سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

مبعث و انسان مورد کرامت

به این بهانه با نگاهی به مکاتب مختلفی که هدف آنان بررسی انسان و راههای شناخت و تکامل او را مطرح نموده اند نظریه اسلام را به عنوان کاملترین نظریه در باب شناخت و هدایت انسان، مطرح شده است که ضمن بررسی دو مکتبی که معتقد به شرور بودن انسان یا پاک بودن فطرت او به نظریه اسلامی به عنوان نظریه اصلی اشاره شده است که پاسخگوی این سؤال است که اسلام اصلاح جامعه را چگونه مورد توجه قرار داده؟، و برای اصلاح فرد و جامعه ناچار به انسان شناسی این مکاتب به صورت خلاصه اشاره شده است. و هدف این نوشتار طرح بحث در این زمینه است که اهل تحقیق وفن با وارد شدن به این مقوله علاوه بر بیان نظرات و دیدگاه های خود نگارنده را نیز در بیان حقایق راهنمایی نمایند. یک بنایی زیبا را در نظر بگیرید، و این سؤال را از خود بپرسیم که آیا این بنا به یکباره به این سبک و زیبایی به وجود آمده است؟ و آیا این ساختمان به این زیبایی مواد اولیه خاصی هم دارد؟ و سؤالات متعدد دیگر و یا باغ و تاکستان زیبا را درنظر بگیرید و سؤالاتی چون آیا این باغ به خودی خود این زیبایی را بدست آورده است؟! و… مطمئنا تصدیق می کنیم که چنین نیست آن ساختمان و بنای زیبا و این باغستان به این زیبایی ، سنگ بنایی داشته است که به آن استقامت و جلوه ای زیبا داده است، سنگ بنا و پی ساختمان عامل اصلی نمایی به این زیبایی بوده است و تاکستان نیز عواملی چون جای مناسب و مکان آب و هوایی مناسب و وجود یک باغبان خوب بر زیباییش افزده است. و تأیید می کنیم که این زیبایی به یکباره بوجود نیامده است. پس عامل اصلی این زیبایی پی و بنای این بناها بوده است که از مواد مناسبی و تک تک مصالح آن بدست آمده است. حال این سؤال پیش می آید که برای بنای جامعه ای زیبا و با طراوت وشاداب باید از کجا شروع کرد؟! آیا باید همگی منتظر باشیم تا دستی از غیب آید و جامعه را اصلاح کند و بعد به تبع آن افراد جامعه نیز اصلاح شود؟! آیا باید از یک انسان انتظاری جز خوب بودن و اصلاح گر نداشته باشیم؟ آیا جامعه نیز باید چنین انتظاری از آن بکشیم؟ تا زیبایی و طراوت را بدست آورد؟ به یقین خواننده محترم چنین نظری نخواهد داشت. پس باید پی ساختمان جامعه به صورت صحیح و محکم چیده شود و عواملی برای نگهداری آن نیز باشد تا به مرور به دست فراموشی و تخریب سپرده نشود. حال باید این سؤال پرسیده شود که آیا نباید به فکر زیربنای جامعه باشیم و نباید به فکر آن باشیم که بنای ساختمان ما باید چگونه باشد؟! لذا باید این سؤال مطرح شود که انسان شرور آفریده شده تا فرد و جامعه ی آن در حال نزاع و جنگ باشد؟ یا انسان سرشت او بر خیر است تا فرد وجامعه ی آن به سمت اصلاح و اخلاق پیش رود؟ لازم است مروری بر اندیشه هایی که در این مورد مطرح است داشته باشیم. تا بتوانیم ادعا کنیم اول باید جامعه را اصلاح کرد یا فرد را! عده ای معتقدند که انسان شرور آفریده شده قابل اصلاح نیست این عده معتقدند که تنها راه رهایی نابود کردن خود است و پایان دادن به زندگی این جهانی که مانی به عنوان یک مکتب سوسیالیستی کمونیستی و صادق هدایت در ایران به عنوان مبلغان این تفکر و اندیشه مطرح هستند در واقع آنان معتقدند که انسان اصلاح پذیر نیست و این اقتضای طبیعت اوست که باید شرارت کند نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است. گاهی افراد تابع این تفکر برای پیش برد افکار خود به آیاتی از قرآن نیز استناد می کنند که مگر خداوند به ملائکه نفرمود که من در زمین خلیفه برای خود قرار می دهم (انی جاعل فی ا لارض خلیفه ) و ملائکه عرض کردند آیا می خواهید در زمین فساد و خون ریزی باشد « اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء» یعنی با این آیات در داخل کشور اسلامی مدعی اند که این نظر از سوی قرآن نیز تصدیق شده است، در حالی که ادامه آیه را به فراموشی می سپارند که « انی تعلم ما لا تعلمون» خداوند می فرماید چیزی که من می دانم شما نمی دانید. بر مبنای این تفکر فرد شرور بوده و جامعه نیز نمی تواند در صدد اصلاح برآید چرا که بنا به گفته بعضی از افراد این تفکر انسان گرگ انسان است ، این تفکر به اصالت جامعه معتقد بوده و انسان را فاقد سرشت دانسته و ابعاد وجودی او را جامعه می سازد و جبر بر انسان حاکم است لذا جامعه تنها قراردادی است که برای حفظ امنیت انسان بوجود آمده و باید افراد جامعه تمام مسئولیت های خود را به یک آدم مقتدر سپرده تا بتواند در این دنیای گرگ ها امنیت آنان را تأمین کند. عده ای دیگر اما از طبیعت و سرشت بشر بر خیر و حق سخن می گویند، انسان موجودی اخلاقی و صلح جو و خیرخواه است، اصل در طبیعت بشر نور و عدالت و امانت و تقواست، پس چه چیز انسان را فاسد می کند؟ می گویند علت خارجی دارد و آن جامعه است، اینجا به کلام نورانی پیامبر نیز استناد می کنند که هر بچه ای بر فطرت پاک اسلامیت متولد می شود، بعد پدر و مادر او، او را یهودی یا نصرانی یا مجوسی می کنند، یعنی این انحراف در واقع از طرف پدر و مادر که متأثر از اجتماع هستند به او منتقل می کنند آنان معتقدند هر چه انسان از طبیعت خود دور باشد و به زندگی جدید روی آورد شرارت او افزون شده ، و بر مبنای این اندیشه فرد انسانی بسان مواد اولیه ای است که به کارخانه جامعه داده می شود و جامعه هر گونه که بخواهد او را می سازد، و همانند نواری است خالی که جامعه هر چیزی را بخواهد در آن ضبط می کند، و در واقع عامل جبر گرایی در جامعه می شود. و در واقع نیک و بد را جامعه یا حاکم بر جامعه برای فرد مشخص می کند. نظریه سوم اینکه خلقت انسان را برمبنای شرارت ندانیم و دوم اینکه برای بشر آزادی و اختیاری قائل شویم که بتواند به اوضاع اجتماعی خویش مسلط شود و خود و جامعه خود را هر طور که می خواهد بسازد. (مطهری، حق وباطل،26) چنانکه شهید مطهری اشاره دارد باید طبق آنچه اشاره شد مبنی بر اینکه خداوند چیزی را می دانست که ملائکه نمی دانستند و اینکه پیامبر می فرماید کل مولود یولد علی الفطره که نشان از عوامل مؤثر در زندگی انسانی بود می توان گفت که آنچه ملائکه نمی دانستند شاید همان طبیعت پاکی که در انسان به ودیعه نهاده بوده و در کنار آن آزادی و اختیار انسان و آنچه که پیامبر اکرم اشاره دارد این است که انسان علاوه بر اختیار و آزادی بر فطرت پاکی نیز آفریده شده است لذا نه تنها می تواند خود را بسازد که می تواند در صدد اصلاح جامعه نیز برآید. حال که مشخص شد انسان در سازندگی و تخریب جامعه دارای جایگاه است پس ناچار باید خود را برای اصلاح درونی وآنگاه اصلاح بیرونی اقدام کرد و جامعه را از این وضعیت ناخشنود کننده رهانید. یکبار دیگر باید در خود و تفکرات خود اندیشه کنیم که آیا ما مخالف اصلاح خود و جامعه هستیم؟ یعنی آیا ما معتقدیم نمی توانیم در اصلاح جامعه نقش داشته باشیم که در این صورت باید خود متوجه باشیم که با چه تفکری همخوانی داریم، و آیا مبانی ما با تفکرات اندیشمندان آن تفکر می تواند همخوانی داشته باشد؟ که به یقین چنین استدلالاتی را نمی توانیم قبول کنیم علاوه بر آن وقتی تک تک ما به ندای درونی خود گوش می کنیم از عدالت خوشحال است، از فساد متنفر، از معنویت راضی و از شیطنت بیزار. اگر بر مبنای تفکری هستیم که خلقت انسانی را بر پاکی و نه شرارت معتقد است آیا باید منتظر بمانیم تا جامعه خود راه خیرو صلاح را در پیش بگیرد؟ حال باید این سؤال مطرح کرد که چه مدت زمانی لازم است تا جامعه به سمت خیر وصلاح افراد گرایش پیدا کند؟ و اگر قرار بر این روش تفکر بود چرا انسان حالا بنا بر بررسی بعضی از اندیشمندان همین فکر معقتدند فاصله انسان از طبیعت اولیه خود عامل شرارت بیشتر او شده است؟! اگر به تفکر گرگ بودن انسان برای خویش معتقدیم که عده ای قائلند باید زندگی را خالی از هیچ امید و عشق و عقلانیتی دانست که این نحو نگاه به زندگی برای جامعه انسانی غیر قابل فهم و امیدوار کننده نخواهد بود علاوه بر اینکه حتی متفکرین بزرگ این مکتب خود نیز به ز ندگی علاقه مند بوده جز استثنائاتی به آنچه خود معتقد بوده عمل نکرده اند، این نشان از عشق و علاقه ی آنها به زندگی داشته، با توجه به این توضیحات می توان راه چاره ای دیگر در نظر داشت که آنهم تفکر اسلامی است که برمبنای گرایش اسلامی باید افراد جامعه اسلامی ضمن اصلاح درون خود و عمل به آیات ابتدای سوره شمس در فلاح و رستگاری خود کوشا باشد تا بتواند در جامعه نیز مؤثر باشد چنانکه یک درخت در صورتی می تواند در تشکیل جنگل شریک باشد که سر سبز و شاداب و سالم باشد، والا درخت های کرم خورده و خشک نه تنها طراوتی به جنگل نمی دهند در خود نیز نشاطی نمی بینند در عین حال که شادابی فرد، عاملی برای شادابی جامعه، با اجرای فریضه امر به خیر خواهد بود و در اصلاح خود و جامعه مؤثر و کوشا.