سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

جریان های سیاسی غدیر

به نام خالق توانا

 

غدیر و جریانهای سیاسی

تاریخ انسان ها حکایت از وجود حق و باطل و کشاکش بین آن دو دارد، حقی که اصیل است و باطلی که از نبود حق بوجود می آید یعنی هر گاه حق به صورت ناقص تحقق پیدا کند باطل خود را به رخ می کشد و از باب مثال قرآنی در آیه 17 سوره رعد حق را باقی و اصلی دانسته و باطل کفی است که بر حق استوار شده و خود را به رخ می کشد.

در عین حال برای ترسیم واقعیت غدیر و حق و لا زمه بودن آن ناچار باید حق را از ناحق تشخیص داد و به دنبال حق بود در عین احترام به مخالف و شنیدن دیدگاه مخالفین آن، اما جریانهای سیاسی که در جریان غدیر و حتی در زمانه پیامبر اکرم(ص) می توانستند در عدم فراموشی غدیر برای مخالفین مؤثر باشند را باید در یک نگاه تاریخی سیاسی تحلیل کرد، چنانکه به تاریخ عربستان و جامعه آن زمان عربستان و سرزمین حجاز می توان اشاره کرد بحث وجود یک جغرافیایی عربی زبان مطرح است که مردمانی بیابانگرد و تاجر پیشه دارد که از فرهنگ و تمدنی که در همسایگان او چون ایران و روم مطرح بود خبری نبود.

ادیان الهی نیز که دراین شبهه جزیره وجود داشت مهاجرینی بودند که از روم و ایران و دیگر بلاد به سوی آن سرازیر شده بودند و با توجه به زندگی عربهای بیابانگرد با این مردم مهاجر که از مناطقی چون یمن و حبشه و ایران و روم به این منطقه آمده بودند و همزیستی گاه با دشمنی و گاه با دوستی با ساکنین این مناطق داشتند و تاثیری که این ادیان بر اعتقادات و باورهای اعراب داشتند نمی توان در ایجاد جامعه اسلامی زمان پیامبر و بعد از آن را نادیده گرفت، چنانکه بعد از رسالت پیامبر گاه آیاتی از تورات وانجیل را بعضی از مسلمین به پیامبر عرضه داشته و پیامبر به شدت از آن ناراحت می شد.

یهودیت و مسیحیت

استقرار یهود در اطراف مدینه حکایت از اطلاعی بود که آنان از ظهور پیامبر آخرزمان داشته و خود را برای ملحق شدن به دین تازه آماده می کردند و همچنین مسیحیان نیز که در کتاب انجیل به آمدن پیامبری در مکه و مدینه بشارت داده شده بودند خود را برای دین جدید آماده کرده بودند، اما توجه پیامبر اکرم و دین اسلام به مکرم بودن انسان ها به تقوای الهی و عدم دست یابی سران قبائل و ادیان به جایگاهی که داشتند بعد از اسلام آوردن عاملی شده بود تا در پذیرش اسلام و حمایت از پیامبر اکرم مورد شک و تردید قرار گیرند.

آیات مباهله و نبردهای یهودیان با پیامبر در قلعه های خود حکایت ازمبارزه کلیسا و کنیسه با پیامبر داشت و در این راه تمام تلاش خود را برای نابودی همان پیامبر و دینی که بخاطر آن مهاجرت کرده و به سرزمین عربستان آمده بودند بکار بردند. و از این تاریخ غم بار یهود و مسیحیت می توان فهمید که آنان هیچگاه ساکت ننشسته و در تمام عمر پیامبر و بعد از آن نیز در صدد نشان دادن برتری خود به این دین و پیروان آن بوده اند. که نمونه ای از آن را می توان به نفوذ بسیاری از علمای یهودی و مسیحی به دربار سران و سلاطین اسلامی در دوره های بعد، حکایتی تلخ از این امور بوده تا جایی که گاه مشاورین دست راستی این حاکمان بی تقوا قرار گرفته اند. نمونه بارز این مخالفت های بی منطق و کینه جویانه صحبت های رئیس قبیله بنی نضیر(حی ابن اختطب) که وقتی از سوی برادرش مورد سؤال قرار گرفته بود که تو که می دانید این پیامبر آخر زمان است چرا به آن ایمان نمی آورید گفته بود می دانم اما چون نبوت از فرزندان اسحاق به فرزندان اسماعیل منتقل شده با او دشمن خواهم بود.

قبائل عربستان

اما قبائل و طوائف عربستان نیز خود حکایتی دیگر از تاریخ این سرزمین دارد، قوم گرایی و قبیله گرایی مفرطی که گاه با اختلاف دو نفر یک قبیله به جان هم افتاده و علاوه بر کشت و کشتار اموال و زنان همدیگر را به غارت و بردگی می بردند، که در این میان البته قریش به عنوان قبیله ای که کلید دار خانه کعبه بوده مورد احترام تمام قبائل عربستان بوده و قریش نیز از این راه به کسب جاه و مقام و ثروت زیادی دست می یافت چرا که خانه کعبه نیز از زمان حضرت ابراهیم(ع) مورد پرستش همه اقوام بوده تا جایی که زمانی که پیامبر بعد از فتح مکه به سراغ بت های در کعبه رفتند 360 بت در آن قرار داده شده بود واین یعنی حداقل 360 قبیله معتقد به کعبه و بت هایی که در آن قرار داده شده بود.

اما در زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) علاوه بر اقوام و قبائل دیگری که در مکه حضور داشتند این قریش بود که پیامبر اکرم نیز خود از این قبیله بود اما از خاندان عبدمناف و هاشم، در عین حال بیشترین زحمت و دردسر را این قبیله برای پیامبر اکرم (ص) ایجاد کردند و آزارها از این قبیله بود چرا که دیگر قبائل چنانکه اشاره شد جرأت جسارت به پیامبر را نداشتند. در واقع ابولهب عموی پیامبر نمونه بارز آن تعصب های خشک و بی منطق است که تعصب و بی منطقی او کار را به جایی رسید که مورد غضب خداوند قرار گرفت و خود زنش را مورد نفرت قرار گرفتند و از طرفی دیگر عموزادگان پیامبر نیز همچنان با او به بد عهدی رفتار می کردند و تا فتح کامل مکه به او نپویستند. و حتی پیوستن آنان به اسلام و پیامبر نیز در تاریخ برای همگان مشکوک بوده و یک قبول از سر رضا و تسلیم مطرح نمی شود از جمله ابوسفیان سرکرده قرشیانی که احساس می کردند تمام آنچه را قبل از پیامبر به عنوان سیادت بر عرب و قبائل داشت با آمدن اسلام از دست داده است. با این تفاسیر تکلیف سایر سران قبائل و اقوام مشخص است.

مهاجر و انصار

گروههای دیگری که در زمانه بعثت و رسالت پیامبر اکرم مطرح بودند مهاجر و انصار بودند که در مهاجر با گذشتن از خانه وکاشانه و فرزندان خود از پیامبر حمایت خود را دریغ نکردند و رنج تمام این امور را با جان و دل خریدند، و انصار نیز با تقسیم اموال و زمینهای خود بین مهاجرین به نحوی دیگر اخلاص و بزرگواری خود را به دین و آیین جدید نشان دادند، این یاران صدیق و مخلص اما گاهی اگر نبود دخالت های پیامبر اکرم بین خود جنگهایی به راه می انداختند و نا خاسته یا نادانسته به سمت وحشی گری دوره جاهلیت خود سوق پیدا می کردند، حتی بین مهاجرین نیز گاهی زدو خوردها به قبیله گرایی می کشید و زور وقدرت و طایفه خویش را به رخ می کشیدند و همچنین گاه در میان انصار بحث اوس و خزرج به میان کشیده می شد و دست به شمشیر می شدند.

در این میان اما جای منافقین و مؤمنین به خوبی مشخص می شد در میان منافقین علاوه بر عبدالله بن ابی که سر شناخته شده ترین در میان مسلمانان بود، شکی وجود نداشت و حتی تنها گذاشتن پیامبران و یارانش در جنگ احد و همچنین هم پیمان شدن های مخفیانه او با قبائل یهودی، این فرد را منفور قرار داده بود در عین حال که در میان قبیله خود دارای جایگاهی بلند بود و گاه بر دیگر یاران پیامبر نیز تأثیر گذار می شد،

این گروه و منافقینی که به نحوی دیگر مورد توجه مردم قرار نگرفته بودند خون دلهایی به پیامبر می دادند که در سال دهم هجری یعنی سال پایانی عمر پیامبر آیاتی که بر پیامبر نازل می شود حکایت از دشمنی درونی دارد که نباید مسلمانان از آن غافل شوند و آن کسانی هستند که حتی در زمان پیامبر به خود پیامبر نیز اعتراض کرده و دستورات و سیره آن عزیز را زیر سؤال می بردند، عده ای که بخاطر قطره ای آب به جان هم می افتادند و یا بخاطر عدم اعتماد به پیامبر به صلح نامه های ایشان اعتراض می نمودند و در جنگ خیبر بی اعتمادی آنان به پیامبر نزدیک بود از خیبر و فتح آن سرفنظر نمایند، اما وعده غذاهای لذیذ در میان قلعه صعب ابن معاذ آنان را به ادامه جنگ امیدوار نمود، فرار از اطراف پیامبر در جنگ احد و جنگ حنین، و تقسیم غنائم در جنگ احد و همچنین حنین و همچنین سرپیچی از حضور در جیش اسامه بن زید و موارد دیگری که تاریخ به آنان پرداخته است حکایت از ایمان متزلزل بسیاری از تازه مسلمانان دارد و از طرفی بازگشت بسیاری از قبائل عرب از اسلام بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) این امور و اموری دیگر می تواند در غدیر و واقعه غدیر خم بی تأثیر نباشد و همین مسلمانان هستند که هر کدام بعد از پیامبر اکرم خود را لایق جانشینی پیامبر می دانند و در عین حال بزرگی چون پیامبر نیز وجود نداشته تا بتواند آنان را آرام نماید، با این حال آیا نمی توان به فراموشی سپردن واقعه غدیر خم شک کرد و کسانی که آنرا از پایه نادیده می گیرند را مورد سرزنش قرار داد که همین اندازه که بسیاری از مخالفین و تمام موافقین این واقعه را گزارش کرده اند دال بر صحت آن است؟ و آیا می توان سؤال کرد که این همه آیات آخر عمر پیامبر که توجه به منافقین را می دهد و ویژگی های آنان را مطرح می کند چرا بعد از پیامبر دیگر سخنی ازمنافقین نیست؟ آیا همه آنان به راه مستقیم هدایت شدند؟

آیا اموری چون واقعه انذار، جریان لیلةالمبیت، منتظر ماندن پیامبر برای آمدن علی و آوردن خانواده پیامبر در جریان هجرت از مکه به مدینه، جریان اخوت بین مسلمانان و اخوت پیامبر اکرم با علی و تنها لبیک گفتن امیر المؤمنین علی(ع) در واقعه خیبر، جریان مباهله و حضور علی در میان خانواده پیامبر، تربیت علی توسط پیامبر، تنها هم کف بودن علی با فاطمه(س) معاف شدن علی در جیش اسامه و مواردی دیگر که فرصت بیان آن نیست دلیل بر آن نیست که پیامبر اشاره کرده باشد که ای اهل ایمان و ای اهل تقوی بعد از من کسی که همیشه همراه من بوده و در رکاب من بوده لایق جانشینی است.