سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

اربعین و بیداری اسلامی

    نظر

اربعین و بیداری

ماه محرم و ماه صفر از ماههایی هستند که بر مبنای تفکر اسلامی پر از حزن و غم برای جهان اسلام است از شهادت امام حسین در دهم محرم تا بیست و هشتم صفر که شهادت پیامبر مکرم(ص) اسلام است و سیم صفر که شهادت امام رضا(ع) است.

قرار گرفتن اربعین شهادت امام حسین در بیستم محرم و پیاده روی جهت زیارت آن امام همام فرهنگی را همراه با اشک و عشق و عقل می طلبد که جای بسی دقت و توجه دارد.

ابتدا جایگاه اربعین در اندیشه و تفکر اسلامی و گرفتن این مناسبت در شهادتها و وفیات و خواستگاه آن را می توان در قرآن و رویات یافت چنانکه در مورد حضرت موسی(ع) و قوم ایشان به دو نکته چهل شب مناجات حضرتش اشاره کرد و همچنین چهل سال سرگردانی قوم موسی(ع) و اینکه پیامبران غالبا از چهل سالگی به مقام نبوت رسیده اند و اینکه در نماز شب دعا کردن برای چهل مؤمن می تواند مبنای توجه مسلمانان به این مناسبت باشد.

اربعین شهادت امام حسین(ع) و راهپیمایی که بنیانگذار آن جابر ابن عبدالله انصاری(س) ( که البته در عین حال که امام حسین(ع) خود نیز در نگاه آنان دارای جایگاه رفیعی می باشد، شاید همین حرکت جابر به عنوان یک صحابی پیامبر(ص) عاملی شده است تا برادران اهل سنت نیز در این راهپیمایی از باب سنت صحابه ارج نهاده وشرکت نمایند) می باشد سنتی شده است تا هر سال عده ای به شوق زیارت مرقد مطهر امام خود با آگاهی از هدف و جایگاه امام خود به سمت آن به پیاده روی بپردازند تا به تعبیری با آرمانها و اهداف آن بزرگمرد میثاقی دوباره بسته و تجدید بیعتی بنمایند

چرا که بر مبنای تفکر سنتی و حدیثی ما این راهپیمایی که مقدمه زیارت مضجع مطهر مولای خود می شود افضل اعمال محسوب می شود و زائر آن امام در بهشت در همسایگی پیامبر اکرم (ص) قرار دارد و همچنین این عمل باعث طولانی شدن عمر می شود و روزی انسان را زیاد خواهد کرد و همچنین ملجأ و مأوایی می شود برای شفاعت این وارث پیامبران می باشد.

آگاهی یافتن و بیداری از این مناسبت بر مبنای زیارت اربعین می توان دانست که در آن زیارت نامه می خوانیم « ...من بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک عن الجهاله...» یعنی خدایا حسین کسی است که خونش را در راه تو به زمین ریخته شد تا بندگان تو را از جهالت نجات دهد و همچنین آنان را از سرگردانی برهاند و غرق شدگان به دنیا را نجات دهد کسانی که آخرتشان را به مطاع ناچیز دنیا فروختند. بر این مبنا قیام امام آگاهی دادن به زمانه خود و تمام کسانی است که خود را به آن حضرت منتسب می نمایند.

هر چند آگاهی یافتن و در پی آگاهی بودن فطرت انسانی محسوب می شود اما گاهی به علت سختی راه و مشکلات آن یا عده ای راه را اشتباه می روند و یا هوای خود را ، خدای خود ساخته، و آگاهی را بر مبنای آنچه که خود دوست دارند خواستارند و چنان غرق در مادیات شده که دین نیز برای آنان وسیله ای برای رسیدن به مقاصد خود شده است. جهت توضیح این مطلب لازم است این نکات تاریخی را مورد توجه قرار دهیم، از جمله امیرالمؤمنین (ع) که قبل از اینکه به مقام ولایت و جانشینی پیامبر برسد، شخصیتی پیدا کرده است که دنیا را از آنجهت گرامی می دارد تا بتواند به خلق خدمتی کند، و وقتی در جایگاه امامت و حاکمیت امت می نشیند در جنگها مردانه می جنگد و چنانکه در تاریخ آمده است آب را بر دشمنان خود نمی بندد چرا که او از پیامبر خویش در فتحه مکه آموخته است که آنگاه که بر دشمنان خود مسلط شدی باید رحمت و رأفتد چیره شود بر انتقام گیری.

اما شخصیتی چون معاویه وقتی به جایگاه حاکمیت مسلمین تکیه می زند می گوید من برای دنیای شما کار می کنم و کاری به دین شما ندارم و مخالفین خود را با انواع و اقسام ترفندها و حیله کشته و یا به شهادت رسانده و یا محبوس ساخته است.

جامعه اسلامی در بین این گونه حاکمان قرار گرفته و فرهنگ خود را بر مبنای این روشها باید بسازد حال برای رسیدن به فرهنگی که مبنای آن تربیت معاویه ای باشد بدون هیچ دغدغه ای انسان را و فرد جامعه اسلامی را به سمت خود خواهد کشاند چرا که هوای نفس انسانی نیز به این سمت انسان را سوق خواهد داد.

اما بر مبنای امیر المؤمنین علی (ع) جنگ بین حق و باطل در حال وقوع است و انسانی که نفس اماره اش هیچ زمانی او را تنها نخواهد گذاشت او  به انتقام گرفتن از مخالفین به اسم اسلام می کشاند و نفس لوامه او را به سمت فطرت پاک دعوت می کند و این گرایش به سمت خوبیهاست که انسان را به سختی انداخته و با او همراهی نخواهد داشت.

قیام حسین (ع) در صدد بیدار کردن این فطرت بود که مدتی بعد از پیامبر اکرم(ص) به کما رفته است و اشرافی گری و تکیه بر هوای نفس غالب شده و نکته مهمتر این که این هواپرستی را به نام یکتا پرستی به جامعه تزریق می کنند.

لذا اسلام کسانی که از ابتدا بخاطر قدرت گرفتن اسلام بوده و نه بخاطر یافتن حقیقت توسط آنان در اسلام اسلامی است که در کوی و برزن به دنبال فرصتی است تا خواسته های درونی خویش را به اسم اسلام و کسب ثواب چون اسب تاختن بر جنازه اهل بیت پیامبر که تا آن زمان در تاریخ چنین چیزی ذکر نشده است اما در این حادثه کربلا رخ می دهد به اسم کسب ثواب بیشتر !! و این همان است که جهل مقدس نیز نام گرفته است.

مولوی می گوید:

زان که از قرآن بسی گمره شدند،             زین رسن قومی درون چه شدند

مر رسن نیست جرمی ای عنو    د             چون تو را سودای سر بالا نبود.

اما نکته ای دیگر که در ایام اربعین و   این روزهای جامعه ما قابل توجه است اینکه پیاده روی اربعین چنانکه اشاره شد یادآور سنت بیداری عاشقانه حسین(ع) برای دیدار با شخصیتی که تمام هستیش را برای خدا دارد، لذا عاشقان او نیز تمام هستی خود را در طبق اخلاص برای زائرانش قرار می دهند، که پایه گذار این سنت جابر ابن عبدالله انصاری بود و بعدها ائمه اطهار(ع) به آن سفارش دارند.

اما این راهپیمایی نیز که این سالیان به برکت امنیت دو کشور ایران و عراق گستردگی خاصی یافته است هر چند تمام آنچه مطرح است بیداری امت اسلام باید باشد اما نکاتی که قابل توجه می باشد و نباید همچون عزاداریهای امام حسین(ع) درمیان جامعه اسلامی وشیعه مخصوصا ظاهرگرایی برای ما چنان شود که بعدها برای پاک کردن تحریفات آن به عالمانی چون استاد مطهری نیاز باشد.

نکته ای که مطرح است اینکه گرایش پیدا کردن به ظواهر مثل حضور کمی افراد و تبلیغات گسترده برای این حضور بدون کسب معرفت مذهبی و سیاسی در قضیه می رود تا آن نیت پاک افراد را نیز تحت تأثیر قرار دهد و چه بسا بعدها از شفا یافتن ها صحبت خواهد شد و...

نکته بعدی اینکه نگاه دولتی به این قضیه و حمایت های مالی به موکب ها و... می رود تا این نگاه نیز به قضیه اربعین از حالت معنوی و خود جوش بودن افراد به سمت نگاهی دولتی گرایش پیدا کند که این نیز آسیبی چون بی بودجه بودن دولتها یا اختلاف سلیقه ها عاملی برای انتقام گیری دولت از موکب های مخالف خود گردد و در عین حال در آینده به مباحث بین دو دولت ایران و عراق نیز کشیده خواهد شد.

نکته ای دیگر اینکه انتخاب زائران از موکب هایی که امکانات بیشتری و بی توجهی به میزبانان مردمی که از امکانات کمتری برخوردارند می رود تا این نگاه مخلصانه نیز از هر دو یعنی هم میزبان و هم میهمان برگیرد.