سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

احساس غم رئیس جمهور

آقای رئیس جمهور با این تصور که ژاک شیراک بر بالای پله ایستاد و خاتمی به طرف او رفت، احساس »غم« کرده است، اما هر چه بود شیراک خاتمی را در آغوش گرفت و برای بدرقه او تا پای ماشین آمد. پس ملت ایران این غم را به کجا ببرند که مقام عالی رتبه ایران، دوان دوان به طرف مصری‌ها رفت که »اگر آنها آماده باشند همین امروز سفارتخانه خود در مصر را باز می‌کنیم«؟»4« زمانی که در پاسخ به این مهرورزی، مصری‌ها بی‌اعتنایی کردند و بر حجم ادعاهای ضد ایرانی خود افزودند، آیا رئیس جمهور ایران، غم سنگین را در دل خود حس نکرد؟ در شرایطی که اماراتی‌ها بر یارگیری ضد ایرانی خود در مجامع عربی، اسلامی و جهانی می‌افزودند، رئیس جمهور ایران به امارات رفت و کمتر از ده روز بعد از بازگشت او به ایران، نخست وزیر امارات در سئول اعلام کرد »امارات از برنامه هسته‌ای ایران نگران است«.»5« آیا ملت ایران حق ندارند این گونه تحقیر ایران را از غم‌انگیزترین خاطرات خود بدانند؟ خاتمی اگر به طرف شیراک رفت، حرکت همراه با وقار او به طرف کسی بود که دست خود را برای در آغوش گرفتن نماینده ملت ایران باز کرده بود، اما تعجیل غیرمنطقی برای ارسال پیام به اوباما و بی اعتنایی 6 ماهه او را چه چیزی جز »غم افزایی« برای ملت ایران می‌توان نامید؟ راستی اگر آقای محمود احمدی نژاد به عنوان یک شهروند ساده، این سه خبر را می‌شنید چه حالی به او دست می‌داد:

1-رئیس جمهور ایران در گفتگوی تلفنی با نخست وزیر هند، از دولت دهلی نو به دلیل اتخاذ مواضع مثبت و سازنده در آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای تشکر کرد و آن را پایه‌ای برای گسترش، تعمیق و تداوم روابط دو جانبه خواند »6«

2- آمریکا، انگلیس، ...، اتریش، هند، آرژانتین و... در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به قطعنامه اروپا علیه ایران رای مثبت دادند »7«

3 ‌- ایران برای گاز خود مشتریان فراوانی -با قیمت‌های بالا- از اروپا دارد اما تهران علاقمند به ساخت خط لوله گاز به هند و پاکستان به منظور گسترش صلح و ثبات در منطقه است»8‌«

راستی شنیدن این سه خبر- که فاصله دو خبر اول ، بیست و چهار ساعت بود- چقدر می‌تواند موجب غمگینی یک ایرانی شود؟ آیا برای رئیس جمهور ایران، غم‌انگیز نیست که بگوید »یک ساعت رابطه با اندونزی را بر هزاران سال رابطه با کشورهای غربی ترجیح می‌دهیم« و پاداش این اظهارنظر سخاوتمندانه، »تبدیل را‌‌ی ممتنع اندونزی در شورای امنیت، به رای قاطع ضد ایرانی« باشد؟!!

آیا دوستان آقای رئیس جمهور، از تبلیغات چند ماه قبل در خصوص دعوت رئیس جمهور ایران به اجلاس سران عرب در قطر که تکذیب همراه با گستاخی نخست وزیر آن کشور را به دنبال داشت، احساس غم ‌نکردند؟ نظر آقای رئیس جمهور در خصوص بند ضد ایرانی قطعنامه سران شورای همکاری خلیج فارس که ساعاتی بعد از حضور دکتر احمدی‌نژاد در آ‌ن اجلاس صادر شد، چیست؟

مردم ایران خاطرات تلخی از زورگویی و استعمارگری انگلیسی‌ها در خاطر دارند. آیا برای این مردم، می‌توان غم‌انگیزتر از روزی پیدا کرد که چند ساعت بعد از اولتیماتوم 48 ساعته نخست وزیر مستاصل انگلیس، »9 « ملوانان متجاوز انگلیسی با سلام و صلوات بدرقه شدند؟

چندی قبل، رسانه‌های ایرانی اعلام کردند وزیر خارجه ایتالیا به ایران می‌آید. طبق اعلام همین رسانه‌ها، وزیر خارجه مغرور ایتالیا حاضر نشد رنج سفر به سمنان برای دیدار با رئیس جمهور ایران را بپذیرد و در حالی که ایران آماده استقبال می‌شد، او سفر خود را لغو کرد. پس از آن هم،‌ایتالیایی‌ها تلاش کردند لغو سفر را به یک مسئله داخلی ایران - پرتاب موشک سجیل - مرتبط سازند. سه روز قبل، رسانه‌های خارجی اعلام کردند »وزیر خارجه ایتالیا، بار دیگر سفر خود به ایران را لغو و آن را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران موکول کرده است« که تاکنون این خبر توسط مقام‌های ایرانی تکذیب نشده است. آیا کسانی که به عزت‌مندی ایران می‌اندیشند حق ندارند به خاطر تکرار دعوت از میهمان پرمدعای خارجی، دچار »غم« شوند؟ آیا موفق جلوه دادن دیپلماسی خارجی دولت نهم از راه افزایش آمار رفت و آمدهای دیپلماتیک، اینقدر برای بعضی افراد ارزش دارد که به وزیر خارجه کشور مافیا اجازه دهند برای سفر به ایران، شرط‌گذاری کند؟

راستی آقای رئیس‌جمهور می‌دانند، غم‌انگیزترین روز برای پیروان قرآن در ایران، روزی بود که معاون دولت اسلامی، به جای فصل‌الخطاب دانستن کلام وحی، قرائتی جدید و خود خواهانه از روابط میان ایرانیان و اسلام ارائه داد که در تعارض قطعی با آیه 17 سوره حجرات است؟ »10« آیا به آقای رئیس‌جمهور نگفته‌اند که غم‌انگیزترین روز برای علاقه‌مندان به آرمان فلسطین در ایران، روزی بود که علیرغم تأکید مراجع تقلید در خصوص لزوم برخورد با همکار منسوب رئیس‌جمهور، احمدی‌نژاد بر صفحه تلویزیون حاضر شد و گفت: »موضع مشایی، موضع دولت بود و او مظلوم واقع شد!«»11«‌‌

هر یک از نمونه‌هایی که در بالا به آنها اشاره شد به تنهایی غم‌انگیز است و بسیاری از آنها، غم‌انگیزتر از داستان »پله‌های الیزه«! اما به فرض که هیچ یک از آنها - حتی خودکشی خانواده تبریزی و قربانی شدن چند دانشجو - به تنهایی برای آقای رئیس‌جمهور در حد موضوع کاخ الیزه، غم‌انگیز نباشد. آیا مجموعه این حوادث هم درحدی نبوده است که به جای حادثه الیزه بنشیند تا رئیس جمهور ایران بعد از گذشت 4 سال، باز هم یک قصه قدیمی را از غم‌انگیزترین خاطرات دوران زندگی خویش بنامد؟قسمتی از سرمقاله آفتاب یزد