نقطه سرخط
روزنامه اعتماد ملّی - ?? مرداد ??
زنی شبانگاه بر بام خانه بر بالین داماد و دختر شد و گفت: هوا سرد است کمی مهربانتر خفتن به سلامت نزدیکتر باشد. سپس به دیگر سوی بام بر سر بستر پسر و عروس رفت و گفت: هوا گرم است اندکی دوری، تندرستی را سزاوارتر است. عروس که هر دو گفته را شنید گفت:
قربان میروم خدا را
یک بام و دو هوا را
آن سر بام سرما
این سر بام گرما!
این مصداق تمام عیار حکایت اوضاع و احوال ماست! عدهای در این مملکت باورشان این است که: «میزان حقاند»! هرچه و هر که در مسیر تایید و حمایت از آنان باشد فارغ از هر ملاحظه و محدودیت و شرط و حدی در جبهه حق قرار دارد و بر عکس هرچه و هر که اندک تفاوت و مغایرتی با آنان داشته باشد، در جبهه باطل است. بر پایه این «فرضیه خودخواهانه و نادرست»، یعنی خود حق پنداری، به خودشان اجازه میدهند برای به اصطلاح دفاع از جبهه حق یعنی خودشان! هر کاری و با هر وسیلهای انجام دهند و به هیچکس نیز پاسخگو نباشند. ?
با آنکه این جماعت در ایجاد و گسترش بسیاری از مسائل و چالشهای کشور، از جمله در بهوجودآمدن وضعیت بحرانی کنونی، نقش بیچون و چرای مولف و موثر دارند، اما همواره از موضع مدعی و طلبکار، آن هم با بسط ید کامل دیگران را آماج عملیات تخریبی قرار میدهند، بیکمترین پروای دینی و اخلاقی و سیاسی تهمت میزنند، ناسزا میگویند، خط و نشان میکشند، پروندهرسانهای تشکیل میدهند و سرانجام رای صادر میکنند و گاه اگر مزاحمتی احساس نکنند، چهبسا اقدام به اجرای رای صادره از سوی خودشان نیز میکنند! خطاب این نوشته در وهله نخست با متولیان نظام است: آیا این شیوه «خود حقپنداری»، «خودگویی و خودخندی» و بهویژه «خود بگیر و ببندی»! برای همه بهطور یکسان جایز و مباح است؟ یا به مصداق قضیه یک بامو دوهوا، این سو گرما و آن سو سرما حاکم است؟! اگر قرار باشد هر کس به صرف اینکه به اصطلاح روزنامهای از کیسه بیتالمال را در اختیار دارد، یا از پست و مقامی در فلاننهاد نظامی برخوردار است، یا عضو فلان فراکسیون مجلس است و خلاصه پشتگرم کانونهای قدرت است و گمان میکند که «از هفت دولت آزاد است» دهانش را باز کند، قلمش را رها سازد و هر چه دلش خواست بگوید، آیا دیگران نیز متقابلا اجازه و امکان چنین کاری را دارند؟ یا آن سوی بام سرد است؟! آیا مرگ خوب است به شرط آنکه برای همسایه باشد؟ آیا «قانون» لازمالرعایه است به شرط آنکه صرفا در مورد رقیب و منتقد و مخالف باشد؟! آیا توهین و ناسزا و تهمت و پروندهسازی ناپسند و غیرقانونی است مگر آنکه در مورد مخالفان و معترضان باشد؟! اگر قرار است هر کس بنا به تشخیص خود «عوامل بهوجود آورنده اصلی» این وضعیت بیسابقه بحرانیدر ?? ساله پس از انقلاب را معرفی کند، پیشنهاد محاکمه و محکومیت آنان را بدهد و حتی نوع مجازات آنان را نیز اعلام نماید، پس لطفا «قاعده جاریه یک بام و دو هوا» را کنار بگذارید تا معلوم شود چه فهرست جالب و خواندنی و حیرتبرانگیزی از متهمان نام و نشاندار، اعم از حقیقی و حقوقی، توسط طرف دیگر ماجرا نیز ارائه خواهد شد! آیا این شیوه را درست میدانید؟ میپذیرید؟ اجازه میفرمایید؟! تومارسازی و شکایت اینترنتی تولیدکردن که کاری ندارد. سخنهای غیرمسوولانه و بیپروا هم مایهای نمیخواهد، میتوان چشمها را بست، دین، عقل، مروت و مصلحت جامعه را به مرخصی فرستاد، دهان را باز کرد، هرچه بادا باد! پیامدهایش از کیسه حیثیت تاریخی ملت، یک انقلاب و یک نظام پرداخت خواهد شد! آن آقایی که به خیال خام خویش دلیری به خرج میدهد و بر طبل بدآهنگ دستگیری و محاکمه موسوی، کروبی، خاتمی، هاشمیرفسنجانی، موسویخوئینیها، محتشمی و لابد فهرست بلندبالایی از استوانههای انقلاب و یاران امام(ره) میکوبد ـ که البته این روزها جملگی مهجور و منزویاند ـ خواه مسوولیت نظامی داشته باشد، خواه در مجلس باشد و خواه در کسوت روحانی، باید بداند و بپذیرد که به قاعده مالوف: «ردوالحجر من حیثجاء» کلوخانداز را پاداش سنگ است. اینها خواسته و ناخواسته زمینهای را برای طرح پیشنهاد مشابه از سوی طرف دیگر فراهم میسازند که درخواست دستگیری و محاکمه و مجازات عاملان واقعی ایجاد وضعیت کنونیاند.
منصفانه باید داوری کرد. بهواقع کدام طرف ماجرا «علت محدثه» و کدام طرف «علت مبقیه» بهشمار میروند؟ کدام طرف، آفریننده و آغازکننده این روند آتشفشان بود؟ اگر از ماهها پیش از انتخابات از موضعگیریهای جانبدارانه و شبههناک بهنفع یک کاندیدا - آن هم از سوی کسانی که به اعتبار شخصیت و جایگاه حقوقی علیالقاعده باید بیطرف باشند - پرهیز میشد؛ اگر جلوی برخی پول خرجکردنها و خدمترسانیهای شبههناک «شب انتخاباتی» از سوی دولت نهم و بهرهگیری از امکانات دولتی برای سفرهای تبلیغاتی گرفته میشد؛ اگر ششدانگ امکانات رسانههای رسمی، اعم از صداوسیما و خبرگزاریهای وابسته به دولت و روزنامههای وابسته به حکومت، در خدمت تبلیغ و ترویج یک کاندیدا نبود؛ اگر در انتخابات معتمدان هیاتهای اجرایی و ترکیب هیاتهای نظارت، حتی اندکی سعهصدر و بیطرفی مشاهده میشد؛ اگر دستگاه برگزارکننده انتخابات برای پیشگیری از شائبه جانبداری و تخلف و نیز برای اطمینانبخشی به کاندیداهای دیگر و مردم، امکان حضور و نظارت بیمزاحمت برای ناظران کاندیداها را فراهم میساخت؛ اگر در گرماگرم مناظرههای تلویزیونی، مجالی برای «تختگاز» رفتن یک کاندیدا در مسیر خدشهدار شدن ارزشهای اخلاقی و معیارهای شرعی و قانونی و حتی به بازیگرفتن حیثیت و کارنامه سیساله انقلاب و نظام و هتکحرمت به شخصیتهای باسابقه و محترم نظام فراهم نمیشد؛ و البته اگر در همان هنگام اجازه داده میشد که با آن «سنت سیئه» برخورد شود؛ و سرانجام اگر برای اقناع منطقی و مسوولانه افکارعمومی و دستکم آن بخشی از مردم که نسبت به نتیجه نهایی انتخابات، ابهام و اعتراض داشتند، به جای کوبیدن چماق «قانون» بر سر آنها و اجازهندادن به استفاده از «امکان اعتراض قانونی» از موضع بیطرفی و دلسوزی و مهربانی، اقداماتی روادارانه به سیره پیشوایان دین به سیره پیامبر رحمت(ص) و امامعلی(ع) صورت میگرفت؛ شتابزده و ذوقزده برخورد نمیشد و از همه اسفبارتر و ننگینتر، این همه بگیر و ببند و ضرب و شتم و قتلهای مشکوک و پروندهسازیها و اعترافگیریهای نمایشی رخ نمیداد، آیا هماکنون شرایط مناسبتری نداشتیم؟ آیا دیگر برای «آن طرف ماجرا» که لابد «علت مبقیه» اوضاع کنونی بهشمار میرود زمینهای باقی میماند؟!
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال
چرا به این همه نصیحتهای خیرخواهانه که از سوی شخصیتهای موجه و امتحان پسداده و بیغرض، از مراجعتقلید و عالمان دین گرفته تا نخبگان و چهرههای اصیل فرهنگی و سیاسی و خانوادههای شهیدان سرشناس و بسیاری از خدمتگزاران ?? ساله انقلاب، توجه نمیشود؟ چرا گمان میرود همه این انتقادها و نصیحتها یا از سر سادهاندیشی یا خدای ناخواسته قصد و غرضهای سیاسی و قدرتطلبانه است؟ یا نعوذبالله هدایتشده از سوی دشمن!! میدانم که بازگرداندن آب رفته به جوی، بسیاربسیار مشکل شده است اما ناممکن و محال نیست. جلوی ضرر را از هرجا بگیرید، سودمند است. امتحان کنید. مجال را به اهل مروت وحل و عقد و خردمندی بسپارید.
?