قسمتی از سرمقافله آفتاب یزد
کنون بد نیست به چهار سال گذشته به ویژه یک سال اخیر یعنی از زمانی که اسفندیار رحیم مشایی از دوستی با مردم اسرائیل سخن گفت و بر این سخن خود، تاکید هزار باره کرد، نگاهی بیندازیم . در آن زمان بسیاری از مراجع تقلید خواستار برکناری مشایی شدند اما نه تنها برکناری انجام نشد بلکه مقام مافوق مشایی، بر مظلومیت او مرثیه خواند و موضع او را موضع دولت دانست.
پس از آن هم که رهبری وارد میدان شد و حرف مشایی را رد کرد این مقام مافوق کوچکترین کلامی نگفت که پیام ارسال شده به دنیا - حمایت از اعلام دوستی مشایی با مردم اسرائیل- را دچار خدشه کند. آیا این مقام مدعی اصولگرایی، از هزینه داخلی این اظهارات و اقدامات بیاطلاع بود؟ قطعا پاسخ منفی است. پس او پرداخت این هزینه را با امید دریافت کدام »منفعت« قابل تحمل میدانست؟ شاید رفتار اینمقام سرشناس را بتوان با توجه به بعضی ویژگیهای او - که حتی فریاد نزدیکترین حامیان را نیز درآورده است- توجیه کرد اما بعضی حامیان او و رسانههای شیفته او به امید کدام منفعت درازمدت، ننگ »سکوت یا اعتراض کم رمق« به اعلام دوستی با مردم اسرائیل را پذیرفتند و در برابر عدم عقبنشینی رئیس دولـت از مـوضـع حمـایتی خود نسبت به پدرعروسش، هیچ تحرکی نشان ندادند؟
برای پاسخگویی به این سوال بایستی چند نمونه دیگر ذکر شود. مثلا باید سوال کرد »چرا کسی را که حداقل جرم او، پافشاری بر اصالت یک مدرک جعلی بود، بسیجی خواندند اما از حامیان دولت که همزمان خود را حامی سینهچاک بسیج معرفی میکنند، هیچ تحرک غیرتمندانهای مشاهده نشد؟« »چرا وقتی منابع مالی و نحوه تامین زندگی رئیس بازرسی دفتر رهبری، مشکوک اعلام شد، هیچکس به یاد شأن ولایت نیفتاد که با اینگونه سخنان، چه تصویری از دفتر رهبری در افکار عمومی - داخل و خارج از کشور- ایجاد میشود؟«
شاید آن کس که این ادعا را مطرح کرد بتواند برخی انگیزهها و در واقع دلخوریهای شخصی را به عنوان توجیهی برای این انتقامگیری ذکر کند، اما کسانی که تا چندی قبل برای ناطق نوری سینه چاک میکردند و برای پیروزی او در انتخابات سال 76، انواع تهمت را نثار اصلاح طلبان و خاتمی میکردند برای سکوت خود چه توجیهی داشتند؟ آنها میدانستند آنچه در داخل و خارج از کشور انعکاس پیدا میکند شبههافکنی در مورد نحوه تامین زندگی»رئیس دفتر بازرسی رهبری« است نه زیر سوال بردن منابع درآمد »علی اکبر ناطقنوری«! پس چرا سکوت کردند؟
نـکـتـه دیـگـر، سوژهسازی حامیان دولت در خصوص مدرک تحصیلی لاریجانی و توکلی است. این ادعاها در حالی مطرح میشود که یکی از مهمترین تلاشها توسط مخالفان جمهوری اسلامی، اثبات »غلبه تقلب در سطح حاکمیت« ایران است. آنها با همین ادعا، برای ایران پرونده اتمی درست کردهاند و تـاکـنون چهار قطعنامه نیز صادر نمودهاند. پس کسانی که عالیترین سطح قانونگذاری کشور را به استفاده از مدرک تقلبی متهم میکنند، چه هدفی دارند و »حامیان ساکت« آنها با کدام انگیزه، سکوت همراه با رضایت خویش را به نمایش میگذارند؟ وقتی رئیس دولت، به صراحت بر غلط بودن اطلاعات مخالفان مشایی تاکید کرد همه میدانستند برای او، سایر مخالفتها هیچ اهمیتی ندارد زیرا اگر این مخالفتها اهمیت داشت او بایدیک سال پیش فکری برای مشایی میکرد نه اینکه او را ارتقای مقام بخشد. پس هر کس میدانست اظهارنظر همراه با عصبانیت احمدینژاد، ناشی از چیست و او منبع اطلاعاتی چه کسی را غیر دقیق میداند! پس چرا مدعیان دروغگوی اطاعت و عشق به رهبری، سکوت کردند؟ وقتی خبرسازیهای جعلی بعضی رسانههای حامی دولت،به دنبال اثبات این بودند که »نه دولت رابطه خوبی با مراجع دارد و نه مراجع از این دولت رضایت دارند« چرا مدعیان عشق به روحانیت، سکوت پیشه ساختند؟ چندی پیش در روزنامه پرخرج- البته از کیسه ملت - اظهارات یک عضو شورای نگهبان منعکس شد که مفهوم آن، تصمیمگیری غیردقیق رهبر فقید انقلاب در خصوص انتخابات مجلس سوم - به خاطر گزارش غلط اطرافیان - بود. در آن زمان، از حامیان دولتی که ادعای احیای راه امام را دارد، هیچ تحرکی مشاهده نشد. علت چیست؟ البته نمونههای دیگری هم هست که ثابت میکند گروهی از حامیان دولت به دنبال ارسال یک پیام به دنیا هستند. این پیام آن است که »ما هیچ ارتباطی با روند طی شده سالهای اولیه انقلاب نداریم، اگر بتوانیم همه دست اندرکاران آن دوران را بدنام، خانهنشین و حتی مجازات خواهیم کرد، مراجع را از دخالت در کارها باز خواهیم داشت و اگر دخالت کردند به آنها اعتنا نخواهیم داشت،به دوستی با مردم اسرائیل افتخار میکنیم، "قسم خورده به پرچم آمریکا" را به سطوح بالای حاکمیتی میآوریم، به غیر از دو سه شخصیت محبوب خویش، باقیمانده نیروهای انقلابی که هنوز در گوشه و کنار حاکمیت حضور دارند را نیز متهم به جعل، دزدی و... خواهیم کرد تا آنها نیز خانه نشین شوند«. راستی ارسال این پیامها به دنیا چه مفهومی دارد؟ آیا عدهای به دنبال آن نیستند که خرج خود را از انقلاب جدا کنند و به این طریق راه دوستی با بعضی دولتها که وجود حکومت انقلابی و اسلامی در ایران را معضل بزرگی در منطقه میدانند باز کنند؟
برخی رسانههای این جریان، حتی پا را فراتر نهاده و به دنبال سبک کردن عناوین مقدس و آسمانی هستند تا از این طریق به دنیا بگویند »ما تنها یک حکومت عرفی را میخواهیم و در این مورد هم، اختلافی با قدرتهای غیردینی نداریم«. راستی پوشش خبری و تایید و تکذیبهایی که نسبت به اطاعت از رئیسجمهور و مقایسه آن با اطاعت از ذات اقدس الهی میشود چه پیامی جز این دارد؟ آیا گویندگان و انتشار دهندگان این سخنان، از هزینهفراوان سخن خود در داخل بیخبرند؟ پس چرا این سخنان را یک روز از زبان مسلمان ساده لوح سوری میگویند و یک روز در قالب اظهارنظر یک مقام دولتی- درخارج از کشور نزدیک است احمدینژاد را بپرستند- و روز دیگر از طریق رسانهای کردن حرف نسنجیدهای که اطاعت از رئیسدولت را همانند اطاعت از خدا میداند؟ پاسخ همان است که میخواهند به بعضی از آن طرف آبیها پیام دهند »شما با ما راه بیایید ما نه تنها 30 سال گذشته انقلاب را زیر سوال میبریم بلکه مقدسترین عناوین دینی مردم را هم به بازی میگیریم تا دین ابهتی نداشته باشد که بخواهد بیدینهای دنیا را تهدید کند«! البته این زمینهسازی خیالی برای آینده، یک دستاورد موهوم امروزی هم دارد که همان، انحراف اذهان عمومی از رفتار انتخاباتی دولت است.
در این شرایط، بهتر است همه ما به جای سرگرم شدن به فرار از امروز و بسترسازی برای فردا، به عمق رفتار حامیان دولت و پیامد رفتار آنها بر زندگی امروز و فردای مردم بپردازیم.