از اعتماد ملی
چرا کروبی باید بماند |
هرچند تصدی پست ریاستجمهوری به وسیله محمود احمدینژاد را عدهای نتیجه بیبرنامگی اصلاحطلبان میدانند اما ماندن بر سریر قدرت او را دیگر به یقین باید در اردوگاه اصلاحطلبان جستوجو کرد. ریزش اطرافیان محمود احمدینژاد را ظاهرا اردوگاه اصلاحطلبان رصد نمیکند. اگر اصلاحطلبان بخواهند اسامی بریدگان اصولگرا از محمود احمدینژاد را به یاد آورند، خود حدیث مفصلی است که چه کسانی اصولگرا به معنای واقعی آن بوده و چه کسی از معبر اصولگرایی، تصویری از خود ساخته که دیگران باورکنند با دولتی اصولگرا سروکاردارند. براین باورم که جناح اصلاح طلب خصوصا در برخورد با شیخ مهدی کروبی، نگاه اصلاحطلبانه ندارد، شیخ مهدی کروبی، کتاب نخواندهای نیست که همانند محمود احمدینژاد ورق ورق آن بعد از تصدی ریاستجمهوری خوانده شود و تازه متوجه شویم که محتوای این کتاب، آنی نبود که در زمانه تبلیغات به معرفی خود مشغول بود، روزی سازمان برنامه و مدیریت را حذف کنند و زمانی سازمان حج و زیارت به میراث فرهنگی و گردشگری وصل شود. در مدیریت کشور آنقدر بیبرنامگی به وجود میآید که مثلا سه رئیس بانک مرکزی و بیش از 10 مدیراقتصادی بانکی برکنار میشوند و کابینه در آستانه سقوط قرار میگیرد. وقتی همه مردان رئیسجمهور دولت نهم در روز نامنویسی همان افرادی هستند که ظرف 4 سال گذشته طراح برنامههای دولت بودند، از غلامحسین الهام تا مهدی کلهر، از مسعود زریبافان تا علی سعیدلو، از شیخالاسلام تا مجتبی ثمرههاشمی و مرد همیشه حاشیه ساز کابینه اسفندیار رحیممشایی، چرا اردوگاه اصلاحطلبان به جای اینکه برنامهای برای حضور میلیونها رای خاموش در روز انتخابات پای صندوقهای رای داشته باشد و آرای ثابت جناح اصولگرا که به باور من این بار با ریزش از یک کاندیدا و سرازیرشدن به صندوق رای دیگر کاندیداها مستقیما به صندوق رایی که اتفاقا همه دستاندرکاران انتخابات از دبیرشورای نگهبان، شیخ احمد جنتی تا هیاتهای اجرایی که وزارت کشور زحمت اعلام اسامی آنان را به خود نمیدهد و مردم محروم از شنیدن نام اعضای هیاتهای اجرایی و معتمدان محلی موضوع قانون انتخابات هستند تا بدانند چه کسانی باید حفاظت از صندوقها و نظارت بر نحوه رای گیری و حراست از شمارش آرا را بر عهده داشته باشند تا وزیر کشور که اجبارا عضو کابینه است و اتفاقا ثروتمندترین مرد کابینهای است که ظرف 30 سال گذشته بر صندلی وزارت تکیه زده و مهمتر اینکه این تصدی شغل وزارت توسط وزیری ثروتمند که با دست خالی وارد عرصه تجارت شده و از بخت یاری خود توانسته ثروتی افسانهای اما حلال را کسب کند و یار غار و دوست دیروز و امروز رئیس دولت است، نظارت بر انتخابات را بر عهده دارد و این سو مجبورند با نامهنگاری درخواست کنند، شما را به خدا معتمدین مورد نظر قانون و هیات اجرایی را از میان مردمی انتخاب کنید که وابسته به جناح خاصی نباشند.
از آن وسعت یار در عرصه انتخابات تا این خواهش که در انتخابات اعضای هیاتهای اجرایی و معتمدین رعایت انصاف داشته باشند، تا عدم اعلام اسامی هیات اجرایی حداقل در تهران توسط وزارت کشور، خود شیوه خاص انتخابات درایران را میرساند که ظاهرا عدم شفافیت جزء لایتجزای آن است. اما دوستان اصلاح طلب به جای آنکه برنامهای برای ترغیب حضور نزدیک به نیمی از جمعیت کشور که با صندوقها قهر کردهاند، داشته باشند همه برنامه خود را صرف این میکنند تا کروبی به نفع میرحسین موسوی کناربرود. فرض کنیم کروبی که گذشته و حالش روشن و درب دفتر و اتاقش همیشه بازو دست نیازمندان دراز به سوی او همیشه گرفته میشود و حداقل از پایان دوره مجلس ششم قدم در راه انتخابات گذاشته و چهره درچهره کسانی گذاشته که با آرای مردم مخالفند باید کناربرود. آیا زمانه کنار رفتن کروبی امروزاست؟ مشاوران سیدمحمدخاتمی در انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری بدترین زمان را برای انصراف سیدانتخاب کردند، او که باید کوله بار سفرخود را به شهروروستاهای کشور میکشاند تا نیمی از جمعیت خفته را آماده کارساز انتخابات میکرد به سفرهای دوردنیای خود ادامه داد. چه میشد از سید میخواستند برای ایجاد شور در کشور و تثبیت این جمله خود - که اصلاحات شکست ناپذیراست – به سفر در داخل کشور اقدام میکردند. وقتی به واقع مساله فوری (لزوم تغییر وضع کنونی است که اگر تغییرنکند همه زیان میکنند و موفقیت دراین مرحله فقط با حضور فراگیر ملت حاصل خواهد شد که میتواند از همه موانع عبورکند و نتیجه را به نفع انقلاب، کشور، ملت و میهن تمام کند. گفتوگوی اختصاصی خاتمی با روزنامه اعتماد) وقتی حضور فراگیر ملت مورد نظر است و سه سفراستانی خاتمی نشان داد که او قادر است موتورمحرکه این شوربشود چرا مشاوران سید او را دعوت به ماندن، حداقل تا ایجاد شوردر مردم دعوت نکردند؟ حالا همه میگویند کروبی استعفا دهد، نمیدانم علت این خواسته چیست؟ چگونه میتوان در مردم شور آفرید؟ آیا فرستادن خاتمی به سفر اسپانیا یا عربستان شوری در میان مردم میاندازد که بیموقع خواستیم از خاتمی به نفع میرحسین کنار برود، که حالا میخواهیم کروبی کناربرود چه بشود؟ آیا شور به وجود آمد یا فقط یک کاندیدا داشته باشیم که حداقل نتوانسته ظرف این مدت به هراستان یک سفرداشته باشد. میرحسین همان میزان برای من عزیز است که سیدمحمدخاتمی که مهدی کروبی اما سرنوشت مردم چه میشود؟ دوستانی که میگویند... اصلا در جریان اصلاحات بحث انصراف میرحسین به نفع کروبی وجود ندارد چرا که قریب به اتفاق اصلاحطلبان از میرحسین حمایت میکنند از این رو انصراف میرحسین به نفع کروبی منطقی است (کیهان - همان) حال سوال این است واقعا پشت این استدلال چه منطقی نهفته است؟ آیا مجموعه اصلاحطلبان بدون مردم چقدر رای دارند؟ این مردم هستند که به هرحرکت اجتماعی هویت میبخشند و با تاسف با توجه به نبود احزاب و کانونهای مردمی درایران، قضاوت روشنفکران یا تحصیلکردهها بیشتر جنبه نظریات فردی دارند تا برخاسته از تفکر جمعی باشد. رسیدن به هدف ابزار و وسایل و لوازمی دارد، جای تعجب است که ما اول ابزار و وسایل را از دورخارج میکنیم سپس قصد آن داریم که به هدف برسیم. اگر سیدمحمدخاتمی تا امروز در صحنه بود به یقین موج میآفرید و موجآفرین به راحتی میتوانست بگوید به دلایلی کنار میروم و کسانی که من را باوردارند مثلا به فلان کس رای دهند. اما بدون شورآفریدن درخواست رای به کسی دادن مانند این است که ابزار را از طرف مقابل بگیریم و امید داشته باشیم به هدف برسد.
اصلاحطلبان به جای اجماع فردی قبل از به وجود آوردن شور به باور من آب درهاون میکوبند. کاش سیدمحمدخاتمی هم در عرصه باقی میماند و ایشان به هرعلت که نمیخواستند این بار رئیسجمهور بشوند زمانی کنار میرفتند که مردم هم همانند ایشان به باورحضور درپای صندوقهای رای میرسیدند و دوستانی که از شیخ کروبی قبل از اینکه خود شوری در مردم به وجود بیاورند میخواهند انصراف دهد، صرفنظر از اینکه وزنه خود را بیشتر از واقعیت میبینند، راه و رسم فعالیت انتخاباتی را پیدا نکردهاند. شیخ مهدی کروبی با این همه سابقه و شناخت از مردم و میرحسین موسوی نیز با همه شناخت از مردم، بهتراز اطرافیان خود میدانند که چه باید بکنند، میشود این اجماع را به دست آورد ولی چه کسی باید انصراف بدهد را بگذارید هفته پایانی که عقلای قوم نه با نظرسنجیهای اختصاصی بلکه با حضور در بین مردم و اینکه کدامیک نیروی بیشتری از مردم را بسیج کرده است و طرف دیگر چقدر؟ آن زمان است که با تکیه بر نیروهای به میدان آورده شده، میتوان وزنه هر طرف را سنجید و دنبال اجماع بود. نه این زمان، کاری که با سیدمحمدخاتمی کردیم نه با میرحسین موسوی و نه با شیخمهدی کروبی بکنید. کار اصلی ما همانگونه که سیدمحمدخاتمی گفت: باید ترتیبی بدهیم که – ملت حضور فراگیر – در پای صندوقهای رای داشته باشند باید نفر نهایی باشد و به یقین کاندیدای دیگر از این حرکت استقبال خواهد کرد وقتی وزنه اجتماعی او را قویتر دید.