سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

مذاکره با آمریکا و آفتاب یزد

مذاکره با آمریکا خوب است

 اگر...

روابـط
ایران با آمریکا و مذاکره مقامات دو کشور، موضوعی نیست که بتوان آن را
کم‌اهمیت دانست. بهترین نشانه این اهمیت، سخنانی است که در سی سال گذشته
توسط مقامات هر یـک از کـشورها در خصوص طرف مقابل گفته شده است. این
اظهارنظر‌ها، گاه در قالب مخالفت جدی با مذاکره و رابطه بوده و گاهی به
صورت ذوق زدگی‌های ناشیانه و هزینه‌ساز مقاماتی در دو کشور. مهم این است
که این پرونده هیچ گاه از روی میز تصمیم‌گیران دو کشور برداشته نشده و به
بایگانی نرفته است. البته این پرونده، از چند فصل کاملاً مجزا برخوردار
است. در نیمه‌هایدهـه شـصت، بعضی از سیاستمداران نزدیک به جناح
محافظه‌کار، علائمی از خود بروز دادند که علاقه‌مندی آنها را به حل و فصل
مشکلات موجود بین دو کشور نشان می‌داد. آن اظهارات، واکنش تند تعداد
محدودی از وابستگان به جناح چپ - اصلاح طلبان فعلی - را به دنبال داشت.
این گروه از مخالفان، معتقد بودند که ابراز علاقه سیاستمدار ایرانی، از
موضع ضعف بوده و غرور ایرانی در آن لحاظ نشده است. در اواخر دهه شصت که
مقارن با آغاز ریاست جمهوری هــاشمی رفسنجانی بود، عطاءالله مهاجرانی
پیشنهاد »مذاکره مستقیم« بین ایران و آمریکا را مطرح کرد که واکنش شدید
داخلی را به دنبال داشت.

تقریبا
ده سال بعد از مقاله »مذاکره مستقیم«، تعداد بیشتری از همفکران مهاجرانی
در ارکان حکومت مستقر شدند و ترکیب حاکمیت را به نفع اصلاح‌طلبان تغی
یر
دادند. همزمان با این تـغـیـیرات، رئیس جمهور وقت - سید محمد خاتمی- به
چهره‌ای نامی و محبوب در جهان تبدیل شد به طوری که مسابقه‌ای برای دعوت از
او برای حضور در کشورها و سخنرانی در مجامع بین‌المللی به راه افتاد. آن
روزها، آمریکای
یان احساس
کردند در این مسابقه، نباید از سایر شرکا یا رقبای جهانی خود عقب بیفتند.
لذا برای بازکردن راه، وزیر خارجه خود را ملزم کردند تا بدون توجه به
مبانی اختلافات‌اخیر، به چهل و چند سال قبل بازگردد و بابت حمایت کشورش از
کودتای 28 مرداد، از ملت ایران دلجوی
ی نماید. پس از آن هم فرصت‌هایی به وجود آمد تا ضمن حفظ ماهیت انقلابی ایران، موضوعات فی‌مابین دو کشور در
مسیر حل قرار گیرد. اما مخالفت جناح مقابل با تلاش‌های تدریجی
اصلاح‌طلبان، کار را به جای
ی
رساند که مطبوعات در خصوص نوشتن هرگونه خبری در این مورد، اخطار گرفتند.
حتی ملاقات کوتاه مهدی کروبی با دو سناتور آمـریـکـایـی واکـنـش اهانت
آمیز برخی محافظه‌کاران را بـه دنـبـال داشــت زیــرا بــه نـظـر آنـهـا
حرکت کروبی، یک»لوس‌بازی دیپلماتیک« تلقی می‌شد!

شاید آن روزها بعضی افراد تصور می‌کردند که اغلب مخالفت‌ها با رفتار اصلاح طلبان، ناشی از روحیه استکبار ستیزی مدعیان اصولگرایی است. اما کمتر از یک دهه وقت لازم بود تا مشخص شود عده‌ای دچار توهم
شده‌اند و برقراری رابطه با آمریکا را تجارت پرسودی می‌دانند که نفع آن
بـایستی تنها به جیب یک جناح برود. البته از آن مخالفت‌ها تا برخی
ذوق‌زدگی‌های ناشیانه فعلی، تغی
ی
راتی
در عرصه دیـپلـمـاتـیـک ایـران ایـجـاد شـد. امـروز تـقـریـباً همهبه این
حقیقت اعتراف دارند که نمی‌توان نقش آمریکا را در تحولات مرتبط با ایران
نادیده گرفت.

این
حقیقتی است که اصلاح‌طلبان به آن پی‌برده بودند و تلاش می‌کردند در شرایطی
که ایران، دست بالاتر در تحولات بین المللی دارد به حل و فصل مسائل بین دو
کشور بپردازند. آنها همچنین درک صحیحی از ردپای آمریکا در همه چالش‌های
بین‌المللی که ایران با آن مواجه است پیدا کرده بودند.پی بردن به این
حقیقت و نیز آگاهی از تلاش دولت پرمشکل »جرج بوش« برای خروج آبرومندانه از
عراق و افغانستان، اصلاح طلبان را تشویق می‌کرد که از پـالـس‌هـای ارسالی
آمریکا برای کاهش بی‌اعتمادی‌ها استقبال کنند. اما مخالفت تریبون‌ها و
مراکز پرنفوذ داخلی، هر گونه تحرک در ایـن زمینه را بی‌خاصیت و مسببان آن
را با اتهامات و مشکلاتی مواجه می‌ساخت.

اکنون
اصلاح‌طلبان می‌توانند با نگاهی به رفتار دو دهه اخیر محافظه‌کاران، تنها
به »تسویه حساب« جناحی اندیشیده و سکوت ناگهانی و حتی ذوق‌زدگی بعضی
محافظه‌کاران را به رخ آنها بکشند. می‌توان به آنها یادآوری کرد که »مگر
شما نبودید که از حـمله به اتوبوس توریست‌های آمریکای
ی در برابر هتل استقلال، حمایت می‌کردید« و در توجیه این کار می‌گفتید »هر
کس از آمریکا وارد جمهوری اسلامی ایران می‌شود، باید با سوءظن با وی
برخورد شود«؟ حالا چه اتفاقی افتاده که رئیس دولت را به خاطر شکستن
»تابو«ی مذاکره با آمریکا، تحسین می‌کنید؟ چه شده است که خبر تای
ید
نشده ملاقات وزیر خارجه ایران با دو نماینده کنگره آمریکا، تا این حد
عده‌ای را دستپاچه می‌کند؟ چرا علاقه به نشستن بر سر میز مذاکره با
آمریکا، عده‌ای را به نشنیدن تهدیدهای اوباما و کلینتون تشویق کرده است؟
چه شده است که کسی نظرسنجی فاکس‌نیوز در خصوص موافقت بیش از 60 درصد
آمریکای
ی‌ها برای حمله به ایران را نمی‌بیند اما ادعای یک موسسه نه چندان معتبر آمریکایی در خصوص علاقه 68 درصـد مـردم ایـرانبـه مـذاکره با آمریکا، چند رسانه
استکبارستیز را به وجد می‌آورد؟! با چند دقیقه اندیشه، می‌توان سوالات
دیگری را نیز مطرح کرد که ‌تنها دستاورد آن، افشای بیش از پیش چهره مدعیان
اصولگرای
ی
است. اما آیا واگذاشتن موضوع اصلی- حل مشکلات ایران و آمـریـکا- و تلاش برای افشای چهره عده‌ای از مدعیان، دستاوردی برای مردم دارد؟

پاسخ نگارنده به این سوال منفی است. زیرا اولاً به نظر می‌رسد عدم پایبندی بعضی از مدعیان اصولگرایی به اصول، آشکارتر از آن است که اصلاح‌طلبان را برای اطلاع‌رسانی دراین
مورد، به زحمت بیندازد. ثانیا واقعیتی به نام قدرت آمریکا برای مشکل‌آفرینی
دربرابر ایران نیز آنقدر واضح است که نباید هیچ فرصتی را برای رفع این مزاحمت از دست داد. البته این سخن، نباید به معنای تایید
روند فعلی مذاکره ایران و آمریکا تلقی شود. زیرا متاسفانه مکانیزم
تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری دولت فعلی در عرصه‌های داخلی و خارجی و نحوه تعی
ین
اولویت‌ها، برای بسیاری از صاحب‌نظران، نمایندگان مجلس و رسانه‌ها مخفی
است و همین امر، آحاد مردم را نیز از کسب اطلاع در این خصوص محروم ساخته
است. همچنین به نظر مـی‌رسد در این دولـــت، اســتـــانـــداردهـــای
جـــدیـــدی در تــشـــریـــح»اقتدار«، »غرور ملی« و »تنظیم عزتمندانه
روابط با سایر کشورها« تعریف شده که براساس آن می‌توان آزادی 15 ملوان
انگلیسی تنها چند ساعت بعد از تهدید علنی نخست‌وزیر انگلیس را یک موفقیت
دیپلماتیک ارزیابی کرد. براساس استانداردهای جدید، بیش از آنکه خروج
بسیاری از هیئت‌ها از سالن سخنرانی رئیس دولت ایران اهمیت داشته باشد سکوت
چند هیئت باقیمانده، اهمیت دارد. همین استانداردها می‌گوید گزافه‌گوی
ی دولت‌های عـربی درخصوص جزایر سه‌گانه ایرانی، اهمیتی ندارد زیرا به عنوان
یک‌بند »روتین« در سخنرانی‌ها و بیانیه‌های سران آن کشورها در آمده است.
طبق این استانداردها، رای مثبت هند به قطعنامه‌های ضد ایرانی، بلامانع است
زیرا در راستای منافع ملی هندی‌ها بوده و اصرار پوتین بر امضای تحریم‌های
اضافی علیه ایران درآخرین ساعات قبل از ترک دفتر ریاست جمهوری،خللــی در
دوسـتـی
یـکطرفه سیاستمداران
ایرانی با دولت سوء‌‌استفاده‌گر روسیه ایجاد نمی‌کند زیرا به گفته مقام
ایرانی »نتیجه طبیعی تحریم‌های شورای امنیت« می‌باشد.

‌نمونه‌های فوق و دهها نمونه قابل عرضه دیگر، این نگرانی را ایجاد می‌کند
که در غیاب نظارت رسانه‌ها و بدون استفاده از مشاوره کارشناسان غیردولتی -
اعم از اصولگرا و اصلاح طلب - توافقاتی حاصل شود که هزینه آن برای امروز و
فردای ملت ایران، بیش از دستاوردهای احتمالی آن باشد. متاسفانه برخی
رسانه‌های همراه با دولت نیز به جای ایفای نقش تاریخی و ملی خود، تنها به
دنبال اثبات این نکته هستند که »دولت فعلی، دست به هر کاری می‌زند قرین
موفقیت است«. البته موفقیت دولت در تحقق خواسته‌های ملی، آرزوی هر ایرانی
است چه‌موافق دولت چه منتقد آن. اما تلاش غیرواقعی برای موفق نشان دادن
دولت، نه تنها موفقیت واقعی به دنبال نخواهد داشت بلکه ممکن است موجب غفلت
از واقعیات موجود شده و پیامدهای
ی حـاصـل کـند که حتی با ادعاهای غیردقیق -مانند ادعای عذرخواهی کتبی بلر
بابت تجاوز ملوانان انگلیسی- قابل جبران نخواهد بود. اینکه یک روزنامه
بدون توجه به مجموعه اخبار موجود، ادعا کند که مذاکرات ژنو بر مبنای بسته
پیشنهادی جــدید ایران بود ممکن است برای بعضی مصارف داخلیبه کار آید اما
آیا طرف‌های خارجی را به این نتیجه نخواهد رساند که »برای برخی حامیان
دولت ایران، رجزخوانی در برابر رقبای داخلـی بیش از اطمینان از موفقیت
واقعی دولت در برابر طرف‌های خارجی، اهمیت دارد«؟ قطعاً چنین توهمی،
هرگونه امتیازگیری ایران در مذاکرات بعدی را، مشکل و حتی غیرممکن خواهد
ساخت. این مسئله به خصوص در مورد آمریکا، از حساسیت زیادی برخوردار است.
زیرا بخواهیم یا نخواهیم وجهه »اوباما« در دنیا تفاوت‌های زیادی با بوش
دارد؛ اگر چه اثبات تفاوت انگیزه‌های آنها، کار آسانی نیست اما تفاوت
جهانی وجهه دو رئیس جمهور آمریکا، شرایط را برای ایران، پیچیده‌تر کرده
است. اگر این مقاله عده‌ای را بی‌تاب نکرد در آینده باز هم در این مورد
خواهیم نوشت.