قلم

انتخاب منطقی

رویکرد انتخاب منطقی

این رویکرد که برگرفته از اقتصاد است در سیاست نیز جای خویش را باز کرده با این تفاوت که رویکرد منطقی در اقتصاد کمی بوده و در سیاست کمیت پذیر چون رفتارهای سیاسی را نمی توان به سادگی مثل شاخص های اقتصادی به صورت کمی چون قیمت بازدهی و...نشان داد، و دوم سیاستمداران به کارایی توزیعی و گرایش به سوی تعادل توجه نداشته، بلکه بیشتر به کشف راه حلهای ناشی از رفتار جمعی علاقمندند، بر این ا ساس آنها به دنبال پیدا کردن سازو کارهایی هستند که می توانند به نحو مؤثری به حل وفصل تعارضات موجود در منافع و انگاره ها کمک کنند.

انتخاب منطقی در عرصه سیاست نیز مانند عرصه اقتصاد مبتنی بر یک سلسله مفروضات است.

1-  انسان ها موجوداتی هدفمند و دارای اولویتهایی هستند که مقدم بر جهان اجتماعی و سیاسی است. بنا بر این آنها صرفا ابزاری در اختیار نیروهای اجتماعی و اقتصادی وسیع تر نیستند.

2- افراد بیشتر و در درجه اول بر اساس منافع خویش علمی می کنند نه بر له منافع دیگران . بر این اساس نفع شخصی از طریق یک نوع فرایند بهینه سازی به حداکثر خود می رسد.

3- فرض سوم مبتنی بر برخورداری افراد از اطلاعات لازم جهت تعیین اولویت های قابل دسترس آنها در مورد مثلال سیاسیت کلی (خط مشی) احزاب سیاسی و ایا اثرات تصمیمات حکومت بر اقتصاد می باشد.

4- بهره گیری از اطلاعات برای انتخاب اقدامی است که به نحوی از انحاء اولویتهای آنها را تحقق بخشد. مجموعه موادر مذکور حاکی از برخورداری افراد از ظرفیت لازم برای تصمیم گیری و اقدام به عنوان یک کارگزار منطقی است. [1]

در انتخاب منطقی، افراد جامعه با توجه به منافع خود تصمیم خویش را عملی می سازند، حال این منافع همیشه بر یک مبنای کلی نخواهد بود ، گاهی منافع معنوی است و فرد بر اساس همان منافع معنوی خویش دست به انتخاب خواهد زد مثل دادن صدقه به افراد مستحق که هیچ نفع مادی ندارد که هیچ ضرر نیز به همراه دارد، اما بر مبنای همان تفکر و اندیشه درونی که اعتقاد به پاسخی منطقی از ندای درونی فرد حکایت دارد، و این همان منافعی است که شخص بخشنده با آن احساس آرامش خواهد کرد که در عین ضرر مادی اما منفعتی معنوی او را به این امر خیر وا داشته است، و البته مباحث خیر وشر جایگاهی در این بحث پیدا خواهد کرد که اینجا قصد پرداختن به آن را نداریم. اما نفع مادی نیز که افراد جامعه به خوبی هر کس منافع خویش را به همان بده و بستان هایی می داند که به صورت معمول در جامعه بوده و نفع و ضرر آن را در بازار اقتصادی به خصوص به روشنی می بینند. گاهی منافع خویش را به پست ها و مقام ها گره می زنند و گاه به بده بستان هزینه کرده ها و پرداخت های بعد از آن.

با این مقدمه به سراغ انتخاب منطقی، واژه ای اقتصادی که به سیاست راه پیدا کرده است می پردازیم، در انتخاب منطقی افراد به دنبال منافع خویش هستند همچنانکه در اقتصاد نیز به دنبال منافع خود بودند، اما در مباحث سیاسی چون کمیت مطرح نیست یا قابل بررسی نیست دچار مشکلاتی نیز خواهد شد چرا که در مباحث سیاسی منافع معنوی و مادی افراد جامعه هر دو مورد توجه است، درمنافع مادی شخصی به حمایت از فردی در انتخابات می پردازد که منافع شخصی یا گروهیش را تأمین کند، به این معنا که او تلاش دارد در این بین و به صورت روزمزد نتیجه کار خویش را ببیند و با تحلیل کمی در واقع سود و ضرر خود را در حمایت از نامزد انتخابات تحلیل می کند، که اگر در این انتخابات شخص مورد حمایتش پیروز شود که به مراد خویش رسیده و منافع مادی دیگری نیز برای شخص در پی خواهد داشت! و اگر به پیروزی نرسد که این فرد حامی با گرفتن مزد خود به نتیجه دلخواه خود رسیده است. در واقع تصمیم برای منافع خویش است نه برای منافع دیگری.

اما در بعد معنوی نیز همراه بودن و حامی یک شخص بودن به همان سبک مادی بوده با این تفاوت که ممکن است با کمیت نتوان نتیجه گرفت اما کیفیت بر نامه خویش را در نظر دارد، چرا که حامی یک نامزد انتخاباتی برای شخص یا به نتیجه رسیدن نامزد است که فرد حامی نیز در کنار منتخب مردم به دنبال پیش برد افکار خویش یا گروه و حزب خود است، و مقدار موفقیت آن نیز همانطور که بیان شد چون کیفی است به صورت دقیق قابل پی گیری مستقیم نیست، یا اینکه شخص در بعد معنوی به دنبال این است که به قول خود و نماینده مورد حمایتش، این حمایت برای خداست، یا برای پیش برد و خدمت به مردم است که در اولی چون نگاهی صرف معنوی است در واقع شخص حامی با آرامش درونی خود در واقع منافع معنوی خویش را می برد و اگر نماینده اش نیز به نتیجه رسید این آرامش قلبی او دو چندان خواهد شد. اینجاست که حتی افرادی که نیت خدایی دارند باز هم به دنبال منافعی بوده اند تا در دنیا آرامش روحی و در قیامت به دنبال آرامش ایمانی باشند.

در انتخاب منطقی البته اولویت هایی نیز مطرح است که در لابلای مباحث فوق اشاره ای شد، یعنی در واقع اولویت اول افراد که مادی می تواند باشد، یا معنوی؟ اگر مادی است آیا منافع زود گذر و موقتی است یا منافع طولانی و دسته جمعی است؟ در مباحث معنوی نیز همین مبنا می باشد و اولویت شخص بسیار مورد اهمیت بوده است، که ایا تنها انجام وظیفه است یا به نتیجه نیز امیدوار است؟  این امور از اموری است که کارگزار یا افراد جامعه را به سوی یک انتخاب منطقی پیش می برد. پس در واقع انتخاب افراد به سمت منافع خویش پیش می رود تا برای منافع شخص دیگری یا حتی همان منتخب، این مباحث را می توان در مباحث کلی سیاست داخلی و خارجی مورد توجه قرار داد و به بحث نشست.



[1]کتاب، سیاست شناسی، مبانی علم سیاست، عبدالعلی قوام، سمت، تهران، 1390، ص287-288.

 


چگونه سانسور شود؟!

کمیل روحانی در روزنامه ایران نوشت:

سلام؛ خوبین؟ لطفاً سخنان رئیس جمهوری را اینجوری تصحیح بفرمایید: 1- اگر آقای روحانی در مورد خوبی هوا یا بارش‌های اخیر صحبت کردند چون بیم آن می‌رود که این خوبی هوا و بارش‌های اخیر را در آستانه انتخابات به دولت خود منتسب کنند بلافاصله صحبت‌ها سانسور الدم شوند و با تصویر ایشان سمفونی شماره 18 ولفگانگ آمادئوس موتسارت یا یکی از آثار حامد زمانی پخش شود. 2- اگر ایشان در مورد گوجه فرنگی صحبت کردند چون بیم آن می‌رود نوستالژی «خرید گوجه از میوه فروشی سر کوچه ما...» زنده شود و خدای ناکرده بهره برداری سیاسی خاصی صورت پذیرد بلافاصله حتی تصویر ایشان قطع شود. 3- اگر در سخنرانی ایشان تعدادی معلوم الحال گفتند: «روحانی دوست دارم... روحانی دوست داریم» بلافاصله دگمه تعدیل فشار داده شود. چون صدا وسیما که محل تبلیغات و این کارها نیست که... 4- در کل در حین سخنرانی ایشان هر چه تشویق شدند صدای تشویق‌ها را با آن ولوم (صورتیه... همون که خال خالیه قرمز هم داره روش) کم کنید چون بد آموزی دارد و خدای ناکرده صدای دست، آن هم دسته جمعی موجب مسائلی می‌شود که گفتن آن در این ابلاغیه کاملاً رسمی به صلاح مملکت نیست (بیایید پیشم خصوصی میگم). 5- اگر آقای روحانی به صدا و سیما تیکه‌انداختند همان لحظه صحبت‌های ایشان قطع و پخش مستقیم را به من وصل کنید که پاسخنامه را به صورت بداهه و فوری قرائت کنم. 6- لطفاً در حین سخنرانی ایشان سنسورهای صوتی را در مورد واژه «دل» فعال کنید تا با هر پیشوند احتمالی بشود مقابله احتمالی کرد. حتی اگر بخواهند در مورد دل و جگر و قلوه و خوش گوشت صحبت کنند ما باید آماده رزم باشیم همواره. 7- گاهی به صورت رندم یا همینجوری دل بخواهی به صلاحدید خودتان صحبت‌های ایشان را سانسور کنید. فکر کنید یک مانور است. سرگرمی بدی هم نیست. تنوعی است به هر حال... 8- در برخی موارد لازم است در کل همه صحبت‌های ایشان سانسور شود و فقط سلام و خداحافظ باقی بماند. جهت جلوگیری از لب خوانی لطفاً شطرنجی مورد نظر را به گونه‌ای قرار دهید که جلوی لب خوانی هم گرفته شود ان‌شاءالله. اگر احساس بر این بود که افاقه نمی‌کند فقط سلام ایشان را پخش کنید بلافاصله کات... آهنگ بلبل باغ چمن مشک فشان خواهد شد + تصاویری از فیلم ادیسه فضایی استنلی کوبریک. آنقدر کشش بدهید تا به خداحافظی ایشان برسد و سپس خداحافظی را هم به صورت کامل و مفصل پوشش دهید. 9- دوستان توجه داشته باشند گاهی لازم است سلام و خداحافظی ایشان نیز پخش نشود و فقط آمد و رفت ایشان را نشان دهیم. خصوصی عرض می‌کنم؛ گاهی لحن ایشان نسبت به ما مناسب و تو دل برو نیست. یعنی خوشمون نمیاد! ممکن است خدایی ناکرده شائبه هایی ایجاد کند. سانسور کنید به‌طور کل و به جایش یکی از سریال‌های بسیار پرطرفدار صداوسیما را پخش کنید.
هشدار ! این ابلاغیه پس از نیم ساعت خود به خود منفجر می‌شود..


اعتراض سید حسن خمینی، به عدم احراز صلاحیت

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سخنان مهم سیدحسن خمینی تا دقایقی دیگر منتشر می شود...
یادگار گرامی امام خمینی با اشاره به شرایط پیش آمده در خصوص اعلام عدم احراز صلاحیت علمی وی برای حضور در انتخابات مجلس خبرگان رهبری، گفت: بیت امام راحل برای همیشه خادم مردم خواهد ماند و «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش» را وجهه همت خود قرار داده و خواهد داد و  چنین اتفاقاتی نباید در امید مردم نسبت به آینده درخشان نظام جمهوری اسلامی خللی ایجاد کند.
به گزارش «انتخاب»، آیت الله سید حسن خمینی ظهر امروز در دیدار جمعی از دانشجویان دانشگاههای تهران و گروهی از روحانیون در جماران، اظهار داشت: حضور اینجانب در انتخابات خبرگان بر حسب وظیفه و بنا به دغدغه ای بود که نسبت به آینده انقلاب و نظام اسلامی وجود دارد.
وی افزود: در این مسیر گروهها، اقشار مختلف و شخصیت های بزرگ حوزه و نظام از اینجانب دعوت کردند و پس از مشورت های مختلف، اینجانب تصمیم به شرکت در انتخابات گرفتم و در انتخابات ثبت نام کردم که این امر بر حسب گزارش های رسیده با اقبال بسیار شایسته و پر شور مردم عزیز ایران اسلامی رو به رو شد که بیش از هر چیز نشان از محبوبیت و مقبولیت امام عظیم الشأن دارد؛ اقبالی که نشان داد امام خمینی برای مردم ایران تنها یادآور گذشته پرافتخار ایشان نیست؛ بلکه با زندگی آنان و دیروز و فردای آنها هم پیوند خورده است.
یادگار امام سپس در خصوص روند بررسی صلاحیت داوطلبان خبرگان رهبری گفت: شورای نگهبان که مرجع احراز صلاحیت داوطلبان است، ابتدا به نوعی صاحبان دروس مطرح را دارای صلاحیت دانست و سپس تنها طریقه احراز را امتحان قرار دارد و پس از آن به گفته بزرگان آن شورا، پذیرفت که امتحان موضوعیت ندارد و امکان احراز از راههای دیگر هم ممکن است.
به نوشته جماران، سید حسن خمینی یادآور شد: در این میان، بزرگان و مراجع و اساتید عظیم الشأن نسبت به صلاحیت علمی این حقیر شهادت دادند و دهها ساعت نوارهای درس و چندین جلد کتاب نیز ضمیمه این پرونده شد که بر خلاف انتظار نتوانست احراز حضرات آقایان را باعث شود؛ احرازی که در سالها و دوره های قبل، از راههای به مراتب ساده تر برای دیگران حاصل شده بود و در همین دوره نیز برای برخی دیگر از عزیزان، از طریقه ای غیر از امتحان ممکن شده است.
وی در ادامه سخنان خود با اشاره به برخی شایعات، اظهار داشت: در روزهای گذشته شایعاتی مطرح شد که از اینجانب برای مصاحبه های علمی -جدای از امتحان معهود- دعوت شده است که لازم است به اطلاع عموم برسانم که این مطلب کاملا خلاف واقع است و هیچ گاه هیچ کس به هیچ نوع از اینجانب جهت مذاکره یا مصاحبه یا طریقه ای که به کشف علمیت بیانجامد دعوت نکرده است.
یادگار امام تصریح کرد: اینکه بعضی از حضرات آقایان محترم فقهای شورای نگهبان نتوانستند از شهادت علمای اعلام که بر بسیاری از ایشان سمت استادی دارند و اساتید معظم که قوام حوزه علمیه به آنهاست و از نوشته ها و کتاب های اینجانب، صلاحیت علمی را احراز کنند حداقل برای من و بسیاری دیگر جای تعجب دارد.
سید حسن خمینی همچنین در مورد امکان اعتراض در مهلت قانونی اعلام شده، افزود: بر حسب قانون امکان اعتراض وجود دارد، ولی جداً معتقدم که در این میان نکته نامعلوم و مبهمی وجود ندارد و بنده هم فردی ناشناخته نیستم که اعضای محترم با بررسی مجدد بتوانند هویت و یا سندی را به دست آورند، لذا تلقی اینجانب آن نیست که شکایت مسیری جدید را بگشاید و لذا بر آن باورم که اگر آقایان نتوانستند از شهادت مراجع و علما و درس ها و نوشته ها به احراز برسند، بعید است بتوانند در آینده نیز به چنین مهمی دست یابند؛ اما تنها با توجه به درخواست عمومی مردم و برخی بزرگان حوزه و سیاست به این امر اقدام می کنم.
یادگار امام در ادامه سخنان خود تأکید کرد: بیت امام راحل برای همیشه خادم مردم خواهد ماند و «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش» را وجهه همت خود قرار داده و خواهد داد و چنین اتفاقاتی نباید در امید مردم نسبت به آینده درخشان نظام جمهوری اسلامی خللی ایجاد کند.
وی افزود: لازم است مردم عزیزمان همچون گذشته، نسبت به آینده حساس بوده و برای رسیدن به سعادت گام بردارند و با حضور پرشور خود در انتخابات هفتم اسفند، پایه های سعادت و بهروزی امروز و فردای جامعه مان را فراهم کنند؛ چرا که سعادت مردم جز با دست و حضور ایشان و عزم و اراده آنها ممکن نخواهد شد.
یادگار امام گفت: سید حسن خمینی تنها یک سرباز برای مردم و اندیشه و راه امام خمینی است و هر جا که باشد به این خدمت افتخار خواهد کرد و هرگز هیچ چیزی نخواهد توانست مانع از این افتخار گردد.
سید حسن خمینی سپس اظهار داشت: امیدوارم که همه به این مهم توجه داشته باشیم که هیچ رفتاری نباید این تلقی را ایجاد کند که رقابت در جمهوری اسلامی با سختی مواجه است و نهادهای دموکراتیک این نظام از جمله مجلس خبرگان که ثمره خون پاک شهیدان است، خدای نکرده با شائبه بسته بودن رقابت در درون خانواده انقلاب مواجه است.
وی افزود: ناگفته پیداست که بُعد مردمی بودن نظام همانند بُعد اسلامی بودن و دینی بودن آن از اهمیت ویژه برخوردار است و شرط اولیه تحقق آن، باز بودن امکان رقابت های غیر سازمان یافته است و امیدوارم این امر در انتخابات مجلس نیز خود را نشان دهد.
یادگار امام در پایان سخنان خود گفت: دست یکایک مراجع بزرگواری که اینجانب را مورد تفقّد قرار دادند می بوسم و از اساتید بزرگوارم کمال تشکر را دارم و نسبت به مردم عزیز ایران سر تعظیم فرود آورده و برای همیشه خود را خادم ایشان می دانم. همچنین لازم است از لطف و عنایت خانواده های معظم شهدا و ایثارگران و رسانه های مختلف مکتوب و مجازی تشکر کنم.

جواب تند مدرس مجلس به شریعتمداری

جناب آقای شریعتمداری
مدیر مسئول روزنامه کیهان

با سلام، در شماره یکشنبه 94/11/4 آن روزنامه، صفحه 2، بخش خبر ویژه، این جمله از قول من نقل شده بود که «نباید از این ترسید که مجلسی بر ضد نظام تشکیل شود» و چنین القاء شده بود که مقصود من این است که تشکیل مجلسی بر ضد نظام امری مستحسن و نیکوست و نباید از آن ترسید، در حالی که اگر نویسنده «خبر ویژه» به خود زحمت می‌داد و جملات قبل از این جمله را می‌خواند و از هول حمله به اینجانب در دیگ بی‌انصافی و توهین نمی‌افتاد، مقصود را که بسیار روشن است در می‌یافت. جملات قبل از این جمله چنین است: «ریشه این‌گونه بررسی صلاحیت‌ها ترس بی‌جایی است که از فریب خوردن مردم وجود دارد. برخی تصور می‌کنند که مردم آن رشد لازم را ندارند و فریب می‌خورند و شاید افرادی را انتخاب کنند که در مقابل نظام و ولی‌فقیه بایستند. این ترس، بیهود بوده و موجب ضربه خوردن نظام می‌شود.»

هرکس ذره‌ای انصاف و به قول خود نویسنده «خبر ویژه» ذره‌ای شعور داشته باشد می‌فهمد که مقصود این است که مردم هرگز به چنین مجلسی رای نخواهند داد، بنابراین ترس از تشکیل چنین مجلسی و به دنبال آن سخت‌گیری در بررسی صلاحیت‌ها ضرورتی ندارد.

متاسفانه در شماره پنجشنبه اول بهمن آن روزنامه نیز در همین ستون مطلب ناقصی از اینجانب نقل شده بود که «التزام به اسلام قابل تشخیص نیست» و بعد نویسنده این ستون آسمان ریسمان کرده و خود را به تکلف انداخته بود برای پاسخ دادن به آن، در حالی که اصل سخن من این بود که مسلمانی هر شخص به گفتن شهادتین است و اعتقاد و ایمان فرد به اسلام نیز امری قلبی است و قابل تشخیص نیست و عدم التزام عملی شخص به اسلام نیز به این معنی است که مثلا او بر یک گناه کبیره مثلا شرب خمر اصرار دارد. آیا کسانی که به استناد این امور رد صلاحیت شده‌اند این‌گونه‌اند و آیا این استنادها درست است؟

از نویسنده این ستون می‌خواهم زمانی که دست به قلم می‌برد ببیند برای خدا می‌خواهد بنویسد یا برای هواهای نفسانی خود، اگر اولی است بنویسد و الا دست نگه دارد که به قول معصوم حرمت آبروی مومن از حرمت کعبه بالاتر است.

مستدعی است این مطلب مطابق قانون مطبوعات در اولین شماره آن روزنامه در همان محل و به طور کامل درج گردد. قبلا سپاسگزارم.


نامه جمعی از نمایندگان مجلس به آیت الله جنتی

نامه جمعی از نمایندگان مجلس به آیت‌الله جنتی

جمعی از نمایندگان مجلس در نامه به دبیرمحترم شورای نگهبان خواستند که فارغ از تمایلات سیاسی نظارت کنندگان خدوم و محترم ترتیبی اتخاذ گردد تا الک ریز به جای پالایش سلایق سیاسی برای سرند عمل اقتصادی نامزدها به ویژه صاحبان پایگاه و جایگاه اجتماعی به کار گرفته شود.

به گزارش ایسنا، متن این پیام که به امضای نادر قاضی پور? مسعود پزشکیان? الیاس نادران? غلامرضا مصباحی‌مقدم? علیرضا محجوب? احمد سالک و حمیدرضا فولادگر رسیده است به شرح ذیل است:

حضور محترم جناب آیت الله جنتی (زید عزه)

دبیر محترم شورای نگهبان

قدردانی و تشکر از زحمات شبانه روزی اعضای محترم شورای نگهبان به ویژه آیت الله جنتی

احتراماً ضمن آرزوی توفیق روزافزون جنابعالی و کلیه دست اندرکاران آن نهاد در خدمت به نظام مقدس و خداقوت بابت تلاش طاقت فرسا جهت برگزاری انتخاباتی باشکوه در 7 اسفند سال جاری، به استحضار می رساند جنابعالی از زمره مسئولانی هستید که آفات رخنه فساد در بدنه تصمیم گیران نظام را با تمام وجود درک نموده اید و بارها نسبت به نفوذ آزمندان و فاسدین در مناصب حکومتی هشدار داده اید. متاسفانه سال هاست که به دلیل عافیت طلبی عده ای و عدم انجام صحیح تکلیف از سوی عده ای دیگر شاهد شیوع همه جانبه فساد در کشور هستیم.

بی انضباطی مالی و فاصله گرفتن از معنویت با عنصر طمع ممزوج شده و با کمال تاسف فساد عریانتر از گذشته به صورت سیستمی بروز نموده است. و امروز به جای اینکه فرمایش حضرت امام (ره) را نصب العین قرار دهیم و نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیشتازان نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا را محفوظ بداریم، در زرق و برق دنیا گرفتار آمده ایم و با دامن زدن آگاهانه به نزاع چپ و راست، اصلاح طلب و اصولگرا فضای سیاسی و اجتماعی کشور را به بیراهه سوق داده ایم.

اینکه در آستانه بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی در آن نهاد محترم، لازم دانستیم به عنوان وکلای ملت در راستای انجام تکلیف شرعی خویش تاکید نماییم که هیچ معروفی را اولی تر از غربالگری قوه مقننه از فساد و واکسینه نمودن آن در برابر این بیماری مهلک نمی دانیم.

توجه به نگاه ژرف حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) آنجا که فرمودند: "این مجلس است که اساس یک کشور را به صلاح یا فساد می برد"، خواسته اصلی ماست و در این راستا استدعا داریم که فارغ از تمایلات سیاسی نظارت کنندگان خدوم و محترم ترتیبی اتخاذ گردد تا الک ریز به جای پالایش سلایق سیاسی برای سرند عمل اقتصادی نامزدها به ویژه صاحبان پایگاه و جایگاه اجتماعی به کار گرفته شود تا انشالله مجلسی در شأن و تراز نظام مستضعف گرای جمهوری اسلامی داشته باشیم.

توجه جنابعالی را به دریافت کنندگان کارت های بهادار از معاون اول محبوس دولت قبل و قاضی معزول و غاصب مدیرعاملی سازمان تامین اجتماعی جلب می نماییم که نمونه ای از خروار است.

از خداوند متعال مسئلت می نماییم که در ارتباط با مردم و رسیدگی به مشکلات آنان و حمایت از محرومان و مستضعفان ثابت قدم باشیم. اللَّهُمَّ وَفِّقْنِی لِمَا تُحِبُّ وَتَرْضَی


نفوذ در روحانیت

عصر ایران - روزی در محضر مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ مسلم ملکوتی (‌رضوان الله تعالی علیه) بودم و چند نفر از فضلای دیگر هم حضور داشتند.

معمم میان‌سالی خطاب به معظم‌ له گفت: «آقا! دیروز در تهران، میدان راه آهن بودم یک جوان فلان لفظ را درباره من به کار برد و من هم در جوابش چنین و چنان گفتم. عبارتی را بر زبان آورد که خیلی تند و تیز بود. او متاسفانه خوشحال هم بود که حاضر جوابی کرده و در برابر آن جوان کم نیاورده است».

در این هنگام آن فقیه و مرجع فیلسوف نگاه حسرت آمیزی به حاضران انداختند و خطاب به آن فرد فرمودند: «پس شما با این سخن و برخورد، گفته او را ثابت و تایید کردید و نشان دادید که واقعا مصداق همان لفظ هستید ولی در ظاهر لباس روحانی پوشیده اید!» سپس خیلی با ملاطفت و مهربانی تذکراتی و نصایحی ارائه دادند و اضافه کردند: اگر بنا باشد برخوردهای ما هم مانند سایر افراد باشد و با آنها مقابله به مثل بکنیم، آن وقت فرق ما با آنها چه می شود؟

ما روحانیون که ادعا می کنیم جانشینان رسول خدا (ص) و ائمه معصومین هستیم، باید این را در عمل نشان بدهیم. آنگاه به سیره معصومین پرداختند که پیامبر مصداق اتمّ « اشدّاء علی الکفار ورحماء بینهم» بودند و این شدت بر کفار هم بیشتر ناظر به سردمداران و طواغیت کفار است. آن حضرت نسبت به توده مردم اعم از کافر، مشرک ومسلمان «اُذُن خیر»، مهربان و رحیم بودند.

از فرمایش ایشان و کتب سیَر و تاریخ برمی آید که این سیره نبوی و علوی در طول تاریخ از آغاز غیبت صغرا تاکنون در میان علما و فقهای شیعه وجود داشته و عملی می شده است.

آنها در میان مردم بر مبنای کرامت انسانی‌، عزت محوری‌، حسن ظن‌، گذشت و مهربانی ظاهر می شدند و رفتار می کردند. در حالات خواجه نصیر طوسی می خوانیم: چون فردی به وی نامه ای نوشت و در آن  ایشان را «کلب بن کلب» خطاب کرد. خواجه نصیر جواب بسیار کریمانه داد و نوشت: این که مرا سگ و فرزند سگ خطاب کردید درست نیست، چون سگ از چهار پایان است  و فلان صدا را درمی آورد و چنین و چنان است، در حالی که هیچ‌کدام این خصوصیات در من نیست.

در تاریخ مشروطه آمده است یکی از منبری های معروف کربلا که مخالف مشروطه بود و در منبر به شدت علیه مرحوم آخوند خراسانی صحبت می کرد. او در اواخر عمرش مقروض شد، بناچار می خواست منزل مسکونیش را بفروشد تا بدهی هایش را بپردازد. وقتی خبر به آخوند رسید مانع از آن شد و تمام بدهی های دشمن سر سخت خود را پرداخت کرد و نگذاشت او خانه به دوش شود.

در اوج آشوب های دهه پنجاه لبنان، چند نفر از جوانان عضو حزب کمونیست «جبهه خلق به رهبری جرج حبش»، ماموریت می یابند تا در یک عملیات ترور، سر راه امام موسی صدر کمین کنند و خودروی حامل ایشان را با «آرپی چی 7» منهدم سازند. اما خوشبختانه دیر می رسند و ماشین از آنجا عبور می کند، آنها بی خبر ساعاتی منتظر می شوند بعد ناامید شده و هنگام برگشت توسط نیروهای جنبش امل دستگیر و به حضور امام موسی صدر آورده می شوند، اما ایشان در همان جلسه دستور آزادی آنها را صادر می کنند.

درباره شهید مظلوم آیت الله بهشتی هم معروف است وقتی شعار «شاه زنازاده است و خمینی آزاده است» را می شنود، آشفته خاطر شده و می فرماید: «رضاخان ازدواج کرده بود، این شعار حرام است. از پلکان حرام  که نمی شود به بام سعادت حلال رسید.»

به شهادت تاریخ بدنه حوزه و روحانیت همین است و بس. علما ودانشمندان شیعی هرگز حاضر نمی شدند کوچکترین آزاری حتی به حیوانات برسانند. در رقت قلب و صفای باطن مرحوم علامه طباطبایی به نقل از همسرشان نوشتند: وقتی یک گربه ای در چاه حیاط منزل افتاد، انگار که یکی از فرزندانش به چاه افتاده، بسیار مضطرب و نگران بودند، آن روز درس را تعطیل کردند، کارگر و چاهکن و مقنی آوردند و سر چاه را باز کرده وگربه را از آن بیرون آوردند و آن وقت آرام گرفتند و از این که گربه زنده از چاه بیرون آمده بود شکر به جای آوردند.

از حضرت استاد قرائتی شنیدم می فرمود یک سالی در سفری به مشهد به خدمت مرحوم آیت الله آقا میرزا جواد آقا تهرانی رسیدیم ، وسط حیاط کنار حوض نشسته بودند، وقتی وارد شدیم ما را به داخل اتاق که چند پله داشت بردند. چند لحظه گذشت، آن مرحوم متوجه شدند که چند مورچه روی لباسشان راه می روند، فرمودند اینها در حیاط روی لباس من آمدند الان نمی توانند از داخل اتاق برگردند و لانه هایشان را گم می کنند. سپس بلند شدند و با زحمت پله ها را پایین آمدند و در کنار حوض مورچه ها را روی زمین گذاشتند و برگشتند.

در حالات حضرت امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران هم به نقل از هم حجره هایشان نقل است وقتی مگس هایی وارد حجره می شدند و بسیار هم آزار دهنده بوده و فرصت استراحت و تمرکز و مطالعه را از آدم می گرفتند، اما حاج آقا روح الله هرگز اجازه نمی دادند با مواد کشنده آنها را از بین ببریم. با پارچه و حوله ای آنها را یکی یکی که خیلی هم وقت می برد و زحمت داشت از حجره بیرون می کردند.

اخیرا بعضی افراد و کسانی که متاسفانه در لباس روحانیت حضور دارند در فضای سیاسی  - اجتماعی کشور برخی رفتار وکردارهایی از خود بروز می دهند که هیچ سنخیتی با بدنه و ارکان حوزه و روحانیت ندارد.

ادبیات عجیب و غریبی مانند: «می کشیم»، «اعدامشان می کنیم»، «در آب سنگین اراک دفنشان می کنیم و رویشان سیمان می ریزیم»، «اگر بنا بر امر به معروف فیزیکی باشد تیکه پارشان می کنیم» و... که مایه شگفتی و شرمندگی برای بدنه حوزه و روحانیت شده است.

معروف است در عصر زعامت و مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، طلبه ای دزدی کرده بود. وقتی خبر به آن فقیه موسس رسید فرمود: نگویید طلبه دزدی کرده است، بگویید فردی لباس طلبگی به تن کرده و بعد به دنبال دزدی رفته است، چون طلبه اگر طلبه واقعی باشد هرگز دزدی نمی کند.

حال سوال این است، آقایانی که لباس روحانیت به تن کرده و فرهنگ «خشونت و بگیر و ببند و بکُش» در میان مردم و جوانان ترویج می کنند، در کدام حوزه علمیه درس خواندند؟ از حوزه درسی کدام استاد بهره گرفتند؟ در بدنه و ارکان حوزه که این خبرها وجود ندارد! آنچه که ما سراغ داریم این بساط ها در حوزه اصلا جایگاهی ندارد.

آیا بهتر نیست بگوییم  اغلب اینان کسانی هستند که شخصیت هایشان در جاهای دیگر شکل گرفته و هیچ نسبتی به جز یک دست لباس با حوزه و روحانیت ندارند؟

آیا نمی توان اینها را «نفوذ جریانی» در حوزه علمیه نامید که بر خلاف سیره دیرینه و سنت اصیل روحانیت و مرجعیت تلاش و تکاپو می کنند؟ ماجرا آن وقت جالب تر و سوال برانگیز تر می شود که قیافه اخلاقی هم به خود می گیرند. 

* پژوهشگر حوزه


خطبه های نماز جمعه نباید آنچه مردم در روزنامه ها می خوانند باشد

حضرت آیت الله جوادی آملی با تاکید بر این که اگر به سرمایه های درونی اتکا کنیم هیچ باکی از بیگانه نخواهیم داشت، حضور مردم را عامل حل مشکلات مردم دانست.

این مرجع تقلید در دیدار با حجت الاسلام سید صمصام الدین قوامی، با بیان این که ما جنگ تحمیلی را هم با حضور مردم توانستیم اداره کنیم، ابراز داشت: خداوند ما را بی سرمایه خلق نکرده و تمام لوازم سعادت ما را هم آفریده است؛ بنابراین ما صاحب خانه خوبی داریم و باید تلاش کنیم که مهمانان خوبی برای خانه خدا باشیم و اگر درس هم می‌خوانیم باید درسی بخوانیم که ما را به خدا نزدیک کند.

به گزارش انتخاب استاد برجسته حوزه علمیه قم منیّت را عامل اصلی مشکلات دانست و افزود: این که می‌بینید پرونده‌های دادگاه‌ها زیاد شده همه آنها به خاطر حرف‌های کودکانه است که بودجه‌های مملکت را برای حل و فصل این حرفها باید هزینه کنند و بسیاری از این اختلافات را می شود با ریش سفیدی و مصالحه حل و فصل کرد که یکی از ویژگی های مساجد همین است.

وی با بیان این که نباید بگذاریم سرمایه های کشور هدر برود، اظهار داشت: ما باید سرمایه‌های اصلی خود را حفظ کنیم و خود را از درون تقویت کنیم و تا زمانی که متکی به خود باشیم هیچ باکی از بیگانگان نخواهیم داشت.

حضرت آیت الله جوادی آملی در رابطه با کیفیت خطبه‌های نماز جمعه ابراز کرد: خطبه‌ها باید عالمانه باشد و از تکرار حرف‌های روزنامه‌ای اجتناب شود زیرا آن حرف‌ها را مردم بهتر از ما می‌شنوند و نیاز نیست در نماز جمعه تکرار شود؛ در نماز جمعه باید احادیث خوانده شود و مردم را با سیاست اهل‌بیت(ع) آشنا کرد.


اقتدار و قدرت

 اقتدار و قدرت مؤلفه های جداگانه خود را دارند، قدرت را با زور وغلبه معمولا همراه می بینند و اقتدار همراه با اطاعت پذیری از روی میل، و هر کدام نتایج خاص خود را دارند. هر چند گاهی همردیف هم به کار برده می شوند، ا قتدار همیشه مشروع و قانونی شناخته می شود اما قدرت احتمال عدم مشروعیت در آن می رود، و اقتدار دموکراتیک تر از قدرت مطرح می شود، و ویژگی اقتدار نیز مشروعیت، سلطه و ماهوی بودن ذکر شده است.

حاکم برای تسلط خویش در قدرت دست به هر کاری می زند تا بتواند تسلط خویش را بر جامعه تفهیم کند، او دست به هر کاری خواهد زد تا از طریق زور و پول، حاکم باقی بماند. او در صدد مشروعیت دادن به کرده های خویش است، در حالی که روز به روز به سمت تزلزل پیش خواهد رفت، این موقعیت و تسلط تا زمانی کار ساز است که وسائل اعمال قدرت کارساز باشد والا تزلزل ابزار سخت نیز در قدرت عامل تزلزل در حکومت خواهد شد.

اقتدار اما به سمت قانون پیش خواهد رفت و جامعه را با میل به پذیرش خواسته های خویش وادار می کند، و آن خواسته می تواند قانون اساسی باشد، اقتدار دارای ضمانت اجرایی درونی است، در حالی که قدرت ضمانت اجرایی بیرونی داشته و بسیار شدید. لذا عمل به قانون و قانون گرایی بیشتر با اقتدار مرتبط است تا قدرت، زمانی قانون و قانونگرایی در جامعه رواج پیدا خودهد کرد که اقتدار لازم برای پیش برد اهداف جامعه مهیا باشد. گروه ها یا حکومت هایی که به دنبال قدرت هستند، ممکن است به راحتی بتوانند جامعه را به اطاعت پذیری سوق دهند، اما ماندگار نخواهد بود.

اقتدار گرایان، هر چند به سختی می توانند جامعه توده وار را به سمت آن هدایت کنند اما کاری پر مخاطره و درعین حال پایه ای خواهد بود. قدرت گرایان به آینده کاری خویش کمتر نظر دارند و یا اصلا توجه ندارند، و تنها به دست داشتن قدرت در حال حاضر را مطمح نظر دارند، و به مقتضی محافظه کارند، اما اقتدار طلبان به آینده ای دور چشم دارند تا بتوانند اهداف خود را محقق سازند،

قدرت گرایان به دنبال کاریزما ساختن هستند برای به اصطلاح اقتدار سازی، و شخصیت برای آنان اهمیت بیشتری دارد، اما اقتدار گرایان به دنبال بهترین عمل برای بهترین بازدهی.

امید اول اقتدار ایجاد فرهنگی قابل قبول برای همه جریان ها و احزاب است و به دنبال روندی برای جابجایی قدرت در یک پروسه طولانی، و قدرت گرایان بیشتر به د نبال خارج کردن احزاب و گروه ها از مشارکت هستند، آنان قدرت را برای قدرت می خواهند و اقتدار گرایان قدرت را برای اهداف بلند مدت.

در هر حال اقتدار نظام و حاکمیت با عمل به یک میراث ملی در اقتدار مطرح است، و آن قانون اساسی است، که فارغ از مباحث زودگذر احساسی مطرح است و قدرت گرا به دنبال اجرای سلیقه خویش و تقدم آن بر قانون.

بر این مبنا نفوذ رهبران سیاسی زمانی بر حق خواهد بود که به سوی اقتدار معطوف گردد، در سیستم های سیاسی همیشه سعی رهبران بر آن استکه قدرت و نفوذ خود را به صورت اقتدار در آورند.

در جامعه ما نیز عده ای که به دنبال قدرت هستند تنها راهشان فرار از قانون و عمل به گفته ها و سلیقه های شخصی است، و تنها چیری که میثاق ملی است معنا و مفهومی  سلیقه ای برای آنان خواهد داشت و نه مفهومی ملی که با عمل به آن میثاق ملی گردد و آیندگان را از عمل بر طبق قانون ترغیب نماید، تا ماندگاری و اقتدار جامعه در یک نفر خلاصه نشود و در قانون و قانونگرایی عملی گردد.

اقتدار گرا به معنای نفوذ بی زور و تحمیل، در مقابل قدرت گرا است نه اقتدار گرا به معنای استبداد.


پادشاهان فرتوت منظقه و تکرار تجربه تلخ

پادشاهان فرتوت منطقه قرار است در کدام لجنزار مسلمانان را وارد کنند؟!

اعدام شیخ نمر آزادی خواه عربستان نه تنها از سوی ایران که از سوی جامعه جهانی محکوم شد، و این روند دیپلماتیک است که در این گونه موارد فشار را بر حاکمان کشوری که مرتکب اشتباه شده است دو چندان می کند تا بار دیگر از این اشتباهات مرتکب نشود، بماند این که کمیته حقیقت یاب حقوق بشر در این گونه موارد در کجای عالم به دنبال یک سرنخ بر علیه کشورهای مستقل است تا بر ضد آنان پرونده ای درست کند، اما در این گونه موارد آشکار، به آلزایمر دچار شده اند!!

با توجه به حوادث منا و حمله به سفارت ایران در عربستان و ... فرصتی مناسب برای فشار بر پادشاهان منطقه بود تا هم مردم و هم پادشاهان منطقه را از خواب خرگوشی بیدار کرد و خون شیخ نمر درخت آزادی را آبیاری کند، اما عده ای جوان خود سر و بی فکر با یک حرکت نابخردانه این فرصت را از مسئولان کشور گرفتند و با دست خود به اسم دفاع از شهید نمر، فریادهای شهادتش را در نطفه خفه کردند!!، چرا که بهانه ای به دست ارتجاع پادشاهان دادند، و پولهای عربستان که در چند سال پیش با افزایش بودجه نظامی خود به برکت افزایش قیمت نفت و اخراج ایران از بازار نفت، چشم های نداشته آنان را کور تر کرده است که علاوه بر خود بزرگ بینی عده ای از پادشاهان مزخرف منطقه نیز به سوی خود جذب کرده تا با قطع روابط با ایران به اصطلاح فشاری بر کشورمان وارد کنند! البته نباید نادیده گرفت که تأثیر این قطع روابط بخصوص با توجه به همسایگی این ارتجاع خود فروخته را نمی شود نادیده گرفت.

به هر حال بازار قطع روابط همسایه ها در این دوره زمانه به نفع ایران نیست، هر چند آنان نیات خبیثانه خود هم در همراهی کردن با کشورهای غربی و هم در فشار بر ایران برای مشکل ایجاد کردن در اجرای برجام را به رخ می کشند، ولی همانند دوران دفاع مقدس این خوابی است بدون تعبیرکه برای خود دیده اند. همین کشورهای عربی در هشت سال جنگ صدام علیه ایران چه کمک ها که به آن افلقی نکردند، در نهایت خود گوش از دم درازتر با حمله عراق به کویت فریاد کمک خواهیشان از ایران به گوش جهانیان رسید، این بار نیز این حکومتهای دوران فیساغورثی هر چند زرق و برق چند دلار را به خود دیده اند اما اجیر شدن آنان تمامی نخواهد داشت و شاه کودن آل سعود نیز محدودیتی برای تسلط بر آنان برای خود قائل نیست.

نکته بعد اینکه تحریم های ظالمانه غرب علیه ایران نتوانست فشار دلخواه آنان را بر ایران وارد کند، تا چه برسد به کشورهای دسته چندمی در جهان سوم، خوابی که آنان دیده اند، تعبیرش بسیار وحشت ناک تر از آنچیزی است که اینان فکر می کنند، آنان اسرائیلی در بناگوش خود دارند که هرلحظه خرخره آنان را می جود و ترکیه ای در کنار خود دارند که زمانی حاکم بر همه آنان بوده اند و اردوغان نیز خواب امپراطوری عثمانی را برای آنان دیده است.

در کل پادشاهان منطقه احمق تر از آن هستند که بفهمند چه چاهی برای خود کنده اند، و بیداری اسلامی- عربی چنان آنان را به تنگ آورد که باز هم دست به دامن ایران شوند. خرفهم های آل سعود دست به انتحاری زده اند که آتشش دامن مسلمانان را می گیرد و خودشان نیز از اریکه قدرت به پایین خواهد کشید، اینان از نوادگان یزیدند که خوش گزارانی خود را بر تمام مسلمانان ترجیح خواهند داد، آنان خوارجی هستند که برای تشخیص خوب و بد جز نوک دماغ نمی بینند، هر چند آنان با اجازه اربابان قلاده به دست خود چون آمریکا و انگلیس و رژیم غاصب حتی قادر به بو کشیدن نیستند، آنان فرامینی را اطاعت می کنند که در اورشلیم به آنان مخابره می شود و در انگلیس و آمریکا طراحی شده است، آنان موش های کثیفی هستند که حتی ولی نعمتشان هم از دست آنان به ستوه آمده و در صدد است برای فروش اسلحه های در انبار مانده خود مدتی قلاده را شل کرده تا فشاری به ایران وارد نمایند، و خود ا ز دور به عنوان ناجی!! مسلمانان وارد معرکه شوند.

غربیان نبض این جماعت خود فروخته تنگ نظر کودن را به خوبی می داند و حال برای اجرای برجام با توجه به نارضایتی کنگره خباثان آمریکا و رژیم غاصب بهترین گزینه برای فشار به ایران همسایگان ایران هستند تا هم برجام را به فراموشی بسپارند هم این عدم اجرا را به گردن سگ های هار منطقه خویش بسپارند و آنان را که هانند موش ها ی فاضلاب عامل وبا هستند برای شیوع وبا در منطقه آزاد گذاشته و منطقه را به خود مشغول نمایند پس باید گفت این موشهای کثیف صهیونیسم شما هر غلطی دوست دارید بکنید و ای سگهای قلاده به گردن نامردان غربی هر جور دوست دارید واق واقتان را سر دهید اما بدانید جهان اسلام شما را خائنینی می داند که با زور بر مردم خویش مسلط شده اید و به شهروندان خود را تنها به جرم آزادی بیان به شهادت می رسانید.


نیروهای خودسر، یا خود دردسر؟!

ضمن تبریک و تسلیت شهادت روحانی برجسته عربستانی و محکوم نمودن اعدام برای هر آزادی اندیشی از طرف هر انسان عاقل و دارای شعور دینی و اجتماعی و سیاسی، که به جد این امر (اعدام بخاطر آزادی بیان) تلاشی از سوی مستبدین و تنها با حمایت مستبدان امکان تحقق دارد.
سهراب زند: سرویس سیاسی «انتخاب»: پس از حمله عده‌ای خودسر به سفارت و دفتر عربستان در تهران و مشهد و به آتش کشیدن آن؛ برخی از کشورهای عربی، به تبعیت از عربستان با ایران روابط خود را قطع کرده و یا تقلیل داده‌اند تا بلکه جنگ روانی را بر علیه ایران در دنیا به راه بیندازند، همچنین حمله به سفارت و انتشار تصاویر سوختن یک ساختمان دیپلماتیک، دوباره برای ایران، تبدیل به هزینه‌ای بین‌المللی و برای دشمنان تهران، مبدل به خوراک تبلیغاتی بسیار خوبی شد، که ایها‌ العالم! دیدید ایرانی‌ها بدیهی‌ترین اصول پذیرفته‌شده بین‌المللی را رعایت نمی‌کنند! دیدید ایرانی‌ها غیرمتمدن، خطرناک و غیرقابل اعتماد هستند؟ دیدید که ایرانی‌ها احتیاج به فشارهای بین‌المللی، تحریم و فصل هفت دارند؟
خوب یک اتفاق کاملا غلط افتاد که نباید می‌افتاد و همه هم آن را محکوم نمودند، و اما حالا بازار "کی بود کی بود من نبودم دستم بود تقصیر دولتم بود!" آغاز شده.
دوستان تندرو با ظلم تمام دوباره دست پیش گرفتند که اگر دولت زودتر بیانیه می‌داد و انفعالی عمل نمی‌کرد این اتفاق نمی‌افتاد! پاسخ این‌که چرا در موارد شبیه به این، با عجله بیانیه دولتی و دیپلماتیک داده نمیشود، پیشتر در «انتخاب» منتشر شد؛ اما سوال این است که اگر دولت بلافاصله پیام می‌داد، این جمعیت خودسر به سفارت حمله نمی‌کردند؟ و اگر حمله می‌کردند که از شواهد برمی‌آید چنین است، باز همین دلواپس‌های خوش‌منطق نمی‌گفتند که پیام عجولانه و تحریک‌آمیز دولت مردم را احساسی‌تر کرده و باعث این اتفاق شد؟!
سوال بعد این است که حمله به سفارت و رئیس مجلس و تاکسی و تجمع و امثالهم، کار امروز و امسال این برادران خودجوش همیشه در صحنه و البته خیال‌آسوده، است که حالا دولت مقصر شده است؟
یادمان نمی رود این جماعت که بسیاری از آنان جوانان مؤمن، خوش نیت و پاک هستند، با خوراک‌های فکری غلط این دوستان تندرو، این اخلاق و روش بد را آموخته‌اند. اینها سال‌هاست که این کارها را می‌کنند و بعدا از سوی تندروهای مدعی، حمایت و یا سکوت بدتر از حمایت می‌بینند. کِی اینها منتظر روحانی و ظریف بودند که امروز باشند؟ کِی اینها یاد بگیرند به هیچ وجه نباید از طریق گناه و ظلم به موفقیت دست یافت؟ بماند که البته تا امروز نتیجه این خودسری‌ها شکست بوده است!
خوب است بدانیم و درس بگیریم که شهید مظلوم، بهشتی برای جمعیت پرشور و پرحرارت انقلابی در حال سخنرانی بود، جمعیت شعار می‌داد:  شاه زنازاده است   خمینی آزاده است!
بهشتی که خود سیلی خورده رژیم شاه است با اینکه قطعا می‌دانست تذکر وی به این جمعیت احساسی برایش بی‌هزینه نیست، با عتاب به جمعیت تشر زد که این شعار را ندهید! شاه ستمگر و ... بود اما پدرش رضاخان ازدواج شرعی و قانونی داشته و محمدرضا حلال زاده است و این شعار غلط است و نباید گفته شود!
این رفتار بهشتی نتیجه دین‌داری واقعی اوست که از امام صادق این دین شنیده است که یکی از صفات مومن "لایظلم الاعداء" است. یعنی مومن به دشمن خویش هم ظلم نمی‌کند. و ما این را نیاموخته‌ایم که قانون‌شکنی و رعایت نکردن حریم قانون در نظام اسلامی ظلم است، حمله کردن به سفارت بی پناهی که در پناه جمهوری اسلامی و میهمان ما است ظلم است. بعد از 37 سال سپری شدن از انقلاب رهبر امت باید بگوید اگر حزب‌اللهی هستند خوب نکنند! اگر شرع برایشان مهم است...
مضحک‌تر این است که از سوی تندروها، اقدامات و سخنان مداوم و باتبعات و هزینه‌های سنگین و البته از روی استیصال و درماندگی وزیر خارجه عربستان، دیپلماسی قوی و فعال سعودی در راستای منافع خود تلقی شده، و هوشمندی و عقلانیت تیم کارکشته ما را که در بازی عربستان عقب افتاده، و دوستان ریز و ضعیفش نمی‌افتند، انفعال و کم‌کاری تلقی می‌کنند. این دوستان نمی‌خواهند بپذیرند که این رفتارهای عربستان و هم‌پیمانانش بخاطر وحشت از دیپلماسی مقتدر ایران در بزانو درآوردن تمام تهدیدات 12 ساله هسته‌ای ابرقدرت‌ها و حضور مقتدارنه ایران در منطقه است که با حضور غیرمستقیم خود، تمام جان‌کندن‌های مستقیم آنان را بی‌اثر ساخته است، می‌باشد.
خدایی نکرده ملت ما این دولت را روی کار آورد تا از اقدامات ویران کننده برخی که در شأن ایران اسلامی نبود نجاتی بیاییم، اما انگار افرادی که خود و دست‌پروده‌هایشان هزینه آتش زدن سفارت را روی دست ما گذاشتند، باز هم دلشان می‌خواهد با طرز فکر کهنه و مصیبت بار آنان کشور اداره شود!