قلم

دلواپسان!! لجوجند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : علی مطهری با حضور در دانشگاه تهران اظهار داشت: در مچموع این دولت را خیلی بیشتر از دولت قبل قبول دارم. درجایی به آقای روحانی گفتم انقدر جواب این متنقدین را ندهید اینها خوششان می آید جوابشان را می‌دهید.

به گزارش «انتخاب»، مهم‌ترین محورهای سخنرانی علی مطهری، نماینده مردم تهران در مجلس در خصوص "روحانیت و سیاست" که در دانشگاه تهران ایراد شد، بدین شرح است:

- زعامت سیاسی شاخه‌ای از امامت است. شهید بهشتی می‌گویند که اگر روحانیت از بین برود هیچ.چیزی جایگزین آن نیست‎.

- نقطه قوت روحانیت شیعه استقلالش از حکومت هاست و نقطه ضعف آنها عوام‌زدگی است.

- تاکید شهید مطهری این است که روحانیت همچنان استقلال خود را حفظ کند.‎

- حرفی که آیت‌الله دستغیب در مجلس خبرگان بعد از اتفاقات سال 88 زد این بود که آقایان موسوی و کروبی وخاتمی بیاییند در مجلس حرف بزنند که مسجدش را آتش زدند و بیرونش کردند.‎

- شهید مطهری و امام با تاسیس حزب جمهوری اسلامی به این دلیل که موسسینش صرفا روحانی بودند مخالف بود که با اصرار آیت‌الله خامنه ای و هاشمی و شهید بهشتی امام رضایت دادند.‎

- هیچ اشکال ندارد کسی نظر مخالف ولی فقیه داشته باشد اما مرز التزام به ولی فقیه احکام حکومتی است که نظر رهبری هم همین است.

- روحانیت اهل سنت چون وابستگی به مردم ندارد عوام زدگیش خیلی کمتر است‎. به همین دلیل با وجود این که طرح های اصلاحی در بین روحانیت اهل سنت بیشتر است اما انقلاب های اصلاحی در بین روحانیت شیعه بیشتر بوده است‎.

- شهید مطهری در کتاب" علل گرایش به مادی گری" می‌گویند زمانی که کسانی که مردم آنها را نماد دین می دانند پوست پلنگ می پوشند عامل اصلی گرایش مردم به سمت مادی گری می‌شوند.‎

- به تعبیر شهید مطهری شکست دین‌ها به دلیل کسانی است که بین دین و نیازهای اساسی انسان ها جنگ می اندازند.‎ عقل یکی از وسایل استباط احکام است که این با رفتار کلیسا مخالف است‎. مال دوستی مشکلی ندارد آن چیزی که بد است مال پرستی است در رابطه با قدرت هم همینگونه است. علاقه جنسی از نظر اسلام چیز مقدسی است.‎

- آن چیزی که سیدجمال الددین در مورد همبستگی دینی می‌گفت به این معنا نبود که سیاست به خود قداست دینی بدهد. گاهی دین را ابزار سیاست می کنند در حالی که برعکس است و باید سیاست ابزاری در دست دین باشد.

- شهید مطهری صراحت دارند که ولایت فقیه ولایت ایدئولوژیک است. فقیه حاکم نیست، حاکم رئیس‌جمهور است و ولی فقیه نظارت می‌کند حاکم از مسیر درست منحرف نشود.‎

- به تعبیری ولایت فقیه ولایت مکتب و فقه است. یکی از مشکلات کشور ما این است که برداشت درستی از ولایت فقیه وجود ندارد.‎

- تجربه به ما آموخت که غیرروحانیون هم خیلی موفق نبودند.

- آقای مطهری قبل از شهادت می گفتند که در چند روز آینده باید آقای بازرگان را عوض کنیم.‎

- ورود روحانیون به مناصب حکومتی از روی اضطرار بود‎.

- نمی‌شود با قاطعیت گفت که نظر امام را در رابطه با آقای منتظری عوض کرده باشند ظاهرا امام هم از اول موافق رهبری ایشان نبودند‎

- تاسیس یک چیزی مانند حصر در جمهوری اسلامی را نمی دانم از کجا در آمده است؟‎

- آقای مطهری هم با رهبری آقای منتظری موافق نبود.

- حصر آقای شریعتمداری و منتظری را من کار درستی نمی دانم و آقای مطهری اگر بود نمی گذاشتند اتفاق بیفتد‎

- حصر چه در دوره امام و چه اکنون کار درستی نبوده است.‎

- اصل این است که روحانیون تا آنجایی که ممکن است از کارهای سیاست دور شوند.

- اگر از ابتدا اجازه اظهار نظر داده می شد که هرکسی هر حرفی می خواهد بزند فضا بسته نمی شد به اینجا نمی‌رسیدیم.

- قطعا در حرکت‌هایی که انجام شد شعارهایی مانند "نه غزه نه لبنان" اشتباه بود.

- اگر هرکسی وظیفه خود را به درستی انجام دهد به مسیر درست خواهیم رسید لازم است که هرکسی کار خود را درست انجام دهد

- قانون اساسی ما آزادی را خوب رعایت کرده است

- اگر همه بی تفاوت باشیم می بینیم که یک انقلاب از مسیر خود منحرف شد همانگونه که در صدر اسلام از مسیر خود منحرف شد و بعد از 50 سال از پیامبر(ص) نوه پیامبر(ع) را کشتند.

- روحانیت به فکر حفظ اسلام است یک جا مانند قیام تنباکو باید قیام کند جای دیگر باید سکوت کند. نوع رفتار بستگی به شرایط نظام دارد.

- سال 84 که گفتم آقای هاشمی کاندیدا نشود همان نظر شهید مطهری را داشتم که روحانیون به غیر از اضطرار وارد سیاست نشوند. سال 92 همان اضطرار احساس می شد.

- در مچموع این دولت را خیلی بیشتر از دولت قبل قبول دارم. درجایی به آقای روحانی گفتم انقدر جواب این متنقدین را ندهید اینها خوششان می آید جوابشان را می‌دهید. یکی از سران اینها به من می گفت ما یک چیزی می‌گوییم روحانی عصبانی می‌شود یک چیزی می‌گوید دوباره براساس همان حرف ما یک چیز دیگر می‌گوییم او نیز دوباره ناراحت می‌شود یک چیز دیگر می‌گوید.

- من با توقیف روزنامه 9 دی مخالف بودم.

- بگذاریم این "دلواپس ها" هم حرفشان را بزنند.

- آن زمانی که من نسبت به قانون حجاب و عفاف سوال می کردم آقای رئیس جمهور در مجلس می‌آمدند ما را مسخره می‌کردند یک نفر از این آقایان دلواپس نشد، جالا می‌گویند "وای فرهنگ رفت"

- فتنه‌گر بودن آقای موسوی و کروبی را من هم قبول ندارم. من معتقدم این ها را هل دادیم به سمت بیرون از انقلاب. هرکس دیگری را هم با آن اینگونه برخورد شود احساساتی می‌شود و اینگونه رفتار می‌کند.

- معتقدم ایشان نباید احساساتی می شدند و اینکه آن شب گفت که من رئیس جمهور هستم اشتباه بود. این داستان پاره شدن عکس امام و داستان عاشورا باید بیان شود که چگونه بوده و کار چه کسانی بوده است؟

- من معتقدم آقای روحانی باید جسارت بیشتری داشته باشند. اینکه ریچارد فرای کتاب های زیادی دارد و ایران شناس بود و دوست داشت در ایران خاک شود، پنج نفر تظاهرات می‌کنند و دولت هم عقب‌نشینی می‌کنند؛ این که نشد؛ دولت باید جربزه داشته باشد.


نقدی بر سخنان امام جمعه محترم

 

به نام خدا

سخنی از سر صدق و دوستی با امام جمعه محترم شهرستان سنقر و کلیایی

با عرض ادب و احترام محضر این عزیز و دیگر دوستانی که به فراخوانی برای مخالفت با فرماندار جدید سنقر و کلیایی دست زده اند و تهدیدها و خط ونشان ها کشیده شده است. این جانب هیچ آشنایی با فرماندار جدید ندارم، و نه قصد تطهیر ایشان را دارم و نه قصد تخریب ایشان، اما آنچه که از فرمایشات جناب حجت الاسلام برقراری در سایت های متعلق به دوستان دنیای مجازی شهرستان خواندم را مد نظر قرار می دهم.

از کجا شروع کنم و با چه روایتی شروع کنم نمی دانم ازآن حدیث امام علی(ع) که از آن امام همام پرسیدند عدل افضل است یا جود، در جواب فرمودند جود خوب است و (استثنائی است در بعضی امور) اما عدل هر چیزی را در جای خود قرار می دهد. یا از فرمایشات امام خمینی شروع کنم که به آن بزرگوار عرض شد که فلانی مخالف شماست، فرمود مخالف من است مخالف اسلام که نیست، یا از آن نکته اخلاقی شروع کنم که بلا تشبیه همه آقایان منتقد و آنانی که مورد انتقاد قرار گرفته اند (درمثال مناقشه نیست) عالمی که سه بار نصفه های شب به در خانه اش رفتند و ازا و قصد سؤال داشتند و نهایت سؤال کنند گفت خواستم بدانم ریش تو بهتراست یا دم سگ، و آن عارف روحانی جواب داد اگر از صراط بگذر ریش من والا دم سگ. و اما ارتباط این موارد این است که  در افضلیت جود وعدل، هر چند جود کار خوبی است ، اما آنچه جامعه را سرو سامان می دهد عدل است. نه تنها انجام دادن یک فضیلت مثل جود، کاری همانند ایثار است اما این قبیل امور جامعه را سعادتمند نمی کند شاید فرد را سعادتمند نماید و در نگاه اجتماعی به اسلام است که امام علی (,) عدل را افضل می داند و نه جود را،  واما کلام امام نیز بخاطر آن بود که من این اندازه مطمئنم به اندازه امام از اسلام نمی دانم . و نهایت اینکه این مطالب را از آن جهت آوردم تا هم به خود و هم به دوستان عزیزی چون امام جمعه محترم عرضه بدارم که آستانه تحملمان را  بنده به عنوان یک طلبه و حضرتعالی به عنوان یک روحانی بالا ببریم.

دوستان عزیز و بزرگوار حالا که فرصتی دست داده  تا هر کس دیگران را نقد کند و جای بسی خوشحالی و افتخار است چرا که امام خمینی می فرماید« مملکت متمدن آن است که آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد ،مردم آزاد باشند در اظهار عقایدو رأیشان»(صحیفه ج5،ص33 درنرم افزار صحیفه) ، اما دیگران را به تهمت و اهانت بدر کردن جای بسی شگفتی است و تعجب  مخصوصا به نام روحانیت، من سؤالی دارم ازاین دوستان که آیا قانون مهم است برای همه ما یا سلیقه افراد، اگر بگوییم سلیقه که بینی و بین الله دروغ گفته ایم چرا که با سازکار شدن سلیقه همه موارد چاپلوسی، ریا، دغل، اهانت، تهمت و... باب می شود چنانکه در سالهای قبل دیدیم که چگونه همه دلسوزان به انقلاب به این مسئله اشاره داشتند که این رویه یک رویه نابجایی است که در جمهوری اسلامی جا باز می کند. و اگر بگوییم قانون، خوب قانون چه می گوید؟ آیا قانون به یک استاندار اجازه می دهد که هر کسی را که خودش مناسب دید برای شهرستانی انتخاب کند و فرماندارش گرداند؟ اگر بگویید نه چون فرد این کاره نیست باید گفت شما قصاص قبل از جنایت می کنید که بازهم اشتباه کرده اید و اگر بگویید آری، خوب پس چرا این اجازه را به او ندهیم، دوستان عزیز من نه استاندار را می شناسم و نه فرماندار را که بخواهم از آنان دفاع کنم، اما مگر در شهرستان قصر شیرین کسی به فرمانداری برگزیده نشده که اتفاقا از همان کسانی است که به قول شما در کنار شما باشد آرامش را به جامعه می آورد،(یعنی از دوستان یار غار همفکران شما) پس چرا مخالفان او اعتراض نمی کنند؟، اگر بگویید نه ، خوب حتما همان سخنانی که فرموده اید مبنای شما قرار میگیرد، و آن اینکه ایشان دارای پرونده است، اتفاقا مطلب اصلی همین جاست ، اگر ایشان مشکل قضایی دارد باید دید آیا این مشکل به فرماندار بودن ایشان مرتبط است یا نه؟ و اگر پرونده ایشان در دادگاه های قضایی اینقدر منفی است که شما اشاره کرده اید! پس چرا نظام قضایی بر خوردی ندارد؟! این چه نظام قضایی است که اکثر متهمینش نه تنها آزاد می چرخند که در ادارات هم به پستهای حساس می رسند؟! اگر بگویید به نظام قضایی هم اشکال داریم به تعبیر دوستان خودتان اشکال شما سلسله مراتبی به بالا می رسد و حتما این خواسته ما و شما نیست)اگر هم مشکل آنچنانی نیست و تنها سیاسی است ، مگر می شود کسی که تنها بخاطر هم کیش نبودن با ما او را متهم کنیم که ایشان لیاقت چنین پستی ندارد؟!

نکته دیگر اینکه مگر هر کسی متهم است مجرم است، ا گر قرار است در شهر مست بگیرند ، باید معترف بود که همه را بگیرند، آیا در شهرستان ما کم هستند که به اتهاماتی قصد تخریب آنان را دارند؟ پس باید همین اتهام را مبنا قرار داد و و را مجرم دانست؟!دوستان عزیز آنچه برای امام خمینی مطرح بود اجرای قانون نه  سلیقه های سیاسی، آنچه برای امام مهم بود اعتماد مردم به نظام بود نه تحکیم نمودن سلیقه ی عده ای به نام اسلام به مردم، مگر امام نفرمودند «ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم . خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل کنیم. بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم ، تقاضای متواضعانه...دست ملت است و ملت پشتیبانی از کار را اعلام کرده است...»(صحیفه امام، ج11،ص34و35) مردم با رأی به منتخب خود در انتخابات ریاست جمهوری درواقع برنامه های او را و منصوبین او را مورد قبول قرار داده اند، حال عده ای از مردم، دم می زنند! خوب کدام مردم، مردمی که نصف بیشترش به همین برنامه ها رأی داده اند! یا عده ای که هم سلیقه ما هستند و ما آنها را تمام مردم می دانیم!

مطرح فرموده بودید که در سنقر آرامشی حاکم است و نباید این آرامش بهم بریزد! جناب حجت الاسلام برقراری، آرامشی که در آن کم کاری باشد، آرامشی که تنها مسئولین از آن نفع ببرند، یا آرامش برای مردم، همین برپایی راهپیمایی نیز اگر از طرف عده ای خاص نباشد، همین هم برپا نمی شود، چرا که مردم مخصوصا مردم شهرستان ما از بس در مشکلات بی کاری و اقتصادی گرفتارند که کمتر می توانند به این مسائل بپردازند، خوب حضرتعالی از همدلی مسئولین حرف زده اید، آیا همین مسئولین دقت داشته اند که تمام یا اکثر مرغ داریهایی که سنتی بودند اما هر کدام چندین خانواده را به خود مشغول کرده بود و با تعطیلی آنان تمام این خانواده ها را روانه شهرها کرده اند، آنهم این خانواده ها با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند؟!بماند، آیا این مسئولین از خود پرسیده اند که کود پاییزی کشاورزان را چرا باید بهار داده شود و کود بهاری را پاییز؟ این مسئولین تا حالا به میان مردم رفته اند تا بر خلاف جریان سازی چاپلوسان به آنان و نظرات آنان دقت کنند که وضع کتا بخانه های در دهستانها  چرا این چنین است؟ آیا این مسئولین از مسیر سه راه سیلو به طرف سهنله و روستاهای آن طرف رفته اند تا ببینند این خیابانهایی که به شخم شبیهتر هستند تا خیابان؟ آیا این مسئولین دقت کرده اند که هزینه اوقاف شهرستانی به کوچکی سنقر را نباید خرج بیلبوردهای صدو پنجاه تا دویست هزاری و بلکه بیشتر کرد؟

اگر قرار بر پرونده سازی سلیقه ای است باید همه پرونده ها رو شود، اگر قرار بر مخالفت با یک جریان سیاسی است که، خوب یا بد، مردم به آن رو آورده اند، چرا خود را مطیع رهبر دانستن و خود را مطیع قانون دانستن و چرا خود را به امام منتسب کردن؟!  

 


این تذهبون?!

 

هدف وسیله را توجیه می کند

این کلامی است که بسیار مورد تنفر کسانی که ادعا می کنند که جز دستور اسلام را نباید اجرا کرد و مجری دستورات اسلامی نیز ما و گروه ما می باشد.

آیا به راستی هدف وسیله را توجیه می کند؟! آیا برای رسیدن به هدف باید از هر وسیله ای استفاده کرد؟ آیا برای رسیدن به سعادت باید همه را زیر پا گذاشت و له کرد؟ آیا برای رسیدن به هدف ،هدفی که مورد نظر ماست و سلیقه ماست ، باید دست به شمشیر برد و دیگران را سر برید؟ پس اشکال عده ای به طالبان و القاعده برای چیست؟ مگر نه اینکه آنها هم همین تفکر را دارند و خود را اسلام شناس ترین فرد معرفی کرده و دیگران را با چوب تکفیر و شرک می رانند؟ آیا ما بر حقیم پس قانون بی قانون؟ آیا ما برحقیم پس حق بیان آزادی داریم، اما دیگران حق اظهار نظر ندارند چون ممکن است باعث انحراف شوند؟! آیا سلیقه من و امثال من باید بر قانون و شرع و اسلام مقدم شود؟! این تذهبون ای جماعت مخالف!! هدف وسیله را توجیه می کند.؟

این روزها انتقادات به دولت ازهر مسئله دیگری پر رنگ تر است و دولت نیز تا حدودی با صبر و حوصله با این پدیده بر خورد می کند، اما عده ای هستند که همانند همان ایسماهیی که اخلاق را وسیاست را هنگامی درست می دانند که اهداف آنان را پیش ببرد و اگر غیر از این باشد یعنی خیانت، یعنی واسلاما، یعنی وا خدا را،

نحوه بر خورد عده ای خاص با دو همایش، نشانگر آن است که عده ای چگونه فکر می کنند و قائلند که دیگران چگونه باید بیاندیشند، همایشی در قلب کشور و در تهران با موضوع دلواپسی با کلی تدارک از مراکز خاص برپا می شود و هر آنچه نقد دارند بر دولت بار می کنند و آنگاه که از نقد می گذرند، چون قصد دارند دیگران را وادار به عکس العمل کنند به فحش های سیاسی هم می کشانند، اما نه تنها دولت کاری به آنان ندارد که برگزاری این مراسم را برایشان آسان می کند، همراهان دولت تنها به این فکر فرو می روند که به راستی مگر قول و قراردادهای قبلی مشکلی نداشت که حالا بی محابا به هر چه و هر که میخواهند گیر می دهند و توهین و ناسزا می گویند، اگر مشکلی نداشت چرا جامعه به کسی رأی نداد که مورد تأیید این گروه بود و این تفکر را رهبری می کرد؟! به راستی مسئله هزاران میلیارد اختلاس تنها در فروش نفت و مسئله یازده روز قهر رئیس جمهور چرا این عده را به خود نیاورد که بابا اسلام سلیقه ای نیست، اسلام با فساد مخالف است از هر کسی می خواهد باشد.

اما همایش دوم در شهرستان بروجرد قرار است شخصیتی سخنرانی کند که از لحاظ سیاسی و فکری هیچ مشکلی با نظام جمهوری اسلامی ندارد نه با جمهوری و نه با اسلامی اما چون باب میل دیگران نیست همین تفکری که بر لبهای خود چسب زده تا بگویند ما را محصور کرده اند و به ما اجازه نقد نداده اند و در لانه جاسوسی هر چه دلشان می خواهد می گویند، اما این شخصیت که نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز هست و مقام رهبری نیز تمام قد از توهینی که به ایشان در حرم امام خمینی شده بود دفاع کرده و آنرا خلاف دانستند اما اجازه صحبت و سخنرانی به او د اده نمی شود!!! آیا این غیر از استبداد دینی است ؟! چرا که به اسم دین این افراد مانع هر کاری می شوند حتی مخالفین سیاسی خود را به مخالفین کلامی کشانده و هر توهینی را نثار آنان می کنند و آنان را مستحق آن می دانند!!!

آیا در دولتی که اکثریت رأی دهندگانش و یا تمام رأی دهندگانش هیچ کدام از تفکرات این آقایان را قبول ندارند باید مخالفینش آزاد باشند یا همراهانش؟! دولت نه تنها خود اجازه حتی یک مراسم جشن ولادت حضرت زهرا(س) ندارد و برای همان باید مورد بازخواست قرار گیرد، اما مخالفینش هر چیزی لازم بدانند نثارش می کنند، وجود منتقد صحیح است و باید باشد و علاوه بر قانون دستورات ائمه (ع) و بنیانگذار جمهوری اسلامی هم همین را بیان می کند، اما آیا باید تنها عده ای خاص آزادی بیان و نقد داشته باشند، و کسی که همسنخ با آنان نیست حق حرف زدن ندارند؟! جالب است این مخالفتهای این گروه همانند مسئله مطرح کردن مخالفین مثلا فلان همایش به اسم مردم است !! در حالی که مخالفین کسانی هستند که سازماندهی شده هستند و نه مردم معمولی، چرا که با جو سازی واقعیتی برای مردم نمی ماند تا بتوانند به درستی قضاوت نمایند!! آنجا نیز همه چیز به اسم مخالفت با اسلام!! توجیه میکنند، جالب است بدانید اتفاقا اکثر مراجع وحوزه های علمیه با این تفکر مخالف است.

دولتی که حق ندارد فرماندارش را عوض کند و با واکنش عده ای به اسم مردم! مواجه می شود، آیا می تواند برنامه هایش را عملی کند در حالی که در دولت باب میل و محبوب این آقایان حتی آبدارچی نیز عوض شد!! این عده که خود را نماینده خدا بر روی زمین می دانند هیچ از مردم به صورت صحیح و منطقی پرسیده اند که آیا از فرماندار قبلی خود راضی هستند!! تا اگر ناراضی بودند به اسم مخالفت مردم با او برخورد کرد نه به نام مردم به کام چند نفر اقلیت فعال که برای هر برنامه دولت مطمئنا یک خرابکاری در چند ته دارند تا مثل دوران اصلاحات و دولت خاتمی هر نه روز یک بحران برپا کنند.

آیا این افراد که به قول خودشان با این جمله که هدف وسیله را توجیه می کند مخالفند؟! اگر چنین است که دروغ محض می گویند و اگر چنین نیست پس چرا در عمل این را اثبات می کنند؟! 

 


مردم دلواپس چه چیزی هستند

سایت عضر ایران نوشت:جمعی از مخالفان دولت (افرادی مانند کوچک زاده، رسایی،حسینیان،شجونی و ...) با تجمع در محل سابق سفارت آمریکا (معروف به لانه جاسوسی) ، علیه توافق ژنو شعار دادند و با سازشکارانه خواندن آن ، خواستار پاره کردنش شدند. آنها نام تجمع خود را "دلواپسی" گذاشته بودند و می گفتند که دلواپس آنند که با توافق ژنو ، علیه اسلام کودتا شود ، عزت مان از بین برود و مبارزان فلسطینی تنها بمانند و نهایتاً بهائیت در کشور رشد کند!
آقایان جبهه پایداری بخوانند، مردم دلواپسی‌های شما را ندارند

 

این که توافق ژنو چگونه می تواند منجر به این همه اتفاقات عجیب و غریب شود به طوری که حتی علیه اسلام هم کودتا صورت بگیرد، مساله ای است که خود مدعیان باید پاسخش را بدهند. عجالتاً ضمن احترام به مخالفان توافق نامه ژنو که دلواپس سانتریفیوژها هستند ، چند کلمه ای با دلواپسان ژنو می گوییم ، هر چند که می دانیم بسیاری، در ورای دلواپسی از توافق ژنو ، عزادار منافعی هستند که با عادی شدن تدریجی روابط ایران با جهان، از دست می دهند.

آقایان دلواپس توافق ژنو که روز تا شب "ژنو ، ژنو" می کنید!
فکر می کنید چند درصد مردم مثل شما می اندیشند و شب و روزشان "ژنو" است؟! باور کنید که مردم ، دلواپسی های بزرگ تری دارند و اکثرشان هر روز خدا، درگیر ایجاد تعادل بین دخل و خرج هایشان هستند و همواره از تورم بازمانده از دولت مورد علاقه تان، عقب ترند.
خیلی هایشان هم دلواپس این هستند که اگر سر سال ، صاحبخانه بر رقم رهن و اجازه بیفزاید ، از کجا بیاورند؟

مردم دلواپس بیکاری جوانان شان هستند. نان آوران زیادی در دورانی که رئیس جمهور محبوب تان مشغول مدیریت جهانی به سبک شاخ و شانه کشیدن برای این و ان بود ، ازکار بیکار شدند؛ چرا ؟ چون کارخانه ها و کارگاه ها یکی پس از دیگری تعطیل شدند و کرور کرور انسان که تا دیروز ، لقمه نانی به دست می آوردند، تبدیل شدند به بیکاران شرمنده زن و بچه.

دلواپس های عزیز ژنو! سری به بیمارستان ها بزنید و ببینید که بسیاری دلواپس آنند که عزیزانشان به خاطر گران بودن خدمات درمانی از دست نروند. دلواپس پیدا کردن داروهایی هستند که تا قبل از تحریم ها ، در همه داروخانه ها بود و اکنون باید به چند برابر قیمت از دلالان بخرند ، آن هم باشد یا نباشد!
راستی آقایان دلواپس! تا کنون کسی از اعضای خانواده شما به خاطر پیدا نشدن دارو جان خود را از دست داده است؟ حتماً پاسخ شما منفی است و خدا را شکر ؛ اما در جریان باشید که خیلی های دیگر عزادار شده اند و کارشان از دلواپسی هم گذشته است.

مردم دلواپس اعتیادند و از این که می بینند روز به روز سن اعتیاد پایین می آید و هر روز فرزندانی از این ملت ، گرفتار انواع مواد مخدر سنتی و صنعتی می شوند، سخت نگرانند.

مردم دلواپس امنیت شان هستند وقتی می بینند که زورگیرها از خیابان های تهران تا مرزهای جنوب شرقی کشور ،تهدیدشان می کنند.

مردم دلواپس این هستند که با وضعی که درست شده است ، زنان و دخترانشان مورد آزار بیماران جنسی که در سراسر شهر پراکنده شده اند ، قرار نگیرند.

مردم دلواپس کاهش سطح علمی دانشگاه هایشان هستند و می دانند که با آنچه بر سر دانشگاه ها آمده ، تا چه اندازه سطح علمی اکثر پزشکان و مهندسان و حقوقدانان و سایر فارغ التحصیلان دانشگاهی تنزل می یابد و دودش به چشم مردم می رود.

مردم دلواپس خودروهایی هستند که به چند برابر قیمت جهانی به آنان فروخته می شود و چند برابر خودروهای جهان ، مصرف می کنند و نهایتاً یا آتش می گیرند و یا در تصادفات ، حافظ جان سرنشینان نیستند. مردم دلواپس آنند که اگر بخواهند یک سفر هوایی یک ساعته داشته باشند آیا سالم خواهند رسید یا نه؟
آنها دلواپس ارزش پول ملی شان هستند و نگرانند که اندک سرمایه هایشان با سوء مدیریت مسوولان ، به باد فنا برود کما این که در دورانی که کاسبان تحریم ، یکه تازی می کردند، ظرف چند ماه ، ارزش دارایی های ریالی مردم ، یک سوم شد.

مردم دلواپس سلامت مواد غذایی و حتی آبی که می خورند هستند و می دانند که حتی خیلی از میوه و سبزی هایی که می خورند، آلوده به سموم غیراستانداری هستند که در دراز مدت به انواع سرطان ها مبتلایشان می کند. مردم به شدت ، دلواپس سونامی سرطان ها هستند که هر روز جان عده زیادی را می گیرد.

مردم دلواپس هوایی هستند که شب و روز تنفس می کنند و انواع آلودگی ها و ذرات معلق را وارد ریه هایشان می کنند و نمی دانند این هوای آلوده ، کی و کجا بر زمین شان خواهد زد؟

مردم دلواپس خیلی چیزهای دیگر هستند، آنقدر زیاد که نه این نوشتار و نه هیچ مکتوب دیگری نمی تواند همه شان را احصا کند.

آقایانی که دلواپس ژنو هستید! خوش به حالتان که فقط همین یک دلواپسی را دارید. خدا شما و همه ما را به راه راست هدایت و بین شما و مردم ، قضاوت کند.


نامه ای بسیار خردمندانه

نامه جوانان اهل سنت بلوچ به جوانان شیعه سیستانی
 جمعی از جوانان بلوچ و اهل سنت استان سیستان و بلوچستان طی نامه ای برادران و خواهران شیعه و سیستانی خود را به صلح و دوستی و وحدت دعوت کردند.
به گزارش انصاف نیوز، متن کامل این نامه که به تایید جمع زیادی از جوانان جنوب استان رسیده و در اختیار سایت محلی ندای زاهدان قرار گرفته است، در پی می آید:
ای کسی که شعر خوانی گوش دار / سیرت تفتان و هامون را بیار
سیرتی از نسل پیران نجیب / در مروت مردمانی بی رقیب
همدلی شان تا ابد محفوظ باد / قصه هاشان تا همیشه یاد باد
تا ابد پاینده باد هامون من / در پناه ایزد منان من
سبز در سبز و توباتفتان ما / کور چشم دشمنان از خوان ما
برادران و خواهران عزیز سیستانی و شیعه
از کجا باید آغاز کرد؟
از زمانهایی که اجداد ما در سرزمین باستانی و اساطیری سیستان و بلوچستان با همین تفاوت های مذهبی و قومی که اکنون مایه ی فصل کردن مان شده اند، در کنار هم با صلح و آرامش و عشق زندگی می کردند  و  برای یکدیگر جان می دادند و یا از نسلی  بگوییم که در آتش هیاهوی توطئه گران، سوخت و فریادش هنوز شنیده نشده است؟
نسلی که در میان ارزشهاو آرمانها ی ویژه خویش بزرگ شده ، نسلی که آموخته است، به دانایی وآگاهی رسیده ، انقلاب برایش خاطره ای زیبا ست ،با اصلاحات شکوفا شد و جوانی خویش راآغازنمود وهمچنان به جوانی وطراوت وتازگی خویش می باشد، این نسل مخاطب حقیقی خویش را می شناسد حتی اگر در سرزمینی دیگر و مذهبی دیگر باشد.
 این روزها که سخن از دهکده جهانی است، آیا نباید جوانان شمال وجنوب استان که هردو در کانون عشق به ارزشها بالیده اند با هم همسخن شوند؟ آیاوقت آن نشده است که تند روان سیاسی وهیاهوگران سیاسی از هر قوم و مذهب و از هر جناح سیاسی را نادیده گرفته و خود پشت میز وحدت بنشینیم واجازه ندهیم نا اهلان ونابخردان، صفا وپاکدلی جوانان این مرز وبوم را هدف بگیرند ؟چرا ما جوانان شیعه وسنی،سیستانی و بلوچ و ... که از درد مندی واگاهی مشترک برخورداریم برای یکبار هم که شده با هم ,هم سخن نشده ایم ؟ چرا ما که ایمان واعتقادمان مشترک است ودردهای همدیگر وزبان پاک وساده وصمیمانه وهمدلانه یکدیگر راخوب فهمیده ایم نباید بر سر سفره وحدت بنشینیم واجازه ندهیم آنان که به پیوند مذاهب  وفرهنگها و انسانیت و فطرت پاک  انسانها اعتقاد ندارند ، اریکه فرهنگ را دچار سستی وتزلزل کنند؟
 بویژه این روز ها که میببینم کسانی به خاطر دلسوزی برای شیعه وسنی، بلوچ و سیستانی  بر طبل اختلاف می کوبند واز حل مسائل  با پشتوانه سلاح می گویند وکسانی نماینده اعتقاد وتفکرجوانان این مرز وبوم چه شیعه وچه سنی می شوند که خود حقیقت زلال روح این جوانان را حتی برای لحظه ای درک نکرده اند و حتی در بسیار مواقع  احساسات پاکشان را نیز به بازی گرفته و از آن وسیله ای برای رسیدن به اهداف  شوم وشخصی شان ساخته و هر جایی که در برابر عقل و منطق  کم آورده اند از آن  به عنوان سلاحی تیز و بران استفاده نموده اند.
 شاید تا حالا هم خیلی دیر شده باشد! شاید تفرقه گران و طراحان پروژه ی تفرقه بینداز و حکومت کن ، از ما جوانان بلوچ وسیستانی خیلی جلوتر باشند، شاید در برخی محافل صدای زشت آنها  رسا تراز صدای ما باشد وشاید صدای آنان بیشترشنیده شود و شاید به دلیل مخفی شدن پشت مذهب و قومیت و ارزشهای فرهنگی من و تو  موجه تر هم جلوه گر شوند!
اما اکنون ما میخواهیم زمزمه پاک وحدت را که نه فقط در حد شعار بلکه در دل به آن ایمان داریم، علنی کنیم. می خواهیم بیشتر با هم باشیم ،به جای اختلافات به اشتراکات توجه کنیم، با زبان صلح و دوستی همصحبت شویم، می خواهیم بگوییم تشییع علوی وتسنن محمدی همان گونه که منصفان  شیعه وسنی گفته اند از یک حقیقت واحد سرچشمه گرفته اند، میخواهیم  بگوییم به عقلای شیعه وسنی رجوع کنیم، به اشتراکات دین مان و  ارزش های فرهنگی که سالهای سال ریشه های قومی مان را به هم گره زده است  و چنان الفتی عمیق و قومی   بین ما ایجاد کرده  که دسیسه سازان  را برای قطع و گسستن   آن  نا امید، خشمگین و پرخاشگر نموده است.
برادران و خواهران عزیزسیستانی و شیعه  ، ما که با همدلی  ، وحدت و هم صدایی در حادثه ی تلخ  اخیر ، بار دیگر نقشه ی دشمنان سرزمین اساطیری مان  را نقش بر آب کردیم، بیایید و بار دیگر،  نگذاریم تا سیاست و سیاست گری ومنافع زشت شخصی برخی از سود جویان و دلالان بازار تفرقه ، فرهنگ پاکی را که سالهای سال بلوچ وسیستانی با آن زیسته اند  را نشانه بگیرد ،نگذاریم کوردلان  وحدت،دوستی  و آینده ی من و شما  را فدای منافع خود و  اطرافیانشان کنند و  برای ما جوانان چه شیعه وچه سنی تصمیم بگیرند.
عزیزان، همه ما خوب می دانییم که نقاط اشتراک فرهنگی و دینی فراوانی داریم و آن اندک تفاوت ها طبیعت جوامع انسانی است . آنان که عادت کرده اند تفارق ها را به رخ بکشند از حقیقت دل پاک من وشما هیچ خبر ندارند. خبر نداراند که ما جوانان بلوچ وسنی مذهب با عشق واعتقادواحترام به فرهنگ ومذهب علوی وفرهنگ پاک ومردمان خطه سیستان آمده ایم که بگوییم برای فرهنگ ومذهب وزبان یکدیگر احترام قائل هستیم. جوانان خوب می فهمند که اگریک شیعه به  صحابه احترام بگذارد و اگر یک سنی عاشق  اهل بیت باشد وبا اتحاد وهمبستگی این وحدت زلال را تکرار واعلام کنند هیچ بد خواهی وتفرقه انگیزی جرات نخواهد کرد میان ما وشما فاصله ودیوار بکشد. بگذارید بد خواهان ونا اهلان وجاهلان وتندروان وآنان که منافعشان در جدایی وتفرقه و سیاسی کاری وهیاهو ها وجارو جنجال های  بیخود و کاذب است هرچه دلشان می خواهد بگویند.
ما جوانان بلوچ و اهل سنت اجازه نخواهیم داد هیچ فرد، گروه یا جریانی به مقدسات برادران و خواهران  شیعه ما بی احترامی کند. علی رغم تبلیغات امپراطوری دروغ و تفرقه، ما جوانان بلوچ و اهل سنت راضی به ریختن حتی قطره ای خون ازهموطنان شیعه خود نیستیم و حاضریم در این راه جان خود را نیز فدای برادران و خواهران شیعه  کنیم.
ما به بام پاک روشنفکری وایمان وآگاهی عمیق رسیده ایم،  تند روان سیاسی از هر قوم و مذهب  بهتر است کالای بنجل خویش را به بازار بنجل خرانی ببرند که از دایره درک ورشد وآگاهی دور هستند. ما جوانان وفعالان عرصه ی فرهنگی به دنبال کالای برگزیده وزیبا ونفیس خویش هستیم ،کالای بنجل واز مد افتاده وکهنه  تفرقه گرایان وتند روان سیاسی ومذهبی ارزانی خودشان باد، ما دوست داریم تا با در کنار هم بودن استانی شکوفا داشته باشیم زیرا ما همانگونه که خواهر سیستانی مان نوشته بود "از مادر بزرگ های خویش آموخته ایم که می شود دوریک سفره شیعه وسنی را در کنار هم جمع کرد. می شود یکدل بود"،  ما به دنبال استانی هستیم که دیگر تفرقه های قومی و  مذهبی ، نتواند غبار محرومیت بر چهره پاکش بنشاند. برای  همین است که  شما جوانان پاک سیستانی را به یاری می طلبیم تا پاسخی در خور وشایسته به این تفرقه اندازان و تند روان سیاسی که ماهیتشان برای همه ما مشخص است ، دهیم و بگوییم هیچکس حق ندارد چه شیعه وچه سنی از تفرقه برای خویش کلاهی بدوزد  . آری این کلاه که با  نمد تفرقه دوخته شده  ،عمری است که بر سر بعضی ها سنگینی می کند وقت آن است که آنان که با دروغ با کلاه سیاست خود را آقا و اندیشمند مردم تصورکرده اند کلاه از سربردارند تا ببینیم از عقل درسر چه در چنته دارند؟!
گفت اگر نیستی کز سر در افتادت کلاه / گفت در سر عقل باید بی کلاه ی عار نیست
وقت آن است که با هم همدل و متحد باشیم تا بساط تزویر وریاکاری این نااهلان را به همگان نشان داده و برچینیم.
جان کلام اینکه:
من اگر ما نشوم تنهایم / تو اگر ما نشوی خویشتنی
چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد.


بیشتر: پایگاه خبری انصاف: نامه جوانان اهل سنت بلوچ به جوانان شیعه سیستانی


آیا مذاکرات به جنگ ختم خواهد شد؟

 

مذاکرات و نگاه دو طرفانه

در امور بین الملل دو اصل مورد توجه همگان است یکی جنگ و دیگری مذاکره ، از گذشته های دور نیز مبنا این بوده که کشورهای قوی یا با زور و یا با مذاکره آنچه خواسته خود بوده بر کشورهای ضعیف تر تحمیل می کرده اند، امروزه به برکت رسانه های مستقل بین المللی اما این اتفاقات ، سبک و سیاق زیرکانه تری گرفته، اما درعین حال دولتها برای پیش برد مقاصد خود سعی در همراه کردن افکار عمومی کشور خود و همچنین جامعه جهانی دارند تا بتوانند با خیالی آسوده تر به برنامه های خود برسند. در این بین، کند بینی خرد جمعی، کشورهای دیگر است که زمینه را برای تسلط بیشتر کشور رقیب آماده می کند، و کشور رقیب از هر فرصتی استفاده می کند تا بتواند امتیازی از کشور مقابل خویش بگیرد و این امتیاز گیری زمانی آسانتر خواهد شد که یکی از آنها درونی نا آرام و متشتت داشته باشد.

اما مذاکرات این روزهای ایران با کشورهای غربی (5+1) سبق و سیاق خاص خود را دارد، این مسئله را می توان با دو دیدگاه مطرح کرد، یکی از نگاه غربیان و دیگری از نگاه ایران.

 اما از نگاه غربیان، آنان خود بدرستی می دانند که ما به دنبال سلاح هسته ای نیستیم، اما با توجه به وضعیت اقتصادی که در این سالها گریبان گیر آنان شده بود و با توجه به وضعیت داخلی آمریکا در مباحث تبعیض نژادی و هم چنین مشکلات اقتصادی این کشور هر چند از نگاه ما خیلی نمی شود روی آن حساب کرد، اما چنین وضعیتی برا ی خود آنان تلنگری محسوب می شود برای برهم خوردن وضعیت جامعه غربی، لذا آنان به دنبال آرامش افکار عمومی خود در دوره زمانی خاصی هستند، از طرف دیگر نگاه آنان به پروسه اقتصادی خود چنانچه از متون اقتصادی-سیاسی آنان بر می آید احتیاج به یک خانه تکانی دارد و این کار بدون سرمایه به وقوع نخواهد پیوست و سرمایه این پروسه نیز تنها با سلطه به کشورهای دیگری تحقق می یابد که این سلطه یا باید با جنگ باشد یا باید با مذاکرات، لذا دولت مردان غربی به بهانه توسعه اقتصادی و سرمایه داری خویش نیاز به یک درگیری خیالی و یا واقعی دارند که در صورت تحقق وضعیت خارجی آن با آرام کردن افکار عمومی و کاربرد اخلاق سرمایه داری آنها را به سمت جنگ سوق خواهند داد. لذاست که در مذاکرات ایران و کشورهای مدعی چیزی جز آماده  کردن افکار عمومی آن کشورها برای یک جنگ نخواهد بود.

از نگاه داخلی و دولت مردان ایران اما، با توجه به تجربیاتی که در این دوره چند ساله از کشورهایی که مذاکرات را رد کرده و یا به دنبال بمب هسته ای رفته اند به دست آورده اند، این استکه نه سلاح هسته ای امنیت را تأمین می کند و نه رفتن به سمت آن وضعیت اقتصادی کشور را نجات خواهد داد، از طرفی هم تحریمها بهانه ای شده برای بر هم زدن افکار عمومی و اینکه اگر چنین نبود ما زندگی بهتری می داشتیم، و ...

این بار دولت مردان ایران هستند که با توجه به مطالب فوق احتیاج به همراهی افکار عمومی کشور دارند تا آنان را آماده یک نبرد کنند، چرا که در صورت مخالفتهای زیاد با مذاکرات و نرفتن به سمت مذاکرات به یقین اختلافات بین کشور زیاد شده به طوری که به دست خود به سمت جنگی داخلی و یا فرسایشی داخلی خواهیم رفت که این را کشورهای فرصت طلب بهترین راه حل دانسته و در صورت امکان قصد دارند به این پروسه دست یابند، اما در صورتی که مذاکرات پیش برود جامعه ایرانی خود به عیان خواهد دید که این کشورهای مذاکراه کننده به دنبال دست یابی ایران به توان هسته ای علمی نیستند و این نیروی علمی را برای خود رقیبی دانسته و اجازه سربر آوردن را به او نخواهند داد اما با این حال همین باعث می شود جامعه به سوی یک دست شدن که همان بی اعتمادی است که رهبری در فرمایشات خود داشتند به غرب پیش می رود، و به صورت یک دست آماده خواهند شد برای یک نبردی که از طرف ما به دفاع از کیان و استقلال کشور است و از طرف آنان بهانه ای به نام مسئله هسته ای و موشکهای ایران و حزب الله و... است در حالی که  در هیچ کجای قوانین بین المللی وجود ندارد که به تأسیسات نظامی متعارف کشورهای دیگر سرک کشیده شود و این باعث خواهد شد اکثریت جامعه ایرانی به این بی عدالتی در نظام بین الملل واقف گردند و آنگاه متوجه خواهند شد بانی این نبرد، نه دولت مردان ایران بلکه دولت مردان غربی خواهند بود، لذا تمام هم و غم خویش را برای دفاع از کیان کشور خویش به کار خواهند گرفت تا استقلال خویش را از دست ندهند. نهایت آنکه از هر طرف به قضیه نگاه شود ختم به جنگ بودن این مذاکرات تحلیلی است که دور از انتظار نیست.  

 


جهت اطلاع

باسمه تعالی

با سلام محضر تمام همراهان گرامی که این مطلب را مورد توجه خود قرار می دهند.

فراضی از بیانات رهبر کبیر انقلاب این استکه (نقل به مضمون) اگر کسی احساس کند که شخصیتی بهتر از او هست برای انجام مسئولیتی که به او سپرده شده است حرام است در آن مقام بماند و باید جایش را به کسی دیگری بدهد، در اندیشه های ملاصدرا بیان شده است که با اخلاق ترین فرد باید در جایگاه مسئولیت اسلامی قرار بگیرد، امام علی (ع) می فرماید:

«ای مردم سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی تحریک نمی کنم مگر اینکه خودم در آن طاعت به همه شما سبقت می گیرم، و شما را از هیچ معصیتی نهی نمی کنم مگر این که خود پیش از شما از ارتکاب آن گناه امتناع می ورزم» و درنهایت و رأس این تفکر اسلامی پیامبر اکرم (ص) است که می فرماید:« علیکم بمکارم الاخلاق فان الله عزو جل بعثنی بها» بر شما باد به حفظ کرامتهای اخلاقی که خداوند مرا به خاطر آن به پیامبری برگزید.

آنچه از مطالب فوق به ذهن می رسد که اخلاق حرف اول در تمام امور فردی و اجتماعی انسان را می زند، اما به راستی مخاطب نوشتار تمام جامعه اسلامیمان است و بخصوص آنهایی که صدایی رسا دارند و در اکثر رسانه های جمعی به گوش جامعه اسلامیمان می رسد. این است که بیایید با خودمان تصویه حساب کنیم ، چرا که ما یا به اسم دین کار میکنیم و فریاد می زنیم یا به اسم خود و جناحمان ، اگر به اسم خود و جناحمان باشد خیر آخرت نداشته باشد، اما خیر دنیا را دارد حال اگر عده ای با ما همراه شدند که چه بهتر، دنیایی بهتر برای خود می سازیم،(هر چند نگاهی مادی است) اما اگر به اسم دین باشد، اگر مردم این عکس العمل ما را در همه مواقع و مقاطع تاریخی و کاری و مسولیتی ببینند، به واقع پی خواهند برد که ، اسلام نیرویی تربیت خواهد کرد که گفتار و عملش یکی است، اما اگر با هم مخالف باشد، برداشت مردم از این گفتار و عمل ما همانی می شود که سالیان درازی است تلاش بر آن است تا بین سیاست مورد تعریف غربیان و سیاست مورد تعریف جامعه اسلامی فرق قائل شویم و با این عمل به سیاست مورد تعریف ماکیاولیستها خواهیم رسید که سیاست یعنی دزدی، یعنی دغل بازی، پدر سوختگی و... حال اگر قائل شویم که سیاست ما عین دیانت ماست با این تعریف آیا چیزی به اسم دین باقی خواهد ماند؟!!! آیا مردم می توانند به آنچه ما به اسم اسلام و قرآن و پیامبر بیان می کنیم معتقد باشند؟!

آری، جریان از این قرار است عده ای از کسانی که به هر نحو، دارای صدایی رسا هستند و هیچکس را یارای مقاومت و بحث با آنان نیست نه بخاطر منطق بیان بلکه بخاطر صدای رسای آنان ، هر نوع تهمتی به هر کسی می خواهند می زنند و خود طرف را محکوم و بعد حکم مجازات اعلام می کنند، اما هیچگاه از خود نپرسیدند که این نوع نگاه در کجای منابع اسلامی ما تعبیر شده است؟ کجای منابع تشیع وجود دارد که قبل از مشخص شدن جرم، شخصی یا گروهی به آنان هر چه خواستی بگویید؟! کجای منابع اسلامیمان هست که دوربینهای

مخفی کار گذاشته و برای روز مبادا جاسوسی کنید. مگر نه این است که بارها برای مردم خوانده ایم که شخصی که محکوم شده بود و به زندان می بردند کسی به صورت شخص آب دهان انداخت و امام علی(ع) مانع این کار شد. و مجازات او را تنها همان حکمی است که برایش مشخص کرده اند.

اما این روزها جریان گرفتن جشن توسط خانمهای مسئولین به یک آزمایش تمام عیار برای مخالفان و موافقان تبدیل شده است، مخالفان رگهای غیرتشان به جوش آمده و انگار نه انگار در دولتهای قبل چه اتفاقاتی افتاد و آیا هیچ بیت المالی حدرنشده و خبری از سه هزار میلیارد تومان هم به فراموشی سپرده شده و جشن ایرانیان و جریان بیمه و جریانات دیگری که این آقایان به ظاهر یا خبر نداشتند یا بیت المال محسوب نمی کردند آن بودجه ها را، اما به یک باره احساس خطر کرده و در دفاع از کیان اسلامی سر ازپا نشناخته و همه را با چوب دفاع از اسلام به دوئل می خوانند.

اما در قسمت دیگر ما جرا کسانی قرار دارند که چنین جشنی برگزار کرده اند هر چند این جشن با نام مقدس حضرت زهرا(س) بوده اما آیا نمی شد بسیار مختصر و مفید و بدون حاشیه سازی برگزار کنند؟! آیا نمی شد اصلا جشنی برگزار نمی کردند ؟ آیا حضرت زهرا(س) ناراضی می شدند؟! در هر صورت تدبیر باید تا اربده کشی به کار نیاید.

ضلع سوم ا ین ماجرا  مردم هستند که از یک طرف مقدسات برایشان مهم است و از طرف دیگر می بینند عده ای  به اسم مقدسات هر آنچه لازم است بر سرشان می آورند از چوب حراج به بیت المال تا دروغهایی به اسم دفاع از کیان اسلامی و دفاع از بیت المال به راستی مردمی که به واقع بی اطلاع هستند از اصل خبر باید با کدام ساز بزنند؟! کدام را اسلامی و مقدس بدانند و کدام را غیر اسلامی؟! آنها بارها تجربه کرده اند که هیچ گاه ا صل خبر در اختیار آنها قرار نگرفته و نخواهد گرفت و تنها به نقل قولهایی که از دو طرف به گوش آنها رسیده  اکتفا می کنند و در این بین هر کسی ماهی خود را صید می کند و مردم می مانند و بازی دیگری از سوی عده ای از مسئولین با مقدسات.

 

 


روزهمه خوبیها

فاطمه گوهر زنان

به راه خود می رفتم در سکوت شب، در نشاط صبحگاهی، ندایی همچون نجوای شبانه گوشهایم را به خود فرا خواند، به خود آمدم امروز را شادمانیی دیگر است، از سالیان دور و دراز از تاریخ هجرت و از قبل از آن، گویند، تاریخی است که هیچ گریزی از آن نیست، امیدی است که نا امیدان ابترش خواندن جلال و جبروتی که نا کثان محجورش نمودند، اما او نوری است که که بالذات، نورها در مقابلش زانو می زنند چرا که بینایی نور هم به نور اوست، دختر فخر زمان و زمین، همسر مولای موحدین، مادر سروران جوانان اهل بهشت، به راستی فاطمه فاطمه است.

مادر ، هر کجا که عبور می کنید نا خود آگاه از وجودش با خبر خواهید شد، چرا که جهان بدون او معنا ندارد، زندگی بی او صفا ندارد، حکیمی را گفتند از چه نالی با این همه مقام و منزلت در پیش خلق، نگاهی همراه با غضب و نگرانی به سائل انداخت و گفت ترسم!ترسم! گفتند از چه ترسی؟ گفت از اینکه از دعای روزانه مادر  بی نصیب مانم، گفتند خوب حال چه شود؟ گفت خوب دانید فلک نچرخد با دعای مادر، و بچرخد تنها برای مادر؟!

ام ابیها، از دنیای خود دل بکنیم و به دنیای فاطمه نظری کنیم، ام ابیها ازآن روست که بهترین خلق خدا از او راضی است که رضایت او به زنجیر رضایت خدا متصل است، کسب مقام مادر خلیفة الهی، آسان نیست و همه نیز از روی غریزه نیست، باید خویش نیز چنان باشد که بتواند حامل این بار امانت باشد، تربیت چنان باشد که تحمل سختی برایش چون آب خوردن باشد، و  او ثابت کرده بود که اکتساب است، چنانکه فرزندانش نیز کسب نمودند بخشش در عین نداری و سیر نمودن فقیر در عین گرسنگی خویش. باز هم باید گفت فاطمه فاطمه است.

عشق، مادران همه عاشقند به فرزندان خود اما عشق فاطمه عشقی خدایی است، او می گرید برای آنکه می ترسد خدا از مسئولیتش سؤالی داشته باشد که جوابی نداشته باشد، او می خندد چون مسئولیتش را خوب انجام داده است، همچون معلمی مهربان، علاوه بر وظایف مادریش می باشد، او بچه هایی تربیت می کند که در هنگامه خود همه چیز را به محضر حق تقدیم می کند، و در هنگامه نیاز صلحی مصلحتی برقرار می کند.

گریه های شبانه اش تنها برای خود نیست بلکه سفره اش گسترده است تا تمام نزدیکان و همسایه هایش را بر این خوان فرا خواند و  آنگاه برای خویش! فاطمه فاطمه است.

در دنیایی که دنیای نمایش و مد و فخر فروشی اوست که مظهر یک دختر در برابر پدرش، مظهر یک همسر در برابر شویش، مظهر یک مادر در برابر فرزندانش مظهر یک زن مبارز و مسئول در برابر زمانش و سرنوشت جامعه اش است. فاطمه فاطمه است.

امام خمینی، فرزند پاک زهرا(س) نیز از تربیتی زهرایی برخوردار است که تنها ترسی که در وجودش در انقلاب بود ترس از خدا و تنها هدفی که داشت کمال انسانی انسان مسلمان و ایرانی بود. تلاشی در جهت تحقق کمال و سعادت انسانی که جز از فرزندان زهرا در دیگران کمتر می توان یافت

 


یارانه وصدای ضعیف مردم

یارانه ها و صدای ضعیف مردم

یارانه بگیریم یا نگیریم ؟ می توانیم ثبت نام کنیم یا نمی توانیم ؟ اگر اشتباه کنیم چه می شود؟ اگر انصراف دهیم چه می شود؟ اگر ... سؤالاتی است که امروز بحث داغ جامعه ایرانی شده، دغدغه ای که با افزایش قیمت ها می رود که جامعه ایران را به سوی اضطراب پیش ببرد، این نوشتار نه درصدد سیاه نمایی است و نه در صدد دفاع بر می آید بلکه آنچه به نظر نگارنده مهم به نظر می رسد و احساس آن است که خوانندگان محترم نسبت به آن  اطلاع داشته باشند را برای آنان به رشته تحریر در می آورد.

 عقیده نگارنده بر آن است که در هر صورت این هدفمندی مرحله دوم باید اتفاق می افتاد، چه در دولت قبل و چه در این دولت ، چه در دولت اصلاح طلب و چه در دولت اصولگرا ، اجماع مسئولین آن است که این اتفاق باید بیافتد، پس ملت عزیز ما ا نتظار نداشته باشند که خوب اگر دیگران بودند اجرا نمی کردند، تنها به نحوه اجرا بستگی دارد که امیدواریم این دولت بتواند کم و کاستی های دولت قبل را در این مورد جبران کند.

اما اینکه اجماع دولتمردان بر این است که فاز دوم هدفمندی باید اجرایی شود نوع نگاهی است که صدا و سیما و ارگانها و علما و روشنفکران به آن دارند، دلیل خاصی است که آنرا تأیید می کند، حمایت های به ظاهر خوب و تنظیم برنامه های صدا وسیما راجع به ثبت نام و یا انصراف خود دلیل گویایی است که این مرحله باید به هر صورت انجام گیرد ، از طرف دیگر حمایت علما حوزه که در این زمینه وارد میدان شده و به اظهار نظر در مورد گرفتن یا انصراف دادن در این مورد اشاره دارد، همگی دلیل بر آن است که این فاز باید اجرا شود،  و به هیچ دولتی بستگی ندارد که گفته شود اگر فلان دولت بود اجرا نمی شد، از طرف دیگر حمایت اجماعی نیز از مذاکرات هسته ای بازهم دلیل دیگری است. نهایت به نظر نگارنده باید به نکاتی که در زیر اشاره خواهیم داشت دقت کنیم و در اجرای این فاز دوم بدون ناراحتی های روزمره که دامنگیر جامعه شده به نحوی خود را با این شرایط هماهنگ نماییم هر چند نباید امید را از دست داد و تنها با فرو رفتن در خیالات، خودمان را به اضطراب و نگرانی بیشتری مشغول کنیم. اما نکاتی هست که دولت باید دقت داشته باشد و نکاتی هم مردم عزیزمان .

نکاتی راجع به دولت

اینکه دولت اعلام می کند برای دریافت یارانه هر شماره آخر کد ملی افراد به یک روز اختصاص دارد ، علاوه بر شلوغی پایگاه های ثبت نام که دیروز به عنوان اولین روز این تجربه کسب شد، اضطرابی نیز روحی بر مردم عزیز ایران وارد می آورد که جبرانش از نظر روحی بسیار مشکل است مگر با ثبت نام نهایی.

مطلب بعدی اینکه این کار شاید می شد از طریق تقسیم بندی دهکهایی که دولت گذشته انجام داده بود به آن رسید، که دیگر این جو  تخریب و نا امیدی را در دولت امید راه نمی ا نداختند، و مردم را دوباره وارد فاز سردرگمی نمی کردند.

مطلب آخر اینکه اگر به واقع کسی فرصت نکرد و نتوانست در سایت ها ثبت نام کند آیا باید انصراف او را داوطلبانه بگیریم؟! چنانکه در  دولت قبل این اتفاق افتاد ، و اگر این بنده خدا همان پیر زن و پیر مردی باشندکه تنها در آمدشان ماهی سیصد تومان است و جزء هیچ بیمه و مورد حمایت هیچ نهادی مثل کمیته امداد و بهزیستی نیستند چه کار باید بکنند؟!

نکاتی راجع به ملت عزیز ایران

اما راجع به ملت عزیز ایران که به واقع می شود گفت پرهیجان ترین ملت در دنیا هستندکه این هیجان توسط دولت یاران خود به آنها منتقل می شود، ناچار باید صبر کنند تا برنامه های  دولت مردان به مرحله اجرا در آید که اگر خوب بود که خوب و الا بازهم دولت بعدی و امیدی دیگر!! اگر در نهایت دولتها هم بتوانند رانت های اقتصادی را کنترل کنند چه بهتر و الا این دلهره  واضطراب به دولت دیگری منتقل می شود همانند بار تورمی یارانه ها که امیدواریم در این دولت دوبرابر نشود بخاطر این که در دولت قبل کمتر خود را نشان داد (البته نسبت به این دوره که با دادن یارانه ها افزایش نقدینگی بیشتری اتفاق خواهد افتاد و خود دولت نیز اعلام کرده که قیمت حامل های انرژی را بالا می برد .) در نهایت هر چند بسیاری از افراد انصراف خود را اعلام کرده اند اما اینجانب از کسانی است که قصد دارم با ثبت نام خود برای دریافت یارانه بتوانم یارانه خود را دریافت نمایم.


انصراف از یارانه؟! هه هه

حمید نجف، فعال اصلاح طلب یادداشتی را برای سلام نو ارسال کرده که در ادامه می‌خوانید:

 

شاید اگر کمی منصف بودیم ، حق را به مردم می دادیم ، مردمی که برای شکوفایی و پر بار شدن نهال نو پای انقلاب از همه چیز خود گذشتند و با خون خود آن را سیراب کردند .

مادران و پدران صبوری که صادقانه و با اخلاص برای حراست از خاک ، ناموس و اعتقاد خود از تکه های جانشان گذشتند.

انسانهایی که برای سر بلندی سرزمین و احیای باورهای ناب مذهبی و اعتقادی خود همه چیز را در کف نهادند و تقدیم کردند .

مردمی که روزی با سبقت از هم به سوی میدان مین می شتافتند ، امروز به همت درایت و تدبیر مسئولان در صف سبد ناچیز کالا به جان هم می افتند .

چه بر سر ما آمده است ؟

ما که روزی با یک جمله آن پیر فرزانه از همه چیز خود می گذشتیم ، چرا امروز در برابر فراخوان انصراف از یارانه های دولت منتخب خود ایستادگی می کنیم ؟

دلیل این بی اعتمادی چیست ؟

متاسفانه ، نقش مخرب بعضی از مسئولان در ایجاد این فضا قابل کتمان نیست .

عده ای ازمدیران طی سالیان متوالی با وعده و وعیدهای تو خالی و دسته ای دیگر با سو استفاده و دست درازی به بیت المال و گروهی با تظاهر و نیرنگ در دینداری و بیراهه رفتن بر تنور بی اعتمادی بین خود و مردم دمیدند.

دیوار بلند بی اعتمادی از زمانی سر به فلک کشید:

که در دولت عدالت محور بر فاصله طبقاتی افزوده شد.

فسادهای نجومی از زیر دامان پاکترین دولت تاریخ ایران بیرون زد و حرمت انسان در لابه لای چرخ دنده های تورم و گرانی شکسته شد .

پدران ایرانی شرمنده نان شب فرزندان خود شدند و خیابانهای شهر جولان گاه اتومبیلهای چند میلیاردی دسته ای مرفه بی درد گردید.

دروغ و وعده های سر خرمن جای راستی را گرفت و دین قربانی سیاست ورزی بعضی از مسئولان ما شد .

مردم ما ، مارگزیدگانی هستند که از ریسمان سیاه و سفید می ترسند .

مردم در این اندیشه اند که چه بسا بازهم طبق معمول بودجه سرشار از انصراف یارانه ها همچنان در سفره مفسدین اقتصادی ذوب شود واین اقدام هم دستاوردی برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور در پی نداشته باشد .

به باور مردم بی اعتماد ، دولت باید برای جبران کسری بودجه خود به مبارزه با سو مدیریت و فساد گسترده اداری و اقتصادی درون خود بپردازد و بیش از این آثار مخرب ناشی ازعملکرد غلط بعضی از مدیران بی کفایت و بی لیاقت را به مردم تحمیل نکند .

هنوز هم در میان مسئولان و مدیران لایه های میانی دولت ، کسانی هستند که به نامه شناسایی و معرفی ویژه خواران بر روی میز خود پوزخند می زنند .

مردم نگران ذوب شدن منابع مازاد از انصراف یارانه ها در سفره مفسدین اقتصادی هستند و قطعا تا زمان رفع این نگرانی جدی به فراخوان دولت پاسخ مثبتی نخواهند داد .

ای کاش مدیران محترم دولت تدبیر و امید بیش از آغاز این فراخوان در جهت رفع نگرانیهای مردم و ایجاد فضای همدلی و اعتماد بیشتر بین خود و مردم تلاش می کردند .

که اگراین نگرانی و بی اعتمادی نبود ، مردم قطعا دست دولت تدبیر و امید را به گرمی می فشردند .