قلم

بازهم

شب شعر

قربون چشات

وقتی ابر را می‌باریم
تا گلابی چینی برآید،
وقتی زمین را می‌خاریم
تا برنج آرژانتینی سرآید،
به‌ناچار، رای را می‌کاریم
تا سیب‌زمینی درآید
و اینک، ای پرتقال فلسطین اشغالی
ای گنده باقالی
که بعضی هم می‌گویند از چین و ماچین آمده‌ای
من نمی‌دانم، تو صهیونیستی، یا مائوئیستی
مال هر کجا که می‌خواهی باش، داداش
تو در ظرف میوه کشاورز شمالی،
خیلی باحالی
واقعا ژنرالی
و در همین راستا
ای وزیر بازرگانی، قربون چشات
ای وزیر [...]، یقراءالفاتحه مع الصلوات!
تا وقتی رکورددار جهانی شعاریم،
همگی سرکاریم