قلم

ادامه اخلاق در نهج الباغه

ادامه بحث اخلاق در نهج البلاغه

از آنجا که فلاسفه انسان را جهانی کوچکتر از جهان هستی دانسته، به تعبیری دیگر آنچه در جهان هستی وجود دارد در انسان نیز وجود دارد ویا بالعکس لذا چنانکه حق و باطل در جهان هستی معنا و مفهوم خاص خود را دارد در وجود فرد و شخص انسانی نیز می تواند وجود داشته باشد در مباحث اخلاقی تعادل بین این حق وباطل در فرد اولا و در جامعه ثانیا مطرح می شود . انسان در درون خود دارای دو سرنوشت نور و ظلمت بوده که هر کدام شخص را به طرف خود می خواند « انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» (انسان،3) ما راه را بر انسان نمودیم حال می خواهد کافر باشد یا شاکر. در واقع هر فردی در باطن خود جهاد و مبارزه برای پیروزی یکی از ایندو را دارد. آنهایی که در سرانجام این نبرد، نیروهای علمی وفکری خود را در کنترل قوای عادله خودشان قرار داده اند، در جامعه جناح و گروه حق را تشکیل داده اند، و طرفدار حق و حقیقت و عدالت بوده اند. و آنهایی که در این مبارزه جانب باطل را گرفته اند گروههای حیوان صفت و انسان های پست و منحط را تشکیل داده اند.

قرآن این نبرد را در قالب یک داستان یا تمثیل بیان می کند که یکی از دو برادر حق جو و حق طلب است و یکی به عنوان انسان طبیعی منفعت طلب و منفعت جوی حسود مطرح است

واتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق اذ قرّبا قربانا فتُقُبل من احدهما و لم یُتقبّل من الآخر قال: لاقتلنک، قال انما یتقبل الله من المتقین،

لئن بسطت الیّ یدک لتقلتنی ما انا بباسط یدی الیک لاقتلک انی اخاف الله رب العالمین فطوّعت له نفسه قتل اخیه.

بخوان بر آنان بحقیقت و راستی حکایت دو پسر آدم(قابیل و هابیل) را که تقرب بقربانی جستند از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. قابیل گفت من البته تو را خواهم کشت. هابیل گفت خدا قربانی پرهیزگاران را خواهد پذیرفت. اگر تو بکشتن من دست برآوری من هرگز بکشتن تو دست دراز نخواهم کرد، من از خدای جهانیان میترسم آنگاه هوای نفس قابیل را بر کشتن برادرش ترغیب نمود تا او را به قتل برساند( مائده،26-30)

 داستان هابیل و قابیل در قرآن از شکوهمندترین داستانهاست. این داستان نظرقران را درباره انسان بیان می کند که انسان به آرمان رسیده و بعقیده و ایمان رسیده و آزاد از اسارتهای مادی و اسارتهای اجتماعی و نفسانی چگونه می تواند قویتر و استوارتر در راه عقیده اش قدم بردارد و چگونه انسان های دیگر، گرایش به فساد و طغیان پیدا می کنند.

علاوه بر روشنگری قرآن به تعبیر جرج جرداق، نهج البلاغه نیز در طرفداری از حقیقت و نابود ساختن باطل، نیرویی فوق العاده است.

اهل حق کیست؟ انسانی که توانسته باشد از اسارت درون و صفات رذیله خود از یک طرف و از اسارت انسانهای دیگر در جامعه رهیده باشد و به عقیده و ایمان و آرمان خدایی رسیده باشد اهل حق است.  

در واقع رسیدن به تکامل نبرد بین حق و باطل را می طلبد چرا که مسئله تکامل انسان در ابعاد تکامل، عبادتها، رازها نیازها، خداشناسیها، پرهیزکردن از گناهان، پرهیزکردن از دروغ، از خیانت از ظلم وستم

از غیبت تمام اینها گذشته از جنبه های اجتماعی یک جنبه انسانی و تربیتی دارد، یعنی برای احیائ وزنده کردن آن جنبه انسانی است.

این مبارزه میان حق باطل که از درون انسان شروع می شود از تعلیمات پیامبران (ص) حکایت می کند چنانکه وقتی مسلمانان از جنگی که درمقابل دشمنان با پیروزی بر می گردند پیامبر(ص) به استقبال آنان رفته و می فرماید مرحبا بقوم قضوالجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهادالاکبر(وسائل الشیعه، ج11، ص144) آفرین افرین بر شما که از مبارزه کوچک پیروز برگشته اید ولی هنوز مبارزه بزرگ باقی مانده است.

همه تعجب کردند یا رسول الله جنگ بزرگتر از این هم داریم؟ فرمود، بله مبارزه با نفس است.

قدافلح من زکیها و قد خاب من دسیها (شمس،9-10) برگرفته از کتاب تکامل اجتماعی انسان، شهید مطهری، انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)

بتحقیق رستگار شد کسی که تزکیه نفس کند و کسی که آنرا بیالود از رشد نا امید خواهد شد.


اخلاق در نهج البلاغه

اخلاق در نهج البلاغه

اهمیت وجایگاه اخلاق

انک لعلی خلق عظیم (قلم،4)

انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق (متواتر است)

اخلاق پیامبر اکرم(ص) که از سوی خداوند به عظمت یاد شده است، چرا که یکی از عوامل گرایش اعراب جاهلی به اسلام را خداوند اخلاق نیک پیامبر بیان کرده چنانکه می فرماید « فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک، فاعف عنهم و استغفرلهم وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین» آل عمران،159) ای پیامبر پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی و ا گر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند...

معنای اخلاق،

اخلاق از خُلق به معنای سجایا و صفات درونی است که با چشم دل دیده می شود، و خَلق به معنای هیئت و شکل و صورتی است که انسان با چشم سر می بیند، ابن مسکویه در تعریف فعل اخلاقی آن را فعلی معرفی می کند که همراه با تمرین، عادت و ملکه شدن باشد، او می گوید خلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی بدون نیاز به تفکر وا ندیشه دعوت میکند. بنابراین اخلاق مجموعه صفات روحی و باطنی انسان است.

پاکی انسان و قلب و روح او و اهمیت آن را می توان بعد ازهفت قسمی که خداوند در سوره شمس  قسم به خورشید پرتو افکنیش، قسم به ماه هنگامی که بعد از خورشید می آید، و قسم به روز که خورشید آشکار میشود و قسم به شب که خورشید غروب می کند و قسم به اسمان و آنکه آنرا بنا کرد، و زمین و آنکه آنرا گستراند، که بعد از این قسم ها بیان فرموده و نهایت فرموده است قد افلح من زکی ها(شمس،1-8)

موضوع علم اخلاق

اما محور و موضوع علم اخلاق انسان و رفتارها وحالات اوست از آنجا که این رفتارها و حالات در سعادت وشقاوت انسان مؤثراست و ارزش هر کس به کمالات اخلاقی اوست،علم اخلاق و تهذیب نفس از مفیدترین و لازم ترین علوم به شمار می رود.

تقسیم بندی اخلاق

در علم اخلاق یک سلسله مباحث نظری وجود دارد که عمدتا به شناخت نفس انسان و قوای درونی و زیر مجموعه های هر یک از این قوا و شناخت رذائل و فضائل مربوط می شود، یک سلسله مباحث عملی نیز وجود دارد که به رفتار بیرونی و عمل خارجی انسان در ارتباط با دیگران ارتباط می یابد از این رو در تقسیم بندی مباحث اخلاقی به اخلاق نظری، اخلاق عملی بر می خوریم.

شناخت فضایل و رذایل اخلاقی نیز گاهی در قلمرو و حالات و رفتار شخصی انسان گاهی در محدوده ارتباط با دیگران ازا ین رو تقسیم بندی دیگری وجود دارد به نام اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی علمای اخلاق در باب این که اخلاق چیست و فعل اخلاقی کدام است، رفتار و کردار آدمی را به طبیعی و اخلاقی تقسیم کرده اند.

الف، فعل طبیعی کردارهای عادی و روزمره ای است که مقتضی طبیعت انسان است و به منظور جلب نفع و دفع ضرر انجام می پذیرد. این کردارها که با افعال حیوانات مشترک است، نه تحسین برانگیز است و نه سرزنش آمیز، خوردن، آشامیدن، خوابیدن و کردارهایی مانند آنها فعل طبیعی است.

ب، فعل اخلاقی، کردارهایی است مافوق کردارهای طبیعی که ویژه انسان است و برخلاف فعل طبیعی تحسین بر انگیز و ستایش آمیز و دارای ارزش و الای معنوی است، مانند عفو گذشت حق شناسی وفاداری، نیکی در برابر بدی خدمت به نوع بشر بدون هیچگونه چشم داشت و کردارهای انسانی دیگر از این قبیل،

در یک تقسیم بندی دیگر اخلاق را بر اساس متعلقات افعال به سه دسته تقسیم کرده اند.

1-    اخلاق فردی یعنی کارهایی که به خود شخص مربوط می شود

2- اخلاق اجتماعی، محور اصلی اخلاق اجتماعی ارتباط انسان با دیگران است و بر اساس معاشرت با افراد و زندگی اجتماعی پدید می آید مثل احسان احترام یا توهین به دیگران

3- اخلاق الهی، این دسته از افعال انسان در ارتباط با خداست مثل توجه به خدا، امید به خدا، ایمان به خدا، خوف و خشوع در برابر خدا که منشأ عبادت و بندگی او می شود.

اخلاق در نگاه امیرالمؤمنین

نهج البلاغه که به تعبیر استاد مطهری گنیجنه ای از خدا شناسی، انسان شناسی، حکومتداری، حقوق و اخلاق است این کتاب به جد می توان منشور اخلاقی در فرهنگ اسلامی نامید. جرج جرداق مسیحی نهج البلاغه را آیینه اخلاق صحیح انسانی می داند و میگوید:« نهج البلاغه در طرفداری از حقیقت و نابود ساختن باطل نیرویی فوق العاده است. در آشکار ساختن مظاهر طبیعت و به دنبال آن در تعظیم آفریدگار جهان و اثبات قدرت بی مانندش، سخن گویی آگاه است.

امام علی(ع) « رأس الایمان حسن الخلق والتحلی بالصدق» سرآمد تمام وظائف اخلاقی برای افراد با ایمان است که خود را به اخلاق پسندیده متخلق سازند و به زیور راستی و راستگویی بیارایند»(فهرست غرر،ص94)

امام صادق(ع): ان الله تبارک و تعالی لیعطی العبد من الثواب علی حسن الخلق کما یعطی المجاهد فی سبیل الله یغدوا علیه و یروح (بحار، ج68،ص377)، خداوند به بنده خود در مقابل حسن خلق پاداشی می دهد همانند ا جر مجاهد در راه خود که روز و شب در فعالیت و کوشش باشد»

جریربن عبدالله می گوید پیامبر خدا(ص) درخطاب به من فرمود

انک امرء قد احسن الله خلقک فاحسن خلقک،(سفینةالبحار،ج1،ص410) ای جریر خداوند تو را نیکو آفرید تو نیز بر حسن خلق و زیبایی های اوصاف حمیده، صورت باطنی خویش را پسندیده و شایسته ساز.

حضرت امیر(ع) می فرماید « حسن الخلق للنفس و حسن الخلق للبدن»(فهرست غررالحکم، ص95)خلق نیکو و زیبا برای جان آدمی و خلقت نیکو برای بدن و جسم انسان است.

اخلاق اکتسابی و وراثتی

آیا اخلاق موروثی است یا باید با تلاش و کوشش و ایجاد عادت آنرا بدست آورد در این مورد با توجه به ایه 159 آل عمران که می فرماید « فبما رحمة من الله لنت لهم...) و روایتی از امام صادق(ع)  که می فرماید ان الخلق منیحة یمنحها الله عزوجل خلقه فمنه سجیة و منه نیة فقلت فایتها افضل؟ فقال صاحب السجیة هو مجبول لا یستطیع غیره و صاحب النیة یصیر علی الطاعة تصبرا فهو افضلهما»(کافی،ج2،ص101) حکایت از وجود اخلاق موروثی نیز دارند، و نشان می دهد گاهی، خلق خوب عطیه ای است که خداوند به بندگان خود اعطا فرموده است پاره ای از صفات خوب برای بعضی جنبه فطری دارد و به طور طبیعی و وراثتی از آن برخوردارند و برای برخی اکتسابی است که باید با نیت و اراده آن را تحصیل کنند، راوی پرسید کدام افضل است  امام فرمود، کسی که اخلاق جزو سرشتش شده باشد به ناچار بر طبق آن عمل می کند و طبعش به غیر آن گرایش ندارد، ولی صاحب خلق اکتسابی برای نیل به فضائل اخلاقی باید مشکلات را تحمل کند و به سختی های طاعت خداوند تن در دهد تا بتواند شکل باطنی خود را بسازد وبه خوی پسندیده متصف و متخلق گردد، البته این افضل و برتر است.

سجایای زیبای روحی که میوه اش کرامت انسانی است ، مورد آرزوی همگان است ولی به هنگام طغیان غرایز، رذایل و پستی گرایی مجال تحقق سجایای اخلاقی را نمی دهد که بایست سد نیرومندی در برابر این خطرها ایجاد کرد که اعتقاد به معاد و رستاخیز چنین نقش مهمی را ایفا می کند امام علی(ع) در این باره می فرماید: فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرهُ معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة(نهج البلاغه، خطبه 230)، تقوای الهی کلید درست کرداری و اندوخته رستاخیز و موجب آزادی از زنجیر بندگی و رهایی از هر تباهی است. حضرت در کلامی دیگر می فرماید:

« به هنگام خشم خویشتندار باش و تندی و سرکشی مکن و دست قهر پیش مدار و تیزی زبان بگذار و در این مبارزه همه جانبه با کنترل زبان و تأخیر قهر نگهبان خود باش تا طوفان خشمت آرام گیرد و بر نفس خویش مسلط گردی و هرگز چنین قدرتی بر خود نیابی جز آنکه فراوان به یاد آوری که در راه بازگشت به سوی کردگاری»

خود شناسی مقدمه خداشناسی و اخلاق

خود شناسی به منظور مفید است اول اینکه اگر شخص خود را بشناسد به مهمترین مسئله ای که برای بشر مطرح است و راز اصلی جهان می باشد(یعنی خدا) پی می بری دوم اینکه خود را بشناس تا بدانی در زندگی و جهان چه باید بکنی و چگونه باید رفتار کنی.اگر خود را نشناسی نخواهی دانست که رفتار و اخلاقت درجهان چگونه باید باشد، یعنی خودت چگونه باید باشی چون اخلاق از آن نظر که یک سلسله ملکات است بر می گردد به چگونه بودن و اینکه خودت چگونه باشی و چگونه رفتار کنی(فلسفه اخلاق شهید مطهری)

در اینکه در آسمانها و زمین آیات و نشانه هایی برای شناخت خداوند هست آیات متعددی دلالت دارند اما در شناخت خداوند در قرآن بر نفس انسانی حساب ویژه ای باز کرده است « سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق»(فصلت،53)

امیر المؤمنین فرمود من عرف نفسه فقد عرف ربه، که این شخص با گرایش های معنوی و تمایلات معنوی انسان باقی است و الا در بعد طبیعی تغییر کرده است.

ادامه دارد


شب بیست و سوم

شب بیست و سوم و...

شب وصل است و طی شد نامه هجر          سلام فیه حتی مطلع الفجر

دلا در عاشقی ثابت قدم باش                     که در این ره نباشدکار بی اجر

برا ای صبح روشن دل خدا را                 که بس تاریک می بینم شب هجر

با توجه به آیه انا انزالناه فی لیله مبارک در سوره دخان و آیات سوره قدر و همچنین آیه 185 سوره بقره قرآن در یک شب مبارک نازه شده و اینکه قرآن را در شب قدر نازل نمودیم و از طرف دیگر می فرماید در ماه رمضان آن را نازل کردیم مشخص است که شب قدر در ماه مبارک رمضان است اما اینکه در چه شبی است روایات ابتدا و به طور کلی حکایت از دهه آخر ماه مبارک رمضان دارد و از طرف دیگر روایات شیعه شب های 19،21 و 23 را مورد توجه قرار داده اند و روایات اهل سنت شب 27 را مورد مداقه قرار داده است، روایتی نقل میکند که یک شخصی خدمت پیامبر رسید و عرضه داشت که من گله گاو و شتر و گوسفند دارم نمی توانم همه شب ها بیایم در مدینه و شب زنده داری نمایم که شبی بفرمایید که بتوانم شب قدر را درک کنم، که پیامبر شب بیست وسوم را به او پیشنهاد می دهد،

اما اهمیت این شب طبق سوره قدر از هزارماه بهتر است که پیامبر فرمود شهر رمضان سیدالشهور و لیلة القدر سیدةاللیالی یعنی ماه رمضان سید ماههاست و شب قدر برترین شب و سید شبهاست و همچنین درفضیلت این شب امام صادق(ع) فرمود قلب ماه رمضان شب قدر است، آدب این شب 1- غسل قبل از غروب است که امام صادق(ع) می فرماید هر کسی در این شب غسل کند مانند کسی است که تازه متولد شده یعنی از گناهان پاک می شود، (توضیح این مطلب و دیگر مطالبی که به پاکیزه بودن از گناه به صورت کامل اشاره دارد برای کسانی است که واقعا توبه میکنند و اگر خطایی سر زده از سر هوای نفس و نادانی و گاهی مورد غفلت و حیله شیطان قرار می گیرند است نه هر کسی که در طی سال بی خیال به دنبال گناه است و انتظار داشته باشد با یک غسل گناهان پاک شود و دوباره روز از نو و روزی از نو، با این حال گاهی نقل شده کسی که غرق گناه بوده با یک تلنگر از گناه پاک شده است که این استثنایی است) 2- احیاء و شب زنده داری، پیامبراکرم(ص) فرمود محروم کسی است که از خیر و فضیلت شب قدر محروم بماند. کنایه از اینکه نخواهد این شب را احیاء بگیرد. 3- استغفار، دراین شب بسیار توصیه شده که بنده مؤمن باید استغفار نماید، اما نحوه استغفار نیز چنانکه علی (ع) می فرماید باید باشد بر این اساس که توبه چهار ستون دارد اول قلبا پشیمان شود و دوم با زبان استغفار نماید و سوم با جوارح خویش عمل نماید و چهارم این که تصمیم بگیرد دیگر به آن اشتباهات بر نگردد.

همچنین قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز خواندن. خواند سوره قدر در این شب که در فضیلت خواند آن در یکی از نمازهای واجب امام صادق (ع) می فرماید کسی که آنرا در یکی از نمازهای واجب بخواند (تنها درماه رمضان نیست وکلی است) یک منادی وهاتفی صدا می زنند که بنده خدا آنچه از گناه در گذشته داشته اید مورد رحمت و بخشش خدا قرار گرفت پس از اول شروع کند.

و پیامبر اکرم می فرماید من قرأها اعطی من الاجر کمن صام رمضان و احیا لیلة القدر، یعنی کسی که این سوره را بخواند مانند کسی اجر و پاداش می برد که ماه رمضان روزه بگیرد و شب قدر را احیاء بگیرد.

حال با توجه به فضیلت شب قدر و شب زنده داری در این شب ها از خداوند چه بخواهیم؟

شخصی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و همین سؤال را پرسید که پیامبر فرمود از خداوند عافیة را بخواهید، در توضیح این مطلب عافیه و سلامتی تنها شامل بعد جسمی شخص نمی شود بلکه این عافیت، عافیت جسمی ، روحی ، اخلاقی و اجتماعی را شامل می شود)

اما نقل شده از حضرت موسی (ع) که با خدا حرف می زد و عرضه داشت

الهی ارید قربک، خدایا نزدیکی تو را می خواهم، جوار تو را می خواهم ! خداوند فرمود قربی لمن یستیغظ لیلةالقدر یعنی جوار من برای کسی است که شب قدر را درک کند و بیدار بماند

الهی ارید رحمتک، خدایا راحمت تو را می خواهم، فرمود رحمتی لمن رحم المساکین لیلةالقدر، رحمت من شامل کسانی می شود که شب قدر به مساکین رحم کنند

الهی ارید جواز علی الصراط، فرمود این جواز برای کسی است که یک صدقه ای بدهد در شب قدر

الهی ارید اشجار الجنة و ثمارها، خدایا بهشت را با میوه ها و درختانش می خواهم ، فرمود این برای کسی است که تسبیح بگوید شب قدر( تسبیحی واقعی)

الهی ارید النجاة من النار، خدایا نجات از آتش جهنم می خواهم، فرمود این برای کسی است که استغفار نماید شب قدر

الهی ارید رضاک، خدایا رضای تو را میخواهم فرمود رضای لمن صل رکعتین لیةالقدر، رضای من برای کسی است که دو رکعت نماز شب قدر بخواند.

شب وصل است و طی شد نامه هجر                                     سلام فیه حتی مطلع الفجر.


وصیت نامه امام و فضیلت های او

 

ادامه فرازهای وصیت نامه امیرا لمؤمنین علی(ع) به فرزندان خود

1- شهادت به وحدانیت خدا و رسالت و حق بودن دین اسلام و اشاره میکنند که همه چنین باشند. در توضیح این فراز باید گفت دین برای آزادی وآزادگی است اما هر گاه محصور شود و به صورت یک برداشت خاص در بیاید و قدرت در پشت آن قرار گیرد و یا به تعبیری وسیله ای برای رسیدن به قدرت قرار بگیرد این دین خودش عامل استبداد خواهد شد. دو حکایت تاریخی این واقعیت را بهتر روشن خواهد کرد. روزی که اسرای ایرانی را مسلمانان به مدینه بردند و در حضور خلیفه دوم بحث از سر نوشت آنان شد خلیفه دستور داد آنان را بین انصار و مهاجرین تقسیم کنند و عده ای نیز برای خدمت به خانه کعبه به این منظور که افراد سالخورده و ناتوانی که قصد زیارت دارند و توان ندارند این افراد آنان را کول کنند و به زیارت بپردازند. اما امیر المؤمنین مخالفت کرد و به نقل از پیامبر فرمود که این افراد باید مورد تکریم قرار بگیرند(بعضی روایات میگویند چون پیامبر فرموده بودند ایرانیان اهل علم و حکمت هستند و باید مورد احترام قرار بگیرند وبعضی می گویند این افراد از سران و بزرگان ایرانی بودن و به نقل از پیامبر امام فرموده که اکرام به بزرگان قوم باید مورد توجه قرار گیرد) به هر حال امام علی(ع) از خود خود گذشته و آنان را آزاد می کند به تبع از آن بزرگوار حسنین نیز چنین می کنند و مهاجر و انصار نیز همین کار را می کنند که خلیفه دوم می گوید علی تو در این کار نیز از من پیشی گرفتید. این قضیه در کنار قضیه برداشتن و کنار گذاشتن قاضی القضات زمان خلافت امیر المؤمنین علی (ع) که امام اقدام بر کناری او می کند اما مهاجر و انصاری که در کنار امیرالمؤمنین هستند فریاد وا اسلاما و واسنتا سرمی دهند و امام ناچارمی شود او را در جایگاه خود ابقا نماید به شرط نظارت خود بر قضاوتهایش اینجا نشان از انحصار بودن دین و محصور بودن آن است چرا که خلیفه وامام مسلمین بخاطر برداشت غلط دیگران و قدرتی که پشت آن نهفته یعنی افکار عمومی نمی تواند قاضی خود را عوض کند یا در جریان حکمین و خوارج نیز چنین است این یعنی تغییر دین و محصور کردن دین در یک برداشت غلط.

2-    حسن وهر کسی که وصیت می خواند پرهیزگار باشد.

3-    پرهیزگار باشید به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید

4-    از پیامبر شنیدم سازش دادن میان مردم وا یجاد وحدت از نماز و روزه افضل است.

5-    دین را هیچ چیز مانند اختلاف و نفاق پراکنده نمی سازد

6- به همه خویشان بنظر مهر وعاطفه بنگرید. این فراز نیز نکته ای نهفته می توان در آن دید که روایات متعددی داریم نباید عمل مؤمن را حمل بر سوء کرد و باید هفتاد مرتبه آنرا حمل به صحت کرد و یکبار حمل به سوء نمود. آیا به واقع جامعه فعلی ما این وصایای علی(ع) که آرامش و امنیت جامعه را تنها در این یک فراز آن دید عامل هست؟!!

7-    به صله رحم و دوستی آنان را بهم پیوند دهید

8-    به یتیمان و گرسنگان اکرام کنید

9-    حق همسایگان را رعایت کنید

10-خدا را در قرآن بنگرید مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما سبقت بگیرند. نکته ای که در این فراز باید توجه نماییم این است که قرآن به دو عامل چه در زندگی شخصی و چه درزنگی اجتماعی و چه بین الامتی به آن اشاره دارد و آن 1- سعه صدر است که باید مسلمانان داشته باشند و در روایات آمده است که خداوند هر کسی را دوست داشته باشد به او سعه صدر و تحمل مخالف می دهد و یا در جایی دیگر از شنیدن قول ها و گفتارها و تبعیت کردن از احسن آن سخن به میان آورده است. در این باب مسلمانان حماقتشان به آنجا رسیده که مرکل صدر اعظم آنان را به وحدت و یکدستی فرا می خواند و آنان را با جوامع چین و هند مقایسه می کند که آنان با تنوع ادیان هیچ مشکل و درگیریی ندارند اما در میان کشورهای اسلامی قاتل فریاد الله اکبر سر می دهد و مقتول هم الله اکبر می گوید مگر غیر از این است که اینها در نگاه اتحاد و همبستگی به قرآن بر ما سبقت گرفته اند.

11-خدا را در روزه های ماه رمضان در نظر بگیرید، روزه سپر آتش است.

12- خدا را در امت پیامبر بنگرید که مبادا را در میان عالم مظلوم واقع شوند.

13- بینوایان را شریک زندگی خود قرار دهید

14- نماز را کوچک نشمارید.

15- با مردم خوش زبان و نیک سیرت باشید.

16- مبادا دیگران بر سر کار آیند و بر شما را حکومت کنند.

17- تواضع و فروتنی را از دست ندهید

18- در کار نیک و از دیگران سبقت بگیرید. پس از این بیان فرمودند فزت و رب الکعبه

ضرار بن ضمره، یکی از یاران علی(ع) بر معاویه وارد شد معاویه گفت ای ضرار علی را برای توصیف کن،

ضرار چنین آغاز کرد که بدان ای معاویه آن بزرگوار بلند همت و عالی الطبع بود، حق می گفت و راستی را بزبان می آورد علم و معرفت از اطراف و جوانبش تراوش می کرد وحکمت و فضیلت از وجود ذی جودش متجلی بود، از دنیا و ظواهر آن گریزان بود و بشبهای تار، که مجالی برای مناجات وی با حضرت پروردگار می داد انس می گرفت، او در بین ما مثل یکی از افراد ما زندگی می کرد و هیچ مزیتی را برای خود قائل نمی شد، هر وقت چیزی از او می پرسیدم بگشاده رویی پاسخ می داد وهرگاه دعوتش میکردیم بخوشی اجابت می فرمود، ما با وجود تقریبی که با او داشتیم چنان هیبت و احترامش ما را محکوم می شاخت که جرأت تکلم با او نداشتیم، تا وقتی که خود حضرتش بما روی می آورد و با تبسم ما را جرأت گفتگو می بخشید، از فقرا و بینوایان دستگیری می فرمود و اهل دین را بخویشتن مقرب می داشت، هیچ ضعیفی ازعدل او نو مید نمی شد و هیچ نیرومندی چشم داشت از وی نمی کرد.

از طرفی متملقانی نیز بودند که بعضی از آنها برای معاویه از اوضاع کوفه خبر می آوردند و معاویه از یکی از آنان پرسید که علی چگونه آدمی است واو جواب داد مردی خصیص، معاویه گفت اگر علی دو انبار طلا و کاه داشته باشد انبار طلا را زودتر ازکاه بین مردم تقسیم خواهد کرد اینگونه راجع به علی سخن نگو،

اما شاید این سوال به میان بیاید که چرا با این همه شناخت معاویه با علی (ع) چنین برخوردی داشت باید جواب این سؤال را از مأمون خلیفه عباسی شنید که میگفت پدرم علاقه زیادی به علی ابن موسی الرضا داشت و خلافت را حق آنان می دانست از او پرسیدم که با این همه ذکر خوبی های پسر عمویمان چرا خلافت را به او نمی سپاری گفت بخاطر این که ملک و حکومت داری عقیم است یعنی اگر تو پسرم هم در مقابل حکومت من بایستید تو را خواهم کشت و این همان هوای نفسی است دشمنان علی داشتند اما هرگز توان روبرویی با علی (ع) را نداشت و چنین بود که درجواب شخصی که از او خواست تا در سیاست خدعه و نیرنگ بکار ببرد اینچنین از او نقل شده که هر گز بخاطر دنیا و حکومت بر مردم ظلمی مرتکب نمی شوم.

نکته آخر این بحث این که امام موحدین لباسهای وصله دار می پوشید از ایشان سؤال شده که آیا با این عمل شما فقیران پول دار می شوند؟ بنا بر بعضی نقل ها چنین فرموده اند که با این کار من آنان کفش و لباس نمی شوند اما همدردی با آنان سبب می شود مردان و شوهران و پدران فقیر احساس شرمندگی کمتری داشته باشند درمقابل خانواده چرا که وقتی که در مقابل سؤال قرار گیرند می گویند خوب خلیفه مسلمین نیز چنین می پوشد، و این درد تبعیض طبقاتی آنان را تسکین می دهد و تنها درد فقر را می کشند، یعنی تحمل فقر را برآنان آسان می کند چون مولایشان نیز لباسی همانند آنان می پوشد و اغنیا کمتر مجال نمایش پول و ثروت خود خواهند داشت چرا که خلیفه مسلمین همانند فقرا زندگی می کند و می خورد ومی پوشد.

 


شب قدر و وصیت امام به فرزندانش

شب های قدر

با توجه به مراسم عزادای و شب زنده داری در این شب ها و شهادت مولی الموحدین علی ابن ابی طالب(ع) در این ایام جا دارد به قسمت هایی از وصیت نامه آن امام بزرگوار نسبت به بچه های خود که به واقع وصیتی است قابل تعمیم به تمام آزادی خواهان اشاره نماییم

امیرالمؤمنین که در بخاطر شمشیر اشقی الاشقیا در بستر جراحت و خون ریزی از فرق مبارک بود به حسنین و محمد حنفیه وصیت هایی داشتند از جمله اینکه فرمود

1- شما را به تقوا وصیت می کنم، در توضیح این فراز می توان گفت تقوا سپر دفاعی است و تعادل بین زندگی دنیوی و اخروی، وکسن برای دوری از گناه، و چنانکه نقل شده گاهی تقوا به معنای تارک دنیا و زهد هم مطرح است که اگر به این معنا بگیریم، نیاز به دو واقعه و حکایتی می باشد تا به معنای تقوا نزدیک شویم. چنانکه نقل کرده اند سوید بن غفله در زمان خلافت امیر المؤمنین(ع) می گوید بر آن حضرت وارد شدم و او را بر حصیری دیدم که نشسته است عرض کردم آقا جان شما بیت المال مسلمین در اختیار داری در شأن شما نیست که بر این حصیر بشینی، امام فرمود آدم عاقل در مسافر خانه که تدارک ماندن نمی بیند و این در واقع با وجود در اختیار داشتن دنیا و پرهیز از آن به معنای تقوا مطرح می شود. حکایت دوم جریان درویشی استکه خدمت ملا احمد نراقی رسید تا ببیند شخصیتی که این همه از اخلاق می گوید و کتابی به نام معراج سعاده نوشته است خودش چگونه زندگی می کند؟ وقتی به خدمت نراقی رسید دید وضعیت مالی خوبی دارد و دارای امارتی است و مکنت، چند روزی در خانه او ماند نراقی دانست به دنبال خواسته ای است گفت مایلی سفری به کربلا داشته باشیم درویش گفت آری اما کشکولی دارم که باید با خود همراه بیاورم، ملا احمد نراقی گفتند من از همه آنچه تو دیدی دست کشیدم اما شما حاضر نشدی از کشکولت دست بکشی؟! این یعنی دلبسته نبودن به دنیا و در عین حال استفاده از نعمت های الهی دردنیا و به تعبیری زهد و تقوا را رعایت کنی

2- حقیقت همیشه اشکار سازید که کتمان گناهی نابخشودنی است، فراز دوم وصیت امام این است که حقیقت را آشکار سازید، آیا این یک دستور جهانی نمی تواند باشد و آیا فرهنگ جامعه ما که به اسم اسلام اداره می شود می تواند چنین افرادی را تربیت کند که تنها به دنبال آشکار ساختن حقیقت باشند؟! آیا هستند افرادی که همانند معاویه دوم از مقام وجایگاه خود بخاطر آشکار ساختن حق کناره گیری نمایند؟ نقل می کنند که معاویه دوم پسر یزید خبیث وقتی که به خلافت رسید دو کنیز داشت که یکی بر بالای سر ویکی پایین پای او در هنگام خوابیدنش مواظب بودند که حشره ای او را نیازارد تا به راحتی بخوابد، شبی خود را به خواب زده بود که دو کنیز بحثی را آغاز کردند، کنیزی که بالای سر خلیفه بود گفت خلیفه مرا بیشتر از تو دوست دارد چون تا مرا نبیند به خواب نمی رود، کنیزی که پایین پای خلیفه بود گفت هر دوی شما در جهنم هستید، دیگری گفت چرا؟ گفت چون این خلافت نه حق ایشان بوده نه پدرانش و این حق اهل بیت پیامبر است، معاویه ثانی وقتی این مطلب را شنید، فردای آن روز مردم را برای خبر مهمی به مسجد فراخواند، وقتی همه مردم جمع شدند بر منبر رفت و گفت ای مردم این مقام جایگاه من و اجداد من نبوده و این حق اهل بیت پیامبر است و از منبر پایین آمد و رفت درمنزل خود چهل روز ماند و ملامت ملامت گران را نیز توجه نکرد و نهایت او را مسموم کردند، این است آشکار کردن حقیقت که تاوانی بسیار سختی خواهد داشت، اما در جامعه ما عده ای در مقابل دادگستریها می ایستند و با مقداری پول گرفتن شهادتهای دروغ می دهند و حقیقت را کتمان می کنند، و آیا این گونه جامعه ای می تواند مدعی دفاع از ولایت امیرالمؤمنین داشته باشد؟

3- فراز سوم وصیت امام این است که درکار آخرت غافل نشوید، در واقع این کلام نورانی حکایت از این است که این دنیا دار قرار نیست و دار فناست و دنیا مزرعه آخرت است که باید در این مزرعه چیزی را کشت که در قیامت از درو کردن آن پیشمان نشد، و همچنین از مکافات عمل غافل نشو که گندم ز گندم روید و جو ز جو،

4- یار مظلوم باشید و بدخواه ظالم، در تشریح این فراز اینگونه می توان گفت که همراهی کردن با هر کدام از این امور در واقع شریک شدن در پاداشی است که آنان کسب خواهد کرد چرا که روایات حکایت از برپایی قیامت همراه با آنچه که افراد در دنیا دوست داشتند دارد و این دوست داشتن نیز گاهی با حمایت است و گاهی با همراهی و گاهی با سکوت، چرا که ظالم را در ظلم خود جری نموده و مظلوم نیز احساس عدم بی پناهی خواهد داشت.

5- یتیمان را شفقت کنید، بر مبنای آیات و روایات توجه به یتیمان و دادن حق آنان به خودشان از اموری است که مخالفت کردن با آن در واقع ریختن آتش در شکم محسوب می شود

6- فریادرس ستمدیدگان باشید، این فراز نیز از اموری است که عمل به آن در رفع ظلم و ستم و برچیدن آن در جامعه کمک می کند، در توضیح این سه فراز به این حکایت می توان اشاره کرد که امیر المؤمنین(ع) در میان بچه ها به بچه ای برخورد کرد که فرمود اسمت چیست؟ گفت مات الدین، واین اسم برای امام یک معما بود امام به جستجو پرداخت و متوجه شد این کودک پدری ندارد و پدرش مرده است اما مادری دارد و امام از ایشان پرسید این اسم که به معنای دین مُرد چرا چنین است عرض کرد ایشان پدری داشت که با چند نفر از دوستانش به مسافرت رفت، و وقتی برگشتن شوهرم با آنها نبود و به آنان سفارش کرده بود که این بچه که در شکم من است به این نام نامگذاری شود، امام متوجه رمزی شد لذا مردم را به مسجد فراخواند و فرمود هر وقت من تکبیر گفتم شما هم بگویید، امام آن چند نفر را احضار کرد و یکی یکی از آنها بازجویی کرد و اولی گفت من کاره ای نبودم تنها طناب را آماده کردم، دومی گفت تنها طناب را بگردنش انداختم و سومی و چهارمی اعتراف کردند به کشتن آن مرد، که بعد از بازجویی از هر کدام با یک تکبیر مردم نیز تکبیر می گفتند، امام تمام اموال به غارت رفته آن مرد را به بچه های برگرداند و فرمود از این به بعد شما اسمت این خواهد بود که «دین زنده است» امام با این کار در واقع به سه فرازی که به فرزندان خود توصیه میکند عمل نموده است.

7- قرآن را فراموش نکنید، و به آن عمل نمایید، مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما سبقت بگیرند، وضعیتی که تک تک افراد جامعه اسلامیمان داریم اگر به وضعیت خودمان نگاهی داشته باشیم چه بسا اکثر ما به مهجوریت قرآن که خود نیز در آن دخیل هستیم معترفیم، چرا که قرآن از ما عدالت و احسان و رسیدن به قوم و صله رحم و دوری از فحشا و گناه و بغی خواستار است(نحل،90) در حالی که با یک حساب سر انگشتی می بینیم نسبت به همه اینها ما کوتاه آمدیم چه آنکه مسئولیتهای کشوری دارد چه بنده ای که هیچ مسئولیتی ندارم اما همه ما بخاطر عدم عمل به قرآن، آنرا مهجور قرار داده ایم و دیگران نیز با توجه به دستورات قرآنی راجع به رسیدن به بی سرپرستان، یتیمان، نظم و انظباط، وجدان کاری و امانتداری و مسئولیت پذیری از ما سبقت گرفته اند.

8- از ملامت دون صفتان نترسید، افرادی که با هزار قسم دغل و چاپلوسی و پول و پز و پارتی به جایگاهی دنیوی رسیدند اینان دیگران را ملامت خواهند کرد که شما چرا نمی توانید یا بلد نیستید مثل ما پیشرفت کنید و جایگاهی برای خود و مسئولیتی برای خود دست و پا کنید این افراد همان دون صفتان هستند که امیرالمؤمنین می فرماید از ملامت آنان نترسید.

امام بعد از هشت فراز فوق خطاب به محمد حنفیه می فرماید وصیتی که برادرانت کردم بخاطر بسپار و به حسنین اشاره می کند و می فرماید شما را درباره محمد وصیت می کنم که او هم فرزند من است

سپس به امام حسن (ع) اشاره می کند که تو را به تقوا وصیت میکنم، نماز بوقت بگذار، در توضیح این قسمت باید به نماز که تنهی عن الفحشاء و المنکر است اشاره ای داشته باشیم که چرا نمازهای ما نمی تواند یا نمی شود تنهی از فحشاء باشد؟ اول اینکه باید این را بدانیم ما هنوز که هنوز است اسلام را کاریکاتوری می فهمیم یعنی تنها به یک قسمت آن بیش از قسمتهای دیگر اهمیت می دهیم چرا که ظاهر برای ما مطرح شده و مطرح است و باطن و روح دین یادآورنشده است، اسلام را باید مثل حلقه های زنجیری که به هم پیوسته است فهمید یعنی هر گاه به نماز توجه داریم باید در همان ازمان به امانت داری و مسئولیت پذیری و دروغ نگفتن و غیبت نکردن و... توجه داشته باشیم آنگاه می توان گفت نماز ما تنهی عن الفحشاء خواهد بود،

نکته دیگر اینکه شخصی خدمت معصوم(ع) رسید عرض کرد فلانی گناه می کند و نماز هم می خواند فرمود همان نماز او را از کارهای بد باز می دارد، اما شخصی دیگر به معصوم عرضه می دارد که فلانی اهل تهجد ونماز است معصوم می فرماید همان نمازش او را به جهنم می برد، حال این سؤال مفروض را چگونه باید پاسخ د اد که مگر می شود؟ یکی تنهی عن الفحشا باشد و دیگری صاحبش را روانه آتش نماید؟ می توان گفت بله کسی که نمازش تنهی عن الفحشاء است شاید بخاطر همان اخلاصی است که انجام می دهد هر چند به گناهان دیگری کشیده می شود و خود می داند که گناه است اما تاب مقاومت در برابر آن را ندارد و امیدوار است که آنها را هم اصلاح نماید اما آن دیگری شاید بخاطر ریاست که نماز میخواند و گناهی در خود نیز نمی بیند.

فراز بعدی این است که زکات را در جای خودش مصرف کنید، این فرمایش امام نیز می تواند حکایت از مصرف زکات در میان اقوام و خویشان و یتیمان قوم خویش که محتاج هستند داشته باشد .

در دین فقیه باشید و در کار خود پایدار، فرازی که برای متدینین قابل توجه است که دین تقلیدی دین مناسبی نیست، چنانکه میگویند کسی که عدالت را به مردم بدهد می تواند آنرا بگیرد مثل حاکمی که نه از باب وظیفه بلکه صرفا از باب تفضل یک مسئله را به عدالت در میان دو نفر حل و فصل می کند اما تنها همین یک مورد است پس این شخص می تواند بگوید نسبت به این دو نفر تفضل کردم اما نسبت به دیگران این تفضل را ندارم . دین نیز اینگونه می شود هر گاه بدون تفقه باشد.

فرزندم تعهد کن قرآن را به اجرا بگذاری ، این فراز را در قسمت بالا در حد بضاعت توضیح دادیم

مسئله دیگر توجه به همسایگان است که علی (ع) می فرماید پیامبر اکرم(ص) آنقدر راجع به همسایه ها سفارش کرد که من فکر کردم از همدیگر ارث می برند؛ لذا امام می فرماید با همسایگان به نیکویی رفتار کن.

فراز آخر وصیت به امر به معروف و نهی ازمنکر اشاره دارد که توصیه امام امیرالمؤمنین(ع) به فرزندان خود است این فراز نیز باید بیش از آنچه در جامعه ما مطرح است و در یک یا دو مورد بیشتر کاربرد پیدا کرده و متأسفانه در مورد افرادی که قدرتی ندارند و ما توان مقابله با آنان را داریم به اجرا می گذاریم اما نسبت به مسئولان که دارای مسئولیت بیشتر و قدرت بیشتری هستند سکوت را اختیار کرده یا اینکه هر مسئولی که از همفکران خود بدانیم کلامی در نقد او به زبان نمی آوریم و هر مسئولی که از مخالفین خود بدانیم به باد انتقاد و اتهام می گیریم و در واقع کلمه حق اما اراده باطل از آن داریم.

ادامه دارد


ادامه بحث صله رحم، پاداش همسران

احل لکم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم هن لباس لکم و انتم لباس لهن...(بقره187)

در بحث روابط همسران و در ادامه صله رحم می توان به نیکی به همسران و پاداش آن اشاره کرد که در این مورد ابتدا به پاداش نیکی به همسر (زن) اشاره کرد

1- زندگی با صفا، امیر المؤمنین (ع) به محمد حنفیه فرمود به راستی زن ریحانه است و قهرمان نیست پس با وی مدارا کن وهمراهی نیکو داشته باش تا زندگیت با صفا گردد. این روایت پاداش همراهی و نیکی کردن به خانم را صفای زندگی بیان می کند که البته از لحاظ روانشناسی نیز قابل تأمل و توجه می باشد.

امام صادق(ع) نیز می فرماید بر شوهر در تعامل با همسرش سه چیز ضروری است. 1- موافقت با وی تا محبت و میل او را به خود جذب کند. 2- خوش اخلاقی با وی و دلبری از او با آراستگی ظاهری، چنانکه امام کاظم (ع) نیز آرایش مرد برای همسرش را از عوامل عفت زنان دانسته و همچنین این عمل در واقع علاوه بر میل و عفت نگاهی اجتماعی نیز به مسئله روابط زن و شوهر دارد تا زنان با دیدن مردان مرتب و شیک پوش بودن آنان عفت خود را حفظ نمایند.3- گشاییش در زندگی برای او، وظیفه ای است که مردان باید نسبت به زندگی زنان توجه داشته باشند و زندگی در حد شأن و جایگاه آنان برایشان فراهم نمایند

2- پاداش اخروی در همراه بودن و همگام بودن مردان با همسران خود از نکات دیگری است که مردان می توانند به آن امیدوار باشند، چنانکه امیرالمؤمنین نقل می کند روزی پیامبر بر او و فاطمه وارد شد در حالی که فاطمه در کنار دیگ غذا بود و علی در حال پاک کردن عدس، پیامبر فرمود کمک کردن به همسر خود ثوابی بالاتر از روزه روز داشتن و شب زنده داری می باشد (جامع الاخبار،102ص) و همچنین پیامبر از ثواب صبر حضرت ایوب همسری که بداخلاقی همسرش را تحمل نماید سخن به میان آورده اند پاداشی اخروی است .

کیفر همسر آزاری

اما در همسر آزاری و خشونت با همسر نیز کیفرهایی در نظر گرفته شده است، چنانکه پیامبر اکرم(ص) می فرماید هر کسی زنی (همسرش) را از روی ستم بزند من در روز قیامت دشمن او خواهم بود هر کسی چنین کند خدا و رسولش را نافرمانی کرده است.

این روزها در جامعه اسلامی ما حکایتها از طلاقها و مباحث اختلافی بین همسران زیاد است و تعداد زیادی از زنانی که مظلومانه باید با بخشیدن مهریه خود جان خویش را از دست مردانی بی خرد رها سازند، البته این استثنائاتی هم دارد و یا زنانی که باده غرور و تنوع طلبی نیز به سراغ آنان آمده و به دنبال طلاق می روند تا در جوی که دوستانشان از جشن طلاق میگرند بیافتند در این مقال جای بحث ندارد.

بحث سر خانمهایی است که در ستم شوهران خود گیر کرده و در واقع شوهران با آزار و اذیت آنان قصد دارند آنان را بدون پرداختن حقشان متارکه نمایند. پیامبر اکرم (ص) فرمود هر کس به زنی در مهریه اش ستم کند زناکار است، خداوند روز قیامت به او می گوید بنده من، من کنیزم را به عهد خودم به عقد تو در آوردم ولی تو به عهدم وفا نکردی پس خدا ویکلش می شود و حسنات او را برای زن ضبط می کند و چون حقش ادا نمی شود مرد را به آتش می اندازند.

اما در باب مردان نیز همین امور قابل بررسی است یعنی چه بسا خانمهایی که با اذیت و آزار مردان خود آتش جهنم را برای خود خریداری می نمایند و چه بسا با خدمت و خوش رفتاری با همسران خود پاداش دنیایی و آخرتی خود را دریافت خواهند کرد.

ابتدا باید از خانمهایی که به دنبال فضیلت در غیر از همسرداری هستند این نکته را یاد آوری کرد که زنی خدمت امام صادق(ع) رسیید و عرض کرد از دنیا بریده ام (کنایه از اینکه نمی خواهم شوهر کنم ) امام فرمود چرا؟ عرض کرد دنبال کسب فضیلت هستم امام فرمود اگر در ترک دنیا و عدم ازدواج فضیلتی بود حضرت زهرا(س) به آن سزاوار تر بود، زییرا هیچکس از او در فضیلت و کسب فضیلت پیشی نگرفت.

 1- مسئولیت زن در برابر شوهر،

پیامبر اکرم (ص) فرمودند زن نگهبان خانواده شوهر و فرزندان اوست و مسؤل آن است(ارشاد القلوب،184) خوب این بیان گرامی در واقع مسئولیت زنان را مشخص کرده و باید نسبت به خانواده همسر و فرزندانش که خانواده خود و فرزندان خود نیز محسوب می شوند همچون امانتی که باید به صاحب آن برگرداند باید دقت لازم را داشته باشند و همچنین باید بداند که از یک نگهبان چه انتظاراتی انتظار می رود که او نیز باید همانند آن نگهبان از امانت های همسرش نگهبانی کند.

مسئله دوم خوشرویی با شوهر،

رسول خدا (ص) فرمود سزاوار نیست که زن با چهره غضب کرده به شوهرش نگاه کند(مستدرک الوسائل، ج14،ص243) این مصداق همان آیه ای استکه از فرزندان می خواهد که به پدر و مادر خود اف (اسرا،23) نگویند، یعنی جنگ و دعوا که دیگر جای خودش را دارد، این روایت هم قصد بیان این اهمیت را دارد که رو ترش کردن کاری سزاوار نیست تا چه رسد به جنگ و دعوا

اما پاداش خدمت به همسر (مرد) چیست؟

ام سلمه از پیامبر اکرم(ص) پرسید پاداش خدمت زنان به شوهرانشان چیست؟ فرمود هیچ زنی از خانه همسرش چیزی به قصد اصلاح جابجا نمی کند مگر اینکه خدا به وی نظر رحمت کند و هر کس خدا به او نظر رحمت کند عذابش نخواهد کرد(بحار،ج100،ص251) و این رحمت الهی هر روز با توجه به تلاشی که او در خانه دارد تداوم خواهد داشت و این نظر الهی همیشگی خواهد بود

پاداش همسر صبور،

پیامبر اکرم (ص) می فرماید خداوند عذاب قبر را از سه دسته از زنان بر می دارد و در روز قیامت با فاطمه(س) دختر رسول خدا محشور خواهند شد.

اول زنی که بر غیرت شوهرش شکیبا یی کند

دوم زنی که بد اخلاقی شوهرش را تحمل کند

سوم زنی که مهریه اش را ببخشد که ثواب هزار شهید دارد.

نکات فوق که پاداشش امنیت از عذاب الهی و همنشینی با دختر پیامبر است قابل توضیح و تبیین است اینکه در قسمت سوم خانواده ای که شوهری داشته باشد که به دنبال فرصت و طلاق گرفتن از همسرش نباشد و ...


ادامه بحث صله رحم

مؤمن باید خانواده خود را در خوشی ها با خود سهیم سازد حتی در غذا خوردن، چرا که قرآن در مذمت کسانی سخن می گوید که از لحاظ رزق برتری داده شده اند اما آنها حاضر نیستند روزی خود را با زیر دستانشان و خانواده به تساوی تقسیم کنند(نحل71) و پیامبر اکرم(ص) غذا خوردن با خانواده را نوعی نشانه تواضع دانسته و کسی که 1- اهل چوپانی باشد(کنایه از کار وتلاش در هر جایگاهی) 2- همنشینی با تهیدستان 3- پوشیدن لباس پشمینه( کنایه از استفاده به اندازه و متداول از ثروت) 4- سوار بر الاغ ( کنایه از مرکبی ارزان) 5- با خانواده خود غذا بخورد را جزء افرادی دانسته که متکبر نیستند.

بر همین مبنا امام صادق(ع) بیان می فرمایند که شایسته نیست فردی غذایی را به خود اختصاص دهد و خانواده اش را در آن سهیم نسازد. این روایات را می توان با مسافرتها و میهمانی ها که زوجها بدون حضور دیگری به آن می پردازند و برای خوش گذرانی خود به آن می پردازند مقایسه کرد.

در ادامه می توان به پاداشها و کیفرهایی که در دنیا و آخرت نصیب خاطیان و عاملان خدمت کنندگان و خیانت کنندگان به خانواده ها اشاره کرد که در باب پاداش نیکی به خانواده،

رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان علی(ع) فرمود خدمت به خانواده 1- کفاره گناهان بزرگ است 2- خشم خدا را فرو می نشاند. ای علی به خانواده خدمت نمی کند مگر صدیق، شهید، یا مردی که خدا برایش خیر دینا و آخرت را خواسته است (جامع الاخبار،ص103)

حکایت سعدبن معاذ از نحوه بد اخلاقی نسبت به خانواده حکایت دارد چنانکه نقل شده است پیامبر اکرم(ص) در تشییع جنازه او شرکت کرد و در جهتهای مختلف جنازه به حرکت در آمد و وقتی از پیامبر پرسیدند فرمود دستم در دستان جبرئیل بود هر قسمت جنازه حرکت می کرد من هم با او همراه بودم، انصار از سعادتمندی سعد حرف می زدند اما پیامبر از فشار قبر سعد را در بر گرفت و بیان فرمودند که این بخاطر اخلاق تند او نسبت به خانواده خویش بوده است.

خلق خوش به طور کلی مورد تأیید اسلام بوده و به آن تأکید شده است و حتی بعثت پیامبر اکرم(ص) نیز جهت به اکمال رساندن مکارم اخلاق مطرح شده و البته این مهم در خانواده بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است چنانکه پیامبر اکرم (ص) فرمود «اقربکم منی مجلسا یوم القیامه احسنکم خلقا و خیرکم لاهله» یعنی نزدیکترین افراد به من در روز قیامت نیکوترین شما از جهت اخلاق و سودمندترین شما نسبت به خانواده خویش است (عیون اخبارالرضا، ج2، ص38)

البته اینکه اخلاق و رفتار خوب باید به صورت عینی و عملی برای همسران مطرح شود و بیان گردد یک بحث روانشناسی است که باید همسران این عشق و علاقه خود را نشان دهند لذا پیامبر فرمود« و سلم فی بیتک یزید الله فی برکتک (بحار، ج66، ص396) برکت خداوند با سلام کردن در ورود به خانواده است.

چنانکه اشاره شد در شادی و اندوه خانواده باید درکنار آنها بود امیر المؤمنین(ع) می فرماید روزی بر رسول خدا وارد شدم و فرمود ای علی چگونه صبح کردی، گفتم در حالی که در دستانم چیزی جز آب نیست و من برای حسن و حسین ناراحتم، فرمود ای علی، اندوه برای خانواده حجابی در برابر آتش جهنم است (جامع الاخبار، ص91)


صله رحم و قسمت سوم

اولویت بعدی در صله رحم و نیکی به دیگران خانواده است که مورد تأکید روایات و دین مقدس اسلام می باشد.

از قدیم شنیده ایم که چرا غی که به خانه رواست به مسجد حرام است این نکته و ضرب المثل چه بسا از روایات نشأت گرفته باشد چنانکه پیامبر اکرم(ص) بیان می دارند « اذا اعطی الله احدکم خیرا فلیبدأ بنفسه و اهل بیته» جامع الصغیر، ج1، ص73) این روایت اهمیت و اولویت پرداختن به امور خانواده را مورد توجه قرار داده است چنانکه می فرماید هرگاه خیری به شما رسید اول به خود و خانواده خود توجه کنید و به آنان بدهید. بخشش و بخشندگی جایگاه خود را دارد اما خانواده ای که خود محتاج است نباید فردی از آن با بخشش خیری که به آنان رسیده بدون آنکه خانواده خود بهره برده باشند کانون خانواده را متزلزل نماید.

حکایت شده است که شخصی تمام دارائیش را در راه خدا بخشید و بچه هایش به کارگری و گاهی گدایی روی آورده بودند وقتی فوت کرد به پیامبر خبر دادند که فلان شخص مرده است پیامبر فرمود چه کارش کردید عرض کردند در قبرستان مسلمانان دفنش کردیم حضرت فرمود اگر من بودم نمی گذاشتم در قبرستان مسلمانان دفنش کنید.

این حکایت و روایت تاریخی نشان از توجه پیامبر به اهمیت داشتن خانواده و فرزندان دارد چنانکه امام سجاد(ع) می فرماید اینکه وارد بازار شوم و پولی داشته باشم که برای خانواده گوشتی بخرم که بدان نیاز دارند، نزد من از آزادی برده ای محبوبتر است (کافی،ج4، ص12). البته توجه به این نکته در این روایت نیز قابل توجه است که به نیاز خانواده با اسراف کردن و اسراف کاری بحثی جدا بوده و خانواده ها نباید دست به اسراف بزنند.

توجه به خانواده در همه ایام مورد توجه است اما در روز جمعه بنا بر نگاه معنویی که اسلام به جمعه دارد نوعی توجه خاص را بنا بر فرمایش پیامبر اکرم(ص) که بیان می فرماید« اطرفوا اهالیکم فی کل جمعة بشی من الفاکهة او الحم حتی یفرحوا بالجمعة » (کافی ج6،ص299) روز جمعه را بخاطر شاد بودن خانواده با گوشتی و میوه ای آنان را میهمان کنید، در واقع بهانه ای خواهد بود برای همراهی و همدلی با خانواده، اهمیت کمک و همراهی با خانواده به حدی است که پیامبر اکرم(ص) آنرا مثل صدقه دانسته چرا که در صدقه هفتاد نیکی و حسنه نوشته می شود، بیان نورانی آن حضرت چنین است که هر آنچه مؤمن برای خود و خانواده و همسرش هزینه کند و نیز هر آنچه با آن آبروی خود را حفظ کند برایش صدقه نوشته می شود (مستدرک الوسائل، ج7، ص239) و همچنین حمل کردن تحفه ای از بازار برای خانواده همانند حمل صدقه ای استب برای قومی که محتاج است (امالی صدوق،ص577) حتی گاهی سفارش شده که اگر وارد خانه شدید و چیزی برای خانواده همراه نداشتید سنگریزه هایی به عنوان تحفه با خود به همراه ببرید.

رسول خدا (ص) اینگونه اهمیت طلب رزق و روزی برای خانواده را مطرح می فرایند که کسی که رزق و روزی خود را از طریق حلال بدست آورد تا با آن زندگی خود و خانواده اش را بچرخاند همانند کسی استکه در راه خدا مجاهدت می کند(کافی،ج5،ص93 )

نکته بعدی راجع به دعا برای خانواده است چنانکه حضرت ابراهیم بعد از اینکه به دستور خداوند همسر و فرزندش را در مکه قرار داد بیابانی که بی آب بود عرض کرد خدایا قلب های مردم را به سوی آنان بگردان و از میوه ها روزی آنان گردان(ابراهیم،37) و حضرت لوط هم برای نجات خانواده خود از آنچه که به آن جاهل بودند دعا کردند (شعراء 169)


ادامه بحث صله رحم

اولویت در صله رحم نیکی به پدر و مادر است این امر آنقدر اهمیت دارد که در کنار عبادت و دوری از شرک در قرآن از نیکی به پدر و مادر بحث به میان آمده است و قرآن مطرح می نماید که اگر آنان شما را به شرک دعوت کردند اطاعت نکن اما درکارهای نیک دنیایی همراه وهمدل آنان باش(لقمان15)

منصور ابن جازم از امام صادق(ع) نقل می کند که از آن امام همام پرسیده شد که با ارزشترین اعمال چیست؟ فرمود نماز در وقت خود، نیکی به پدر ومادر و جهاد در راه خدا ( اینجا این نکته را باید دقت کنیم که نیکی به پدر ومادر بین عبادت و سر بر آستان حق تعالی مالیدن و بین جهاد که از خود گذشتن است قرار داده می توان چنین توضیح داد که در نیکی به پدر و مادر نیز علاوه بر عبادت از خودگذشتگی و جهاد لازم دارد)

همچنین از اموری است که رخصت و فرصتی برای آن چه بسا نباشد و دریغ کردن آن عمری حسرت را به دنبال داشته باشد چنانکه امام باقر(ع) معتقد است خداوند در سه چیز رخصتی برای کسی قرار نداده 1- ادای امانت به نیکوکار یا بدکار، اهمیت آن بسیار قابل توجه می باشد چنانکه در میان ادیان دیگر و حتی میان بی دینان نیز اهمیت داشته و یک عمل فطری برای انسان محسوب می گردد، 2- وفای به عهد به نیکوکار یا بدکار، یعنی عهد و پیمان و قرار دادی که یک فرد با دیگران تحریر می کند و یا بین یک کشور و کشور دیگری مطرح می شود باید به آن پای بند بود ولو بسیار طاقت فرسا باشد. در توضیح این دو باید به فرمایش امام سجاد(ع) اشاره نماییم که فرمود اگر شمشیری که با آن پدرم را به شهادت رسانده اند پیش من به امانت بگذارند و بعد آنرا بخواهند آن شمشیر را پس خواهم داد. 3- نیکی به پدر و مادر نیکوکار باشند یا بدکار.

برخی از آثار نیکی به والدین.

1-رضایت الهی ، در لوح مفوظ آمده است که خداوندمی فرماید من خدای یکتا هستم و کسی که والدینش از او راضی باشند من از او راضی خواهم بود.(مستدرک الوسائل، ج15،ص176)

2-نزول رحمت آسمانی، رسول خدا (ص) می فرماید درهای آسمان در چهار هنگام گشوده می شود، هنگام بارش باران، هنگام نگاه فرزند به چهره والدین، هنگام گشودن در کعبه، هنگام عقد ازدواج، همچنین کسی که دارای چهار صفت باشد به تعبیر امام باقر(ع) در بهترین جایگاه بهشت قرار خواهد گرفت،

1-کسی که به پدر و مادر خود انفاق کند، 2- کسی که با آنان مدارا کند، 3- کسی که با آنان نیکی کند، 4- و کسی که آنان را اندوهگین نسازد.

اگر کسی پدر و مادرش از دنیا رفته باشد آیا می تواند به آنان نیکی کند؟ پیامبر اکرم(ص) می فرماید «سرور نیکوکاران کسی است که به والدین خود پس از مرگش نیکی کند»(بحار،ج71ص86) و البته این زمان خاصی نیست اما به دو روز عید قربان و روز جمعه تأکید شده است چنانکه می فرماید «من زار قبر ابویه او احدهما فی کل جمعه غفرله و کتب برا»(بحار، ج86،359) کسی که قبر پدر و مادرش یا یکی از آنها را هر روز جمعه زیارت کند خداوند او را مورد مغفرت خود قرار داده و جزء افراد نیکوکارنوشته می شود.


توشه رمضان

         مباحث اخلاق ماه مبارک رمضان

         صله رحم

     الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون (بقره27)

    کسانی هستند که پیمان خدا را پس از آنکه محکم بستند می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع می نمایند و در زمین . فساد می کنند قطعا آنان زیان کارانند.

    «... والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل...» آنان که پیوند می دهند آن چیزی که خدا به آن دستور به پیوند داده است. (رعد21)

    اینکه صله رحم یک صفت اخلاقی و حقوقی مطرح می شود از کجا نشأت گرفته است می توان به این دو آیه اشاره داشت که صله رحم و قطع رحم از این آیات اخذ شده است چرا که قرآن کریم به طور خاص یا ضمنی، رسیدگی به خویشان را وصل و بریدن از ایشان را قطع نامیده است.

         اهمیت صله رحم

    پیوند با خویشاوندان و نیکی به آنان به ویژه پدر و مادر از راه های مهم رشد و تعالی (درهمه زمینه ها) و تقرب به خدای سبحان است که پس از ایمان به خدا از بافضیلت ترین اعمال دینی به شمار می آید و اجر و پاداش مادی و معنوی فراوانی دارد.از جمله محرمات عظیمه و گناهان شدیده که موجب عذاب آخرت و بلاهای دنیاست، که از اخبار مستفاد می شود و بتجربه ثابت است که قطع رحم موجب فقر و پریشانی و کوتاهی عمرمی گردد. وباین سبب است که هر خانواده ای که در آن نفاق وشقاق میان ایشان حاصل شد و خویشان با یکدیگر بنای نزاع و ناخوشی گذاردند همگی بفقرو فاقه مبتلا و در اندک وقتی سلسه ایشان از هم می پاشد و زندگی ایشان سر می آید.

    پیامبر اکرم(ص) برترین انسان های دنیا و آخرت از نظر اخلاق کسانی می دانند که با قطع کننده پیوند پیوندی دوباره بزند و امام صادق(ع)  صله رحم و حسن همجواری را آباد کننده شهرها و عامل طولانی شدن عمر می دانند.(الکافی،ج2،ص152)

         رسول اکرم همچنین عامل در دست گرفتن دارایی توسط اشرار را قطع رحم همگانی می دانند.(همان،ص374)

    صفوان جمال می گوید شبانگاهی بود که بین امام صادق وعبدالله بن حسن مشاجره ای پیش آمد و صدایشان بلند شد به طوری که مردم جمع شدند و دور آنها شلوغ شد سپس با حالت قهر از هم جداشدند من صبحگاهان برای کاری از خانه بیرون رفتم دیدم امام صادق(ع) بر در خانه عبدالله بن حسین ایستاده و به کنیزش می گوید عبدالله خانه است؟ عبداله ازخانه بیرون آمد گفت اباعبدالله چه شده ، حضرت فرمود دیشب قرآن را می خواندم به این آیه رسیدم « والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل... رعد21) عبدالله گفت حق با شماست ابا عبدالله! و آن دو همدیگر را در آغوش گرفتند. و در حکایتی دیگر چنین نقل می کنند که امام صادق(ع) در حال اغما بود که بعد از بیرون آمدن از این حالت دستور داد به حسین بن علی بن علی ابن الحسین معروف به افطس هفتاد دینار و به فلانی و فلانی این مقدار پول بدهید راوی می گوید به حضرت عرض کردم شما به کسی که با دشنه به شما حمله کرده و قصد کشتن شما را داشت کمک می کنید؟ فرمود آیا می خواهی من از گروهی نباشم که خداوند در حقشان فرموده آنان کسانی هستند که آنچه خدا امر به پیوند آن داده پیوند می دهند و از خدا می ترسند و به سختی هنگام حساب می اندیشند؟

    در اهمیت صله رحم همچنین در تفسیر مجلسی بعد از آیه 27 بقره اینگونه متذکر می شود که عامل ازدیاد عمر و دور کردن فقر و توسعه رزق دانسته شده وکسی که قدمی بردارد در این راه بهترین قدمها محسوب میشود. از طرفی کمک به فامیل که یک نوع صله رحم است پاداشی بیست و چهار برابری دارد. همچنین  امام رضا(ع) اعتقاد دارند که خدا سه چیز را قرین سه چیز قرار داده است از جمله نماز و زکات که یکی بدون دیگری پذیرفتنی نیست وقرین شکر خدا را شکر والدین دانسته و یکی بدون دیگری بی معنا خواهد بود و همچنین  تقوای الهی را قرین  صله رحم قرار داده پس هر کس صله رحم نکند تقوای الهی رارعایت نکرده است.

همچنین امیر المؤمنین در جواب عبدالله بن کوا که پرسیده بود آیا گناهی هست که در فنای آدمی تعجیل کند؟ قطع صله رحم را آن گناه دانسته اند و بیان می دارند که خداوند رزق و روزی خانواده فاسقی که صله رحم داشته و با هم اجتماع می کنند و دوستی می نمایند و مواصات ونیکویی می کنند وسیع قرار داده است. و امام رضا (ع) صله رحم را سریعترین طاعتی دانسته که به صاحب آن خواهد رسید.

         مصادیق صله رحم

         صله رحم تنها به رفتن به خانه بستگان نیست، بلکه مصادیق فراوانی دارد و مصداق کاملش این است که پیش از دیگران نیاز آنان را بر طرف و آنان را خوشحال سازد. پس صله رحم و پیوند با هر خویشاوندی متناسب با شأن اوست چنانکه گاه تنها به سلام کردن به او یا پاسخ نیکو دادن به سلام اوست زیرا وی به کمک مالی نیازی ندارد.همچنین ترک آزار خویشاوندان، سلام وتکریم، اطعام گرچه به جرعه آبی باشد، عیادت از بیمار، شرکت در مراسم عزا، زیارت و دیدار، هدیه دادن و تأمین نیازهای آنان پیش از دیگران. البته گاهی نیز چنانکه رسول الله معتقد است باید از همسایگی با هم پرهیز کرد اما هدیه دادن و همدیگر را زیارت کردن را عامل محکم دوستی دانسته و هدیه را عامل نرم خویی انسان دانسته اند.

 

         آثار قطع صله رحم:

    در ضرر و زیان ترک این صفت اخلاقی و حقوقی همین بس که پیامبر دشمن ترین اعمال به سوی خدا را شرک دانسته  و بعداز آن قطع صله رحم و معتقد بودند که کسی نباید قطع رحم کند اگر چه دیگری آنرا قطع کرده باشد چرا که خداوند رحم را از رحمانیت خود مشتق نموده است.

پیامبر اکرم(ص) معتقد است در قیامت در دو جانب صراط رحم و امانت قرار دارند و وقتی شخص وصل کننده رحم و امانت دار بگذرند به سوی بهشت (بدون دردسر خواهند رفت)، اما هر گاه شخصی که خیانت کننده امانت و قطع کننده رحم، بگذرند اعمال دیگر نیز به آنها نفعی نخواهند رساند لذا صراط آنان را برگرداند در آتش .(چهل حدیث امام خمینی، ص478)

         لاتعبدون الله و بالوالدین احسانا و بذی القربی(بقره83)

    بندگی کنید خدا را و هیچ چیزی را شریک و انباز از برای او قرار ندهید و نسبت به والدین و خویشان نیکی و احسان بجا آورید و می فرماید واتقوالله الذی تسائلون به الارحام (نساء1)

         و بپرهیزید از خدا که از حقوق او و حقوق ارحام در مقام سئوال بازداشته خواهید شد.

    امام صادق(ع) صله رحم و نیکی به پدر و مادر را عامل آسان شدن سکرات موت دانسته و عامل به این دو را به آسان بودن مرگ و دوری از فقر مژده داده است.

    چنانکه نقل است حضرت رسول (ص) حاضر شد نزد جوانی در وقت وفات او پس به او فرمود بگو لااله الا الله، پس بسته شد زبان آن جوان و نتوانست بگوید و هر چه حضرت مکرر فرمود او نتوانست بگوید، پس حضرت فرمود آیا این شخص مادر دارد؟ خانمی که بالای سر جوان بود گفت منم فرمود آیا از او خشمناکی؟ عرض کرد بله! یا رسول الله! و نزدیک شش سال است که با او تکلم نکرده ام، فرمود راضی شود عرض کرد رضی الله عنه برضاک یا رسول الله ، زبان جوان باز شد و لااله الا الله را بزبان آورد حضرت فرمود چه می بینی عرض کرد هیکل زشتی و کریحی می بینم که راه گلویم را بسته بود حضرت فرمود بگو یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر واعف عنی الکثیر انک انت الغفور الرحیم، حضرت فرمود حالا چه می بینی؟ عرض کرد مردی نیکو وسفیدجامه آمده و آن مرد کریح می خواهد برود و در آن حال ان جوان وفات نمود.

         مرز صله رحم

    پیوند خویشاوندی تنها به بستگان خوب وبا ایمان اختصاص ندارد، بلکه وظیفه ای اخلاقی والهی است که فراگیر است از این رو چنانچه پدر و مادر و دیگر خویشاوندان مؤمن نیز نباشند احترامشان لازم و بر رفع نیازهای آنان تأکید شده است لیکن این ارتباط تا جایی است که به دیگر احکام دین آسیبی نرسد.

    امام صادق (ع) از مردی حکایت می کند که نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد ای رسول خدا خویشاوندانی دارم که جز ستم قطع رحم و دشنام من کاری نمی کنند آیا آنان را رها کنم؟ فرمود در این صورت خدا همه شما را ترک خواهد کرد، پرسید پس چه کنم؟ فرمود با کسی که پیوند خود را با تو گسسته پیوند بر قرار کن و به آن که تو را محروم ساخته عطا کن و از آن که بر تو ستم کرده در گذر هر گاه چنین کردی خدا در برابر آنان پشتیبان تو است. همچنین امام صادق(ع) در جواب جهم بن حُمَید که پرسیده بود خویشاوندانی دارم مخالف عقیده دینی من هستند آیا حقی بر عهده ام دارند؟ فرمود آری حق خویشاوندی دارند که هیچ چیزی آن را قطع نمی کند و اگر با تو هم عقیده باشند دوحق دارند حق رحم و حق اسلام.

منابع:

1-قرآن

2- مفاح الحیاة، عبدالله جوادی آملی،

3- چهل حدیث، امام خمینی

4- معراج السعاده احمد نراقی

5- اصول کافی، کلینی، ج2،