وکیل المله یا وکیل الدوله
به نام او که هستی از اوست
این روزها خبرهای زیادی از گوشه و کنار کشور وجهان قابل توجه است، جنگ با داعش، سقوط هواپیمای روسیه، حمایت استکبار از کشورهای همسایه، نمایشگاه مطبوعات، دستگیری چند مظنون به اتهام جاسوسی، وام های دولت برای مسکن و ماشین، بحث رکود اقتصادی، اما یک مسئله ای که می تواند تا حدودی اهمیت بیشتری پیدا کند مسئله انتخابات پیش رو است که رقابتی تنگاتنگ بین جریان اصلاح طلب و اصول گرا ایجاد خواهد کرد، رقابتی که گاهی تعبیر به همدردی بعضی نهاده و ارگانها از یک جبهه و حزب (هر چند احزاب واقعی در حال حاضر نداریم ) شده و گاهی نیز همین مسائل پاشنه ی آشیلی شده برای اعتراضات دیگرران، اما در کل این انتخابات و انتخابات دیگر را نباید تنها وسیله ای قرار دهیم برای شور مردم و آنگاه که به شعور می رسیم از مردم فاصله بگیریم، باید شور و شعور مردم را با هم ستود، باید لایه ها و قشرهای جامعه را به رقابت دعوت کرد و اندیشه و آرای آنان را نیز بعد از انتخابات توشه راه سازندگی و آبادانی کشور خویش سازیم، چرا که همه چیز را همگان دانند.
اما سخنی نیز با کسانی که خود را در معرض انتخاب دیگران برای نمایندگی مردم قرار خواهند داد، روی سخن کلی است و به جناح و گروه بستگی ندارد، به تک تک اشخاص جامعه چه منتخبین چه انتخاب شوندگان، همه را شامل می شود تا ما که می خواهیم انتخاب کنیم بدانیم چه کسانی بهتر است انتخاب کنیم و آنان که خود را در معرض انتخاب قرار می دهند بدانند مردم به صداقت و توان آنها رأی خواهند داد.
منتخب مردم چه کاره است؟ یعنی نماینده مردم، از طرف مردم چه چیزی را نمایندگی می کند؟
نماینده یعنی وکیل مردم بودن، به همین دلیل بعضی را از قدیم الایام به وکیل الدوله معرفی می کردند تا وکیل المله چرا که دادها و فریادهای او از گلوی مردم و موکلین خود نبود که از گلوی دولت بر می خواست. آنان فراموش می کردند که وکالت از طرف مردم دارند نه دولت، فراموش می کردند که در کارزار انتخاباتی چه وعده هایی داده بودند یا نه فراموش نکرده بودند و تنها وقتی در پشت صندلی قرمز یا سبز می نشینند به حماقت بعضی ها می خندند که چه زود کلاه سرشان رفت!!
نماینده مردم یعنی وکیل المله بودن یعنی قبول وکالت مردم، نگاهی به بحث وکالت همه را به این مطلب راهنمایی وسوق می دهد که وکیل مردم بودن یعنی برای مردم بودن، یعنی زبان مردم بودن، خود را ندیدن و مردم را دیدن، یعنی سر تعظیم فرود آوردن در مقابل موکل یعنی بهترین ها را برای موکل خواستن یعنی اجیر مردم بودن یعنی خواسته های خود را به کنجی نهادن و دویدن به دنبال خواسته های مردم. یعنی پاره کردن کفش برای مردم، یعنی تلاش برای بیان گفته های مردم و رساندن فریادها و ناراحتی های مردم به دیگر قانون گذاران و مجریان، یعنی وکیل مردم بودن در سؤال از قوای مجریه و قضائیه، یعنی درگیر شدن منطقی و قانونی با همه برای مردم، یعنی خود را ندیدن و مردم را دیدن، حال با این اوصاف چه کسی حاضر است این اجیر شدن را با خرج سرمایه خویش (به اصطلاح پول دادن از جان دادن سختر است برای بعضی البته) بدست آورد؟! بدون آنکه شهوت پست و مقام و قدرت و ثروت داشته باشد؟! مگر آنکه 1- بی فکر باشد!! 2- دروغ بگوید. 3- شخصی خود ساخته باشد و هوای شیطانی نفس خویش را زیر پای خود لگد کوب کرده باشد. مگر نه این استکه قدرت از شراب مست کننده تر است؟؟!!!
البته مردم هم به دنبال فرشته نیستند و منتظر نمی مانند این چنین افرادی از آسمان بیایند، البته اگر هم باشند معمول آن استکه در انتخابات شرکت نمی کنند، اما مردم به دنبال کسانی هستند که به این چهارچوب نزدیک تر باشند و بتوانند حداکثرهای آنان را جامه عمل بپوشانند، نه اینکه بعد از اخذ رأی مردم، مرا به خیر و شما را به سلامت!! و حتی این رویه نیز نباید مثل نهادها و ارگان ها نیز داشته باشند. نباید بعد از انتخابات همه نفسی راحت بکشند که چه خوب انتخابات تمام شد، بلکه باید رقابت برای همه افکار و اندیشه ها و احزاب و گروه ها ادامه پیدا کند، و هر صدایی از هر کجا بلند شود و انتقادی بر کسی وارد شود، با همان تریبون صدای کسی هم که نقد شده است به گوش برسد. که اصل قانون اساسی است و فرمایشات امام و البته کسانی تفکرات خود و آرزوهای خود را در پشت تفکرات امام و مقام رهبری پنهان ننمایند، بلکه چنانکه استاد مطهری فرمودند اگر افرادی کمونیستی نیز فکر می کنند در چارچوب کمونیستی خود استدلال بیاورند نه اینکه در پشت مقدسات خود را قایم نمایند.