و باغیان و یاغیان به کار می آید . اما در مورد یاران و همان سرداران امام نیز توصیفات متعددی بیان شده است هر کسی به زعم خود نمی تواند یا ر او باشد بلکه آنان نیز توصیفاتی دارند. امام صادق (ع) معتقد است : هریک از یارانش گویی نیروی چهل مرد دارد، دلش از پاره های آهن محکمتر است، اگر بر کوه های آهن بگذرند آن را می شکافند، سلاح خویش را به زمین نمی گذارند تا خدای بزرگ را راضی کنند . » همچنین معتقد است این افراد ترس از دلشان ریشه کن شده و در دل دشمنان افتاده است که هر یک از آنان از سر نیزه پیشروتر و از شیر بی باک تر است.اینان تحملی دارند که جز با زجر بسیار و غرق شدن در عرق و خون چیزی بدست نمی آورند، گویی قائم و یارانش را می بینم که خطر از هر سو بر سرشان سایه انداخته ، توشه های آن ها تمام شده، جامعه هایشان فرسوده گشته سجده بر پیشانی آنان اثر گذارده، روزها همچون شیر ژیان و شب هنگام نیایشگر حق ، دل هایشان چون پاره های آهن . نتیجه قیام امام زمان (عج) : 1- حاکمیت خوبان هر قیامی به دنبال نتیجه و آرمان خود است که قیام موعود آخر زمان نیز خالی از این فریضه نیست، در واقع بعد از این قیام وارثان قیام چه کسانی هستند و موقعیت جهان بعد از این واقعه چه خواهد شد؟ در روایات ، وارثان را همان افرادی توصیف کرده است که در جوامع گذشته، حال و آینده آرزوی حاکمیت چنین افرادی بر جامعه را به صورت یک آرمان قبول داشتند که دست یافتن به آنان را بسیار سخت و مشکل می دیدند و می بینند چنانکه آنان مردمی با ایمان، پارسا، مخلص، دین باور، پرهیزکار، تسلیم در برابر حق، بردبار، پایدار، متین، بی رغبت به دنیا و مشتاق پروردگار… خواهند بود که خدایشان وارث قدرت و ثروت زمین ساخته و دین و آرمانشان را که برایشان برگزیده بود در زمین مستقر گردانیده ، جز خدای را پرستش نمی کنند هر گونه شرکی را ریشه کن می کنند. نماز را به موقع می خوانند و زکات را به جای می پردازند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند .» 2- افزایش آگاهی های عمومی پس از ظهور وقتی بینش واقعی اسلام ترویج شود و حاکمیت طاغوت و گمراهی های دین فروشان درهم شکسته شود، محیط برای رشد فکری وعقلی و افزایش آگاهی عمومی مساعد می گردد. امیر المؤمنین (ع) بیان داشته اند که : گویی می بینم که خیمه های فراوان سرپا شده و در زیر آن ها به مردم قرآن را به همان ترتیب که نازل شده است یاد می دهند… و امام باقر(ع)معتقد است: « علم و حکمت چندان عمومی می شود که زنان نیز بر اساس کتاب خدا و سنت رسول خدا حکم می کنند و دانش در رشته های مختلف گسترده می شود بدان گونه که میزان مسائل علمی کشف شده با گذشته قابل مقایسه نیست که اگر ظرفیت علمی بشر هفتاد و دو حرف باشد تا آن روز فقط دو حرفش را شناخته اند اما در آن دوران به تدریج همه هفتاد و دو حرف شناخته خواهد شد و در مورد رشد عقلی و اخلاقی مردم امام باقر(ع) بیان داشته اند: « در آن روزگار که قائم ما برخیزد و مردم در سایه حمایت وی قرار گیرند، عقل هایشان شکوفا و خصلت های انسانی آنان کامل و بارور شود» . 3- نعمات و برکات : وقتی بنا شد کارها به اهلش سپرده شود و محیط، محیط عدالت باشد، و انسان با تکامل و رشد خود در اخلاق و رفتار اجتماعی و فردی بتواند موانع حق را بر طرف نماید روشن است که زمین از هر جهت آباد می شود « برکات از آسمان بر زمین فرو می ریزد ، زمین بهترین حاصل خود را برون می دهد ، درختان تمام میوه خود را می آورند ، محیط زمین سرسبز و خرم و عطر آگین می شود.» و به همین ترتیب در چنین محیطی از معادن و منابع طبیعی حداکثر بهره برداری می شود و « خدایش گنج ها و معادن زمین را آشکار می کند» . 4- رام شدن طبیعت و ازدیاد ثروت: و سرانجام همه قوای طبیعی رام آنان می شود و به همه تجهیزات و وسایل دست می یابند و رفته رفته چندان ثروت زیاد می شود که هیچ کس نیازمند و بیچاره نمی ماند.« حقوق سالانه و ماهانه مردم دو چندان به آنان پرداخت می شود و بین همه مردم مساوات برقرار می گردد، تا آنجا که دیگر کسی محتاج زکات نیست. به افراد پول می دهند و آنان بر می گردانند و می گویند بدین پول ها نیازی نداریم… همه منابع مالی سطح زمین و زیر زمین در اختیار امام قرار می گیرد و خطاب به مردم می گوید، این ها همه ثروت هایی است که به خاطر به چنگ آوردن آن از بستگان خویش می گسستید و خونریزی می کردید و به حرام آلوده می شدید آن گاه از این ثروت ها چندان در اختیار مردم می گذارد که هیچ گاه نظیر نداشته باشد . 5- ایجاد امنیت : « در آن زمان چندان امنیت بر سراسر زمین گسترده می شود که از هیچ چیز به دیگران زیان نمی رسد و ترس و وحشتی وجود ندارد حتی جنبندگان و حیوانات در بین مردم رفت و آمد می کنند و به یکدیگر آزاری ندارند.بین مردم محبت و دوستی برقرار می شود باهم مواسات می کنند بین خود ثروت را با مساوات تقسیم می نمایند. نیازمند، بی نیاز می شود و گروهی بر گروه دیگر برتری جویی ندارند بزرگ به کوچک محترمانه رفتار می کند، کوچک بزرگ را احترام می گذارد و مردم در برابر حق تسلیم هستند و بدان باز می گردند و براساس آن داوری می کنند. 6- رفع غم و درد : کسانی که بیماری دارند بیماریشان رفع می گردد و شفا می یابند. حکومت حق و عدل جهانی می شود و شرق و غرب را فرا می گیرد و بشر یکپارچه در چنین روزگار امن و عدالت و رفاهی نشو و نما می کند وروابط صمیمانه انسانی بین هم ایمانان سراسر جهان برقرار می شود چنانکه گویی از این طرف و آن طرف جهان با یکدیگر سخن می گویند و یکدیگر را می بینند و با هم همدردی و همکاری دارند. در آن روزگار دیگر نفاق و ریاکاری بازاری ندارد و سازش و مجامله و پرده پوشی در کار نیست. همه باید صمیمانه و به راستی تسلیم حکومت حق گردند و گرنه از پای در آیند. نکات قابل توجه در این روایات -اول اینکه در این روایات به ظهور امام زمان در زمانی اشاره دارد که در یک نقطه ای با تمام دنیا حرف می زند و اینکه گویی همدیگر را می بینند و به عقیده بنده این روایت می توانست و می تواند عاملی باشد برای پیشرفت در تکنولوژی از طرف ما مسلمانان و بخصوص شیعیان چرا که در آن دوران قابل قبول نبود روزی وسیله ای به نام تلفن همراه خواهد آمد که در هر نقطه ای از دنیا بتوانی با دیگران صحبت کنی و حتی تصویرشان را ببینی و حالا که اتفاق افتاده می توان به خود آییم و دقت بیشتری در معانی روایات خود داشته باشیم. – دوم اینکه بنا بر آنچه تاریخ نویسان و فلاسفه معتقدند جامعه در حال تکامل و پیشرفت است و این روایات ظهور نیز به آن اشاره دارد چنانکه حکومتی را ترسیم می نمایند که در آن مساوات و عدالت حضرت حجت (عج) مورد اعتراض هیچ گروهی قرار نخواهد گرفت پس این جامعه تحقق یافتنی است و باید تلاش کرد که جوامع مسلمان الگوی دیگران باشند. – از علم و تکنولوژی سخن به میان آورده که در واقع معادن و خورشید و ماه به تعبیری در اختیار انسان قرار خواهد گرفت که این هم تحقق پیدا کردنی است و بیش از آنچه امروز هست تحقق پیدا خواهد کرد. چنانکه تمام علوم امروز را دو حرف از هفتاد و دو حرف می دانند. – هر چند دانشمندان از گرم شدن زمین بخاطر سوراخ شدن لایه ازن و شاید نابودی آن سخن به میان می آورند اما روایات ما از سرسبزی و خوش آب و هوایی زمین سخن به میان آورده اند پس ممکن است با همت خود ما علم کنترل و ترمیم لایه ازن را بدست آوریم و در این راه باید تلاش کرد یا اینکه به سبکی دیگر باید معتقد بود که سرسبزی وشادابی در زمین حاکم بود، چرا که بدون برف وباران و زمستان برفی و بهار بارانی چنین چیزی تحقق نیافتنی است


مبعث و انسان مورد کرامت

به این بهانه با نگاهی به مکاتب مختلفی که هدف آنان بررسی انسان و راههای شناخت و تکامل او را مطرح نموده اند نظریه اسلام را به عنوان کاملترین نظریه در باب شناخت و هدایت انسان، مطرح شده است که ضمن بررسی دو مکتبی که معتقد به شرور بودن انسان یا پاک بودن فطرت او به نظریه اسلامی به عنوان نظریه اصلی اشاره شده است که پاسخگوی این سؤال است که اسلام اصلاح جامعه را چگونه مورد توجه قرار داده؟، و برای اصلاح فرد و جامعه ناچار به انسان شناسی این مکاتب به صورت خلاصه اشاره شده است. و هدف این نوشتار طرح بحث در این زمینه است که اهل تحقیق وفن با وارد شدن به این مقوله علاوه بر بیان نظرات و دیدگاه های خود نگارنده را نیز در بیان حقایق راهنمایی نمایند. یک بنایی زیبا را در نظر بگیرید، و این سؤال را از خود بپرسیم که آیا این بنا به یکباره به این سبک و زیبایی به وجود آمده است؟ و آیا این ساختمان به این زیبایی مواد اولیه خاصی هم دارد؟ و سؤالات متعدد دیگر و یا باغ و تاکستان زیبا را درنظر بگیرید و سؤالاتی چون آیا این باغ به خودی خود این زیبایی را بدست آورده است؟! و… مطمئنا تصدیق می کنیم که چنین نیست آن ساختمان و بنای زیبا و این باغستان به این زیبایی ، سنگ بنایی داشته است که به آن استقامت و جلوه ای زیبا داده است، سنگ بنا و پی ساختمان عامل اصلی نمایی به این زیبایی بوده است و تاکستان نیز عواملی چون جای مناسب و مکان آب و هوایی مناسب و وجود یک باغبان خوب بر زیباییش افزده است. و تأیید می کنیم که این زیبایی به یکباره بوجود نیامده است. پس عامل اصلی این زیبایی پی و بنای این بناها بوده است که از مواد مناسبی و تک تک مصالح آن بدست آمده است. حال این سؤال پیش می آید که برای بنای جامعه ای زیبا و با طراوت وشاداب باید از کجا شروع کرد؟! آیا باید همگی منتظر باشیم تا دستی از غیب آید و جامعه را اصلاح کند و بعد به تبع آن افراد جامعه نیز اصلاح شود؟! آیا باید از یک انسان انتظاری جز خوب بودن و اصلاح گر نداشته باشیم؟ آیا جامعه نیز باید چنین انتظاری از آن بکشیم؟ تا زیبایی و طراوت را بدست آورد؟ به یقین خواننده محترم چنین نظری نخواهد داشت. پس باید پی ساختمان جامعه به صورت صحیح و محکم چیده شود و عواملی برای نگهداری آن نیز باشد تا به مرور به دست فراموشی و تخریب سپرده نشود. حال باید این سؤال پرسیده شود که آیا نباید به فکر زیربنای جامعه باشیم و نباید به فکر آن باشیم که بنای ساختمان ما باید چگونه باشد؟! لذا باید این سؤال مطرح شود که انسان شرور آفریده شده تا فرد و جامعه ی آن در حال نزاع و جنگ باشد؟ یا انسان سرشت او بر خیر است تا فرد وجامعه ی آن به سمت اصلاح و اخلاق پیش رود؟ لازم است مروری بر اندیشه هایی که در این مورد مطرح است داشته باشیم. تا بتوانیم ادعا کنیم اول باید جامعه را اصلاح کرد یا فرد را! عده ای معتقدند که انسان شرور آفریده شده قابل اصلاح نیست این عده معتقدند که تنها راه رهایی نابود کردن خود است و پایان دادن به زندگی این جهانی که مانی به عنوان یک مکتب سوسیالیستی کمونیستی و صادق هدایت در ایران به عنوان مبلغان این تفکر و اندیشه مطرح هستند در واقع آنان معتقدند که انسان اصلاح پذیر نیست و این اقتضای طبیعت اوست که باید شرارت کند نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است. گاهی افراد تابع این تفکر برای پیش برد افکار خود به آیاتی از قرآن نیز استناد می کنند که مگر خداوند به ملائکه نفرمود که من در زمین خلیفه برای خود قرار می دهم (انی جاعل فی ا لارض خلیفه ) و ملائکه عرض کردند آیا می خواهید در زمین فساد و خون ریزی باشد « اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء» یعنی با این آیات در داخل کشور اسلامی مدعی اند که این نظر از سوی قرآن نیز تصدیق شده است، در حالی که ادامه آیه را به فراموشی می سپارند که « انی تعلم ما لا تعلمون» خداوند می فرماید چیزی که من می دانم شما نمی دانید. بر مبنای این تفکر فرد شرور بوده و جامعه نیز نمی تواند در صدد اصلاح برآید چرا که بنا به گفته بعضی از افراد این تفکر انسان گرگ انسان است ، این تفکر به اصالت جامعه معتقد بوده و انسان را فاقد سرشت دانسته و ابعاد وجودی او را جامعه می سازد و جبر بر انسان حاکم است لذا جامعه تنها قراردادی است که برای حفظ امنیت انسان بوجود آمده و باید افراد جامعه تمام مسئولیت های خود را به یک آدم مقتدر سپرده تا بتواند در این دنیای گرگ ها امنیت آنان را تأمین کند. عده ای دیگر اما از طبیعت و سرشت بشر بر خیر و حق سخن می گویند، انسان موجودی اخلاقی و صلح جو و خیرخواه است، اصل در طبیعت بشر نور و عدالت و امانت و تقواست، پس چه چیز انسان را فاسد می کند؟ می گویند علت خارجی دارد و آن جامعه است، اینجا به کلام نورانی پیامبر نیز استناد می کنند که هر بچه ای بر فطرت پاک اسلامیت متولد می شود، بعد پدر و مادر او، او را یهودی یا نصرانی یا مجوسی می کنند، یعنی این انحراف در واقع از طرف پدر و مادر که متأثر از اجتماع هستند به او منتقل می کنند آنان معتقدند هر چه انسان از طبیعت خود دور باشد و به زندگی جدید روی آورد شرارت او افزون شده ، و بر مبنای این اندیشه فرد انسانی بسان مواد اولیه ای است که به کارخانه جامعه داده می شود و جامعه هر گونه که بخواهد او را می سازد، و همانند نواری است خالی که جامعه هر چیزی را بخواهد در آن ضبط می کند، و در واقع عامل جبر گرایی در جامعه می شود. و در واقع نیک و بد را جامعه یا حاکم بر جامعه برای فرد مشخص می کند. نظریه سوم اینکه خلقت انسان را برمبنای شرارت ندانیم و دوم اینکه برای بشر آزادی و اختیاری قائل شویم که بتواند به اوضاع اجتماعی خویش مسلط شود و خود و جامعه خود را هر طور که می خواهد بسازد. (مطهری، حق وباطل،26) چنانکه شهید مطهری اشاره دارد باید طبق آنچه اشاره شد مبنی بر اینکه خداوند چیزی را می دانست که ملائکه نمی دانستند و اینکه پیامبر می فرماید کل مولود یولد علی الفطره که نشان از عوامل مؤثر در زندگی انسانی بود می توان گفت که آنچه ملائکه نمی دانستند شاید همان طبیعت پاکی که در انسان به ودیعه نهاده بوده و در کنار آن آزادی و اختیار انسان و آنچه که پیامبر اکرم اشاره دارد این است که انسان علاوه بر اختیار و آزادی بر فطرت پاکی نیز آفریده شده است لذا نه تنها می تواند خود را بسازد که می تواند در صدد اصلاح جامعه نیز برآید. حال که مشخص شد انسان در سازندگی و تخریب جامعه دارای جایگاه است پس ناچار باید خود را برای اصلاح درونی وآنگاه اصلاح بیرونی اقدام کرد و جامعه را از این وضعیت ناخشنود کننده رهانید. یکبار دیگر باید در خود و تفکرات خود اندیشه کنیم که آیا ما مخالف اصلاح خود و جامعه هستیم؟ یعنی آیا ما معتقدیم نمی توانیم در اصلاح جامعه نقش داشته باشیم که در این صورت باید خود متوجه باشیم که با چه تفکری همخوانی داریم، و آیا مبانی ما با تفکرات اندیشمندان آن تفکر می تواند همخوانی داشته باشد؟ که به یقین چنین استدلالاتی را نمی توانیم قبول کنیم علاوه بر آن وقتی تک تک ما به ندای درونی خود گوش می کنیم از عدالت خوشحال است، از فساد متنفر، از معنویت راضی و از شیطنت بیزار. اگر بر مبنای تفکری هستیم که خلقت انسانی را بر پاکی و نه شرارت معتقد است آیا باید منتظر بمانیم تا جامعه خود راه خیرو صلاح را در پیش بگیرد؟ حال باید این سؤال مطرح کرد که چه مدت زمانی لازم است تا جامعه به سمت خیر وصلاح افراد گرایش پیدا کند؟ و اگر قرار بر این روش تفکر بود چرا انسان حالا بنا بر بررسی بعضی از اندیشمندان همین فکر معقتدند فاصله انسان از طبیعت اولیه خود عامل شرارت بیشتر او شده است؟! اگر به تفکر گرگ بودن انسان برای خویش معتقدیم که عده ای قائلند باید زندگی را خالی از هیچ امید و عشق و عقلانیتی دانست که این نحو نگاه به زندگی برای جامعه انسانی غیر قابل فهم و امیدوار کننده نخواهد بود علاوه بر اینکه حتی متفکرین بزرگ این مکتب خود نیز به ز ندگی علاقه مند بوده جز استثنائاتی به آنچه خود معتقد بوده عمل نکرده اند، این نشان از عشق و علاقه ی آنها به زندگی داشته، با توجه به این توضیحات می توان راه چاره ای دیگر در نظر داشت که آنهم تفکر اسلامی است که برمبنای گرایش اسلامی باید افراد جامعه اسلامی ضمن اصلاح درون خود و عمل به آیات ابتدای سوره شمس در فلاح و رستگاری خود کوشا باشد تا بتواند در جامعه نیز مؤثر باشد چنانکه یک درخت در صورتی می تواند در تشکیل جنگل شریک باشد که سر سبز و شاداب و سالم باشد، والا درخت های کرم خورده و خشک نه تنها طراوتی به جنگل نمی دهند در خود نیز نشاطی نمی بینند در عین حال که شادابی فرد، عاملی برای شادابی جامعه، با اجرای فریضه امر به خیر خواهد بود و در اصلاح خود و جامعه مؤثر و کوشا.


جریان شناسی غدیر

جریان شناسی عصر رسول اکرم ونقش آن در واقعه غدیر[1]

 

چکیده 

جـریـان هـای فـکـری و سـیـاسـی نـقش به سزایی در تحولات جامعه و نظام های سیاسی دارنـد. از هـمـیـن رو بـرای تحلیل مسائل تاریخی  از جریان های مختلف در گستره تـاریـخ ، شـنـاخـت مـاهـیـت ، اهـداف و عـمـلکـرد آنها امری ضروری است، تا بتوان حق را از باطل و باطل را از حق تشخیص داد، در این بین تحلیل وقایع تاریخی صدر اسلام به شناخت موقعیت، فرهنگی اعتقادی صدر اسلام دارد تا با شناخت گروهها و قبایلی که در مکه و هنگامه نزول وحی وجود داشته و در تفکرات و اندیشه تازه مسلمانان قبل از اسلام آوردنشان جا خوش کرده بودند و بعد از مسلمان شدن آنان نیز آنان را به حال خود نگذاشته و عاملی برای وسوسه های شیطانی بوده است مورد بررسی قرار دهیم که در تاریخ عربستان علاوه بر بحث قوم و قوم گرایی، بحث دین و مذهب و مبارزات برای کسب آبرو و احترام نیز میان آنان، باعث شده بود که آنان به صورت یک قوم وحشی معرفی گردند. هـدف ایـن نـوشـتـار آشـنـایـی اجـمـالی بـا جـریـان هـای دوران رسـالت رسول خداست اجمالا به بررسی عملکرد مؤ منین به عنوان جریان حق و طرفدار پیامبر در قـالب دو گـروه مهاجر و انصار و نیز جریان های مخالف در قالب شرک ، کفر و نفاق می پردازد و ویژگیها و عملکرد هر یک را بیان می کند.

کـلیـد واژه هـا: جـریان شناسی ، حق ، باطل ، حزب اللّه ، حزب شیطان ، مؤ منین ، مشرکین ، کفار، یهود، مسیحیت ، منافقین

مقدمه

در کـالبد شکافی انسان ، به سه لایه وجودی در هم تنیده بر می خوریم : لایه زیرین و بـنـیـادیـن انـسان که در برگیرنده اندیشه ، افکار و اعتقادات اوست ؛ لایه میانی که از عـواطـف و احـسـاسـات و کـشـش های درونی اش تشکیل می شود و لایه بیرونی و ظاهری که رفتارهایش ‍ آشکارا از آن سر می زند.ایـن سـه لایـه بـه تـرتـیـب بـیانگر بینش ، گرایش و کنش انسان است ، که به صورت مـنـطـقی بر هم مترتب اند؛ یعنی انسان با اندیشیدن درباره مسئله ای ، به صحت و سقم آن بـاورمـنـد مـی شود. سپس با حکم به اینکه انجام یا ترک آن به مصلحت اوست ، گرایش و کشش به فعل یا ترک آن پیدا کرده ، درباره آن تصمیم می گیرد. آنگاه با استفاده از قوا و ابزار در دسترس به اقدام عملی مبادرت می ورزد.

بـا تـوجـه بـه ایـن مـراتـب است که وقتی بعضی رهبران و اندیشمندان ، اندیشه ها را در حـوزه فـردی و اجـتـمـاعی ، طرح و تبیین می نمایند، مقبولیت اجتماعی یافته ، طرفدارانی پـیـدا مـی کـنـد. بـا تـجـلی عـیـنـی آن افـکـار و انـدیـشه ها در بستر اجتماع ، گروه هایی شـکـل مـی گـیـرنـد که ضمن برخورداری از فرهنگ مشترک ، در جهت دستیابی به اهداف از پـیـش تـعـیـیـن شـده تـلاشی مشترک را آغاز می کنند و موجبات تحولات گوناگونی را در زنـدگـی جمعی فراهم می سازند. به این دسته از تفکرات با توجه به حوزه عملکرد و تاءثیر گذاری شان ، جریان فکری ، سیاسی ، اجتماعی و... گفته می شود.

در این نوشتار ضمن بیان حق و باطل و برخورد همیشگی این دو جریان در طول خلقت انسانی، خواننده را به این سمت می خوانیم تا خود حق وباطل را در این نوشتار و این جریان شناسی تشخیص داده و سره از ناسره را برای خود جدا سازی نماید، هدف نوشتار آشنایی مخاطبین خود برای توجه به حق و شناخت حق برای اینکه خواننده خود بتواند با شناخت حق باطل را از آن جدا کرده و غربالی ساخته برای جدا سازی باطل. همچنین در صدد پاسخ به این سؤال است که در جریان شناسی غدیر چگونه می توانیم با تحلیل تاریخی و با توجه کمتر به احادیث و روایات و به صورت یک جریان شناسی به واقعیت ها نزدیک و حقیقت را از دل آن بیرون کشید.



[1]مصیب ایرانی، محقق حوزه و کارشناسی ارشد دانشگاه باقرالعلوم(ع)


مردن هم برای مردم

به نام خدا

 

فرهنگی اجتماعی

مردن هم برای دیگران

گاهی که به وضعیت و فرهنگ جامعه دقت می کنم این سؤال برایم پیش می آید که به راستی چه کسی در این جامعه برای خویش زندگی می کند، یعنی چه کسی فقط به صرف دوست داشتن خود تلاش می کند و به صرف دوست داشتن خود تشکیل زندگی می دهد و به صرف دوست داشتن خود خانه ای می سازد؟؟!!

توضیح مطلب اینکه وقتی به مدرسه و آموزش و تعلیمات ابتدایی مدارس کشورمان نگاه می کنیم، وقتی به نگاه تربیتی خانواده ها دقت می کنیم وقتی به مصاحبه هایی که با نو آموزان گوش می سپاریم در جواب این سؤال که چرا درس می خوانید؟ چنین جواب خواهد داد که برای اینکه به جامعه ام خدمت کنم، وقتی روانشناسانه به این جواب نگاه کنیم این پیام را می دهد که اگر می خواهم در جامعه مورد احترام باشم و دیگران مرا آدم خوبی محسوب کنند باید درس بخوانم تا دیگران به من آفرین بگویند و مرا تحسین کنند در غیر این صورت مورد غضب جامعه خواهم بود!!

بزرگتر که می شوید این سؤال اذهان را درگیر می کند که چه کاری بکنم که دیگران به من توجه داشته باشند؟ یا مورد توجه قرار گیرم و انگ بی فرهنگ و بی ادب به من داده نشود، چگونه لباس بپوشم، چگونه راه بروم؟ چگونه حرف بزنم ؟ و.. البته نگاه بزرگترها نیز به جوانان و نوجوانان همین گونه است که چگونه باید باشید، تا مورد تمسخر دیگران نباشید، چه چیزی بپوشی و چه تیپی بزنی و خلاصه تمام حرکات و سکنات طرف را در زیر دوربین دیگران می بینند، از جمله دلائل اختلاف زیاد نسلی را این امور می پوشاند که فاصله بین والدین و فرزندان را ایجاد می کند، چرا که فرزند به هم سن و سالان و توجه آنان به خود می اندیشد و والدین به توجه دیگر والدین به فرزند خود دقت می نمایند.

در مرحله بالاتر و در مرحله زندگی مشترک، دو مرغ عاشقی که باید برای خود زندگی کنند به فکر این هستند که چه چیزی بخردند که بهتر از دیگران باشد تا در مقابل دیگران کم نیارند، چگونه بپوشند و چه چیزی بنوشند و چه چیزی در درخانه خود بیارایند تا در مقابل دوستان و هم سن وسالان خود کم نیارند، علاوه بر این پدر و مادها نیز در صدد برگزاری مراسمی هستند که نسبت به دیگر والدین برای فرزندان خود به تعبیری کم نیارند و برای آنان کم نگذارند، حس رقابت و خود برتر بینی و جلب توجه دیگران افراد جامعه و بخصوص جوانان را چنان در خود مچاله کرده که فرصتی برای زندگی با آسایش را از آنان سلب کرده است.

من زندگی می کنم چون دیگران هم زندگی میکنند من می پوشم چون دیگران هم می پوشند، من بهترین ها را می خواهم تا دیگران در مقابل من بهترین ها را نداشته باشند، من زندگی زناشویم را تشکیل می دهم چون دیگران نیز چنین می کنند، من زندگیم را به هم می زنم و طلاق می گیرم چون دیگران نیز چنین می کنند، من بچه میخواهم چون دیگران دارند، من ماشین می خواهم چون دیگران نیز دارند و من ... و من...

وضعیت فرهنگی جامعه ما نه اسلامی است نه ایرانی نه غربی، آش شله قلم کاریه که با دستور و بخشنامه شدنی نیست، و تنها همتی می خواهد تا بتوانیم آنرا بسازیم ، یعنی همگی دست در دست هم دهیم و هر کدام بخاطر همان خواسته های خودمان زندگی کنیم، نه دیگران همگی همان چیزی بخواهیم که خود میخواهیم و مشترک بین افراد جامعه است یعنی تلاش کنیم برای خود زندگی کنیم برای عدالتی که دوست داریم، برای مساواتی که دوست داریم، برای بهتر بودنی که دوست داریم برای خدمتی که دوست داریم و برای زندگی مشترکی که دوست داریم.

نمی شود هم بخاطر دیگران زندگی کنیم، وهم بخاطر آنان بمیریم یا به دنبال کسب رضایت دیگران باشیم و خود نیز احساس رضایت کنیم، ساختن جامعه با ساختن خود آغاز می شود چنانکه زیربنای آسمانخراشها تک تک آجرها و کاشی و سنگ های آن می باشند. از قلت کار ترسی به دل راه ندهیم، ترس ما از آن باشد که جامعه خویش را رها کنیم که خود را رها کرده ایم، و در کنار رهایی خود به آیندگانمان ستم و ظلم خواهیم کرد.


بیایید تغییر ایجاد کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

آغازی نو و سالی جدید به همه دوستان و همراهان گرامی تبریک باید گفت و آرزوی شادکامی برای آنان داشت که به رسم ادب، ما نیز چنین آرزو مندیم.

همچنین آرزوی سالی بهتر از سالیان قبل را برای خود و شما خواستاریم تا حسرت نخوریم و مغبون نباشیم از اینکه چرا امروزمان به ز دیروزمان نبوده است.

تغییر را همگی قائلیم اما از کجا نمی دانیم، اعتقاد نگارنده چنانکه از اساتید فن آموخته است باید از درون آغازید، اما کی و چه کسانی باز هم اعتقاد بر آن است که همه افراد جامعه به آن محتاجند و بخصوص آنانی که سر در آستین مسئولیت و قدرت دارند بیش از دیگران.

طرحی نو باید انداخت و برنامه ای نو باید ریخت تا تغییری به معنای واقعی ایجاد کرد، باید از درون و خود آغازید هر چند برای آنانی که مردم عادی و عامی محسوب می شوند برای این تغییر راه آسان تری دارند اما چنانکه تاریخ ثابت کرده است این افراد در صورت گذر از افکاری چون بیکاری و بی پولی و غم خویش و خویشان را خوردن می توانند بهتر و زودتر تصمیم گیری نمایند و البته اگر فشار فقر چنان نباشد و آنان را تنها به فکر برون رفت از وضعیت رقت بار فقر دچار نگرداند.

اما امسال می طلبد تا مسئولان به خود آیند و وضعیت دستگاه قضا، امید را به میان مردم آورد و مردم بر خلاف گذشته که از رفتن به دادگاه های مختلف احساس پایمال شدن حقوق خود را بیشتر از دریافت حق دارند، احساس به حق خود رسیدن را داشته باشند. فقرا از این که دزدان و احتلاس گران بدون هیچ پشتوانه جناحی محاکمه می شوند عدالت اسلامی را به خوبی درک نمایند.

مسئولان اجرایی نیز باید وضعیت اشتغال و امید را در میان جوانان و خانواده ها به ارمغان بیاورند و نشاط و سرگرمی را با فرهنگ جامعه اسلامیمان قرین سازند، وعده های دهن پر کن از زبان مسئولان کنار رفته و وعد هایی که امکانات کشوری جوابگوی تحقق آن هستند به جامعه تلقین نمایند.

صدا و سیما و دیگر مراکز فرهنگ ساز کشورمان نیز دست در دست هم ، فرهنگی ایجاد نمایند در خور یک جامعه جهانی و یک دین و عقیده جهانی، از شعارگرایی پرهیز و بیان واقعیت ها را با کمک کارشناسان خبره موافق و مخالف به نمایش بگذارد و مردم را به هدفی که در اصول اعتقادی و قانون اساسی ما گنجانده شده سیر دهند و ثابت کنند تنها هدف جامعه اما ایجاد یک جامعه اسلامی نمونه و الگو برای جهانیان است نه یک جامعه تک صدایی که حتی در میان خودش نیز خریداری ندارد جز خواستاران همان صدا.

اما این اقدام در امسال که همراه است با انتخابات شوراهای شهر و ریاست جمهوری به صراحت می تواند از ابتدا مورد تأکید و توجه قرار گیرد، تا آنانی که در این انتخابات به دنبال خدمت هستند به مردم بیشتر رونمایی شوند و آنان که به دنبال منافع جناح (هر چند اگر احزاب در این موارد به رقابت برخیزند هم تنور انتخابات گرم می شود هم به واقع خدمت رسانی بیشتر و افتخاری برای گروه برنده خدمت رسانی)، قوم، و گروه خویش هستند برای رأی دهندگان معرفی گردند.

استان ما برای رسیدن به مقاصد فوق راههای مختلفی دارد و گزینه های متفاوت، که باید با دقت همگان مورد توجه قرار دهند، از جمله تبلیغات انتخاباتی که از همین حالا هر چند به اصطلاح برای پر شور شدن انتخابات است آغاز شده است و این یعنی همگی دست در دست هم دهیم تا قانون را اجرا نکنیم و اولین تیر بر پیکر قانون خواهیم زد، اگر بگوییم تبلیغات رسمی مورد نظر است که نباید آغاز شود، باید گفت خوب کسی که پول بیشتری دارد می تواند با هماهنگی و میهمانی های آنچنانی ولو شایسته مقام و منصب نباشد خود را بیشتر از دیگران در معرض توجه قرار داده هر چند نه تخصص کار را دارد و نه توجهی به مسائل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی جامعه دارد آنچه برای اینگونه افراد مهم است پول است و قدرت که در نهایت قدرت و پول جایگزین خواهد شد. ( بارها دوستان را به این نکته تنبه داده ام چه فرق است بین کسی که با وعده پول و مقام به دیگران در صدد کسب رأی مردم است با یزید و ابن زیاد و یا چه فرق است بین کسی که با یک وعده شام و مقام رأی خود را عوض می کند با عمربن سعد که ما آنها را لعن می کنیم و اینان را خدمتگذار مردم می دانیم؟؟!!!!)

راه چاره هوشیاری مردم است تا آنانی که خود را شایسته می دانند اما در عمل نیستند، آنانی که خود را مدافع حق مردم می دانند اما نیستند، آنانی که به قوم گرایی روی می آورند (که رسیدن به همان جامعه جاهلی قبل از 1400 سال پیش است روی آورده و چنین کسانی شایستگی مسئولیت در همان سال ها را دارند) را از افرادی که به واقع در میان مردم به خوبی وصلاح و عدالت بیشتر معروفند روی آورند.

هوشیاری همه ما ملت ایران می طلبد که نمایندگی یعنی وکیل مردم بودن و وکیل یعنی هر آنچه موکل می خوا هد انجام دهد و موکلین جامعه ما الآن برای رسیدن به خواسته هایشان باید صبر ایوب داشته باشند و ثروت قارون تا بتوانند از وقتی که به دنبال حق خود هستند و سرمایه ای که در این راه خرج می کنند به حق خویش برسند حال باید دید آیا وکلای گرامی حاضرند برای بدست آوردن حق مردم از این ثروت قارونی خود بگذرند و صبر ایوب را برای بدست آوردن حق موکلینشان به کار گیرند یا فقط به دنبال افزودن ثروت و مقام خود هستند و موکلین خویش را همان افراد فامیل خود دانسته و با کار سازی های خود ساخته و بدون کارشناسی چند فامیلی را به دور خود مشغول کرده تا شعارهایش حداقل در بین اقوم خالی از عریضه نباشد.

دقت و حوصله مردم عزیز و هوشیاری آنان نیز باید به این باشد که چند سالی که از انقلاب اسلامی گذشته ما تا کنون به آنچه خواسته ایم نرسیده ایم ( به اعتراف موافقان و مخالفان) چرا که وکیل الملت های ما به وکیل الدوله یا وکیل الثروت بدل شده اند تنها به خاطر بی دقتی ما مردم و تنها به خاطر این که فقط و فقط در انتخاب به دنبال آن هستیم که آیا این وکیل می تواند برای خانواده من کاری دست و پا کند، هر چند فشار فقر وبیکاری چیزی جز این نمی تواند باشد اما باید مقداری از خود گذشتگی داشته باشیم تا بتوانیم جامعه ای ایده آ ل اسلامی و ایرانی بسازیم به جای اینکه فکر یک شغل برای فرزندمان باشیم به فکر شغل ها برای فرزندانمان باشیم و این نمی شود مگر آنکه ما دست به دست هم دهیم و وکیل المله ای به مجلس شورا اسلامی یا شورای شهر بفرستیم که وکیل المله باشد نه وکیل القوم یا وکیل الدوله .

بیان فوق در صدد پاسخ گویی بر این مطلب است که چگونه تغییر را ایجاد کنیم و از کجا شروع کنیم، که نتیجه آن این خواهد شد تغییر را باید از خود و جامعه خود آغاز کنیم، انتظار معجزه از هیچ کس نداشته باشیم و خود را محق دانسته که تمام مطالبات خودیش را از وکلای خویش خواستار باشیم، نه به عنوان تعارف که با ایجاد یک تشکل از وکیل خویش خواستار توضیح هر سه ماه او شویم و پیشرفتهای کار و آسیب های وعده های او را بررسی کنیم و آنگاه با مشورت به وکیل خود راه های برون رفت را به او گوشزد کنیم. لذا می طلبد وکیل شخصی باشد که علاوه بر سعه صدر و وفای به عهد خوشفکر و روشن اندیش باشد. هر چند این کار و برنامه سخت است اما شدنی پس بیایید این برنامه به ظاهر سخت را امتحان کنیم و بیازماییم که بنا بر فرمایشات علامه مطهری بگذارید مردم صد بار اشتباه کنند اما یاد بگیرند انتخاب کنند بیایید ما هم امتحان کنیم تا یاد بگیریم انتخاب کنیم .

لذا اینجاست که نقش صدا و سیما و رسانه ها در بین مردم به خوبی می تواند خود نماییم کند و وعده های تئوریسن های انقلاب را برای انقلاب اسلامی در جامعه خویش محقق کنیم و به آنچه آنان وعده داده بودند از عدالت، رفع فقر، فرهنگی الگو و... تحقق بخشیم.


به مناسبت روز مادر

    نظر

به نام خالق کرامت و انسانیت

 درهای آسمان به روی پیامبر و رسول حق باز شده بود و درسیری آسمانی بر بال جبرائیل در اعماق وجودی خلقت سیری شبانه می یابد . خورد و خوراکش را میوه های بهشتی و مائده های آسمانی تشکیل می داد. بعد از این سفر باید به خانه خود می رفت و در کنار خدیجه از سفر آسمانیش سخن به میان می آورد.

از پیشنهادات قریشیان سخن به میان شاید آورده باشد که قصد داشتند هر آنچه او می خواهد یا هر کس را برای همسری انتخاب کند به او تقدیم کند اما او تنها خدیجه را انتخاب می کند بیوه ای که از لحاظ سن و سال میان سال است و شور و نشاط جوانی را ندارد با این حال قرار است او مادر مولودی باشد که تکامل انسان زمانی تحقق پیدا خواهد کرد که الگویش این مولود باشد.

سال پنجم بعثت است و بیست جمادی الثانی، نوری در خانه پیامبر(ص) تابید و مولودی از جنس انسان اما در کمال و زیبایی حوراء انسیه پا به عرصه زندگی این دنیایی نهاد. مولودی که زندگیش الگویی برای زنان و مردان خواهد شد. الگویی برای تمام فصول و قرون، چرا که تکامل، انسانیت، قناعت، شجاعت و تربیت را که همگی از این مولود الگو پذیرفته است نمی تواند مخصوص زمانی بعد زمانی باشد و تاریخ مصرفی داشته باشد.

او مولود پدر و مادری است که الگوی انسانیت از قبل از انعقاد نطفه می باشند آنان می آموزند که انسان یا یک زوج جوان برای بچه دارد شدن از چه میوه هایی بخورد و از چه راهی باید خوراک خود را به دست آورد تا بچه ای زیبا و با نشاط داشت، و فرزند را چگونه باید تربیت کرد. آنان مولود خود را فاطمه که بریده از زشتی است نام نهادند و خدای خود را شاکر بودند.

بوسه های مکرر پیامبر بر دست و صورت دختر حکایت از معنایی بالاتر از عاطفه پدرو فرزندی داشت و فهماند به امت خود که دختری که خدا به فرزندی شما هدیه می کند شأنش زنده به گور شدن نیست و اینکه محبت به فرزندان روش انبیاء است بخصوص اگر دختر نیز باشد. رفتار پیامبر پیامی از جنس محبت و عاطفه نسبت به دختران دارد، تا آنان را برای همیشه ء زندگی گلی لطیف بینند و بوی بهشت از آنان استشمام نمایند، چنانکه پیامبر پیامبر این همه عطوفت داشتن نسبت به زهرای اطهر(س) را استشمام بوی بهشت می خواند، نشانه ای از کوثر بودن آن مولود بود.

الگوی انتخاب همسر

کوثر پیامبرکسی برای همسری لایقش هست که خود از جنس پیامبر باشد و از جنس جانشین او و به منزله هارون به موسی باشد، برادری دلسوز وهمراهی برای پدر و دوست داری برای همسر باشد، کسی که بتواند همشأن پیامبر و راضیه مرضیه باشد.

خواستگاران متعددی را قاطعانه جواب رد داد، از اشراف و بزرگان مکه و قریش گرفته تا زمامداران و فرماندهان اطراف پیامبر اما در انتخاب علی با متانت تمام اختیار را به پیامبر واگذاشت.

او از وضعیت زندگی علی به خوبی اطلاع داشت، او می دانست علی را ثروتی کافی نیست، علی را با اشراف فاصله ها دارد، اما علی دارای صفاتی چون فضیلت، کمال، شجاعت، ایمان و برادری پیامبر با خود دارد و افتخار اولین مسلمانی نیز با خود به همراه دارد.تربیت شده دست پیامبر، و همراه او در تمام مراحل سختی و حتی تقدیم جان در لیلة المبیت را از افتخارات خود می داند. پس در مردانگی و تکامل سر آمد دیگر خواستگاران خود است و در وفای به عهد تا پای جان متعهد به عهد و پیمان خود است.

علی نیز می داند که صدیقه طاهره  جز رضای خدا را نمی خواهد و اوست که در مصائب و گرفتاریهای زندگی همراه و همدل او خواهد بود.

و نهایت پدر نیز در انتخاب داماد نهایت دقت را دارد چرا که او وارث پیامبر خواهد شد چه در بعد مادی و ثروت پیامبر و چه در بعد مقام و منزلتی که خداوند به این خاندان عطا فرموده است، لذا نیکخوترین مرد و پیشقدمترین مسلمان را به بتول مطهره بشارت می دهد.

اما آنگاه که به همسری هم، هم عقیده می شوند فاطمه به یاد می آورد که پدر از او خواسته مبادا چیزی را درخواست کند که علی از فراهم کردن آن ناتوان باشد. چرا که علی برای بدست آوردن او و وفای به عهد خود تا پای جان خویش فداکاری خواهد کرد و اینگونه است که الگوی همیشگی جوانان و مزدوجین می تواند باشد و تاریخ مصرفی نخواهد داشت.

آنان همکار هم، همیار هم، همسر هم و اینکه رفیقانی همراه هم بودند، فاطمه در خانه علی می تواند از شوی خود بخواهد آنچه از زندگی رفاهی لازم است برایش فراهم کند، اما وقتی به زندگی پدر و دلسوزیهای او برای امت می نگرد، نمی تواند یک گردنبند را به گردن داشته باشد تا مبادا همانند فرزند اشراف و پادشاهان گردد. در کنار این الگوهای انسانی و زندگی زنا شویی او فرزندانی چون حسن و حسین زینب و ام کلثوم تربیت کرده که هر کدام دنیایی از انسانیت و کمال و شجاعت و ادب و قناعت و وفاداری و تقوا هستند که دنیایی را نیز متغیر خواهند ساخت.

الگوی زندگی اجتماعی

بر مبنای تربیت فاطمی رعایت حقوق از اصول زندگی است و برای رعایت آن باید تلاش کرد، حال چه حقوق غصب شده شخصی مثل فدک باشد که یهودیان به پیامبرهدیه داده بودند به عنوان ارثیه به زهرای مطهره بخشیده بود  و چه حقوق غصب شده ولایت که سرنوشت امت اسلامی به آن گره خورده بود و چه حقوق همسایه در دعای شبانه چرا که رعایت همه این اصول حقوقی عامل تکامل جامعه خواهد بود چنانکه خود کریمانه بیان می دارد اگر حق ولایت سر جایش باقی می ماند مزه عدالت را انسانیت می چشید و تربیت امت در مسیر صحیح قرا ر می گرفت.

فاطمه در تربیت قرآنی آموخته است که برای رستگاری احتیاج به تزکیه است وبرای ساختن جامعه خود سازی اولویت دارد و وظیفه خود دانسته بعد از تربیت خود و فرزندان همسایه ها و جامعه را باید همراه کرد اما در دعای شبانه اولویت با دیگران و مخصوصا همسایه می داند.

فاطمه که از پدر و شوی خود آموخته بود در تربیت گاه باید اشداء بود و گاه باید رحماء بود، چرا که او با تربیت خود چشم و گوش خدا و پیامبر شده و کسی که او را بیازارد آن دو را آزار داده است .


وضعیت فرهنگی کرمانشاه

    نظر

به نام نامی حق

جامعه ی بی هدف و بی برنامه معضلی است برای تمام گروهای اجتماعی که در این بین البته کسانی بیشترین ضربه را خواهندخورد که سر در گرو کتاب و تحقیق دارند، و ضربه ها بر کسانی خورد کننده خواهد بود که جز به دنبال روزی روزانه خود دویدن چیزی عایدشان نخواهد شد.

جوامع هر کدام به نحوی به افراد همان جامعه پیشرفت یا پسرفت خود مدیونند، و جامعه شهری ما هم از این امر استثنا نیست، نگاهی که نگارنده به این موضوع دارد نگاهی سر انگشتی و بدون سند و مدرک است اما گاهی عرف جامعه بهترین سند و مدرک خوا هد بود تا بتوان گزارشی در خور توجه از آن ارائه شود.

نگاهی به جامعه شهری کرمانشاه و دیگر شهرهای کشور از اموری حکایت دارد که نمی توان به راحتی از آن گذشت و احتیاج به مدرک و مستنداتی هم ندارد ، وقتی مقایسه جامعه دانشگاهی شهر و استانمان با جامعه دانشگاهی سایر کلان شهرها داریم از نبود رتبه ای که در خور دانشگاهمان باشد حکایت می کند، هر گاه بحث از کلانشهر می شود اولین چیزی که مطرح می کنیم از کلانشهر بودن کرمانشاه بحث به میان می آید. در این نوشتار نه قصد بر آن است تا عدم کارایی مسئولان و اندیشمندان و اساتید محترم فن را در تمام رشته ها به رخ بکشیم و نه قصد بر آن است که گروهی را مقصر اعلام گردد. بلکه نکته ضعفی است که تک تک افراد جامعه خویش در آن دست داشته و برای اصلاح آن نیز تک تک افراد وظیفه دارند، و البته هر کسی به اندازه توان ومسئولیت خود، ممکن است یک فرد تنها با خواند یک کتاب در هر فصل یا ماه یا یک مسئول با خواندن کتابهای مرتبط با حوزه کاری خود و مدیریت سایر افراد تحت سیطره او در یک اداره یا شرکت یا هر جایی دیگر.

پس قصد آن است که یک مشکل را در جامعه خود و با دستان خود در حد توان خود رفع نماییم و آن نیست مگر با همت تک تک افراد جامعه شهری خودمان، همه می دانیم وضعیت جامعه شهری کرمانشاه در سطح کشور از لحاظ دانشگاه و حوزه علمیه جزء اولین ها نیست، همه می دانیم که وضعیت تحقیق در استان نسبت به دیگر استان ها در وضعیت اول قرار نگرفته است، همه می دانیم هیچ روزنامه و هفته نامه ای علمی استانی در سطح کشور نداریم، و همه می دانیم فریادمان در مباحث علمی بسیار ضعیف است و این نیست مگر بخاطر عدم وجود مراکز تحقیقی و کتابخانه ای تخصصی و نیست مگر بخاطر عدم محققینی فعال در سطوح مختلف علمی ، این نیست مگر به علت عدم هماهنگی بین مراکز علمی و پژوهشی ما در سطح استان و ...

برای اصلاح این امر که به تک تک افراد ما احتیاج است و هیچ دستی از خارج از استان برای اصلاح آن به ما کمک نخواهد کرد مگر آنکه ما خود اولین محرک باشیم و بخواهیم سایه شوم بی توجهی و تنبلی را از خود و جامعه علمیمان دور کنیم. شاید بارها در پست هایی که برای همدیگر رد و بدل می کنیم خوانده ایم و با کلی آه و حسرت این نکته پست را گذاشته ایم که جامعه ای که کتاب نخواند و کتابخانه اش و کتاب فروشش از تمام مشاغل دیگر کمتر باشد به پیشرفت فکر نمی کند اما در هنگامه عمل یا می مانیم یا نمی دانیم از کجا باید آغاز کرد.

برای اصلاح این امور ما ناچار به رعایت موارد متعددی هستیم.

1-       همراه بودن مراکز آموزشی با مسائل پژوهشی و اهمیت دادن به مسائل پژوهشی برای اساتید و دانشجویان در کلیه دانشگاهها

2-      امتیاز قائل شدن برای اساتید و دانشجویانی که کارهای پژوهشی ارائه داده در مراحل مختلف علمی

3-      ساختن مراکز تحقیقی همسطح با سایر مراکز تحقیقی کشور از حیث امکانات رفاهی برای یک محقق

4-   باور به اینکه کتابخانه های موجود سطح شهر در سطح یک مرکز تحقیقی نبوده و همچنین کتابخانه های دانشگاهی نیز شاید تاکنون نتواسته پاسخگویی مناسبی برای محققین حوزوی ودانشگاهی داشته باشد.

5-   خارج شدن اساتید و دانشجویان از رکود تحقیقی و روی آوردن به تحقیق و پژوهش با یک برنامه ریزی خاص که بتواند جوابگوی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی،عقیدتی و مسائل مهندسی شهرمان باشد.

6-      آزاد بودن محقق جهت تهیه مقاله یا کتاب خود از کلیه کتابخانه های حوزوی و دانشگاهی و استفاده از خدمات کتابخانه ها.


تحریم سپاه خطر ساز است

    نظر
سیدحسین موسویان طی یادداشتی نسبت به قرار دادن سپاه در لیست گروه های تروریستی از سوی آمریکا هشدار داد.
به گزارش «انتخاب»، سید حسین موسویان پژوهشگر ارشد دانشگاه پرینستون و دیپلمات سابق ایران، معاون پیشین سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی ایران در تازه ترین مقاله خود در نشریه هافینگتون پست نوشته است:
قراردادن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی آمریکا به چهار دلیل خطرناک و مخل ثبات و امنیت منطقه است:
گزارشهای معتبر حاکی است که ترامپ قرار دادن سپاه پاسدادان انقلاب اسلامی ایران در لیست گروههای تروریستی را در دست بررسی دارد هرچند که برخی از سازمانهای نظامی-امنیتی آمریکا در این مورد به کاخ سفید هشدار داده اند.
واقعیت انکار ناپذیر این است که نیروی قدس سپاه پاسداران ایران و ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا سه دهه است که در چالش سنگین بسر می برند. هردو نیرو نیز در اوایل دهه هشتاد، بعد از تجاوز نظامی عراق به ایران، تشکیل و ماموریت های فرامرزی کشور خود را عهده دار هستند.
مسئولیت سنتکام شامل فرماندهی نیروهای ارتش آمریکا در خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای مرکزی است. این حوزه جغرافیایی شامل ایران، کشورهای همسایه ایران و حوزه ای که تأثیر فوری بر امنیت ملی ایران دارد و لذا حوزه اصلی نیروی قدس سپاه پاسداران ایران است.
آمریکا و ایران هر دو مأموریت های برون مرزی نیروهای نظامی یکدیگر را مداخله در امور داخلی دیگر کشورها و مناطق خوانده و یکدیگر را به داشتن استراتژی "هژمونی و سلطه" متهم میکنند.
اما واقعیت این است که نه تنها ایران و آمریکا بلکه ارتش های بسیاری از کشورها مأموریت فرامرزی دارند همچون حضور نیروهای نظامی عربستان در بحرین، عملیات نظامی ترکیه در سوریه وعراق ، حمله نظامی عربستان به یمن و حضور نظامی روسیه در سوریه. حضور نظامی آمریکا در سایر کشورها، مهمترین نمونه تاریخی در این مورد است از جمله حضور گسترده نظامی در حوزه خلیج فارس.
چهاردلیل اساسی وجود دارد که قرار دادن سپاه پاسداران ایران در لیست گروههای تروریستی، خطرناک وضربه به امنیت ملی آمریکا و مخل ثبات و امنیت در منطقه خواهد بود.
نکته کلیدی اول این است که سنتکام و نیروی قدس قدرتمندترین و با نفوذترین بازیگران در سوریه، افغانستان، عراق، لبنان و خلیج فارس هستند، حتی در یمن نیز آمریکا و عربستان، نفوذ نیروی قدس سپاه ایران را مهمترین مانع خود میدانند. لذا واضح است که همکاری با سپاه ایران جزء لاینفک هرگونه راه حل مسالمت آمیز بحرانهای موجود منطقه خواهد بود.
لذا قرار دادن سپاه ایران درلیست گروههای تروریستی، درها رابه روی فرصت ها برای استفاده از دیپلماسی برای حل بحرانها خواهد بست.
نکته مهم دوم اینکه سپاه پاسداران ایران بخش لاینفک نیروهای مسلح کشور ایران است و لذا قراردادن سپاه پاسداران ایران در لیست گروههای تروریستی موجب خواهد شد که ایران هم ارتش طرف مقابل را یک گروه تروریستی تلقی کند. چنین وضعیتی به معنی اعلان جنگ غیررسمی ارتش های آمریکا و ایران خواهد بود و حداقل نتیجه آن اینکه راه هرگونه همکاری مستقیم یا غیر مستقیم دوکشور درمورد بحرانهای منطقه بسته خواهد شد.
سومین نکته اینکه ترامپ اعلام کرده که مبارزه با داعش و ریشه کن کردن این گروه تروریستی، مهمترین دستور کار دولت او خواهد بود. نیروهای مسلح ایران در خط مقدم مبارزه با داعش در سوریه و عراق و منطقه هستند. پیشرفتهای روسیه در مبارزه با داعش در سوریه و آزادی حلب، بدون همکاریهای گسترده با ایران مقدور نبود.
مقامات دولت کردستان عراق اعلام کردند که بدون کمک ایران، اربیل پایتخت کردستان عراق سقوط کرده بود. امروز هم نقش نیروهای مسلح ایران در آزادی موصل از اشغال داعش کلیدی است. تقابل ارتش آمریکا با ارتش ایران، میتواند موثرترین ضربه به روند مبارزه با داعش باشد.
در تهران علیرغم اختلاف دیدگاهها بین گروههای سیاسی، همه نیروهای سیاسی و ملت ایران در حمایت از سپاه و نیروهای مسلح کشور یکپارچه و متحد هستند. ترامپ در آغاز کارش، با صدور فرمان منع ورود مسلمانان هفت کشور از جمله ایران، عملا دشمنی خود را با ملت هشتاد میلیونی ایران به نمایش گذاشت و حقوق و منافع جامعه چندصدهزار نفری ایرانی- آمریکایی مقیم آمریکا را نقض کرد. نشانه گیری وی بسمت نیروهای مسلح ایران، به معنی میخ نهایی برتابوت شانس هرگونه پیشرفت در روابط خواهد بود.
ژنرالها در آمریکا قدرت را بدست گرفته اند. هرکس با آنها صحبت کند، آنها از کشته شدن 241 آمریکایی در انفجار بیروت یا کشته شدن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان، گلایه و سپاه ایران را متهم خواهند کرد. هرکس هم با مقامات ایران صحبت کند، آنها نیز از حمله ارتش آمریکا به تاسیسات دریایی ایران، حمله به هواپیمایی مسافربری و کشته شدن 291 مسافر بیگناه ایرانی شامل 66 کودک،حمایت از تجاوز صدام به ایران که صدها هزار کشته و مجروح بجای گذاشت و کمک آمریکا به صدام جهت به کارگیری سلاحهای شیمیایی و کشته و زخمی کردن دهها هزار ایرانی شکوه خواهند کرد.
لیست گلایه ها طولانی است اما همین گلایه ها و تاریخ 38 سال بعد ازانقلاب 1979 ایران حاکی از اهمیت حفظ زمینه های ارتباطی نیروهای مسلح ایران و آمریکاست. دراواخر دهه هشتاد، بوش پدر، رییس جمهور وقت آمریکا، از ایران برای آزادی گروگانهای غربی در لبنان از ایران کمک خواست و به هاشمی رفسنجانی رییس جمهور وقت ایران قول داد که در صورت کمک ایران، حسن نیت مهمی نشان خواهد داد.
در آن موقع من در وزارت خارجه ایران و جزء دونفری بودم که از سوی رییس جمهور ماموریت یافتیم به آزادی گروگانهای آمریکایی کمک کنیم. این ماموریت طی چند ماه با موفقیت انجام و گروگانهای آمریکایی آزاد شدند. این موفقیت صرفا به خاطر همکاری فوق العاده نیروی قدس سپاه و وزارت اطلاعات ایران صورت گرفت. اما متاسفانه دولت آمریکا بعد از آزادی گروگانهای آمریکایی، از ایران تشکر نکرد و نه تنها به عهد خود در مورد حسن نیت متقابل عمل نکرد بلکه فشارهای علیه ایران را افزایش داد.
نمونه دیگر بعد از حادثه ترویستی یازده سپتامبر2001 در نیویورک بود که بوش پسر، رییس جمهور وقت آمریکا دست کمک بسوی ایران برای همکاری در" جنگ علیه ترور" دراز کرد و خواستار کمک ایران شد. درآن زمان من امور سیاست خارجی دبیرخانه شورای امنیت ملی ا یران را عهده دار بودم. علیرغم همه بی اعتمادیها، ایران به درخواست آمریکا پاسخ مثبت داد و با همکاری نیروی قدس سپاه پاسداران، طالبان از کابل بیرون رانده شدند. اما به محض ورود نیروهای آمریکا به کابل، بوش ایران را محور شرارت خواند.
در حمله سال 2003 آمریکا به عراق هم، نیروهای معارض صدام که سالها در ایران تحت پوشش و حمایت نیروی قدس، آموزش دیده و ارتش مردمی قدرتمندی شکل داده بودند، نیز عملا با نیروهای مسلح آمریکا در عراق علیه صدام همکاری کردند اما بعد از سقوط صدام، آمریکا راه مقابله وحذف ایران در عراق را درپیش گرفت.
افول آمریکا درعراق و افغانستان وخسارات بعدی از زمانی شروع شد که آمریکا به روند همکاری با ایران پشت و به مقابله با نیروهای مسلح ایران برخاست. ترامپ بارها به اشتباه بوش درحمله به عراق و افغانستان و هزاران میلیارد دلار هزینه بی نتیجه آمریکا اشاره کرده است اما اواز دلایل و ریشه های این شکست مطلع نیست و لذا درهمان مسیر اشتباهات گذشته آمریکا قدم برمیدارد.برای پیشگیری ازتکرار اشتباهات گذشته، باید درها را برای همکاری با ایران بازگذاشت.

به مناسبت ایام دهه فجر

    نظر

به نام آنکه به ما یاد داد تا تغییر را خود ایجاد کنیم

کتاب پیرامون انقلاب اسلامی از استاد مطهری مجموعه سخنرانیها و جلساتی است که ایشان در سخنرانی ها و مصاحبه های مختلف را جع به  انقلاب اسلامی داشته اند و تحلیل هایی ارائه داده اند این کتاب مشتمل بر سه سخنرانی و دو مصاحبه می باشد، در این نوشتار بنا به تلخیص و گزارش گویی به مناسبت ایام مبارک دهه فجر انقلاب اسلامی به آن اشاره خواهیم داشت.

تعریف انقلاب

علامه مطهری انقلاب را، طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین علیه نظم حاکم موجود برای ایجاد نظمی مطلوب دانسته که ریشه های آنرا یکی نارضایی از وضع موجود  و دیگری آرمان یک وضع مطلوب است.

همچنین در تعریف انقلاب اسلامی معتقد است هدف از انقلاب اسلامی برپایی ارزش های اسلامی است و انقلاب هدف نیست بلکه وسیله است معتقد به افتراق بین کسی که هدف را اسلام و ارزش های اسلامی می داند، با آنکه انقلاب را هدف می داند و هدف اسلام را مبارزه می داند می باشد و کسانی که معتقدند اسلام تنها برای مبارزه آمده است نزدیک به مادی گرایان می داند.

ایشان با بر شمردان عواملی چون عوامل مادی و اقتصادی، عوامل آزادی خواهی و اعتقادی معتقد است تلفیق این عوامل با اسلامی نمودن محتوای آن عوامل توانست انقلابی را پیریزی نماید.

فرد وجامعه

علامه با مرتبط دانست فرد و جامعه معتقد است چنانکه یک فرد دارای روحیاتی است که با شناخت آن  روحیات عاطفی و عقلانی، فرد را به حرکت وادار نمود جامعه نیز دارای یک فرهنگ دانسته که با شناخت آن می توان جامعه را به حرکت در آورد. ایشان در بعد انقلاب اسلامی و عمل به وعده های خود بر این مبناست که انقلاب اسلامی را زمانی اسلامی می توان انقلابی اسلامی دانست که خانواده ای  لباس نو برای ایام عید خود نخرد مگر آنکه قبلا مطمئن شود خانواده فقرا دارای لباس نو هستند. ایشان معتقد است انسان در جامعه دو گونه است انسان حیوان صفت و  انسان معتقد به ایدئولوژی، که اولی سر در آخور منفعت طلبی، جاه طلبی، و مغرور است و انسان مؤمن و معتقد از جبرهای محیط آزاد است  و هوای نفس بر او مسلط نیست، وهمین دو قطبی بودن انسان را عامل دو قطبی بودن جامعه دانسته و فرد جامعه اسلامی را فردی می داند که به وظیفه خود یعنی مقدم شدن دیگران بر خود معتقد است.

ماهیت انقلاب

آیت الله مطهری معتقد است ماهیت انقلاب اسلامی ما عدالتخواهانه بوده لذا می طلبد همه ما به آزادی ها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم، لذا اعتقاد را زمانی معتبر و کارساز می داند که بر مبنای دلیل و منطق باشد نه زور واجبار. هر چند این اعتقاد نیز دارد که نباید به دروغ و خیانت به اسم آزادی میدان داد.

ایشان معتقد است در یک انقلاب اسلامی در زمان غیبت نقش فقیه که با رأی مردم نقش پیدا می کند بسیار حساس و خطیر می داند.

آزادی فکر و اندیشه

استاد در قسمت آزادی فکر و اندیشه اینگونه بیان می دارد که آزادی دو نوع است آزادی انسانی و آزادی حیوانی که آزادی نوع دوم را همان آزادی غضبیه، شهویه، و ... و معتقد است کسانی که (در نظام جمهوری اسلامی) از آزادی دم می زنند منظورشان  آزادی حیوانی نیست، بلکه آزادی مقدسی است که آنرا آزادی انسانی می نامند. استعدادهای عاطفی و تمایلات عالی انسانی و ادراکهای دریافتی او منشأ آزادیهای متعالی او می گردند.

استاد با مقایسه رفتار پیامبر اکرم(ص) در انهدام  بت ها بعد از فتح  مکه با حرکت کورش در آزاد گذاشتن مردم به عقاید خرافی و نخست وزیر انگلیس در بر خورد با گاو پرستهای هند، معتقد است هر نوع عقیده ای که با معیار عقلی سازگاری ندارد نمی تواند آزاد باشد چرا که هراعتقادی که از تفکر صحیح و درست نباشد، منشأ عقاید و عادتها و تقلیدهای تعصبی و غلط است که اینگونه عقیده ای نه راهگشاست ونه کارساز.

ایشان معتقد است هر مکتب و عقیده ای که به ایدئولوژی خود اعتماد داشته با شد مانع آزادی نمی شود و عکس آن مکتبی که به ایدئولوژی خود اعتمادی ندارد مانع آزادی  می شود. لذا ایشان معتقد است اگر توطئه و ریا کاری کنار گذاشته شود هر کسی می تواند افکار و عقایدش را در نظام جمهوری اسلامی مطرح نماید. بر همین مبنا معتقد است مارکیسستی که به اصول مارکسیسم اعقتاد دارد بدون توطئه و بدون استفاده از آیات برای توجیه کار خود می تواند در دانشکده الهیات کرسی تدریس داشته باشد، لذا آزادی احزاب را بدون توطئه در جمهوری اسلامی جایز دانسته، و جوانان مسلمان را هشدار می دهد که مبادا به بهانه حفظ معتقدات اسلامی از ابراز عقیده دیگران جلوگیری نمایند، چرا که اسلام را تنها با آزادی دادن به افکار مخالف می توان حفظ کرد.

 

انقلاب و بیداری

استاد مطهری ضمن اینکه انقلاب اسلامی را از نوع بیداری جامعه اسلامی ایران دانسته معقتد است هویت اسلامی مردم در انقلاب که به صورت بیداری در اثر برخورد با مکاتب دیگر و سرخوردگیی که از ناحیه مکاتب غربی و شرقی برای آنان پیش آمده عامل بیداری اسلامی در سطح کشورهای اسلامی دانسته، لذا امام خمینی را که با شخصیت دادن به آنان خود واقعی و شخصیت واقعی و هویت اسلامی مردم را به آنان باز گردانده است، عامل این بیداری دانسته، و کشورهای اسلامی و بخصوص ایران قبل از انقلاب را به حالت استسباع تعبیر می کند، و چنین توضیح می دهد که استسباع حالتی است که خرگوش وقتی در مقابل شیر قرار می گیرد از بس ترسیده قدرت تصمیم گیری از او سلب می شود و روحیه فرار هم ندارد که نقطه مقابل آن ایمان به خود پیدا کردن است.که امام خمینی این هدیه را به مردم بزرگ ایران برگرداند و آنان را به خودشان مؤمن ساخت.

آفت انقلاب

استاد آفتهایی را نیز برای انقلاب ذکرکرده و معقتد است از جمله نفوذ اندیشه های بیگانه، رها کردن کار از میانه راه، رخنه فرصت طلبان رخنه اطماع  در دستگاه رهبری و تجددگرایی افراطی و همچنین ابهام طرح های آینده را از آفات انقلاب اسلامی دانسته و برای ادامه راه و پیروزی قطعی معتقد است باید معیارها و مقاصد اسلامی را دنبال کرده و معایب را بر اساس معیار اسلامی از میان برداشت و روحیه جهاد و امر به معروف و نهی از منکر را در خود زنده نگه داریم.

علامه مطهری معتقد است اینکه قرآن و اسلام تکیه زیادی به مستضعفین کرده  نه اینکه همچون مادیون معتقد به نظام دو طبقه ای باشد بلکه از آن روست که این قشر از جامعه، بهتر و راحت تر اسلام را می پذیرند و این افراد به ندای درونی و فطری خود راحت تر پاسخ خواهند داد. و عدالت مورد نظر اسلام تنها به سبک مادیگراها نیست که برای پر کردن شکم باشد.

شهید مطهری ریشه های  انقلاب اسلامی را استبداد خشن و استعمار (کهنه و نو ) که عامل اصلیی نیز در این دو دخیل بوده و آن دور را هماهنگ ساخته به نام، جریحه دار شدن عواطف اسلامی مردم.

عدالت اجتماعی

ایشان معتقد است انقلاب اسلامی برای رسیدن به اهداف خود باید با تأسی از بزرگان دین در عدالت اجتماعی بکوشد چنانکه علی گردنبند بیت المال را که در گردن دختر خود دید قصد داشت دست او را به اتهام دزد بیت المال قطع نماید ا ما وقتی که شنید عاریه بوده مسئول بیت المال را مآخذه کرده که چرا چنین کاری کرده و چنین امتیازی برای دختر امام مسلمین قائل شده است. روش پیامبر اکرم (ص) نیز در برخورد با زنی که از اشراف بود اما دزدی کرده بود، هر چند قوم و قبیله زن خواهش کردند که این از بزرگان است فرمود حکم باید اجرا گردد و بیان فرمودند که ای مردم می دانید چرا امت های گذشته نابود شدند چون تبعیض بین فقیر و غنی در حکم قائل می شدند.

 شهید مطهری معتقد است درجامعه ای که عدالت وجود نداشته باشد هزاران بیمار روانی، محرومیت ها و عقده های روانی  بوجود خواهد آمد، یعنی اگر جامعه به تعبیر امیرالمؤمنین به همین منوال با شد یعنی یک عده سیر سیر و یک عده گرسنه گرسنه باشند جامعه به همین منوال باقی نخواهد ماند و صدها تالی فاسد به همراه خواهد آورد یک عده دچار خود بزرگ بینی شده و یک عده ناراحتی های ناشی از محرومیت را خواهند کشید.

استقلال و آزادی

استاد در قسمت  استقلال و  آزادی معتقد است این استقلال و  آزادی بخاطر آن بوده که مردم ما را مستعمره خود ساخته بودند وشعارهای مردم که استقلال آزادی   جمهوری اسلامی بود حکایت از این  دارد که باید مستقل شوند و قصد دارد تصمیم گیری تمام برنامه هایش خودش باشد، حتی برنامه های فرهنگی را خودش  برنامه ریزی کند چرا که به تعبیر امام مگر می شود کشوری را مستعمره ساخت در حالی که قبلا فکر آنان را مستعمره ساز نکرده باشند.

 

نقش روحانیت

استاد مطهری در بحث از ماهیت انقلاب معتقد است باید بعد از پیروزی مواظب درون نظام باشیم که طبق آیه «الیوم یئس الذین...» که  بعد از فتح مکه است و مسلمانان را از مشرکین نمی ترساند چون بر  آنان پیروز شده اند بلکه از تهدیدات درونی می ترساند لذا عامل خود سازی و معنویت بسیار مؤثر بود و در قسمت پایانی کتاب که به مسئله معنویت اشاره دارند اعتقاد دارد  اگر جامعه ی انسانی به آنجا برسد که خود پرست و خودخواه و سود جو نباشند، تعصب نژادی، منطقه ای و حتی مذهبی نداشته باشند همین نداشتن ها و نیستی ها خود به عنوان معنویت  به حساب می آیند و اگر این قید ها نباشد افراد جامعه بشری همه برادر وار بصورت «ما» زندگی خواهند کرد و منیت از بین خواهد رفت.

استاد در قسمت روحانیت و انقلاب اسلامی معتقد است عده ای از افراد اهل علم از بی خبری مردم یا به جعل حدیث پرداخته و یا مکاتب انحرافی جدید خواهند ساخت و این را از  آفات یک انقلاب چه در زمان پیامبر و چه در زمان حاضر دانسته چرا که بازار گرمی این مباحث باعث می شود فرصت طلبان و مستضعفین  ایمانی بخاطر بازار پذیرش مردم به این سمت کشیده شوند. و وظیفه یک مبلغ دینی و رهبر د ینی نشان دادن صراط مستقیم و مبارزه با انحرافات و تحریفات است .

ایشان معتقداست روحانیت باید وحدت و تشکیلات منسجمی داشته باشد و دوم اینکه با برنامه های قابل توجه و مردم پسند مانع خلوت شد ن مساجد شوند، و بیان می دارد که انقلاب اسلامی باید برای ادامه، باید روی دوش روحانیت باشد و از طرفی روحانیت نیز  باید با آفتهای خودش مبارزه کند .

و دو دلیل موفقیت روحانیت شیعه درمیان جامعه و مردم بر خلاف دیگر روحانیون این استکه فرهنگ شیعه به عنوان فرهنگ روحانیت یک فرهنگ حرکت زا و انقلاب آفرین است.

 

دوم این که روحانیت که خود ائمه(ع) آنرا پایه گذاری کرده اند از ابتدا اساسش بر تضاد با قدرتهای حاکم بوده است.لذا روحانیت باید جنبه ارشادی دولت ها را به عهده داشته باشند و به فعالیت های دولتی نپردازند، و جنبه معقول نظارت وارشاد آن است که  تأسیس دایره امر به معروف و نهی از منکر بنمایند و مستقل از دولت عمل نمایند.


عزای فرهنگ یا تسلیت

    نظر

با سلام و عرض تسلیت

چه راحت تسلیت می گوییم و چه زود فراموش می کنیم و چه بی مسئولیت همگی پشت سر می گذاریم و می رویم

پلاسکو ساختمانی که باز هم به فرهنگ ما تلنگری زد، فرهنگ ما را آمایشی دیگر داد، اما آیا درس می گیریم؟!! آیا به خود می آییم؟! آیا  جان افرادی زحمت کش که خانواده هایی چشم به راه داشته اند را می توانیم زنده کنیم و به واقع آلامی برای فرزندان و همسران چشم به راهشان باشیم؟! عمر دست خداست اما آیا ما هیچ کاره ایم؟ عمر دست خداست اما آیا اعمال ما در آن تأثیر گذار نیست؟! بحثی اعتقادی است که جای بحثی کامل در این نوشتار نیست، اما مگر نه این است که حداقل ما در راحت جان دادن افراد مصدوم و گرفتار می توانیم کارساز باشیم؟مصدوم آتش گرفته ای که هنوز کسی به دادش نرسیده آیا می تواند به خود امید دهد یا مصدوم در آتشی که عده ای در صدد کمک به او هستند؟و...

اما ساختمان پلاسکو سوخت تا شاید روشنایی باشد برای فرهنگ ما، ما که بدون هیچ کمکی تنها د ست به تلفن همراه خود به دنبال عکس جالب برای شکه کردن دیگر دوستانمان که از حادثه خبری ندارند؟! به راستی اگر این افراد در  جبهه جنگ باشند و مورد هجوم افراد قرار گیرند ابتدا دست به اسلحه می برند یا دست به تلفن همراه خود برای عکس یادگاری با دشمن؟؟!!

اگر فرهنگ را به مسائل اعتقادی و رفتاری و گفتاری و آداب وسنت یک اجتماع تعبیر کنیم فرهنگ ما بر چه اعتقاد و سنتی و رفتاری است؟! ما وسیله های قابل استفاده را وارد می کنیم بدون اینکه بدانیم فرهنگ خویش را می بازیم و یا فرهنگی جدید حتی بر خلاف فرهنگ سازندگان آن ترسیم می کنیم ما به سمت مصرف گرایی با فرهنگ لذت گرایی پوچگرایی نهیلیستی  با شتاب می رویم.

اما فرهنگ ما دیگر فرهنگی است . ما قانون را برای مواقع خاص لازم داریم و تنها قانون را زمانی قبول داریم که بدون سختی به نفع ما باشد، به راستی اگر مصاحبه شخصی که در تلویزیون درست باشد و اختارهای کتبی را این ساختمان گرفته باشد، عواملی که جان سالم از این حادثه به در برده اند می توانند با کشته شدن این عزیزان آتش نشانی و دیگر مراجعه کنندگان در فراق عذاب وجدان خود زندگی کنند؟! چرا با قانون و قانون گرایی مخالفیم؟! چرا احساس می کنیم عمل به قانون تنها برای همسایه است و ما مبری؟!

فرهنگ ترافیک و مانع ایجاد کردن به مصدومان حادثه چیز دیگری است و خود را محق دانسته که برای سر گرمی هم شده نگاهی به اتفاق بیافکنیم، چرا وقتی شخصی افتاده در کنار خیابان به هر دلیلی به سراغ او نمی رویم و خود را با افکاری چون عجله و عدم گرفتاری از معرکه دور می کنیم اما در این مواقع بجای کمک یا دور شدن تنها و تنها مانع کمک رسانان نیز می شویم

اما فرهنگ بالاتر و مهمتر فرهنگ مسئولانی است که دست اندر کارند و هر از چند گاهی در پشت تریبون ها قرار می گیرند و خود را مدافع عالم و آدم می دانند، اما در این جور مواقع باز هم به برجام و مذاکرات بر می گردند؟! چرا ناوگان کمک رسانی ما آنقدر ضعیف باشد که توان کمک رسانی نداشته باشد؟! چرا به جای خرجهای اضافی و خارج از برنامه و خارج از شهر و کشور به تیمار ناوگان کمک رسانی و دیگر امور پرداخته نمی شود؟!

آیا تسلیت ما کافی است تا بازماندگان فراموش کنند و فرزندانشان دیگر منتظر آمدن والدین خود نباشند؟!!!

پلاسکو فرهنگ و غیرت و دین و ایمان مسئولان و مردم را به چالش کشید اما تنها با یک تسلیت می خواهیم آرامبخش جامع و مخصوصا عزیزان باشیم!!!!!