یک واقعیت تلخ
فرق دختر بی حجاب قبل و بعد از انتخابات!! |
آینده : مهدی نخعیفر در وبلاگ خود مینویسد:" مثال ?- یک دختر خانم شیک و خوش پوش که حجابش هم یک جورائی مقبول بعضی ها نیست (بعضی ها برای اینکه، برای من کلاٌ مقبول بودن یا نبودنش معنا نمیده چون هر کس بایستی از روی عقیده و اعتقاد قلبی اعمال مذهبیش رو انجام بده و اصولاٌ به اینکه من چی دوست دارم و دیگری چی دوست داره اصلاٌ ارتباطی نداره ) اگر نزدیک انتخابات بیرون بیاد و یا روز انتخابات فوراٌ سوژه داغ و دست اول صداو سیما میشه که باهاش مصاحبه کنن و از طریق این مصاحبه به همه یاوه گویان جهان و حومه خیلی چیزها را که نمیدونند بفهمونند اما ... اما اگر همین دختر خانم بیچاره بینوا چند روز قبل و یا چند روز بعد با این سرو وضع به خیابون بیاد در خوشبینانه ترین حالت یک شب مهمون بازداشت گاه پلیسه مثال ?- مسعود ده نمکی توی فیلم اخراجی ها تلویحا به امثال کسانی که مثل مجید سوزوکی فکر میکردند ( جبهه که مال ما نیست) فرمودند " مگه مملکت واسه شما نیست " ، البته این موقع دفاع و خون دادن بود اما بعد از جنگ همین آقای ده نمکی با دوستان عزیزشون با حمله به همین مردمی که چندین سال در دفاع از مملکت شرکت داشتند و خون هزاران عزیز رو برای حفظ این آب و خاک و انقلاب داده بودند به بهانه رفتن به سینمای " آدم برفی " و یا امثالهم ثابت کردند خیلی هم به حرفی که زدند اعتقاد ندارند و معتقدند مملکت کلش واسه ماست وهیچ چیزش واسه شما نیست مثال ?- یک دانشچوی نمونه و فعال که دائم سر کلاس آزمایشگاه از کمبود امکانات ایراد میگیره و غر میزنه وروی اعصاب اساتید محترم دانشگاه و مسئولین محترمش که حاضر نیستند یک ریال صرف تحقیقات بکنن راه میره ، بعد از یک فرار و رفتن به یک کشور خارجی تبدیل به یک نابغه میشه و کلی قدرش رو میدونند و همین دانشجوی غر غروی خودمون بعد از چند سال توی کشور بیگانه با تحقیقاتش یک سلاح بسیار قوی اختراع میکنه که همه مون رو با همین سلاحی که اونها دارند مجبور میکنه قراردادی رو امضاء کنیم که بار مالیش هزاران هزار بار بیشتر از اون آزمایشگاهیه که میشد با تجهیزش جلوی رفتن این دانشجوی عزیز رو گرفت ، قرارداد رو هم برای این مجبوریم امضاء کنیم چون اونها اسلحه پیشرفته دارند ما نداریم همین مثال ?- یک جاسوس توی مملکت بیگانه یک خائن بزرگ و بالفطره است اما توی مملکت خودش یک قهرمان ملی و شایسته تقدیر مثال ?- یک رکسانای صابری اگر ????سال دیگه توی آمریکا خبرنگاری میکرد اسمش تا بقالی سرکوچه شون هم نمیرسید اما با یکبار ایران اومدن و یک بار بازداشت ناقابل ، هم کلی از رجل سیاسی و فرهنگی براش نامه فدایت شوم نوشتند و هم کسی دیگه توی کره زمین نیست که یکبار تلویزیون نگاه کرده باشه و اسم "رکسانا صابری " رو نشنیده باشه تازه وقتی هم که برگرده آمریکا بچه کوچولو های آمریکائی به ماماناشون میگن مامان مامان " لکسانا ، لکسانا مثال ?- یک خودروی ملی داخلی رو اگه بخواهید داخل ایران تهیه کنید باید بعد از ? یا ? ماه یا بیشتر توی نوبت رفتن و پول پیش دادن تازه خودروئی رو تحویل میگیرید که وقتی بوق میزنید برف پاک کنش روشن میشه وقتی چراغش رو روشن میکنی بوق میزنه وقتی هم که استارت میزنی موتورش صدای رعد و برق میده و .... تاره این همه عیب و ایراد رو که برطرف کنی یکدفعه میبینید کارت ماشین شما با سندش اصلاٌ نمیخونه و دوباره روز از نو روزی از نو اما .. اما همین اتومبیل رو میفرستند افغانستان اونها بعد از در آوردن موتور خودرو و پرتاب اون به بیرون با اطاقش یک کابین مخابراتی سیار لب مرز احداث میکنند در بقیه کشور ها هم ممکنه بعضی از خودرو های ما رو محض خنده و تفریح توی موزه ها ببینی اما همین خودرو رو ما با سرو دست شکستن همدیگه میخریم مثال ?-یک سفینه فضائی تا وقتی که در دسترس رادارهای زمینی است تمام دنیا روش زوم هستند اما وقتی با چند متر اختلاف از رادار خارج بشه دیگه با یک آهن پاره فرقی نداره باری هدف این بود که بگویم همه چیز در این دنیا نسبی است و "هرچی هر جا یک قیمتی داره "من و شما هم باید بدونیم اگه یک روزی احساس کردیم به قله رسیدیم ممکنه در چشم برهم زدنی تعریف قله عوض بشه و ما خودمون رو ته دره بدبختی ها احساس کنیم
|