سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

مدرس و دیانت ما عین سیاست ماست

 

به نام خالق هستی

این روزها که مصادف شد با روز مجلس و شهادت آیت الله مدرس بر آن شدیم تا مطالبی که در این خصوص به ذهن خطور می کند بیان کنیم چرا که خیلی از نمایندگان خود را مدرس زمان می دانند و خیلی از افراد نماینده ای را به مدرس تشبیه می کنند مدرس مظلوم زمانه خود و زمانه ماست، مظلوم زمانه خود است چون با قلدری چون رضاخان در آویخته بود که جز رسیدن به مقصد خود با تطمیع و تحریف راهی را نمی شناخت، خلاصه آنکه به قصد امنیت جنبشهایی چون سردارجنگل را سر کوب کرد و به بهانه جمهوری سلطنت خویش را بر سلطنت قاجاریه غالب کرد و... مدرسی که می گفت دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست به دنبال آن بود تا عقب ماندگی جامعه اسلامی را متذکر شود و با توجه به فرمایشات خود که فرموده بود در بلاد بابل بودم به این نکته فکر می کردم که چرا بلاد یوروپ پیشرفت دارند اما بلاد ما مسلمانان پیشرفتی در حد آنان نداشته است و به این نتیجه رسیده است که بخاطر آن است که آدمهای متدین به دنبال سیاست نرفته و سیاست را به افرادی سپرده اند که هیچ قدی و بندی را پذیرا نیستند.

اما دخالت دین در سیاست آیا به معنای آن است که بانی دین و کسانی که دین در دست آنان است تنها باید در سیاست دخالت کنند، آیا فقط فقها که متصدیان دین هستند می توانند در سیاست دخالت کنند؟ که یکی از فقهای قدیمی شورای نگهبان معتقد بود که تنها فقها باید سیاست دخالت کنند و در نماز جمعه تهران آنرا بیان کردند که امام خمینی بر آشفتند و با او مخالفت نمودند،

مشکلی دیگری که بوجود می آید اینکه اگر سیاستمداران یک تقدسی برای خویش قائل شوند و نقد خود را نقد دین و اعتراض به خود را اعتراض به دین تلقی کنند آیا جامعه اسلامی می تواند با این تفکر پیشرفت کند ، چرا که اشتباهات و مشکلات این افراد به پای دین نوشته خواهد شد.

مدرس طبق روایتی که کسی که شب در حالی که شکمش سیر است و بخواب برود در حالی که همسایه اش گرسنه است مسلمان نیست در نطق های خود می گوید ننگ باد بر نماینده ای که موکلش گرسنه می خوابد و او بخواهد برای خود حقوق تعیین کند و  برا ی آنان تلاشی نمی کند،

خاک بر سر وکیلی که فرزندانش بعد از او از حقوق مجلس استفاده کنند و لو خود من باشم فرزند من باید برود گدایی کند به جهنم که نمی تواند کاری انجام دهد و او نباید از مجلس حقوق بگیرد.

این نوع نگاه مدرس به جامعه و وکالت مردم است و نگاهش به نمایندگی، حال باید دید آیا مجلسی که مدعی است چون مدرس نمایندگانی در خود دارد چه وضعیتی دارد و آیا وکیل مردم هستند یا وکیل خود یا وکیل دولت؟!

اینجاست که باید مدرس را مظلوم زمان خود و زمان ما دید

برگرفته از درسهای استاد


آیا اسلام در اداره امور ناتوان است؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الگو گیری از نظام حکومتی شخصیتی بزرگ که در روز غدیر توسط پیامبر اکرم به عنوان رهبری که جامعه اسلامی را به سر منزل خواهد رساند و معرفی آن شخصیت توسط پیامبر اکرم (ص) اگر نبود دسیسه ها و تحریفها و قدرت طلبی ها می رفت تا بنای یک تمدن بزرگ در همان سالهای پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) نهاده شود. همزمانی عید غدیر و ولادت امام موسی کاظم (ع) می طلبید که حاکمیت امیر المؤمنین علی (ع) را به جهاد علمی این شخصیت بزرگ و زاهد گره زده و تلاش علمی امام موسی کاظم (ع) که امام هفتم امت اسلامی محسوب می شود، در یک سیر دویست و پنجاه ساله ( انسان 250 ساله) امامت، و در طی دو قرن این بزرگواران ترسیم کرد که همواره در صدد هدایت مردم چه با تشکیل حکومت و چه با جهاد علمی بوده اند.

 تلاش های هارون پیامبر در بعد حکومت داری و موسی کاظم (ع) در بعد علمی وظایفی است که آنان نسبت به موقعیت زمانی خویش داشته اند لذا این نوع نگاه و وظیفه شناسی و انجام مسئولیت مسؤولان ما را به سمتی فرا خواهد خواند که سیاست را مبنای هدایت جامعه به سمت خوبی ها و فراهم کردن خوبیها برای افراد جامعه قرار دهند.

 مشروعیت یا مقبولیت نظام بحثی است که این نوشتار جای آن نیست اما مختصر اشاره ای به آن می تواند راهگشای نوشتار حاضر باشد؛ اگر جمهوری اسلامی را، نوع حکومت بدانیم و محتوای آنرا اسلامی بخوانیم، پس چارچوب نظام خود بخود ما را به سمت قرار داد خواهد کشاند و حکومتی که بر مبنای قرار داد باشد صرف نظر از خواسته ها و تمایلات مردمی، همانند یک معامله در جامعه اسلامی و بازار اسلامی مشروعیت نیز پیدا می کند.

اما این نظامی که به تعبیر فوق مشروعیت شرعی و عرفی باید داشته باشد در چه موقعیتی قرار گرفته است که مشروعیت آن از هر دو نگاه زیر سؤال رفته و به چالش کشیده شده است؟!

بحران ها و ابر بحرانهایی که قلوب دوستداران آن را به درد می آورد چه چیزهایی هست و به کجا ختم می شود و اصلا چه زمانی به یک مشکل بحران گفته می شود؟ با نگاهی به مشکلاتی که در جوامع تحقق پیدا می کند، اگر مسئولان آن جامعه بتوانند با درایت و همفکری نخبگان به حل مشکل اقدام نمایند در واقع دیگر بحرانی نیست، اما اگر آن مشکل نه از طریق مشارکت نخبگان و تنها با سرکوب از ادامه مشکل جلوگیری کرد در واقع بحران خواهد بود یا ا ینکه مشکلی که راه حلی منطقی نتوان برای آن در نظر گرفت خود یک بحران محسوب می شود.

تاریخ اسناد و روایات ما حکایت از آن استکه مولی ا لموحدین علی (ع) حکومت را برای آسایش و راحتی مردم می خواست و حاضر به گرفتن دانه ای از دهان مورچه ای به زور نبودند، علی(ع) آمده بود تا بحرانها را مدیریت کند، بحران هویت، بحران ایدئولوژی، بحران بی نظمی و تحریف، امیر المؤمنین آمده بود تا با قدرتی که بدست می گیرد چنان مدیریت جان و مال و دین مردم را به عهده بگیرد که دینداران افتخار کنند دین،شریعت و آیین و مذهبشان مبنای تشکیل حکومت شده است.

اسدالله(ع) آمده بود تا منحرفین را با زبان و اگر نشد با خواهش و اگر نشد با شمشیر به قانون بازگرداند در عین حال هیچگاه آنان را کافر، مرتد معرفی نکرد و آنان را مسلمانانی می دانست که منحرف شده اند و راه را گم کرده اند می دانست. علی(ع) نه با شعار که با عمل با فقرای جامعه اسلامی حشر و نشر داشت و اگر گرسنه ای شب بخواب می رفت خلیفه و امام مسلمین آرام و قرار نداشت.

اما این روزها حکومتی که به نام علی (ع) و به پیروی از آن امامان در حال حاکمیت بر مردم است به کجا کشیده شده است؟

انقلابی که به تعبیر امامِ انقلابیون افتخارش این استکه از علی فاطمه و حسن و حسین (علیهم صلواة الله)الگو گرفته باید دید آیا در مسیرِ انحراف قرار گرفته است؟ یا منحرفینی هستند که انقلاب را هدایت می کنند و به تعبیر خود امام انقلاب در دست نا اهلان افتاده است؟

چرا که ناله خانواده ها چه آنان که مشغول به کار هستند و کارمند و یا آنان که حق الزحمه ای هستند و چندین جا کار می کنند و حقوق یک کارمند را هم نمی گیرند و چه آنان که کارهای فصلی دارند و هر روز به کنار خیابانی رفته و دور میدانی را به انتظار می نشینند به امید آنکه کسی پیدا شود به آنان کاری برای یکروز سفارش بدهد، در آمده و صدای استخوانهایشان در زیر غول فقر به گوش می رسد همان غولی که به تعبیر مولی امیر المؤمنین اگر از در وارد شود ایمان از پنجره می رود و یا به تعبیر پیامبر اکرم از خوفناکترین چیزهایی استکه برای امت خویش از آن هراسان است.

از طرف دیگر اما مسئولان کشوری و لشکری و چند شغله ها و مدیران پروازی با وعده های صد من یک غاز خود مردم را علاوه بر بی اعتماد کردن به خود آنان را نیز از اسلام بدبین می کنند و البته بایدخود را برای انتقام مردم و خدا آماده کنند چرا که آنان که به تعبیر امام خمینی(ره) کاری کردند که اسلام را در اداره امور ناتوان معرفی کنند هم از قهر خدا در امان نیستند و هم بخاطر فشاری که بر مردم وارد کرده و اعتماد مردم را از اسلام سلب نموده از خشم مردم نیز در امان نخواهند بود.

 

اما در این بین وقتی دست مردم به قدرتمندان نمی رسد تا ناراحتی های خویش را غصه های خویش را و تحقیرهایی که از فقر و بی پولی و بی کاری کشیده اند بر سر آنان خالی کنند، آنرا به درون خانواده و جامعه کشانده و جامعه ای پر از عصبا نیت و پر ا ز خشم درونی و پر از نفرتی که جایی برای خالی کردن آن نیست، برده و سقام خانواده ها و جامعه را به هم ریخته و هر کسی تنها به فکر آسایش خویش افتاده و بدست آوردن لقمه نانی برای نمردن. این در حالی است که حتی به مردم نحوه ای اعتراض مدنی را نیاموخته ایم و جایی برای خالی نمودن خشم و آنان وگوشی برای شنفتن نقد آنان قرار ندادیم! معترضان نیز این عقده را بر کسانی خالی خواهند کرد که در طی روز با آنها برخورد کرده و نمود مذهب یا حاکمیت داشته باشند.

بی اعتمادی در میان مردم ایجاد یأس و نا امیدی می کند و این دو نیز عاملی است برای فرار از هویت و پناه بردن به کنجی برای آرامش و یا عاملی برای از هم پاشیدگی خانواده ها و فاصله گرفتن آنان از هم ، اعصاب خوردکنی بیشتر درمیان آنان که به جدایی فرزندان از خانواده یاهمسران از همدیگر منتهی می شود و اینجاست که دیگرتبلغ ازدواج و فرزند آوری نیز چیزی جز شعار نخواهد بود. اینجاست که هم افراد جامعه اسلامی و هم دیگرانی که قرار شد ما الگوی آنان باشیم خواهند گفت این همان دینی است که می گفتید سعادت دنیا و آخرت شما را تأمین می کند؟!

جایگاه سیاست را مورد بررسی قرار می دهند تا بدانند سیاستی که اجرا می شود در کدام قسم از تقسیم بندی سیاست توسط امام خمینی قرار می گیرد؟ سیاست دینی است ؟! یا شیطانی و یا حیوانی؟!

آنان با خود مرور می کنند که امام سیاست دینی را سیاستی می دانست که علاوه بر آنکه دنیای افراد را آباد می کند زمینه برای آبادی آخرت آنان نیز فراهم می کند، و ایشان سیاست حیوانی را قبول نداشتند که تنها به دنبال آباد کردن این دنیای جامعه است، تا چه برسد به اینکه سیاست شیطانی که جز فریب و نیرنگ و دروغ و خراب کردن دنیا و آخرت جامعه را در پیش دارد.

و حالا مردم رفتار مسئولان ما را با این سیاست ها مقایسه می کنند که کدام سیاست را اجرا کرده اند؟ اگر سیاست دینی و حیوانی باشد که مردم هیچ یک از اوصاف آنان را در این سیاست ها نمی بینند واگر شیطانی باشد که واویلا ! چرا که خون هزاران شهید را پایمال کرده ایم!!

مخلص کلام آنکه بحرانها یکی پس از دیگری خواسته یا ناخواسته، از طرف دشمن یا از طرف دوستان نادان، از سوء استفاده دیگران یا از حماقت آنان کشور را در محاصره خویش قرار داه است . گشتی در اطراف شهر حکایت از فرو رفتن نیروی کار جوان دریک سطل زباله برای لقمه ای نان دارد تا خانواده اش را از دست ندهد، یا لقمه ای برای خویش بیابد و قوت زندگیش باشد.

البته به این نیروی جوان می توان میان سالان و دختران و زنان هم اضافه کرد و آنان را در این شغل دید که آنان نیز بخاطر شرافت و آبروی خویش دست به این کار می زنند، این درحالی است که در کشوری زندگی می کنند که سرشار از ثروت خدادادی و منابع طبیعی است، به شرطی که یک مدیریت منسجم باشد تا بتواند استفاده بهینه برای آحاد جامعه فراهم نماید.

بحران بالا رفتن قیمتها، قیمت ا جناس و مخصوصا بنزین و بحران بورس و مدرک گرایی و بورسیه های کاذب و اختلاسهای میلیاردی و قرار دادهایی که کشور را متضرر می کنند و بحران مدیران چند شغله ، فرار مغزها، عدم استفاده از کارشناسان، بحران ریزگردها، بحران بی آبی مخصوصا در خوزستان زخم خورده در دفاع مقدس بحران کرونا و تحریم و عدم اعتماد مردم به واکسیناسیون به موقع و دزدیها و اختلاس ها و بده بستانهای اداری و کارچاق کن های قضایی و ... رانت های آنچنانی و... جدیدا بحران عدم مدیریت بر تصویب بودجه های خود ساخته برای مدیران بانکی که در طی سال نه طرحی برای بهتر شدن وضعیت موجود دارند و نه مشکلی از مشکلات اقتصادی را حل خواهند کرد!!

 خلاصه آنکه بحران مدیریت در کشوری که تحریم ها نیز قوض بالا قوض آن شده، کشوری که ادعای رهبری جهان را دارد اما خود گرفتار این بحرانها شده است، فضای مجازی نیز مزید بر تمام مشکلات شده و طرح هایی به ظاهر جذا ب و به واقع مخرب برای کنترل آن و جامعه ما را در مقابل ابر ماهواره هایی قرار داده که به ظاهر کنترلی بر آنان نیست و این تلاش ها ی مجلس هم بی ثمر در عین حال که کارشناسی درستی هم ندارد خواهد ماند،

چرا که همانند خودرو سازی می تواند تنها رانتی برای عده ای ایجاد خواهد کند و بازاری برای سود جویان واقع خواهد شد هر چند ممکن است به مرور زمان هم به کیفیت آن افزوده نشود. و یا همین واکسن کرونا که چه بودجه های به نام حمایت از آن آب شد.

 خلاصه کلام چنانکه مطلب قبل نوشتیم قلبمان در فشار است و همه آزادگان باید احساس خطر کنند و اینرا بدانند که حکومتهایی که از یک دین حمایت کرده و در واقع دینی رسمی برای جامعه خودیش ترسیم کرده اند، با هر ضربه ای که به حکومت خورده می شود در واقع مردم از دین و مذهب مورد حمایت آن حکومت فاصله خواهند گرفت .

تلاش کنیم دزد نباشیم حامی دزد نباشیم کارهای خلاف دیگران را به اسم مصلحت صحت نگذاریم بیت المال را بیت الحال خود ندانیم و دزدان عقیده را از خود دور کنیم و با آنان رابطه ای نداشته باشیم.

خلاصه احساس خطر باید کرد تا دیر نشده باید قلب در تپش جامعه را دریافت و راه تنفس آنرا باز گذاشت و علمای هر فن به کمک فراخوانده شوند، چرا که تا قدرت در دست قدرتمندان است و تلاشی برای همفکری نکنند، نخبگان هر چند تلاش نمایند تا طرح خود را ارائه نمایند آب در هاون کوبیدن است.

به تمام دست اندرکاران اگر اسلام و ایران را دوست دارید تا دیر نشده از همفکری اندیشمندان برای برون رفت از وضعیت نا امید کننده استقبال کنید و اگر به دنبال کسب قدرت و ثروت بیشتر باشید مطمئن باشید در خشم خدا و مردم خواهید سوخت.


قلبمان در فشار است!

 

به نام آنکه خرد را آفرید

 

من احساس خطر می کنم من قلبم در فشار است علمای قم علمای نجف من احساس خطر می کنم

این جملات از امام خمینی است در زمان رژیم استبدادی محمدرضا شاه پهلوی، زمانی که احساس می کرد اسلام در خطر است و مردم ایران در زیر پرچم آمریکا و اسرائیل باید سینه بزنند و تحقیر شده بودند و اقتصادشان وابسته به اقتصاد آن کشورها شده بود اینگونه احساس خطر می کرد و قلبشان در فشار بود، حال که چهل و چند سال از انقلاب اسلامی گذشته است آیا مردم ایران به اسلام نزدیکتر شده اند و گرایش به اسلام بیشتر شده است؟ یا فاصله ها زیادتر شده است و برنامه دولتهای جمهوری اسلامی عاملی برای افزایش فاصله شده است؟، فقری که به تعبیر امام علی(ع) اگر از در وارد شود ایمان از پنجره خارج می شود، را کم کرده اند؟ یا فاصله مردم و فقر کمتر شده است.، آیا فقری که عامل تحقیر مردمان است جمهوری اسلامی آنرا به حداقل رسانده یا به آن افزوده است؟

فاصله بین فقر و غنا را کمتر نموده یا بیشتر شده است، فاصله طبقاتی که در اوائل انقلاب نسبت به آن حساسیت بالایی بود از طرف مسئولان همچنان حساسیت وجود دارد یا خود مسئولان وارد کانال فاصله طبقاتی شده و فاصله خود را با اکثریت جامعه زیاد کرده اند؟

آیا کارتون خوابها کم شده اند یا افزایش پیدا کرده اند؟ آیا مراکز فساد و فحشا جمع شده و اثری از آنان نمانده یا خدایی نخواسته به درون خانه ها کشیده شده است؟ آیا آرزوی مرگ را برای سرپرستان خانواده ها بیشتر کرده ایم یا کمتر نموده ایم؟

آیا مراکز دانشگاهی و آموزش و پرورش را به مراکزی برای تربیت انسانهایی خلاق و مبتکر و با ایمان تبدیل کردیم یا آن مقدار معنویتی هم که داشتند از آنان گرفتیم؟ و آنان را تبدیل کردیم به مراکز و کافی مدرکهایی، که تنها مدرک جعل نموده و در بسیاری از امور ناتوانتر از قبل شده ایم؟

آیا فقرایی که توسط مراکز خیریه در زمان پهلویها بود به فقرایی زباله گرد تبدیل کردیم یا آنان را با کمیته های امداد و بهزیستی به مردان وزنانی توانمند و تولیدگر مبدل کردیم؟

کارها و فعالیتهایی که در این چهل ساله برای کشور و افراد جامعه صورت گرفته است جای تقدیر و تشکر دارد، اما این همه هزینه و این همه ادعا از ابتدای انقلاب انتظارات را چندین برابر نموده است.

آیا دزدان در مراکز اداری زیاد شده است؟ راه های فرار از قانون و دریافت شیرینی ها و عبور از تبصره و ماده ها زیاد شده است؟ که صدای قانون گذار و مجری قانون هم در آمده است؟!

گاهی کم هم زیاد است تا اینکه برسد به جایی که بیشتر شده باشد نا امیدانه نگاه نمی کنیم و سیاه نمایی هم نمی کنیم مراکزی هستند که تلاش و توان خود را گذاشته اند و افرادی که به حق تمام تلاششان آن استکه گره ای از کار کسی بگشایند البته بر مبنای قانون و نه بر مبنای پارتی و سفارش نمونه ها اندک است اما هستند.پس به تبعیت از امام انقلابیون باید گفت قلبمان در فشار است و احساس خطر می کنیم!!

در این زمانه که فشارهای ارضی و سماوی و مخالف و دشمن به مراتب زیاد شده است جایی برای گلگی و نالیدن نگذاشته است، اما بی مدیریتی وبدمدیریتی را هیچکس از مجریان جمهوری اسلامی نمی پذیرد، انقلاب ما نوپا نیست که به بی تجربگی متهمش کرد! انقلاب از مرحله جوانی گذشته است و به مرحله بزرگسالی رسیده است، چهل سال یعنی دو نسل و این نسل سوم و چهارم است که باید ادامه راه انقلابیون جهادی باشند، لذا بهانه آوردن برای عدم کارایی مدیران در هر جایگاهی درست نیست، اینکه هر کسی در قدرت باشد و ادعای اپوزیسیون در آورد و بگوید چنین باید بشود و چنین باید کرد از طرف مردم مطرود است، چرا که خود از کسانی است که قدرت در دست دارد حداقل مجموعه تحت مدیریت خود را باید درست کند و راه بیاندازد و قوانین مردم و خدا پسندانه بر آن جاری کند.

قلب انقلابیون و دوستان انقلابی در فشار است، اینکه عده ای بیایند و مشکلات را به گردن دیگران بیاندازند قابل قبول نیست، هر کسی عرضه کار ندارد نباید بیاید تا چه برسد به اینک چندین پست به یک نفری سپرده شود آنهم کسانی که امتحان خود را پس داده اند، مردم از مسئولان می خواهند اگر مسلمانی عمل نمی کنند حداقل برمبنای مسئولیت پذیری غربیان عمل کنند، اگر ادعای غرب گرایی دارند حداقل همچون غربیان وقتی عرضه کاری ندارند و مسئولیتی را نمی توانند انجام دهند قبول نکنند.و اگر ادعای مسلمانی دارند که باید بدانند بر مبنای فتوای همان رهبر فقید و بت شکن و بر مبنای روایتی که از امیر المؤمنین هست، کسی که خود بداند بهتر از او برای مدیریت یک ارگان یا نهادی هست، اما در همان پست بماند حقوقی که می گیرد حرام است.

اگر چه بهترین تعبیر را قرآن دارد که می فرماید ویل للمطففین، وای به حال کم فروشان آنانکه در مسئولیت خود و در مقام و جایگاه خود کوتاه می آیند و وظیفه خود را فراموش کرده یا عمل نمی کنند!

دوست داران انقلاب و مردم و جمهوری اسلامی احساس خطر می کنند، قوانین در حال تعطیلی است و کارهای قانونی تنها با سفارش در حال انجام گرفتن هستند، هر کجا قانون به نفع افراد باشد عمل می کنند و هر کجا قانون ایجاد مانع وسختی کند به فراموشی سپرده می شود!

قانونی که بتواند شفاف سازی کند و در همه زمینه ها اجرا شود و اطلاعات آزاد را در اختیار مردم قرار دهد به فراموشی سپرده می شود اما قانونی که از مسئولان حمایت کند با تمام توان در تمام رسانه ها پخش می شود ! قانون احزاب که می تواند تمام گندکاریهای مسئولان را به رخ بکشد به شرط درست عمل کردن و حامی داشتن، در درون نظام، چنان معرفی می شود که انگار احزاب تنها برای دزدی آمده اند و تنها می توان با سفارش و کارچاق کنی می شود صحنه انتخابات را به شعر و شعور رساند!

همگی احساس خطر می کنند وقتی زباله گردها زیاد می شوند، وقتی کارگرها بیکار هستند، وقتی حتی کارمندان از بی عدالتی در ادارات می نالند، این کشور به کجا کشیده شده است؟

آی علمای اسلام احساس خطر باید کرد برای نظامی که قرار شد اسلام را آنچنان معرفی کند که دیگران از ما الگو بگیرند، اما حالا کشورهای دست چندمی همسایه برای مردم ما مأوا و مأمن شده اند! تا از وضعیت خودیش در کشور خود به آنها پناه ببرند!!

دیگر جای مصلحت سنجی نیست، دیگر جای آزمون و خطا نیست، دوره ای نیست که عده ای مسئولیت متعدد داشته باشند و خود وآقا زادهایشان برای هفت پشت دغدغه ی مالی نداشته باشند و دیگران بخاطر یک روز کار و یک روز تلاش فیزیکی و یا فکری و اندیشه ای باید درِ اتاق افرادی بزنند که نه تنها لیاقت آن جایگاه را ندارند که آنقدر به خود می بالند تا این مراجعین را تحقیر نمایند!!

قلبمان در فشار است ، احساس خطر می کنیم، آی آقایان علما و بزرگان و اسلام دوستان ما احساس خطر می کنیم.

امام باقر(ع) می فرماید: هر چیزی که بازگشتش به این باشد که شخص تسلیم حقیقت باشد آن ایمان است و هر چیزی که بازگشتش به این باشد که در مقابل حقیقت عناد و لجاجت کنید کفر ا ست.


کرامت و انتخابات

 

به نام خداوند بخشنده مهربان

این روزها که مصادف شده بود با دهه کرامت یعنی ولادت حضرت فطمه معصومه (س)  و  ولادت امام رضا (ع) به عنوان یک رخداد فرهنگی و مذهبی و از طرف دیگر انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری در سراسر کشور بزرگ ایران اسلامی رخدادی مبارک باشد برای ملت بزرگ ایران اسلامی و برای جهان بشریت از نگاه خدمت به مذهب و فرهنگ دوست داشتن و کرامت انسانی ان شاالله .

نگاهی به مشارکت مردمی از یک طرف و آرای مإخوذه از رای های صحیح و باطل حکایت از نگاهی اعتراضی مردم فهیم ایران به وضعیت موجود و وضعیتی که سالیانی است که برای این امت شریف و اسلامی بوجود آمده است.

اعتراض به وضعیت اقتصادی ، فرهنگی وسیاسی جامعه از یک طرف و احساس بی نتیجه بودن آرای آنان از طرف دیگر و بی میل بودن عده ای از هموطنان نیز به عدم مشارکت مردم عزیز ایرانی دامن زده و از سوی دیگر آرای باطله که حکایت از اعتراضی قانونی و مبارزه منفی با وضعیت موجود را داشته و مردم خواهان وضعیتی بهتر و امیدوار کننده بوده و از مسئولان جز رفع مشکلات فعلی و حل مشکلات بیکاری و مسکن و عدم امنیت شغلی چیز دیگری مطالبه نخواهند کرد.

جامعه ایران به اموری چون عدالت گسترده در تمام سطوح احتیاج دارد و آنرا از مسئولان خود می خواهد که در کنار آن رفاه نیز ایجاد خواهد شد .

آنان از مسئولان خود می خواهند لیقوم الناس بالقسط را سر لوحه عمل خویش سازند همچنان که معتقدند برای رضای خدا وارد مسئولیت شده اند. انتظار آنان از مسئولان آن است که به این آیه قرآن توجه کنند که ویل للمطففین و کم فروشی د مسئولیت خود نکنند، آنان خواهان آن هستند که چشم و گوش و اعضای خود را در مقابل مردم مسئول بدانند نه ارباب و مو قعیت بوجود آمده را برای خود فرصتی برای خدمت بداند نه غنیمتی برای چا پیدن،

آنان باید بدانند خدمت به مردم عبادت است نه سر بر سجده و تسبیح بدست داشتن و شرکت در نمازهای جماعت و فرادا، هر چند همه اینها عبادت هستند و قابل پاداش از سوی خدای خویش اما آنچه اهمیت پیدا می کند برای برای مردم تلف نشدن وقت آنان و احترام به کرامت آنان در هنگامه مراجعه به ادارات .

قلبی را ریش نکردم به از آن که ریشی را به قلب رساند.

دلی را نرنجاندن به از آن که دل را به خدا رساندن

ایمان نه آن است که طاعتی بجای آوری و به اسم دین بر سر دیگران زدن بلکه ایمان آن است که خدمتی برای خدا به خلق خدا کنی


به مناسبت شهادت امام جعفرصادق و وفات شاگردش

 

به نام ایزد منان

پانزدهم خرداد یاد آوری روزهای سخت مردم ایران و امید به طلوع فجری که توسط امام مردم، از نیمه خرداد داده شده بود. این روز یاد آوره قیام است و مبارزه و تبعید، شهادت عده ای از قیام کنندگان از طرفی و تبعید امام و مقتدای آنان از ایران به ترکیه و بعد به عراق و به علت مخالفت دولت کویت نهایت به پاریس. تا صدای مردم ایران از پاریس به گوش جهانیان برسد و سلطنتی که جز استبداد و خودکامگی چیزی از توصیه های علما و نارضایتی های مردم را خریدار نبود تا آنکه مردم و علما با توکل بر خدا ریشه ظلم و استبداد و سرسپردگیش به غرب را از ایران کندند و آواره کشور به کشورش نمودند.

امام خمینی که چهاردهم خرداد1368 دارفانی را وداع نمود و به دیدار امام و مقتدای خود امام جعفرصادق(ع) که روزشهادت آن عزیز نیز بیست و پنجم شوال ذکر کرده و امسال با سالروز وفات امام خمینی قرین گشته است، شتافت؛

 اما آشنایی با تفکر آن عزیز که مبنای فکریش از احادیث امام صادق سرچشمه گرفته است برای دوست و دشمنش ضرورت دو چندان پیدا می کند از لحاظ آشنایی با تفکرات و اندیشه های آن امام که حاکمیتی را بر مبنای جمهوری اسلامی بنا نهاده است و داخلیان بر مبنای این تفکر و اندیشه در حال زندگی و رأی دادن هستند و باید بدانند به چه چیزی رأی می دهند و سرنوشتشان را چه کسی وچگونه رقم خواهد زد.

اما خارجیان نیز از باب آشنایی با تفکر آن عالم مذهبی که چگونه در دنیایی که مسابقه جدایی از دین در میان جوامع و جدایی سیاست از دین از طرفی دیگر چگونه به عنوان دین و مذهب قیامی را رهبری نموده است؟

امام خمینی از زمانی که جوانی 24 ساله بودند بر مبنای جمهوری معتقد بوده است که اگر دینی بخواهد پایدار بماند و دین اسلام که مدعی تجمیع دین وسیاست است باید در قالب جمهوری خودش را نشان دهد تا بلکه گرایش مردمی نسبت به آن بر مبنای خواست و میل آنان باشد نه برمبنای زور و دخالت دولت در بوجود آمدن اعتقاد.

برای تفهیم این مطلب ناچاریم برگشتی به تاریخ داشته باشیم و آن زمانی است که رضاخان بعد از مشروطه ادعای جمهوریت کرد و علما با آن مخالفت نمودند.

ماجرا از این قرار بود که بعد از مشروطه و به دست گرفتن قدرت توسط رضاخان میر پنج برای برچیده شدن قاجاریه درخواست جمهوری داد و قصد داشت یک جمهوری مثل آتاترک در ایران راه اندازی کند که علما یک بیانیه صادر کردند و ضمن دلداری به رضاخان از او خواستند که جمهوری را لغو نماید.

علمای دست اول این بیانیه آیات عظام ابوالحسن اصفهانی، حائری یزدی و میرزای نائینی که ابوالحسن اصفهانی و نائینی بخاطر اعتراض به تبعید آقای خالصی زاده از عراق به ایران آنان نیز از عتبات به ایران کوچ کردند و همزمان شد با جمهوری خواهی رضاخان و آنان بیانه ای صادر کردند در رد جمهوریت و باقی ماندن بر نخست وزیری رضاخان چرا که معتقد بودند شریعت در پناه سلطنت احتمال باقی ماندنش بیشتر از جمهوری است، چرا که به اعتقاد آنان جمهوری با ارزش های دینی بیشتر مخالفت دارد که البته فریادهای سید حسن مدرس بر علیه رضاخان مزید بر علت شده و او را به همان صدراعظمی قانع نمود.

حال جالب این است که هر چند امام خمینی مقتدای خود را مدرس می داند، اما در صحبت های خود می فرماید آن زمان نگذاشتند که جمهوری شود ای کاش اجازه می دادند تا جمهوری شود و در واقع امام مبنایش این بود که جمهوری رضاخانی بهتر از سلطنت بوده و معتقد بود اگر چه ممکن است مردم اشتباه کنند اما این اشتباه در رأی گیری بعدی جبران می شود اما در سلطنت موروثی راهی برای جبران وجود نداشت.

حال با توجه به نگاه امام به جمهوری آیا می شود معتقد بود که امام در جمهوری اسلامی فقط نگاهی نمایشی به جمهوری داشته و اساس در نظر امام جمهوری نبوده است؟ که عده ای در این زمان چنین ترسیم می کنند؟ یا اینکه دیگرانی هستند که تفکرات خود را به اسم امام به خورد مردم می دهند.

از جمله علمایی هستند که رأی مردم را نمایشی می دانند و اصل بر این استکه ولی فقیه خود همه کار را انجام دهد (آیت الله مؤمن در کتاب ولایت فقیه و آیت الله مصباح در دموکراسی در اندیشه آیت الله مصباح در مجله معرفت شماره 90). و با تفکیک مشروعیت سیاسی از مشروعیت دینی در صدد این هستند که رضایت مردم را شرعی ندانسته و به مثالهای صدر اسلام تفکر خود را مستند می کنند در حالی که اولا صدر اسلام مردم رأی ندادند و تنها سران قبیله بیعت کردند، از طرف دیگر یکی از چیزهایی که مؤمنین به آن مشروعیت می دهند ذبح غیر شرعی است که فرد مؤمن از آن خبر ندارد اما چون در بازار مسلمین خریداری نموده است حکم شرعی آن حلیت می باشد در واقع شرعیت به آن خورده است.

حال اگر جامعه ی اسلامی را با تربیت درست اسلامی هم توسط نهادهای تربیتی هم توسط خانواده ها به نحوی باشد که احتمال خطا در آن کم باشد آیا انتخاب آنان نمی تواند شرعی باشد. در حالی که امام معتقد است این طور نیست که اکثریت اشتباه کنند و به مردم اعتماد دارد. تا فرصتی دیگر بدرود.


انتخاباتی دیگر

این روزها کشور حال و هوایی دیگر دارد، عده ای در جنب و جوش عده ای در تب و تاب و عده ای در گرفتاری و منجلاب

آنان که در جنب و جوشند خوشحال از اینکه فرصتی پیش آمده تا عملکرد ناقص دولت روحانی را زیر سؤال برده و عقده ی انتخابات قبل را بر سر او و دولتش خالی کنند، حال دیگر پایان دولت اوست و هر آنچه لازم باشد میتوان به او نسبت داد و بی خیال از محاکمه و پاسخگویی به اتهامات و نسبت های نا روا

از حق نگذریم دولت روحانی تجربه سختی را پشت سر نهاد از سیل و زلزله گرفته تا کرونا، و ضربه نهایی به اقتصاد آن را کرونا زد تا دست به دست هم داده و با مخالفین داخلی و دشمنان خارجی برنامه قابل دفاعی برای دولت روحانی نماند هر چند این دوره را باید به وزیرانی چون وزیر نفت و ارتباطات تبریک گفت که با کمترین جر و بحث کاری به وظیفه خویش پرداختند و با حواشی کمتری برنامه های خویش را هدایت کردند، البته وزیر امور  خارجه نیز که زمانی سردار خط مقدم بود این اواخر یک بی ترجبگی به خرج داد یا دامی بود که برایش تنیده بودند وزیری موفق در عرصه کاری خود بود.

در کل می توان گفت دولت روحانی می توانست قوی تر از این هم عمل کند با توجه به تمام مشکلات سماوی و زمینی  اما متأسفانه این سخنان خود آقای روحانی بود که بیشتر حاشیه ساز شده و زمینه برای تخریب بیشتر هماهنگ می کرد و از طرفی تمام هم و غم خود را معطوف به برجام نموده بود که متاسفانه درست از آب در نیامد.

کشور ما در حال حاضر در تنگنایی عجیب گیر کرده است که به نظر بنده نه می شود قراردها و مقاوله نامه های بین المللی را بپذیرد نه می شود نپذیرد چرا که نه چنان اقتصاد و قدرت قویی دارد که هیچ قرار دادی را امضا نکند و با قدرت اقتصادی و داشتن شرکای اقتصادی قوی بتواند دیگران را وادار به پذیرش خواسته هایش بکند و نه قدرت سیاسی و نظامی قویی دارد که در صورت فرار طرفهای قرار داد از قرار داد آنان را تهدید کند و یا به زور به پای میز مذاکره بکشاند. از طرفی هم عدم امضای قرار داده و مقاوله نامه ها نمی تواند شریکی تجاری و سیاسی برای خود دست وپا کند، لذا کج دار و مریض امضا کردن و قدرت خود را بالا کشیدن تنها راه چاره می تواند باشد.

لذا گروه جنب و جوشی بیشتر به دنبال آن هستند که از آب گل آلود ماهی خویش را صید کنند و حامیان  دولت نیز در صدد توجیه ناکارآمدیها

مطلب دوم اما آنانکه در تب و تابند آنانی هستند که دوست ندارند مثل انتخابات قبلی بازنده باشند لذا تمام نهادها و ارگانهای آنان به کمک هم آمده تا کسی از صندوقهای رأی بیرون بیاید که به نظر آنان حقش در دوره های قبل ضایع شده بود و اوست که نجات بخش کشور است و اوست که یاور محرومان، آنان در عین یقین به بیرون آمدن شخص مورد نظرشان از صندوقهای رأی از  این هم ترس دارند که مردم هر چند اندک اما به یکباره نظراتشان بردگردد و شخص دیگری را در برگه های رأی خود قید کنند.

در این بین اما افرادی که زمانی به ناچاری به روحانی رأی داده اند اینبار قصد ندارند به کسی که حداقل هشتاد تا نود درصد موافق افکارشان نباشد رأی دهند تا مثل رأی به روحانی آش نخورده و دهن سوخته گردند، و به تعبیری قصد ندارند در بازی ساخته شده بازی کنند و با د ست خود زمین بازی را به بازی سازان بسپارند. لذا معتقدان به نظام و جمهوری اسلامی این گروه تنها قصد شرکت در انتخابات را دارند نه تبلیغ برای کاندیدایی و نه حمایت از شخصی و انان که اعتقادی هم به این دو ندارند چه بسا خود را کنار کشیده و هر دو جناح و مکتب را به حال خود واگذارند.

اما آنانکه در منجلابند و در میان سنگها و مصالح ساختمانی و دست فروشی در کوچه ها و عده ای سرک کشیدن به سطلهای زباله به دنبال لقمه ای نان هستند تنها آنچه برایشان مهم است که کسی بیاید و آنان را از این وضعیت یا نجات دهد یا زحمتشان را کمتر کند و در عین حال تفاوت در آمد آنان را با کسانی که نجومی حقوق می گیرند درک کند و دانشجویانی که امیدی به آینده ندارند خود را با آنان که بورسیه های الکی می گیرند و هیتئت عملی می شوند امید به آمدن کسی که آنان و افکارشان را درک کند. لذا بین رأی دادن و رأی ندادن خود سرگردانند تا در لحظه آخر چه پیش آید و هر آنچه پیش آید خوش آید.

اما چه بسا افرادی مثل نگارنده هم با توجه به عدم علاقه خود به نامزدهای انتخاباتی به کسی رأی دهد که تنها امیدش در آن فرد اجماع با سایر ارگانها و نهادهای انتصابی و انتخابی باشد به امید آنکه با یکدست شدن حاکمیت مشکلات مردم نیز کمتر شده و قدمی به سمت آینده ای بهتر برداشته شود هر چند سخت بشود آنرا هم باور کرد.

هر چند ممکن است با یکدست شدن حاکمیت دایره جمهوریت محدودتر شده و جمهوری اسلامی به سمت حکومت اسلامی هدایت شود که اوائل انقلاب آنرا نفی کرده بود اما عده ای که آن زمان فرصت و قدرت تبدیل آنرا نداشتند آنرا تبدیل نمایند. در عین حال با توجه به عدم وجود احزاب قانونی و منطقی در جامعه ما و عدم پاسخ  گویی نامزدهای انتخاباتی بعد از گرفتن رأی مردم هر احتمالی را می شود پیش بینی کرد.

اینجاست که باید گفت امیدوارم وضع از این که هست بدتر نشود.

 


آغاز سال 1400

با سلام و درود بر همه همراهان عزیز و بزرگوار

سال 1400 را در حالی آغاز می کنیم که اتفاقات سالهای 1396تا 1400 به جد سالهای عجیب غریبی برای مردم ایران بودند که هیچ ایرانی در احوال پرسیهای معمول وفرهنگ خود نمی گفتند صد سال به این سالها بلکه آنان در احوال پرسی های خود می گفتند صد سال بهتر از این سالها

از سیل و زلزله و کرونا و تحریمهای قلدرمآبانه آمریکایی مردم ایران را به مردمی مقاوم و صبور بدل کرده است، از طرفی مسئولان نیز از بس صبوری را در مردم دیده اند گمان دارند که وظیفه مردم است که در برابر موارد فوق در برابر ندانم کاری های مسئولان نیز سکوت و صبر صبوریت را به خرج دهند.

آنگاه که امیدها از داخل به خارج منعکس می گردد و تنها امید مردم به رأی آوردن مسئولان کشورهای دیگر گره می خورد حکایت از بی اعتتمادی مردم و به تعبیری دیگر حکایت از، از بین رفتن سرمایه اجتماعی در کشور را دارد که برای برگشت آن به واقع باید حاکمیت تلاشی مضاعف داشته باشد تا بتواند با برنامه های جامع کوتاه مدت و بلند مدت بتواند آن اعتماد از دست رفته را بازیابی نماید.

امروز که روز طبیعت بود و تمام برنامه های مسئولان بهداشتی برای دور نگه داشتن مردم از پیک جدید کرونا بود، اما متأسفانه بعضی مراکز اطراف شهرها مملو از جمعیت بود، که البته این همه یکی از نشانه های از دست رفتن سرمایه اجتماعی و اعتماد مردم به حاکمیت محسوب می شود.

 


در رثای استادی بی نظیر

 

 



در رثای  استادی متواضعحجتالاسلامدکترفیرحی 

 

زمانهعجیبیاستبرایخودمبرنامهریزیکردهبودمایام محرم و بعد از آن دراینوبلاگ مطالبی به صورت روزانه ارائه دهم اما مشکلاتی از جمله مریضی و سرماخوردگی که حالا نیز دامنگیرم هست اجازه نداد تا اینکه ناچارم اکنون راجع به استادعزیزم استاد دکتر فیرحی بنویسم فیرحی مثل هراندیشمندی دیگر مخالفینی دارد وموافقینی، اما موافقین فیرحی تنها بخاطرآشنایی بااندیشه هایش نیست بلکه سلوک عملی او نیز چنان شاگردان واستادانش را مجذوب خود کرده بود که استادنقیب زاده دررثای او آورده استکه نمونه یک روحانی به تمام معنابود، وبرای شاگردانی چون بنده نیز چنان درکلاس ودرفضای مجازی به حرفها ونوشته هایم دقت و توجه داشت که واقعا گاهی فکر می کردم بهترین سؤالات رامن از ایشان میپرسم.

استادداودفیرحی در کتاب قدرت دانش ومشروعیت دغدغه دانش سفارشی را دارد و با فوکو به دنبال دفع این نوع نگرش است آن بزرگوار در اندیشه سیاسی در اسلام نیز به دنبال بیان واقعی اندیشه های موجود بین شیعه وسنی از خلافت تا امامت و ازسلطنت تا پادشاهی و دولتشاهی دقت داشته است همچنین در کتاب قانون دغدغه قانون را مطرح می کند و در تجدد به دنبال راه حلی برای جمع بین تجدد وسنت است دکترفیرحی دغدغه داشته ها را نداشت و فارغ از آینده نبود او می کوشید تا باحفظ سنت تجدد رابه آغوش بکشد و باداشتن تجددپل سنت راخراب نکند.

این را درنوشته هایش کم و بیش هرخواننده ای میتواندبه اندازه درک خود درک کند. اما سیر اخلاقی آن بزرگوار امانگاهی به تعبیر علامه طباطبایی اخلاقی الهی داشت خوب راچون خوب بود قبول داشت نه برای رسیدن به خواسته های خود تامنفعت گرایی باشد. لبخندهایش درمباحث احترام به شاگرد در کلاس و خارج ازکلاس سراپا گوش بودن درهنگام سوال همه وهمه گوشهایی ازاخلاق الهی آن فقید بود امادشمنانی نیز داشت که خداوند آنان را هدایت کند چنان که درزمانی که در فضای مجازی درخواست پلاسماشده بودبرای آن عزیز عده ای نیز ان خوی نفهمی خودیش را به نمایش گذاشته بودند.


محرمی به رنگ کرونا

به نام معشوق عاشقان شهید

سال 1442هجری قمری آغاز شد و محرم نیز به ویروس منحوس کرونا همنوا شد ویروسی که هیچکس نمی تواند بگوید چیست و پادزهرش چیست اما او نیز مراحل تکامل خویش را طی می کند و ما به امید روزی که دیگر خود به زندگی خود پایان دهد و یا دانشمندانی پیدا شوند تا این بختک را از کره خاکی معدوم نمایند.ا

دسته ها و عزاداریها بنا به سلیقه مسئولان مساجد و هیئت ها برگزارشد چه اندازه برای خدا بود و چه اندازه به دنبال خواسته های درونی خویش خدا می داند و دلهای همان افراد.

عده ای اما مجالس بدون مخاطب بیت رهبری را ندیدند و یا دیدند و باز هم کسر شأن خود می دانستند که مجلسی برگزار نکلعنند، عده ای اما با رعایت دستورالعمل های بهداشتی(پروتکل) در فضای باز و با رعایت فاصله برگزار کردند اما این روزها به هر حالفمشاهده می کنیم که موج کرونا چگونه کشور را در بر گرفته است

نمی شود گفت تمامش بخاطر عزادریها بوده اما می شود گفت تأثیر زیادی داشته چرا که عده ای هنوز هم مسئله کرونا را به سیاست سیاستمردان گره می زنند و فشار اقتصادی را عامل این همه تأکید مسئولان می دانند!! چه می شود گفت وقتی که اعتماد مردم از مسئولان به هر دلیلی سلب شده است امیدی بیش از این نیست هر چند مردم سلامت خویش را نباید بازیچه سیاست کنند و به بهانه های مختلف دستورالعمل ها را نادیده بگیرند چرا که خطر واقعا در کمین است.

عده ای اما دچار مقصر تراشیدن شده اند و  در همه مراسمات و مجالس شرکت کرده تا اسمی از مراسمات مذهبی می آید به گوشه ای خزیده و خود را مدافع حقوق انسانیت معرفی کرده و مراسمات مذهبی را عامل اصلی گسترش بیماری دانسته.

به هر حال خداوند خودش به این مردم و جامعه جهانی کمک کند و شر این ویروس کشنده را از سر بشریت کوتاه گرداند تا هم بهانه ای دست سیاستمداران نباشد و هم دست بی حوصله گان مذهبی و لاابالیان مذهب گریز و انسانیت!! محور بریده شود.


یاد داشتی دیگر

به نام آنکه فکرم آموخت

سلام دوستان و همراان گرامی مدتی است افتخار نداشتم در خدمت شما دوستان و عزیزان باشم چرا که مطلبی برا ی نوشتن نداشتم

هر چند هر روز را می شود مطالب متعدد نوشت و واقعیات و حقیقت های متفاوتی را در معرض دید و خوانش شما عزیزان قرار داد، اما کو دل و دمق درست و حسابی که بتوان نوشت و بتوان خواننده را با خود همراه دید؟!

این روزها اما بحثهای داغ سیاست، اقتصاد و فرهنگ نمی تواند آرامشی برای نوشتن به نویسنده  ای چون بنده تقدیم بدارد، لذا از موضوعاتی چون قرار داد 25 ساله ایران و چین، بالا رفتن قیمت طلا و دلار، و در واقع پایین آمدن  ارزش پول ملی، تحریم های ظالمانه و به مجلس کشاندن آقای ظریف و کلید زدن استیضاح و سؤال از رئیس جمهور و در رأس این امور وجود ویروس منحوس کرونا که سیاست مداران و تصمیم گیرندگان مراکز فرهنگی ما را به سمتی کشانده و مردم و کوچه و بازار نیز به سمتی دیگر در حرکت هستند و بی اعتمادی خود را به رخ مردم و مسئولان نظام می کشاند اما کو گوش شنوا از مسئولان و کو توجه مردم به خود و رعایت همنوعان خود در مسائل اقتصادی و مسکن و خوراک و پوشاک؟!

در حالی که دشمنان این مرز و بوم صدایشان گوش فلک را کر کرده است که قصد دارند با جنگ اقتصادی ایران را فلج کنند، اما نه مسئولان پیام را درک کرده اند و نه مردم دیگر رمقی برایشان مانده تا بتوانند در این باب فکری کنند و کمک کار مسئولان خود باشند، چرا که تعبیر ارسطو سیاست را باید کسانی دنبال کنند که حداقل نانی برای خوردن داشته باشند و کسانی که با این اوضاع و وضعیت زمانه سر در میان سطل های آشغال دارند تا بتوانند لقمه ای نان برای شب خود و عیال و فرزندانشان بدست آورند دیگر فرصتی برای فکر کردن و به آیندزه اندیشدن ندارند.

در هر حال بازگردیم به بحث فروش خاک ایران به چین با توجه به اطلاعاتی که نگارنده به دست آورده است نه آنان که قرار داد را فروش خاک ایران می دانند از سر انصاف سخن به میان آورده اند و نه آنان که بهترین قرار داد می دانند بر خط انصاف هستند، آنچه که به نظر می آید این است که این قرار داد در این شرایط می تواند علاوه بر ایجاد امید در جامعه، از منزوی شدن ایران جلوگیری کرده و فوایدی را نیز نصیب کشور نماید هر چند اگر در شرایط بهتری بودیم چنین قرار دادی به شرط کسب منافع بیشتر می توانست خواسته های کشور را برآورده نماید اما این نیز همانند برجام در زمانه ای است که می باید بتوانیم برای حفظ کشور و توسعه و پیشرفت آن تلاش نماییم و البته از هول حلیم توی دیگ هم نیافتیم و از هول دور زدن تحریم و مخالفت با آمریکا و اروپا خود را در چنگال چین محصور نگردانیم.

نکته بعدی استیضاح وزیر امور خارجه است توسط مجلسیان که از جوابهای ظریف عده ای قانع و عده ای قاطع شده برای طرح سؤال از رئیس  جمهور و این هر دو حق مسلم مجلسیان است.

اما جوابهای نه چندان خوب و دقیق ظریف به سؤال کنندگان نشان از احساسی بودن استتضاح و قانع شدن به جوابهای احساسی ظریف.

چرا که رئیس دستگاه دیپلماسی باید برای سؤآل کنندگانی که نه از روی احساس بلکه از روی دلیل و منطق سؤال م ی کنند باید جوابهای متقن علمی ارائه نماید. چوابی چون همراهی با سردارسلیمانی و حمایت مقام معظم رهبری تنها برای کسانی قانع کننده است که بر مبنای احساس بخواهند سؤال کنند و جواب بخواهند.

مسئله دیگر هم مسئله بی ارزش شدن پول ملی استکه باید دست اندرکاران و افرادی که مسئولیت دارند باید پاسخ گوی آن باشند چرا که از شرائط انقلابیون بهتر کردن زندگی مردم بود و برای آن مبارزه کردند و هشت سال دفاع مقدس را رقم زدند، حالا ایا سزاست که تمام آرزوهای آنان را با ندانم کاری مسئولان بر باد داد؟!