فال قهوه سیاسی
گرد و خاک کردن حسین شریعتمداری در فنجان قهوه! |
از امروز در این ستون زیر نظر یکی از فالگیرهای بینالمللی، برای اشخاص مشهور مملکت و باقی فک و فامیلمان که ممکن است در آینده مشهور شوند و شغلی در دولت به دست بیاورند، فال قهوه میگیریم.
فال قهوهامروز را برای آقا حسین شریعتمداری گرفتهایم.
آقا حسین شریعتمداری با نظر مشکوک به محتوای فنجان، قهوه را مثل نوشابه یکنفس سر میکشد. فنجان را برمیگرداند و به کسی تلفن میزند و از رابطهکافئین با ضدانقلاب پرسوجو میکند.
فال شما
ای صاحب فال در فال تو تصویر یک قلمدان افتاده است و این یعنی تو به جمعآوری قلمها علاقهزیادی داری. اگر شانس با تو یار باشد با گرفتن قلمهای روزنامهنگاران، بزرگترین قلمدان تاریخ را به نام خودت ثبت میکنی.
ای آقا حسین، همینطور که میبینی در گوشهفنجانت تصویر یک {...}افتاده. این {...} همان موجودی است که اگر نظارت استصوابی نباشد وارد پارلمان میشود، اما چون نظارت استصوابی نیست وارد فال قهوه هم شده است.
ای صاحب فال! در فنجان تو عکس یک توپ با یک خانه افتاده است. این به چه معنی است؟ ما نمیدانیم. یعنی خانهات را توپ خراب نمیکند؟ یعنی در خانهات توپبازی میکنی؟ یعنی توپت در خانه پر است؟ یعنی توپخانه؟ یعنی در توپخانه روزنامه داری؟ یعنی در روزنامهات توپخانه داری؟ اینها را ما نمیدانیم.
ای آقا حسین گل! اینطور که در فالت میبینم تو کارت بالا میگیرد و در آن بالا گرد و خاک راه میاندازی طوری که مردم مجبور میشوند روزی سه مرتبه خانه و پرونده و شناسنامهشان را گردگیری کنند.
ای صاحب فال! در فالت تصویر کهکشان و کیهان افتاده است و معنی این تصویر خیلی مشخص است! کیهان یک معنای جهانشمول است. پس همه چیز در کیهان است و هر چیزی که در کیهان نیست وجود خارجی نباید داشته باشد.
اینطور که آنگوشه فنجانت پیداست تا هفت وعده دیگر (هفت ساعت، هفت روز، هفت سال) یک اتفاق نادر در زندگیات رخ میدهد. حتی نادرتر از گرفتن نشان افتخار به خاطر انتقاد از دولت نهم!
و همچنین در فال تو تصویر یک کبوتر افتاده است. آیا این یعنی تو به کبوترها علاقه داری و دوست داری آنها را پیش خودت نگه داری؟ یعنی در محل کارت برای کبوترها قفس میسازی؟ یعنی روی عکس کبوتربازها خط میکشی؟ یعنی کبوتر نامهبر داری؟ یعنی پستچی هستی؟ یعنی دوست داری به کبوترها آب و دانه بدهی؟ یا به آنها دانه نمیدهی که جلد بوم تو شوند؟ ما نمیدانیم.
ای آقا! در فالت تصویر یک چیز نوکتیز افتاده. شاید نوک قلم تو باشد، که مثل جوالدوز است و روی دیگران امتحانش را پس داده. شاید نوک دمهایی باشد که قیچی کردهای (وشاید مربوط به همان کبوترها باشد. ما نمیدانیم!) خلاصه هر چی هست، ما که هیچی، مراقب باش تو دست و بال خودت فرو نرود پدر جان.
ای صاحب فال! با اینکه خیلی دلت میخواهد طنزنویس شوی اما فالت تلختر و جدیتر از آن است که جایی برای طنز در آن پیدا شود.
در ضمن در سه وعدهدیگر (به عقب یا جلویش را نمیدانم) یک نامه میگیری. این نامه ممکن است غصهدارت بکند یا ممکن است کسی را غصهدار کرده باشی که این نامه را برایت نوشته است، یا ممکن است این نامه برایت باد هوا باشد! اما تو کار خودت را بکن، به بیانیه بینالمللی که کاغذپاره باشد، دیگر یک نامه بینالمطبوعه که نباید اصلا به حساب بیاید.
همین. این فال تو بود. خداحافظ.
گفتن ندارد که خیلیچیزها را صاحب فال فقط خودش میداند. ما فقط یک چیزهایی را که ته فنجان قهوه میافتد میدانیم و البته همان یکچیزهایی هم برای خودش کلی است!
فردا فال قهوهیک بابای دیگر را برایش میگیریم و برایتان مینویسیم.