قلم

آقای علم الهدی و جریان فتنه

عصر ایران - آیت الله علم الهدی  امام جمعه مشهد و عضو مجلس خبرگان رهبری گفته است: « فتنه 94 پیچیده‌تر از فتنه 88 است.         فتنه 88 گذشت و در سال 94 دیگر نباید از آن سخن گفت، بلکه باید از فتنه 94 سخن گفت».

 وی در توضیح ادعای خود آورده است: «‌در فتنه 94 می‌خواهند همه چیز را تصاحب کنند و تملک کشور و براندازی همه ارزش ها مد نظر دشمن قرار دارد.»
 
 قصد تحلیل این سخنان را نداریم. تنها می خواهیم بپرسیم منظور امام جمعه مشهد از این سخنان چیست؟ مگر در سال 94 و در هفتم اسفند ماه قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ مگر جز این است که انتخابات مجلس خبرگان رهبری (‌دوره پنجم) همزمان با انتخابات مجلس شورای اسلامی (‌دوره دهم) برگزار می شود؟ 
 
عده ای کاندیدا شده اند و هیات های اجرایی و هیات های نظارت صلاحیت ها را بررسی و منتشر می کنند و مردم به شماری از نامزدهای مورد تایید رای می دهند.  کجای اینها فتنه گری است؟
 
می توان حدس زد که کاندیدا شدن غیر جناح خودشان را فتنه گری می دانند. آیا نامزد شدن آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس پیشین مجلس خبرگان رهبری که مانند آیت الله علم الهدی عضو همین مجلس است فتنه گری است؟ اگر کاندیدا نمی شد و سکوت می کرد خوب بود؟ یا این که توقع داشتند او و نواده و یادگار امام خمینی ابتدا از ایشان اجازه بگیرند و بعد کاندیدا شوند؟!

مجلس خبرگان در حال حاضر 86 کرسی دارد و قرار است با افزایش دو کرسی از استان البرز به 88 کرسی برسد. آیا آقای علم الهدی انتظار داشت تنها 88 نفر کاندیدا شوند و مردم هم به همین 88 نفر رای دهند؟ این که عده ای از هم لباسان ایشان کاندیدا شده اند فتنه گری است؟ چگونه یک روحانی با نشان سیادت به خود اجازه می دهد به دیگران اهانت کند؟ آیا اتهام فتنه گری اهانت نیست؟

شاید بگویند منظورشان خبرگان نیست. لابد مجلس شورای اسلامی است. به یاد داریم و هنوز قابل ارجاع است که سال 90 آقای باهنر از چهره های شاخص جریان اصول گرایی رسما از اصلاح طلبان «خواهش» کرده بود که در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی مشارکت فعال داشته باشند. به دلایلی که خارج از این بحث است این امکان برای آنها فراهم نشد. حال که به قصد مشارکت فعال وارد صحنه شده اند با انگ فتنه گری باید رو به  رو شوند؟

از یاد نبرده ایم یکی از انتقادات و اتهاماتی که در سال 88 متوجه اصلاح طلبان می کردند این بود که  چرا پیش از انتخابات ابراز نگرانی می کنند. حالا چه کسی قبل از هر اتفاقی اعلام نگرانی می کند؟!

موضوع تنها  رقابت جریان های سیاسی هم نیست. کارشناسان بسیاری احساس تعهد کرده و برای حل معضلات کشور به میدان آمده اند. از این افراد باید تشکر کرد یا انگ فتنه زد؟ این گونه سخن گفتن ها این شایبه را پدید می آورد که مشکل اصلی برخی از آقایان با انتخاب و انتخابات است و انگار با صندوق رای مشکل دارند و انگار دارند ازپیش هشدار می دهند که به نامزدهای جناح های دیگر اجازه ندهید و می خواهند در مسابقه بی رقیب برنده شوند!

اگر آقای علم الهدی اطلاعات پشت پرده ای در اختیار دارد به دستگاه های اطلاعاتی و قضایی ارایه کند واگر قدرت پیش گویی دارد امور دیگر را هم پیش گویی کند. و گرنه مشارکت مردم در انتخابات رقابتی و پرشور هیچ گاه مصداق فتنه نیست. فتنه این است که بخواهیم برای ماندن خودمان در قدرت رقیب را با هر وسیله از صحنه خارج کنیم و حاصل کاهش نرخ مشارکت باشد.

اقبال مردم به یادگار امام یا یار امام هیچ نشانی از فتنه و فتنه گری ندارد و اتفاقا باید نگران بود که  در صورت پاره ای بد سلیقگی ها نرخ مشارکت کاهش یابد.

کسانی اما تنها حضور خودشان در قدرت و ودر مجالس خبرگان و شورا را به نفع نظام می دانند و لاغیر در صورتی که هیچ کس به جناب ایشان سمت سخنگویی نظام را اعطا نکرده است. ایشان می تواند و باید دیدگاه خود را به عنوان عضو مجلس خبرگان رهبری ارایه کنند اما انگ زدن به دیگران و ترساندن حکومت و ناظران به قصد حذف رقبا اخلاقی نیست و آدمی حیران می ماند چگونه فردی که در هر خطبه نماز جمعه خودش و دیگران را به تقوا فرامی خواند چنین آسان دیگران را متهم می کند.

انتخابات، انتخابات است و رقابت در ذات آن است. انتخابات، افتخار نظام است و اقتضائات خاص خود را دارد. انتخابات، فتنه نیست و نمی توان به این بهانه آن را انحصاری کرد. انتخابات 94 قطعا می تواند به تقویت نظام بینجامد. اگر رهبری در پیام خود به جوانان غربی پاره ای حکومت های منطقه را عقب مانده توصیف می کنند برای این است که انتخابات ندارند. پس انتخابات شاخصه نظام جمهوری اسلامی است و مردم را باید امید وار کرد. از سخنان اقای علم الهدی اما امیدی به چشم نمی آید.

اگر با اصل انتخابات و رقابت  و مراجعه به مردم - همه مردم -مشکل دارید به صراحت بگویید. نه این که انتظار داشته باشید هیچ کس به میدان نیاید تا نتیجه همانی باشد که می خواهید.

فتنه ای اگر باشد این است که مردم را از مشارکت در انتخابات دور یا محروم کنند.  فتنه دیگری عجالتا سراغ نداریم.


کشاکش فتنه و اعتقاد

فتنه بزرگتر، خطر در کمین، دشمن در راه ورود، قیام اکبر، کنار گذاشتن رهبر، قتل مخالفین

اینها جملات وکلماتی است که متأسفانه از کسانی صادر می شود که خود باید حافظ جمهوریت و اسلامیت این نظام باشند، قیام مردم ایران آنگاه که به رهبری امام خمینی آغاز به کار کرد اولین مرحله آن حمله به استبداد و خود رأیی حاکمان بود، قیام بر علیه کسانی که حاکمیت را به قول امام خمینی غصب کرده بودند، کسانی که مجالس فرمایشی درست کرده بودند، کسانی که لیست مجلسین آنان از قبل آماده بود و مردم به زور به پای صندوق ها می کشیدند، قیام مردم بر علیه یک صدایی، قیام بر علیه خصمی که خود را در تشخیص خوب و بد به جای مردم گذاشته بود و هزاران مسئله ای از این قبیل.

حال باید دید این روزها چرا عده ای بر طبلی می کوبند که باعث می شود در فضای مجازی بارها از خفقان استبدادی رژیم منحوس پهلوی به خوبی یاد می شود، کافی است تا نگاهی به فضای مجازی گروه ها و جوانان داشته باشیم، تا فاصله خوب و بد و فاصله نیک و زشت را در نگاه مسئولین و مردم کوچه بازار را دید، جوانانی که فریادشان نه از وضعیت بد اقتصادی حکایت دارد که از وضعیت بد فرهنگی و اعتقادی به مراتب بیشتر است. آنان زمانی وضعیت و کلام آقایان مسئول را درک می کنند که حداقل در یک مورد تکیه گاهی مطمئن بیابند، زمانی که به وضعیت اقتصادی و بیکاری در کشور می نگرند، عدالت ها و امیدهای وعده داده شده برایشان به یک میزان است، اما وقتی به وضعیت اعتقادی و هویت خود نگاهی به تفکر دارند، تزلزل در اعتقادات آنان را به ورطه ای می کشاند که مواضع آقایان را هم نه از سر دلسوزی که از سر لجاجت و کسب بیشتر قدرت می بینند.

جمهوریت نظام و اسلامیت نظام را مردم تنها و تنها در اجرای قانون می دانند ولو قانون وحی منزل نیست اما تنها امیدشان اجرای قانون است، نسل سوم و چهارم انقلاب این گونه فریادهای مسئولان را به سخره می گیرند چرا که وقتی می بیند دراین کشور سلیقه بر قانون حاکم است، وقتی می بیند، رابطه بر ضابطه تسلط دارد، به استبداد می رسد به خود سری می اندیشد و همه زحمات دیگران را با نگاهی طنز آمیز و در فضای مجازی به رخ دیگران می کشد، انقلاب اسلامی مبارزه با عدم مشارکت مردم بود و حال که احساس می کند مشارکت نیز برای او نمایشی شده و از قبل به او گفته می شود آنچه من می گویم اگر انجام دادید که خوب و الا اگر بر مبنای میل خود و درک خود مشارکتت را به تصویر کشیدید یعنی خیانت به کشور و نظام!! و اگر این توضیحات و تنبیهات مرا به گوش نسپردید در حد محارب بوده و قتلت واجب است!! آیا باید دستها را به علامت تسلیم بالا برده و به نشانه تعظیم بر سینه بگذارد!؟! این جامعه جامعه ای نیست که دیگران برایش خط و نشان بکشند، زمانی که ما از راه های خطرناک برای آنان می گوییم آنان در فکر سنتزی جدید هستند که ما را از گفته های خود منصرف کنند، جامعه به سمتی می رود که مقابله با اعتقادات در فضای مجازی تنها برایش یک نقشه کاربردی و تسکین دهنده دل رنجورش از وضعیت کشور است.

کجای کار هستیم که هر روز و صبح از خطر می گوییم اما خطر اصلی که جامعه را به بی هویتی بی اعتقادی می کشاند را فراموش کرده ایم؟! کجای کار بزرگان ما درست نیست که جامعه ما به سمت لجاجت با گفته های آنان می کشاند؟! به خود آییم فضای مجازی و جوکهای سیاسی و اعتقادی همان واقعیتی است که در میان جامعه و بخصوص جوانان و نوجوانان است،

کجاییم که احترام های و تعظیم های اطراف ما تنها به خاطر پیشرفت ، و پله قرار دادن ما برای رسیدن به امیال بسیاری از آنانی استکه خود درکنار مسئولین قرار دارند و به به و چهچه آنان از این گونه فرمایشات گوش فلک را کر نموده است؟!

به خود آییم فتنه در داخل ادارات و کم کاری بسیاری از کارمندان و کم گذاشتن بسیاری از آنان در انجام وظیفه است، به خود آییم که زمانی ریشه ولایت فقیه زده می شود که مردم از قاضیان ما جز اجرای حکم به نفع آنان به هر نحو ممکنی می خواهند، کجای کاریم که مردم از بیکاری داد به استبداد می برند و آنرا می ستایند، کجای کاریم که مردم آه و نفرین درونیشان را بر سر کسانی خالی می کنند که ظاهری به اصطلاح حزب الهی دارند، کجای کاریم که مردم به تقلید از بزرگان نه به دنبال قانون که به دنبال دور زدن قانون هستند، کجای کاریم که دانشجویان ما جز نا امیدی درو نمی کنند، کجای کاریم که فتنه در درون تمام خانه ها رسوخ کرده و ما همچنان در صدد تعبیر خود از فتنه ایم، کجای کاریم که فساد دست اندرکاران و مسئولان بعضی از ادارات تمام کارمندان را به خود مشغول کرده و در این فساد همدیگر را یاری می کنند، کجای کاریم که فریاد مظلومین نزدیک است خانه مسئولان را از بس به آنان ظلم شده است بر سرشان خراب کند، و کجای کاریم که با این همه مشکلات بازهم انتظار داریم مردم نظام را قبول داشته با شند در حالی که فریاد آنها در مخالفت با کسانی استکه به اسم اسلام تلاش دارند جیبهای خود و دیگرانشان را پر کنند!!!!!

مگر آنکه بگوییم تنها آنهایی را آدم حساب می کنیم و مردم و جامعه خود می دانیم که حرف ما را گوش د هند و عمل نمایند.!!!


ما را چه شده است؟!

ما را چه شده است ؟!

جنبش دانشجویی از ابتدای حضور خود در تمام کشورها به دنبال حقیقت طلبی آزادی خواهی و به دنبال عدالت بوده و بنا بر موقعیت جامعه خویش این آرمانها را دنبال نموده است، جنبش دانشجویی تنها متعلق به کشورهای توسعه یافته یا جهان سوم نیست بلکه تمام کشورها این کشور را به عنوان پرچمدار آزادی خواهی و عدالت طلبی به خوبی شناخته و با آن آشنا هستند. در جمهوری اسلامی این گروهها با توجه به مشارکت آنان در ایجاد انقلاب اسلامی باید حضوری دو چندان داشته باشند، اما متاسفانه نوع برخورد با این جنبش می رود تا جای خالی آن را در دانشگاه های کشور احساس شود. برخوردهای سلیقه ای و گاه احساسی با این جنبش می رود تا روز به روز از حضور آنان یا احساس بی نیازی کنیم!! یا آنان را به سراشیبی نا امیدی برسانیم، نگاهی به نشستها و همایش های دانشجویی که گروهی جوان فعال عدالت طلب و روحیه ای شجاع و تند هستند هر سیاستمداری را به سوی این نکته فرا می خواند که به راستی چرا سالن های همایش روز به روز از طرف تمام گروه ها بسیار کم یا خالی می شوند؟! برخورد سلیقه ای با این افراد و نا امیدی برای بعد از تحصیل می رود که به واقع در چاه نا امیدی وارد نماید. حرف از جناح ها یا احزاب نیست حرف این است که از هر دو طرف سالنهای دانشگاه به سالنهایی تبدیل شده که دانشجویان در هراسند که در صورت شرکت آیا گزندی متوجه آنان نمی شوند؟ آیا در این همایش به واقع به سوالهای مورد خواستشان خواهند رسید یا خیر؟! وقتی دانشجویان با حضور در همایش تنها و تنها باید به افتراها گوش دهند یا اینکه مواظب باشند انگ سیاسی!! بودن به آنان نخورد، ایا با حضور در همایش، آنان می توانند سالم از سالن ها خارج شوند یا خیر؟!

جنبش های دانشجویی با وجود شجاع و عدالت خواهی و آزادی طلبی، چگونه است که حتی یک سالن دویست یا سیصد نفری را پر نمی کنند؟! چگونه است که باید با ورود سخنران هر گروهی با سر وصدا باید مانع سخنرانی سخنران شوند؟! کجای کار این دوستان گیر است؟! کجای این برخورد سیاستمداران ما با این نیروی فعال ومؤثر و آینده کشور باعث شده که تنها و تنها به فکر بر هم زدن سخنرانی ها باشند به جای نشستن و بحث کردن منطقی باید با مرده  باد و زنده باد همدیگر را بدرقه یا استقبال کنند؟؟!!

ای کاش به جای به به و چه چه کردن این به اصطلاح سیاستمداران به فکر آینده این قشر و تلاش برای محیطی آرام وعلمی برای آنان می بودند، تا حالا سبب نمی شد که هر کدام از جناح ها که سخنرانشان پا در دانشگاه می گذارند با توپ و تشر مواجه نشوند!!!!


خبرگان ناظر یا فرمایشی

بحث کاراریی و عدم کارایی مجلس خبرگان این روزها که مصادف است با انتخابات این مجلس و مجلس شورای اسلامی از دو منظر مخالفین و موافقین جمهوری مطرح است، عده ای که بر طبل بی تفاوتی مجلس خبرگان نسبت به وظایف قانونی آن می کوبند و تلاش دارند مجلس خبرگان را مجلسی فرمایشی نشان دهند و تنها کار او را تعیین رهبری بیان کنند هر چند در نیت خود ممکن است چیزی جز خدمت در نظر ندارند اما این نکته را به مردم یاد آوری می کنند که مجلسی که تنها سالی دوبار جلسه دارد و افراد مؤثر در آن قائلند که کاری انجام نخواهند داد، شرکت در انتخابات این مجلس نه تنها مشکلی را حل نمی کند که تنها تحمیل هزینه ای است بر جامعه اسلامی و این یعنی نا امید شدن به این مجلس، و همین نا امیدی عامل و سبب خیر خواهد شد برای این افراد چرا که عدم شرکت مردم در این انتخابات به نشانه راه پیدا کردن افراد مورد نظر آنان در مجلس و این نتیجه ای است که این افراد در تلاش برای به ثمر نشستن آن هستند.

اما گروهی که با نگاهی به وظیفه نظارت داشتن خبرگان بر رهبری و نهادهای زیر مجموعه آن تلاش دارند علاوه بر مشخص شدن جایگاه قانونی مجلس خبرگان اهمیت دو چندان آن را برای مخاطبین خود گوشزد کرده و آنان را به آمدن به پای صندوقهای رأی و مشارکت هر چه بیشتر آنان ترغیب نمایند چرا که جمهوری اسلامی زمانی تداوم و استمرار پیدا خواهد کرد که مردم خود اطمینان داشته باشند در آن مؤثر و تصمیم گیر هستند و لذا این طیف سعی بر مشارکت بیشتر و حداکثری دارند که همین باعث ورود افراد مورد اطمینان این گروه در مجلس خبرگان و دیگر مجالس شده و به ادامه نظام امیداوری بیشتری پیدا خواهند کرد.

این نوشته به این نتیجه اشاره دارد که کسانی که نهادهای قانون گذاری و نظارتی که منتخب مردم هستند تخریب یا تضعیف می کنند به هیچ چیزی جز تضعیف نظام، عدم مشارکت مردم و نهایت به کرسی نشستن آنچه خود می خواهند نمی اندیشند!! چرا که این امر یعنی راه پیدا کردن افراد مورد نظر آنان در مجالس مختلف. و کسانی که تلاش دارند همه نهادها را نهادهای مؤثر و توان اجرایی آنان را به حضور مردم منوط کننند نتیجه ای جز اطمینان مردم به نظام و جمهوری اسلامی و حضور افرادی که واقعا مورد انتخاب مردم بوده و در یک رقابت سالم به مجالس مخلتف راه پیدا کنند نخواهد داشت.

مسئله دیگر بحث کنگره آمریکا که وزیر خارجه آمریکا نیز به جناب ظریف نامه نوشته و امضای قانونی که در کل بودجه آمریکا بوده و در این بین محدودیتهایی برای حضور آمریکائیان به ایران را در پیش دارد هر چند خباثت آمریکائیان را نباید نادیده گرفت ، اما جواب معترضین وطنی نیز این می تواند باشد که آیا محدودیت آمریکائیان به ایران به مسائل هسته ای بستگی دارد؟! (هر چند آقای ظریف بخاطر فشار به آمریکا و رفع این محدودیت تلاش دارد، اما به واقع موضوعی است که ربطی به برجام نداشته و چیزی جدای از آن است و یک مسئله داخلی خود است) باید گفت ارتباطی ندارد و این آقایان آن زمان که رگ گردنشان بیرون زده بود و صدای وا اسلامشان فلک را کرد کرده بود که ظریف جز در مسائل هسته ای نباید با آمریکا مذاکره کند!! و خود را عقل کل و دیگران را نادان می پنداشتند حال باید به این نتیجه برسند که ظریف علاوه بر مسائل هسته ای آیا می توا ند راجع به مسائل دیگری بحث کند یا خیر؟؟!!!


سید حسن و حقیقت یابی

سیدحسن خمینی: باید یاد بگیریم برای رسیدن به حقیقت همراه یکدیگر باشیم

یادگار گرامی امام با تأکید بر توجه به چرایی و هدف از مناظره و گفت‌وگو یادآور شد: باید یاد بگیریم برای رسیدن به حقیقت همراه یکدیگر باشیم و بدانیم از دل سخن گفتن و شنیدن حقیقت نمایان می شود، اما اگر همراه و همدوش هم نباشیم و نسبت به یکدیگر شفقت نداشته باشیم هیچ نتیجه ای حاصل نمی شود

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در دیدار با تیم های برگزیده کشوری مسابقه ملی مناظره دانشجویی، با اشاره به یکی از بحث های قدیمی منطق و اصول فقه که در میان فیلسوفان غربی از جمله کانت نیز مطرح شده است، اظهار داشت: بر اساس این بحث انسان دارای سه ساحت درونی و دو ساحت بیرونی است که ساحت های درونی شامل «اعتقادات و باورها»، «هیجانات و شوق ها» و «باید ها و الزامات» است.

به گزارش جماران وی با بیان اینکه دلیل اطلاق عنوان «درونی» به سه ساحت وجود انسان این است که غیر از خود انسان کسی از باورها، هیجانات و بایدهای او مطلع نیست، افزود: در مقابل، دو ساحت بیرونی یعنی گفتار و کردار هم وجود دارد و دلیل بیرونی بودن ساحت های ذکر شده، این است که دیگران از آنها مطلع می شوند.

وی با بیان اینکه ساحات بیرونی ریشه در ساحات درونی دارد، تصریح کرد: انسان بدون آنچه درونش وجود دارد به یک فعل و گفته نمی رسد. البته در میان فلاسفه و اندیشمندان اسلامی تمایزی میان رفتار و گفتار نمی گذاریم؛ بلکه هر دو آنها فعل انسان هستند که برخی از آنها توسط زبان و بعضی هم توسط اعضای دیگر انجام می شود. بنابراین، هر کاری که می کنیم، چه وقتی سخن می گوییم و چه وقتی حرکتی انجام می دهیم، در صورتی که ارادی باشد تابع مقدمات درونی است.

وی در خصوص مبادی اراده یادآور شد: اراده برای انجام یک کار از «تصور» موضوع آغاز می شود، سپس به «تصدیق فایده» آن می رسیم و در مرحله بعد نسبت به آن «شوق» پیدا می کنیم ؛ وقتی این شوق در انسان مؤکد می شود، در نهایت «اراده» پدید می آید.

یادگار امام در تبیین این موضوع افزود: کسانی که عصبانی هستند و دشنام می دهند ابتدا فضایی ذهنی در آنها پدید می آید که کسی به آنها دشنام داده است، سپس این تصور برای آنها پدید می آید که او هم دایره لغات فرد مقابل را داراست و می تواند آن را به کار ببندد، سپس تصدیق می کند که اگر من این روش را به کار ببرم فرد مقابل را سر جای خود می نشانم، لذا نسبت به آن شوق پیدا می کند و سپس دشنام را به زبان می آورد؛ اما اگر فرد مقابل دشنام داد و او آن را نفهمید یا فهمید اما دایره لغات دشنام آمیز او را در اختیار نداشت یا در صورت برخورداری از آنها، تصدیق نکرد که این روش گفتار به نفع اوست، در مقابل دشنام حرفی نمی زند.

وی با اشاره به علل غایی، فاعلی، مادی و صوری افعال، اظهار داشت: علت فاعلی از نظر خارجی، علت پیدایش غایت است؛ اما در مقام ذهن، علت غایی علت فاعلیتِ فاعل است؛ بدین معنا که اگر هدف نباشد انسان دست به کاری نمی زند.

سید حسن خمینی سپس به هدف انسان ها از مناظره پرداخت و اظهار داشت: در روایات نقل شده است که از امام صادق(ع) پرسیده می شود حد بیماری که انسان بتواند روزه ی خود را به دلیل آن افطار کند، چیست؟ ایشان چنین پاسخ می دهند که «انسان خود را بهتر از هرکس می شناسد»؛ بنابراین علت غایی سخن گفتن و مناظره همان تصور و تصدیق اولیه ای است که فرد بدان دست یافته است؛ اگر قصد کسی از سخن گفتن مالیدن بینی حریف بر خاک باشد تصور، تصدیق، شوق و مسیر مشخص است، اما اگر هدف او رسیدن به حقیقت باشد مسیر دیگری را می رود؛ همچنین اگر هدف انسان ارشاد طرف مقابل باشد راه جداگانه ای را می پیماید.

وی با اشاره به پیچیدگی های روانی انسان ها گفت: نمی توان گفت یک نفر در همه زندگی خود مشفق یا کینه ورز نسبت به دیگران است، بلکه یک اتفاق یا مشکل کوچک می تواند شاکله وجودی انسان را دچار دگرگونی کند.

یادگار امام با تأکید بر مشخص بودن هدف بحث و گفت و گو، افزود: اگر فرض کنیم فردی مقابل ما نشسته و مطلبی ارتدادآمیز را بیان کرده است، باید بدانیم آیا هدف ما هدایت کردن طرف مقابل است یا اینکه می خواهیم در بحث، طرف مقابل را به زمین بزنیم که دیگر نتواند از جای خود بلند شود و یا از طریق ضربه می خواهیم کاری کنیم که حساب کار دست دیگران هم بیاید؛ بنابراین چرایی صحبت کردن و گفت و گو با یکدیگر را باید بشناسیم، پس مشکل اصلی ما در اینجاست، زیرا اگر مشفق کسی باشیم متفاوت از زمانی رفتار می کنیم که نسبت به کسی عناد داشته باشیم.

وی با بیان اینکه تفاوت اساسی پیامبران با سایر انسان ها در مشفق بودن آنهاست، یادآور شد: قرآن کریم در مقطعی از دوران رسالت پیامبر(ص) به ایشان می فرماید «ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی» (ما قرآن را بر تو نفرستادیم تا در راه اجرای آن، یا با تأسف بر عدم پذیرش آن ، یا با انجام عبادت های طاقت فرسا به زحمت و رنج افتی)؛ دلیل نازل شدن این آیه آن است که پیامبر(ص) نسبت به همه شفقت داشت و دلش به حال تک تک افراد می سوخت؛ برخی عرفا در مورد روز عاشورا هم اینگونه تعبیر می کنند که وقتی شمر سر مبارک سیدالشهداء(ع) را می برید دل امام حسین(ع) در آن لحظات بیش از خود شمر، به حال او می سوخت، زیرا هدف ایشان شفقت و هدایت بود.

سید حسن خمینی تصریح کرد: اگر در مناظره با یکدیگر هدفمان یافتن حقیقت باشد، با اینکه هدف پیروزی «من» باشد بسیار متفاوت است و اساسا معضل بزرگ جامعه انسانی «منیّت» است؛ اگر بخواهیم حقیقت برسیم رگ گردن مان بیرون نمی زند، همانگونه که وقتی یک جمع در حال تصمیم گیری برای یک امر مهم هستند همه افراد عقل خود را روی هم می گذارند تا به بهترین تصمیم برسند؛ اینجا دیگر کسی فریاد نمی زند ، بلکه همه به نقطه ای می رسند که بهترین راه حل است، زیرا کسی دنبال «من» نیست، بلکه دنبال بهترین تصمیم است.

وی با تأکید بر گم نکردن هدف در سخن گفتن، گفت: اصل اول مناظره یافتن حقیقت است؛ در این صورت یک طرف به دیگری به عنوان سوژه نگاه نمی کند بلکه حقیقت موضوعیت دارد تا طرفین دست در دست هم به نقطه مورد نظر برسند؛ در این صورت غرض فتح و ظفر نیست بلکه یافتن حقیقت است.

یادگار امام با تأکید بر اهمیت تمرین مناظره ها و فواید علمی آنها، گفت: باید یاد بگیریم برای رسیدن به حقیقت همراه یکدیگر باشیم و بدانیم از دل سخن گفتن و شنیدن حقیقت نمایان می شود، اما اگر همراه و همدوش هم نباشیم و نسبت به یکدیگر شفقت نداشته باشیم هیچ نتیجه ای حاصل نمی شود


اصلاح طلب یا اصول گرا؟؟!!

با تبریک ایام ربیع الاول 

شناخت احزاب و گروهها با نگاه سیستمی:

سیستم یا کارگاه هم که گاهی چنین معنایی می تواند داشته باشد از علوم مکانیک و در واقع علوم تجری وارد علوم انسانی شده است، همانطور که خوانندگان محترم می دانند سیستم به این صورت است که هر دستگاهی مثل ماشین گاهی ممکن است بگویند از چند سیستم تشکیل شده است و گاه می گویند از یک سیستم می باشد، هر گاه صحبت از سرمایشی یا گرمایشی باشد یا صحبت از برق باشد و به مراکز تعمیر مراجعه کنید می گویند این ماشین سیستم مثلا سرمایشی یا گرمایشی یا سیستم برقش مشکل دارد و گاه صحبت از خود ماشین است که می گویند این سیستم ماشین یا شرکت تولید کننده این ماشین خراب است، که در واقع به کارگاه و مرکز تولید کننده آن اشاره می شود. این کارگاه و ماشین هر آنچه از فولاد و پلاستیک و تلق و چرم و لاستیک و ... واردش کنید یک ماشین در اختیار شما قرار خواهد داد که به دو نکته هم بستگی دارد که اول هر کدام نوعی مخصوص برنامه ریزی شده خود تولید می کند، مثلا نباید از سایپا توقع بیرون دادن ماشین ایران خودرو داشت و یا بالعکس چون کارگاه و صنعت این ماشین چیزی دیگر است، که انتظار غیر آن را ندارند، هر چند انتظار بهترین کیفیت را دارند اما توقع جابجایی محصول ندارند. این سیستم نیز در علوم انسانی کاربرد دارد مخصوصا در اندیشه و اندیشه سازی، در سیاست و حکومت داری و ...

در یک نگاه سیستمی به اندیشه ها می توان به سادگی اندیشه و فرهنگ اندیشه گروه ها و نیروها و احزاب را شناخت و راست بودن و دروغ بودن ادعای آنان را به خوبی نقد و بررسی کرد. در یک سیستم با گرایش خاص چنین است که، یک اصولی دارد، و یک برآوردی از جامعه و یک زمان سنجی که باید از این سیستم بگذراند تا به اندیشه و نظر برسد و بعد بازخورد آن را دید و سپس از ترکیب این بازخورد با مواد اولیه ای جدید، باز هم وارد دستگاه شده تا عیوب قبلی پاک کرده و اندیشه ای از نو تولید کرد. (و این جاست که گاهی تناقضات در بیان بسیاری از اندیشمندان به خوبی خود را نشان می دهد که البته تناقض و تضاد نیست بلکه زمانه استفاده از سیستم و تولیدات جدید است که مؤثر خواهد بود).

با این نگاه علاوه بر شناخت گروه ها، عدم پیشرفت ما در امور اجرایی و عدم ایجاد نظریه و اندیشه شاید به خوبی روشن گردد. در امور اجرایی ما نگاه سیستمی عمل نخواهیم کرد و تنها بر ایجاد تحول و تغییر در چارچوب فکری خودمان فکر می کنیم یعنی تنها باید من باشم این طرح را پیش ببرم و الا پیش نخواهد رفت حکایت از نگاه تک روی که از فرهنگ سیاسی کشورمان از سالهای دور تا کنون به ارث به ما رسیده است دارد.

اما در نگاه سیستمی اندیشه اصولگرایی می توان سیستم آنان را بتوان در سنت و تا حدودی از عقل گرایی و جستجو کرد که هر داده ای مثل سیاست یا اقتصاد یا فرهنگ وارد این سیستم و درگاه شود، تولیدی آن با رعایت این دو مقوله وارد جامعه شده که گاهی به سرعت مورد پذیرش است و گاهی بسیار کند وهمراه با تبلیغ همانند کالاهای تولیدی در جامعه که با تبلیغات خاصی باید به خورد مردم داد. در این نوع سیستم تغییر و تحول کمتر قابل پذیرش است و ناخود آگاه صاحبان اندیشه را به سوی محافظه کاری پیش می برد، و به تبع جامعه نیز به این سمت گرایش پیدا می کند، همچنین تحول و تنوع کمتری دیده می شود و لذا فاصله آن با واقعیات جامعه کم و کمتر می شود البته اگر به همین منوال باقی بماند و ممکن است با توجه به بازخورد اندیشه و کار اجرایی تغییراتی را برای آن به انجام برسانند، که بیشتر به سمت سنت گرایی و عقل گرایی نخبه گان و الیگارشی پیش خواهد رفت.

اما در نگاه سیستمی اندیشه اصلاح طلبان علاوه بر سنت، عقل گرایی، تجربه جامعه بشری نیز توجه دارد یعنی ورود داده ها در این سیستم سبب تولید موادی خواهد شد که خود را برای برخورد با جوامع بشری آماده خواهد کرد، در این سیستم با توجه به سنت و عقل گرایی تغییرات مطرح در سیستم بر روی این داده ها تغییراتی زودهنگام و زود بازده خواهد بود، و جامعه ای خواهد بود با مشارکت بیشتر سیاسی و دموکراسی مشورتی. (البته این نگاه پایه گذاران اصلاح طلبی و اصول گرایی است نه هر کس که خود را به این دو گروه نزدیک کند). سیستم ها اجازه خروج چیزی خارج از تولید مورد نظر خود نمی دهند و برای تولید چیزی متنوع تر از موارد فوق ناچار باید سیستم را عوض کرد یا تغییرات در سیستم به وجود آورد، لذا خروج از این سیستم به نام اصول گرا یا اصلاح طلب معنایی ندارد مگر اینکه بخواهند سیستم را درهم ریخت، لذاست که خروج از این سیستم ها تندروی یا کندروی جناح ها و گروه ها را به همراه دارد که گاهی مثل پایداری می شود و گاهی مثل عبور از خاتمی.

در سیستم مورد توجه اصول گرایان که توجه به سنت و عقل گرایی بود، هر گونه کشیدن جاده ای بر این سیستم عامل خواهد شد که یا سیستم دچار نقص فنی شود یا اخلال در سیستم ایجاد نماید، لذا از آمدن نیروی جدید به این سیستم به شدت برخورد می کند و تنها خود را حافظ این سیستم دانسته و همانند نگهبانان کندوی عسل از ورود امور جدید جلوگیری می کنند.

در میان اصلاح طلبان هم که سیستم سنت، عقل گرایی، تجربه بشری مد نظر است و تغییرات به تندی قابل پیش بینی است این است که تجارب بشری و عقل گرایی برایشان اهمیتی در حد سنت دارد، عامل می شود ورود افکار جدید در آن قابل پیش بینی بوده و نیرویی که مانند محافظان کندوی عسل باشد، در ورودی سیستم وجود نداشته و بازخورد داده ها در جامعه به سرعت وارد سیستم شده و نتیجه ای دیگر به دست خواهد آورد. همین عامل باعث شده است که به اعتباری اصول گرایی به تفکری نزدیک شود که علاوه بر محافظه کاری، تغییرات سریع نیز خوشایندشان نخواهد بود. و اصلاح طلبان نیز به تعبیری به سکولار متهم بشوند که  خوشایندشان نیست. در هر صورت و در بین سیستم نیز به طور طبیعی خارج از این چار چوب مواردی به وجود خواهد آمد که همانند قطعات کوچیک و بزرگ سنگ در سنگ بری ها که با مقداری تراش کردن و چکش زدن می توان به یکی از سیستم ها ورود پیدا کنند، و بسیاری خواهند بود که قابل بازگشت نیستند که دیگر باید گفت خارج از سیستم هستند و لو خارج از نظام نمی شود فرضشان کرد.

در زمینه سیستم اجرایی کشور می توان گفت نگاه سیستمی ما به اجرایی شدن قانون است یعنی یک سیستمی به نام قانون وجود دارد که باید همه گروه ها و احزاب با ورود به این سیستم کار نظام را پیش ببرند و خروج از آن یا منتظر بودن در ابتدای ورود و یا به سرعت خروج از آن نتیجه بی اثر بودن سی و شش سال انقلاب ما خواهد بود که هر کدام با سلیقه ای خاص یا از سیستم بیرون رفته، یا همانند خاشاک ورودی سیستم ها علاوه بر باقی ماندن خود در ورودی سیستم مانع ورود دیگران نیز شده اند، چرا که باسلیقه آقایان همخوانی نداشته و درواقع سیستم اندیشه ای خود را قصد دارند در سیستم قانونی کشور رسوخ بدهند، و تا زمانی که این چنین باشد، سیستم بد عمل خواهد کرد. برای مشخص شدن مطلب فوق به تیم ملی کشورمان مثال می زنم که یک تیم ملی فوتبال یا هر بازی دیگری مثل والیبال آنچه برا ی دست اندرکاران مهم است (علاوه بر اخلاق ورزشی) رسیدن به مدال رنگین بخصوص طلا است، حال این شرکت کننده مسلمان باشد یا از ادیان دیگر، شیعه باشد یا سنی، چون سیستم حاکم باشد هیچ کدام مطرح نیست تنها همان نتیجه مهم است و هر کسی هم که وارد این گود بشود مهم نیست چه عقیده ای دارد چون قرار بر این است در همان چارچوب سیستمی که ما با مهارت باید طرح کرده باشیم حرکت نماید. و سیستم یعنی همین یعنی بکار بردن استعدادهای شکوفا بخش و توسعه محور، و کسانی که مخالف این نوع دیدگاه هستند بخاطر این است که سلیقه را حاکم می دانند و چون سلیقه حاکم شود هر کسی هر آنچه خود عقیده دارد اجرا خواهد کرد و یا به دلیل آن است که قدرت در سرزمین ما یعنی پول و ثروت و ثروت یعنی قدرت و این دو اگر در دست کسانی دیگر باشد ایجاد انحراف خواهد کرد که البته اگر نگاه سیستمی و اجرا سیستمی نباشد این قسمت دوم حرفی درست است. اما انقلابیون ما انقلاب نکردند که تنها سلیقه خود را حاکم کنند چرا که آنها مطمئن بودند انقلاب بعد از آنها نیز به راه خود ادامه خواهد داد.        


آغاز انتخابات آغاز دروغ بودن سیاست ما عین دیانت ماست!

 

یاد خدا آرامبخش دلهاست

نکاتی که به نظر باید در ادامه فرهنگ سیاسی جامعه خویش باید بیان کرد در سطوری چند قابل بازگویی نیست اما مرحمی بر دلهای حقیقت جو خواهد بود.

مدعیان سیاست ما عین دیانت ماست که مدرس کبیر پایه گذار آن است به چه سمتی سوق پیدا کرده اند و سوق پیدا خواهند کرد؟! نزدیک شدن به ایام انتخابات طبق فرهنگی که برای جامعه ما گستره پیدا کرده است مصادف است با ایام تهمت و افترا و فحاشی و خود را نماینده مردم دانستن از سوی تمام گروه ها و آنچه که بوی مردم و دین نمی دهد همین موضع گیریها و حق بجانب دانستن های خود است.

روزنامه های مخالف دولت این روزها چه دادهایی که از اعماق وجود خود به بیرون درز نمی دهند که از خوردن حق مردم و از پایمال شدن مبانی اسلامی حکایت دارد. که البته این را به فال نیک می گیریم و امیدواریم رویه ای بشود برای تمام دولتها تا مشکلات جامعه ما هر روز کمترگردد و تنها نسبت به دولت مخالف ما نباشد و برای همه دولت ها باشد. بخصوص این روزها رسانه ملی الحق سنگ تمام گذاشته و تمام مشکلات قبل و حال و بعد مردم را به تصویر می کشد، که البته باید خدا را شاکر بود که از درون حاکمیت یک عده در صدد بیان مشکلات جامعه و دیگران برای رفع آن تلاش خواهند داشت.

تا چندی قبل نان و آب برای مردم اولویت نداشت و اصل بر دین بود، اما به یک باره چه شد که تمام مشکلات به اقتصاد برگشت. از مواضعی است که باید از گیرنده های آن پرسید که به راستی دیانت ما عین سیاست ماست؟! که اگر چنین باشد، با دیدن سیاست ما توسط مردم و ناظران مردمی به دیانت ما نیز شک خواهند کرد!! که البته از شک گذشته و متنفر خواهند شد نه از نظام که از دین و مبانی دینی ما هم!! آن وقت تنها به یک حزب و جناح بر چسب فتنه و دروغ و ...نمی زنند که به همه نظام چنین تهمتی خواهند زد.

در حالی که ما به اصطلاح طرفدران نظام و مردم، به بازی سیاسی خود ساخته خود و جنگ بر سر سلیقه ها مشغولیم، عده ای تمام تلاش خود را برای بر اندازی نظام به کار خواهند گرفت و خود را مستحق در دست گرفتن حقوق مردم دانسته و جامعه نیز با دیدن این سلیقه بازیها به جای قانون بهتر در آن می بیند که به خاطر لجاجت با افرادی که خود را همه کاره نظام می دانند و در واقع قانون همان نظام را رعایت نمی کنند و به خاطر گوشمالی به این گونه افراد به آینده تاریکی روی خواهند آورد که خود نیز نمی دانند چه خواهد شد!! و البته این روندگان به خواب خرگوشی ها همچنان خود را به خواب خواهند زد یا در جهل مرکب خواهند ماند.

خلاصه آنکه تلاش برای کسب قدرت چند روزه آن اندازه ارزش ندارد که عده ای را زیر پاهای خود له کرده و با اتهام دشمن و نفوذ و فتنه و متحجر از میدان به در کرد. در حالی که از نفوذ و فتنه حرف می زنیم و آمدن و آورده شدن آنرا به همه گوشزد می کنیم خود عامل نفوذ و فتنه خواهیم شد.

بیاییم جهانی فکر کنیم و منطقه ای عمل نماییم، بیاییم از خود شروع کنیم تا فرهنگ اسلامی صحیح حاکم گردانیم. بیاییم مسابقه خود را در خدمت به مردم قرار دهیم و خود را معرفی کنیم که چه برنامه ای داریم به جای تخریب دیگران خود را تقویت نماییم. بیاییم یک بار دیگر به خود بیاییم و کارنامه هر روزمان را محاسبه نماییم که چه اشتباهاتی در روز داشته ایم جبران کنیم بگذارید مردم هر چه می خواهند بگویند. به قول یکی از بزرگان پیشرفت در این نیست که ما اشتباه نداشته باشیم چون تمام انسانها اشتباه خواهند کرد پیشرفت در این است که ما اشتباهاتمان را کم کنیم.

مردم منتظر ساختن یک فرهنگ درست از طرف نخبه گان هستند، فرهنگ را نخبه گان می سازند و باید نخبه ها تلاش نمایند تا فرهنگ مناسب با جامعه خویش بسازند، بارها در نوشته هایم اشاره کرده ام که جامعه ایران علت غیر قابل پیش بینی شدن نه از زرنگی و فراست است که از روی نزدیک شدن و دور شدن از قدرت توسط سیاست بازان و تبعیت از آنان توسط مردم است!

این روزها دوستان کاندیداتور در منطقه و شهر ما تلاش برای تخریب دارند، گاه با امکانات بیت المال و دولتی که بعضا برای بعضی از کاندیداتورها فراهم است ، و باید دانست مردمی که ما از آنان دم می زنیم خود می دانند که چه کاری تبلیغ دین است و چه کاری تبلیغ شخص است. در هر حال از طرف دیگر دوستانی که دستی به این آتش ندارند، نا چارند به نحوی دیگر این کمبود خود را جبران کنند، لذا به شبکه های اجتماعی رجوع کرده و درسایت های اینترنتی تلاش خود را به کار می برند که یکی را به اسم فلان جبهه و دیگری را به اسم فلان گروه از صحنه رقابت دور کنند.

با تمام احترامی که برای تک تک کاندیداتورهای مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در استان و شهرستانم قائلم این ایده به نظرم می تواند با شعار دیانت ما عین سیاست ما و با چار چوبهای جمهوری اسلامی مطابقت داشته باشد که دست از تخریب دیگران کشیده و به معرفی خود بپردازیم، تخریب دیگران و تضعیف آنان تقویت ما نیست، مگر می شود خانه همسایه را تخریب کنیم تا خانه خود را برافراشته بداریم؟! این منطق نا اهلان و نا بخردانی است که تنها سیاست رسیدن به قدرت، برایشان مهم است و نه خدمت و نه دین و نه دنیای دیگران، آنچه اهمیت دارد ارضای شهوت قدرت طلبی است منتها گاه به اسم اسلام و گاه به اسم خدمت به مردم خودنمایی می کند، مگر نه این است که شیطان لعابهای رنگارنگی دارد. پس بیاییم جهانی فکر کنیم و منطقه ای عمل نماییم، بیاییم از خود و محله خود شروع کنیم هر چه خواهد بشود، ممکن است تنها دست آورد آن برای ما یک فرهنگ نیک برای آیندگان باشد و این حداقل رعایت دین و اخلاق و ایجاد یک فرهنگ خواهد بود.

ایرانی

 


نامه دعایی در حمایت ازخاتمی

عصرایران -  سیدمحمود دعایی نماینده ولی فقیه و مدیر مسئول روزنامه اطلاعات در نامه ای سرگشاده که در خبرگزاری فارس منتشر شده است از نامه نگاری خود با آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری درباره انتشار خبرهای رییس دولت اصلاحات و پاسخ ایشان خبر داد. 

متن نامه سرگشاده دعایی که ظهر روز شنبه و در پاسخ به سعدالله زارعی تحلیلگر مسائل سیاسی در خبرگزاری فارس منتشر شده است. 
نامه دعایی به مقام معظم رهبری درباره انتشار خبرهای رییس‌ دولت اصلاحات و پاسخ ایشان
در بخشی از این نامه دعایی گفته است: 
در روزی که عزیزی از اعضای دفتر مقام معظم رهبری وفاداریم را به خاتمی و نقل سخن‌ها و اظهارات او را در روزنامه برنتافت و از منظر رهبری اعتراضی داشت نامه‌ای خصوصی به محضر رهبر و مرادم نوشتم. در آن نامه همه عشق و عاطفه و امید و انتظارم در مورد خاتمی را با آقا در میان گذاشتم و این انگیزه وفاداریم به خاتمی و استجازه در ادامه همراهیم با وی را بیان کردم.
مراد و ولیّ‌امرم بعد از خواندن آن نامه کریمانه و بزرگوارانه فرمودند: «من هم مثل تو فکر می‌کنم اما نه به نرمی دلِ تو!»
متن یادداشت حجت الاسلام دعایی به شرح زیر است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
برادر ارجمندم حضرت سعدالله زارعی دام مجده
با سلام و عرض ارادات
نامه مرحمتی را از طریق خبرگزاری فارس که سرگشاده بود، قرائت کردم. قبل از هر چیز، از لحن صمیمانه و بزرگوارانه‌تان نسبت به خودم سپاسگزارم. هرچند در قضاوت‌ها و برداشت از اقدام حقیر عجولانه و قبل از مذاکره و دریافت توضیح پیشداوری و در مواردی جفا فرموده‌اید.
اینک به شما و به همة یارانی که چون شما تصور و یا قضاوت می‌کنند توضیحاتی تقدیم می‌کنم:
اولاً به قلم و دانش شما احترام می‌گذارم و تقریباً همة یادداشتهای شما را که نوعاً در کیهان عرضه می‌شود، در «اطلاعات بین‌المللی» منعکس می‌کنم.
ادب و در بسیاری موارد دقت و انصاف شما را همچنان که در برخوردهای برادر ارجمندم جناب صفارهرندی مشاهده کرده‌ام می‌ستایم. اما در این نامه ناچارم جسارتاً نکاتی را یادآور شوم.
برادرم! حقیر جناب خاتمی را مصداق فتنه نمی‌دانم بلکه او را در آزمون به صحنه آمدن سیاسی در این کشور عنصری می‌دانم که به انتخاب مردمش خیانت نکرد و در دو دورة سخت، کارنامه‌ای درخشان از ادب، منطق و فرمانبری از ولایت و از همه مهمتر پاک‌دستی و خلوص به جا گذارد و در جریان انتخابات 88 به دلیل همسویی و دغدغة خدمت به این نظام و مردم از کاندیدایی که صلاحیتش تأیید شد حمایت کرد. همچنان‌که آن کاندیدا همچون خود او قبلاً از عالی‌ترین و مقدس‌ترین مقام این نظام (ولیّ‌امر عظیم‌الشأن) استجازه کرده بود.
حمایت او از آن کاندیدا همچون حضور آن کاندیدا قانونی و مجاز بود و بعد از انتخابات و جریان اعتراضات اولیه، تا زمانی که مقام معظم رهبری سخن فصل را نفرمودند همراهی کرد از آن به بعد در هیچ اقدامی همراهی با معترضین به نتیجة انتخابات نکرد. گرچه از نظر عاطفی تأسف و اندوه خود را از آنچه به انجام رسید دریغ نکرد.
از حضور حقیر در تظاهرات 9دی یاد کردید که به حمایت از رهبری و خط ترسیم شده بعد از آن بود. به عقیده حقیر، شرکت نکردن مجمع روحانیون در حضور اعتراضی طرفداران کاندیدای مغلوب در خیابان علی‌رغم دعوت قبلی متابعت از راه رهبری بود با این تفاوت که تن دادن به حمایت و همراهی با منتخب اعلام شده را آنچنان که منتخبین او تن دادند نپذیرفتند. اما جهت آرامش جامعه و حفظ منافع ملی از هیچ کوششی دریغ ننمودند. نمونه‌اش حضور در انتخابات و ریختن رأی به صندوق در چندین مرحلة بعد از آن.
جناب آقای زارعی! آقای خاتمی در همین دورانِ سکوت و آرامش بعد از ماجراهای 88 و 9دی جهت نشان دادن علاقه و عاطفه و مهر دیرین به ساحت رهبری معظم انقلاب و مصالح کشور و نظام نامه‌ای صمیمانه که بیانگر نظر، عواطف و دغدغه‌های جدی وی بود به محضر معظم‌له تقدیم کرد و برای پرهیز از هرگونه شائبه سیاسی متن آن نامه را در یک نسخه که آن هم فقط تقدیم به ایشان شده بود تهیه کرد.
نمی‌دانم آن عزیز چه پاسخی مرحمت فرمودند اما می‌دانم تعبیر ظریفی داشتند که حکایت از ادب و صمیمیت و دلسوزی نویسندة آن نامه بود.
جناب زارعی! حقیر در طول نیم قرن حضورم در صحنه مبارزات روحانیت همواره به مثابه سربازی کوچک و اینک کهنه‌سربازی وفادار، خود را وقف خدمت و اطاعت از رهبران انقلاب کرده‌ام. البته در حد توانِ ضعیف و تشخیصِ ناقصم. از طرفی با آقای خاتمی نیم قرن است که آشنا و همراه بوده‌ام. از دورانی که در قم با هم تمرینِ نوشتن مقاله می‌کردیم تا در زمانی که نوشته‌های او را که به توصیة مرحوم حاج احمدآقا در ایران تهیه می‌شد در صدای «روحانیت مبارز ایران» قرائت می‌کردم تا زمانی که روزهای آغازین حضورم در روزنامه اطلاعات به عنوان اولین یار، یادداشتهایی را برای روزنامه اطلاعات نوشت و اولین دستِ یاری‌دهنده بود که بازویم را در اردیبهشت 59 گرفت. یادداشتهایی در دفاع از دکترین حکومتی امام: «نظریة ولایت فقیه». تا زمانی که اولین کابینه‌اش را به مجلس معرفی کرد و من با شناخت و منطق از کابینه‌اش دفاع کردم تا دورانی که رئیس جمهور بعدی دفتر او را پس گرفت و آرزو کردم در اتاقی که در مؤسسه اطلاعات به او اختصاص دادم حضور یابد و نجیبانه برای اینکه دردسری برایم فراهم نشود،‌ نپذیرفت و فقط یک شب افطار مهمان مؤسسه اطلاعات شد که تصادفاً آن شب هم مصادف با سالروز تولدش بود. به رسم برادری، وفا و صمیمیت دیرینه با تدارک مراسمی ساده بر روی کیکی شمع تولدش را فوت کرد.
از آن به بعد عهد کردم این یار عزیز که در کارنامه‌اش تعابیری افتخارآمیز از دو رهبر عالیقدر این نظام داشته و در عمل جز ادب و مهر و پاکدستی و معرفت نشان نداده بود و در 8 سال حضورش در رأس قوة اجرایی در صحنة جهانی آوازه و اعتبار انقلاب، اسلام و ایران را به اوج زیبایی و کمال رساند و اینک از او فاصله گرفته‌اند تنهایش نگذارم.
با هزینه شخصی‌ام و نه از مؤسسه اطلاعات، در دفتر کارش و نه در مؤسسه اطلاعات، تولدش و دوام عمر و حضور و خدمتش به اسلام و میهن را در سالروز تولدش جشن بگیرم و این کمترین حق‌شناسی و ابراز وفاداری یک یار به کاکای نازنینش هست.
جناب زارعی! برخی یاران شما به او تهمت‌ها می‌زنند و از آنجا که ایمان دارم همة تهمت‌ها دروغ و جفا به این انسان پاک و نازنین هست بر خود لازم می‌دانم از او دفاع مسئولانه کنم.
او پاک‌دست، پاک‌چشم، پاک‌اندیش، منیع‌الطبع و شریف هست. چون اجدادش شرف خود را به بیگانه نمی‌فروشد و در جامعه‌ای که انواع پلشتی‌ها و بدعملی‌ها مردم را از انقلاب و آئین دلسرد و دور کرده به دلیل اعتقاد یاران و دوستانش به آرمانهای پاک و مذهبی او را تجسم اسلام رحمانی می‌دانند و چون او معتقد به آرمانی است به آن آرمان پایبندند.
به همین دلیل در یکی از جشنهای تولدش در دفترش گفتم: شما حجت دینداری این جمعید چه آنکه اگر الگوهایی از درک روشن مذهبی و اعتقادی در این جامعه نباشند و اسلام را آنچنان که هست در عمل و بیان عرضه نکنند تندخویی‌ها و خشونت‌ها و جفاهای برخی مدعیان، مردم را از دین و دینداری بیزار و منزجر می‌کند.
اگر نبود رهنمودهای مقام معظم رهبری که تبلور آن در دو نامة اخیر معظم‌له به جوانان غرب نگاشته شده و عمل و رهروی امثال خاتمی‌های روشن‌دل و روشن‌ضمیر که دست‌پرورده‌های مکتب حیات‌بخش اسلام و امام بوده‌اند چه الگوهایی قابل عرضه بود.
جناب زارعی! حقیر با این شناخت و با این ارتباط نمی‌توانم این عزیز را مصداق فتنه بنامم.
در روزی که عزیزی از اعضای دفتر مقام معظم رهبری وفاداریم را به خاتمی و نقل سخن‌ها و اظهارات او را در روزنامه برنتافت و از منظر رهبری اعتراضی داشت نامه‌ای خصوصی به محضر رهبر و مرادم نوشتم در آن نامه همة عشق و عاطفه و امید و انتظارم در مورد خاتمی را با آقا در میان گذاشتم و این انگیزه وفاداریم به خاتمی و استجازه در ادامه همراهیم با وی را بیان کردم.
مراد و ولیّ‌امرم بعد از خواندن آن نامه کریمانه و بزرگوارانه فرمودند: «من هم مثل تو فکر می‌کنم اما نه به نرمی دلِ تو!» اشک شوق و امیدم جاری شد و از آن روز به بعد کاکایم را غریب نگذاشتم و اگر سخن و مطلبی داشت به دور از هیاهو و جنجال در روزنامه منعکس کردم.
همان مقامِ عالی و مسئول در دفتر مجدداً توضیح خواست که متن تقدیمی به محضر مولایم را برایش خواندم. متواضعانه و بزرگوارانه فرمود اگر بین خود و خدایت حجت داری، ادامه بده که تا به امروز ادامه داده‌ام.
جناب زارعی! شبی که جناب جعفری دادستان محترم انقلاب من و تنی چند از مدیران مسئول مطبوعات را صدا کرد تا بگوید خاتمی خط قرمز و عضو فتنه است دردمندانه و مستنداً به او توضیح دادم که قبول ندارم و چون یقین دارم کاکایم پاک است و سرشار از عاطفه و مهر به رهبری و نظام، مطالبش را انعکاس خواهم داد و تا چند روز قبل تحمل شدم و دوستان در دادسرا عکس‌العملی نداشتند. نمونه‌اش انعکاس اظهاراتم در سالروز تولدش در مهر امسال در روزنامه اطلاعات.
بارها پیام‌های او را که پیام معرفت و ادب و وفاداری به نظام و رهبریست در روزنامه چاپ کرده بودیم و تحمل شده بود تا اینکه اخیراً مصاحبه او را با سردبیر روزنامه «السفیر» لبنانی همراه با عکسی در حال مصاحبه چاپ شد که مورد اعتراض دادسرای فرهنگ و مطبوعات قرار گرفت.
به دوستان در دادسرای ویژه روحانیت که بسیار صمیمانه و دوستانه توضیح خواستند، توضیح دادم که در این ماجرا نه قانونی وضع شده و نه مصوبه‌ای در شورای عالی امنیت ملی بوده، در نامه صمیمانه شما هم اشاره‌ای به مصوبه شورای عالی امنیت ملی هست که قاطعانه می‌گویم چنین مصوبه‌ای شورای عالی امنیت نداشته تنها در دوران معاونت مطبوعاتی آقای رامین با دبیرخانه مطبوعات شورای امنیت هماهنگی شده بود که متنی را به جراید اعلام کنند که نباید از آقای خاتمی مطلبی عرضه شود که در تحولات بعدی آن دستورالعمل ملغی شد.
جهت اطلاع سرکار اخیراً در محاکمه سایت انصاف‌نیوز که به همین اتهام محاکمه می‌شد به دلیل فقدان مصوبه شورای عالی امنیت ملی مسئول آن سایت تبرئه شد.
بر همین اساس هم به مسئول عزیز دادسرای ویژه روحانیت تأکیداً عرض کردم به مشی خود وفاداریم منتهی به خواست آنها از انعکاس عکس کاکا برای پرهیز از جنجال خودداری می‌کنم و در توضیح به برادران نگران هم عریضه‌ای تقدیم شد که نامة سرگشاده شما در پی آن مرحمت گشت.
صادقانه بگویم خدمت به رهبری و نظام آن است که طیف همراه و همدل ایشان را وسیع کنیم. که در آن طیف همة دلسوزان و علاقه‌مندان نظام از هر گروه و جناحی بگنجند. در این جهت خالصانه و صادقانه می‌کوشم و آرزو دارم کاکایم روزی در محضر مراد و مولایم و مولایش مجال یابد: حضوراً بگوید آقا همچنان مرید و دلسوز و فرمانبرداریم. این آرزو از آن مرد رئوف و پدر دلسوز برآوردنی‌ست.
عزیزم زارعی، به گرمی می‌بوسمت. باز به امید دیدار و درددل‌های حضوری و صمیمی.
کمترین برادرت
سیدمحمود دعایی

چرا جامعه ما غیر قابل پیش بینی است؟!

فرهنگ سیاسی محله ما، چرا جامعه ما غیر قابل پیش بینی هستند؟!

نگاهی کلی به تاریخ و سیاست کشور ما حکایت از بازاری متورم، لاغر و مریض از سیاست در دوران گذشته دارد، چه آن زمان که جامعه با کودتا و استبداد به حکومت تن می دهد و چه آن زمان که از آزادی آنچنان که باید و شاید نمی توانند استفاده کنند! جامعه ما در زمانهای گذشته جامعه ای «پیرو» بوده و جامعه  پیرو تنها مطیع اوامر و اجرائیات جامعه «پایه» است. سیاست های کشور ما تا به آنجا پیش رفته بود که نمی شد تصمیم گیری حاکمان را قطعی دانست یا تصمیم گیری خارجیانی که در درون حاکمیت رسوخ کرده بودند. زمانی که مردم دستی در مشارکت سیاسی نداشتند و اوامر ملوکانه بود، تنها این اموار ملوکانه برای اکثریت جامعه ای بود که از سیاست خبری نداشتند یا به دور بودند و در مرکز اوامر ملوکانه در واقع اوامر کشور پایه بود. جنگ و نزاع واقعی برای سیاست تنها در میان آنانی بود که دستی در سیاست داشتند و سیاست را بازی می کردند و در این بین این مردم بودند که باید قربانی سیاست های خرابکارانه یا گاهی موفق سیاستمداران خود می بودند و تحمل رنج آن را می کردند. سیاست مداران ما در واقع درک کرده بودند که تنها برای باقی ماندن یا باید وابسته به کشوری پایه بود یا در سطح پایین تر باید تابع شخصی بود که احتمال کنار زدنش از سیاست بسیار اندک بود! و همین باعث تقسیم شدن سیاستمداران محلی ما به افراد پایه و افراد پیرو می شد. لذا فرهنگ استبداد از یک سوی و فرهنگ تملق و چاپلوسی از سوی دیگر در کشور ما نهادینه شد. چرا که در کشورما و حتی بسیاری کشورهای دیگر جهان عقب نگه داشته شده و عقب مانده، «قدرت» یعنی عزت و پول و پول یعنی هر دوی اینها!! این فرهنگ سازی تاریخی عمرپادشاهی در کشور ما دارد تا جایی که رسانه های ما در اوائل انقلاب از آزادی سو استفاده کرده و تمام مقدسات جامعه ای که تازه بخاطر آنها قیام کرده بود به باد انتقاد و تهمت و افترا گرفتند و عامل اصلی محدودیت آزادی در زمانه انقلاب شدند. در زمانه حاضر تغییر این فرهنگ نیز زمانه ای طولانی می طلبد یعنی حتی نخبگان ما یاد بگیرند ازآزادی تنها برای آزادی باید استفاده کرد و در مقابل موانع آزادی باید ایستاد. به نظر بسیاری از آنانی که دستی در سیاست دارند با این فرهنگ آشنا هستند و حرفهای دل خود را به هیچ عنوانی مطرح نمی کنند چرا که احساس می کنند این عمل یعنی از دست دادن موقعیت شغل و قدرت ، به خواسته یا ناخواسته در میان مردمان سرزمین نیز همین فرهنگ را با عمل و کلام مبلغند. به عنوان مثال بیلان کاری اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ما سال به سال پیشرو و توسعه بیشتری یافته است، اما هرگاه به گفته های سیاستمداران و دست اندرکاران دقت می کنید و هنگامی که به میان مردم کوچه و بازار سیری داشته باشید از وضعیت بد تمام این امور گله دارند!! آیا این به معنای سر پوش گذاشتن بر نداشته و ندانم کاریهایمان نیست!؟ آنان که در احزاب هستند و گروه ها هستند همیشه دست به عصا حرکت می کنند، آنان که مسئولیت دارند همیشه برای بقای خود آمارهای نادرست اعلام می کنند، مردم ما هم یاد می گیرند همانند سیاستمدارانشان حرف با عمل یکسان نداشته باشند (چرا که الناس علی دین ملوکهم). این وضعیت به پیش می رود و گاه استبداد آنچنان رضاخانی عمل می کند که مردم به استبداد محمدرضا شاه قانع می شوند! و گاه آزادی را چنان در بوق و کرنا می کنند که حتی به مقدسات میلیاردها مسلمان و میلیون ها شیعه در داخل و خارج توهین می کنند، اگر این جامعه ما مریضی تب و لرز ندارد پس چیست؟! گاه هر کلامی ازدیگران را مخالف تمام نظام دانستن و گاه به اسم آزادی هر توهینی را جایز!! اگر تورم هلندی نیست پس چیست!؟ به هر حال مردم ما هم یاد می گیرند آنچه به زبان می آورند با آنچه در صندوق رأی می ریزند متفاوت باشد، آنچه در میان سیاست پیشگان مطرح می کنند با آنچه در جمع خصوصیشان مطرح می کنند متفاوت باشد. این فرهنگی است که ساخته شده و برای جبران آن باید صبر پیشه کرد و از خود و گروه خود شروع کرد، نمی شود فرهنگی که ریشه به تاریخ دارد با یک انتخابات و دو انتخابات تغییر داد.


آقایی بزرگ منش: همه غلط می کنند جز من

آید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ین سیارسریع در ستون طنز روزنامه قانون گفتگویی با یک متخصص در کلیه مسائل را منتشر کرد.

امروز اجبارا در خدمت آقای بزرگ منش از صاحب نظران در همه امور و ریاست ستاد «اظهارنظر در مورد همه چیز و تعیین تکلیف افراد به نحو احسن» هستیم و سعی می‌کنیم از دریای معرفت ایشان قطره‌ای هرچند کوچک بگیریم تا در زمان قطعی آب از آن استفاده کنیم.

ما: آقای بزرگ منش سلام عرض می‌کنیم خدمت شما و ممنون از این که ما رو مجبور کردین که در خدمتتون باشیم.

بزرگ منش: خواهش می‌کنم. به هرحال شما همین‌جوری عقلتون نمی‌رسه، باید یکی راهنمایی‌تون کنه.

ما: بسیار عالی. ابتدا برای دستگرمی یک اظهارنظر کلی راجع به همه چیز بکنید تا سراغ سوالات اصلی برویم.

بزرگ منش: به نام خدا. همه غلط می‌کنند به جز من. در خدمت شما هستم.

ما: با توجه به این که به انتخابات مجلس دهم نزدیک می‌شویم بفرمایید ارزیابی شما از فضای انتخاباتی امسال چیست؟

بزرگ منش: متاسفانه فضای مسمومی است.
ما: چرا؟
بزرگ منش: آنهایی که به کشور خیانت کردند و دست بیگانگان از آستین آنها بیرون آمده و بارها در پیچ‌های حساس و سرنوشت ساز به مردم پشت کردند و اسناد محکمی از همکاری آنها با سرویس‌های جاسوسی غربی در دست است در حال آماده سازی برای انتخابات هستند و باید جلوی اینها گرفته شود.

ما: اینها چه کسانی هستند؟

بزرگ منش: اطلاع ندارم، من زیاد اهل سیاست و این مسائل نیستم.

ما: لزوم خودکفایی را در کشور تا چه میزان احساس می‌کنید؟

بزرگ منش: خیلی احساس می‌کنم.

ما: در چه حوزه‌هایی؟

بزرگ منش: در همه حوزه‌ها.

ما: یک حوزه را مثال بزنید.

بزرگ منش: مثلا در حوزه ورزش ما نیاز به خودکفایی داریم. چرا باید یک غربی چشم آبی یقه باز به خود جرأت بدهد و مربی تیم ملی شود؟ این چه کاری است؟ چرا همه چیز ما غربی شده؟ چرا یک دستیار ایرانی ندارد این آقا؟

ما: آقای مارکار آقاجانیان هستند.

بزرگ منش: قبول نیست.

ما: به نظر شما راه حل این معضل چیست؟

بزرگ منش: من زیاد اهل فوتبال نیستم و غیرمستقیم پیگیری می‌کنم.

ما: چطوری غیرمستقیم پیگیری می‌کنید؟

بزرگ منش: بچه‌ها که فوتبال نگاه می‌کنند کتک‌شان می‌زنم که درس بخوانند.

ما: در حوزه فرهنگی هم علاقه‌مندیم نظرات شما را بشنویم. برخی می‌گویند رفتارهای سلبی برای مسائل فرهنگی نتیجه معکوس دارد. نظر شما چیست؟

بزرگ منش: واقعا بعضی از منظره‌هایی که آدم بیرون از خانه می‌بیند زننده است و من امیدوارم این رفتارهای سلبی ادامه پیدا کند، البته من زیاد از خانه بیرون نمی‌روم و اینها را در ماهواره دیده‌ام.

ما: آیا شما ماهواره هم می‌بینید؟
بزرگ منش: خیر.

ما: نظرتان راجع به سریال‌های ماهواره‌ای چیست؟

بزرگ منش: بسیار بد است و باید قطع شود.

ما: آیا تصویب برجام می‌تواند منشأ خیر و برکت در کشور باشد؟

بزرگ منش: خیر ولی من امیدوارم.

ما: در مورد بازگشت آقای احمدی نژاد چه فکر می‌کنید؟ آیا به عرصه سیاست برمی‌گردند؟

بزرگ منش: آقای احمدی نژاد انحرافات زیادی داشتند، دستیاران و معاونان ایشان دچار فساد مالی شدند، لطمات جبران ناپذیری به کشور زدند، تورم 50 درصدی را ایجاد کردند، روابط ما را با دنیا قطع کردند، نخبه‌های ما را فراری دادند، جوانان را ناامید کردند و عوامفریبی و پوپولیسم را ترویج کردند و در یک کلمه به فنا دادند ولی ان‌شاا... دوباره بر می‌گردند و جلوی اصلاح طلبان و اعتدالی‌ها می‌ایستند و اجازه نمی‌دهند اینها کشور را نابود کنند.

ما: خیلی ممنونیم از این که وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید.

بزرگ منش: خیلی خوشحالم برای شما که توانستید در خدمت من باشید. خدانگهدار.‌