از ابطحی
دو سال پیش در مونترال کانادا جلسه بزرگی با عنوان پارلمان ادیان برگزار شده بود. جمعیت زیادی از سراسر دنیا شرکت کرده بودند. غیر از مهمانهای اصلی، افراد علاقهمند میتوانستند از سراسر دنیا با پرداخت پولی اجازه شرکت در جلسات را داشته باشند. در روز اول سمینار چند نفر از شخصیتهای بینالمللی صحبت کردند. همه به صورت عادی میرفتند، حرف میزدند. وقتی تمام میشد به رسم مالوف، حاضران کف میزدند. در این میان یکی از سخنرانان، خانمی هندی بود که میگفتند هم خیلی پولدار است و هم رئیس یکی از ادیان جدید آن دیار است. وقتی ایشان میخواست به سمت تریبون برود، دوربینهای فیلم برداری مختلفی روشن شد و از همه طرف سالن صدای کف زدن میآمد. ما هم ناخود آگاه دیدیم مثل همه سالن ایستادهایم و در حال کف زدن هستیم. نفهمیدیم چه شد که این خانم در کنار آن همه سخنران نامدار جهانی، به صورت ویژه مورد احترام ما قرار گرفت. وقتی حواسمان را جمع کردیم و پرس و جو نمودیم، فهمیدیم که این خانم برای ??? نفر از مریدان پول بلیط و عضویت پرداخته و آنها را به این جلسهی مهم آورده است. کارشان را بلد بودند. آنها قبل از ورود دیگران به شکل منظمی وارد سالن شده بودند و به نحوی در کل سالن جای گرفته بودند که وقتی خانم رئیس از جایش بلند شد، آنها هم از روی صندلی بلند میشدند و شروع به کف زدن میکردند. طبعاً در چنین وضعیتی دیگران هم همراهی میکردند؛ و بدون اینکه بفهمیم همه به احترام آن رهبر دین جدید از جا بلند شده بودیم و خانم هندی را تشویق میکردیم. از این کلاهی که سرمان رفته بود دلخور بودیم. جلسه سه روز بود. روز دوم با معاون آن خانم دوست شده بودم. هم جلسهای بودیم. به شوخی، جدی گفتم: سرکار خانم رهبر دین شما میدانند که شما این کارها را برنامه ریزی میکنید یا گمان میکنند که مردم دنیا به دین جدید ایشان این همه علاقهمند شدهاند؟ چشمک پرمعنایی زد و گفت ایشان مطلعند؛ اما مهم این است که وقتی فیلم این مراسم در منطقهی ما در هندوستان پخش شود، مردم منطقه ما گمان میکنند که دین جدید ما در پارلمان جهانی ادیان این قدر مورد استقبال همهی رهبران و مسئولان دینی حاضر در جلسه قرار گرفته که تنها برای رهبر ما بلند میشوند و کف میزنند. این هدف ما است و آنها مخاطبان ما هستند. بقیه مسائل مهم نیست. خوشحال شدم که باز آن خانم هندی میداند که این برنامهریزیها با چه هدفی صورت میگیرد و خودش با خودش سوء تفاهم پیدا نمیکند. خیلیها هستند که از این برنامهریزیها باورشان هم تغییر میکند. این داستان دیگر واقعاً همین جوری بود