قلم

مانگرانیم

مانگرانیم:

این روزها نگرانی، فرهنگی شده برای نگرانان و دغدغه داران، که البته ما را هم با خود همراه کرده است، ما نگرانیم اما از چه؟! بماند تنها به گوشه ای از آن اشاره می کنم.

فضای مناسبی نیست از جهاتی، اما برای بدست آوردن فضا و وقت مناسب چه قدر باید صبر کرد ؟ اگر برایم وقت تعیین شود یقینا صبر خواهم کرد، اما مطمئنم کسی نمی تواند وقت را تعیین کند، لذا ضمن آگاهی به وضع اسف بار کشورهای همسایه و نا امنی های آنچنانی در کشورهای همجوار ما، و داشتن برنامه برای وحوشی که به اسم اسلام تیشه به ریشه اسلام می زنند، ضمن اطلاع از وضع مذاکرات هسته ای و همچنین ایام پر شور جام جهانی، نکاتی را به نظرم دغدغه حقیر و بسیاری از جامعه اسلامیمان است برای اطلاع خوانندگان و یا احیانا مسئولینی که دستی در کار دارند، یاد آور خواهم شد باشد، تا شاید از باب امر به معروف و نهی از منکر بتوانم گوشه ای از اشتباهات خود و دیگران را گوشزد نموده، تا بتوانیم جامعه خویش را به سر منزل توسعه راهی نماییم. چرا که در بحث از توسعه این مطلب مطرح است که تغییر در نهادها و ایجاد نهادهای جدید مورد نظر است .

اما دغدغه ما از لحاظ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بسیار است، از جمله دغدغه ما در مباحث فرهنگی و اجتماعی، برخورد کارمندان نهادها و ادارات مخصوصا نهادهای دولتی با ارباب رجوع است، بله عزیزان وخوانندگان گرامی ، کارمندی که با هزاران خواهش و التماس در هر کدام از ادارات و نهادها مشغول به کار می شود همگی شاهدیم که چگونه از در و دیوار وارد می شود تا بتواند اعتماد مسئول را جلب نماید و چه ها که نمی کند و چه کارها که انجام نمی دهد تا بتواند وارد اداره یا نهاد شود، تا این قسمت، کار این شخصی است که قصد ورود به اداره یا نهاد دارد، از پول و پز و پارتی و رشوه و... گرفته تا تملق و چاپلوسی و ...

اما آنگاه که در اداره مورد نظر تثبیت شد، همین کارمند تازه کار روزی چهل و پنج دقیقه یا یک ساعت و نیم از هفت ساعت وقت مفیدش را برای کارش اختصاص می دهد!! ارباب رجوع را مثل توپ فوتبال به هر طرف شوت می کند تا شاید بتواند به اصطلاح کاری برای خود انجام دهد یا نهایت یک استکان چایی را در لابی یا آبدارخانه و یا... بنوشد!! کارمندی که برای ورود به اداره یا نهاد تنها آروزیش رسیدن به میز بود و در روزهای اول تمام یا اکثر ارباب رجوع را با کرامت پاسخگو بود به یکباره فرصت صحبت با آنان را هم ندارد!! چون این کارمند محترم باید به درسهایش در دانشگاه برسد!!! یا به تدریس در مراکز آموزشی!! در همان مراکز آموزشی و پرورشی هم فریاد بر می آورد که بخاطر کارمند بودن و مشکلات زندگی توان انجام تکالیف محوله را ندارد!! در محل کار نیز وقتش را به اسم انجام کارهای مؤسسه یا دانشگاه یا مدرسه به بطالت می گذراند!! حال باید دید این دغدغه بجاست یا خیر؟؟!!

نتیجه این کار بار آوردن دانشجویان و دانش آموزانی مثل خود برای نسل های آینده که در عین عقده ای بودن توان هیچ کاری هم ندارند و اینگونه به پیش می رویم تا جایی که نه خبری از تاک بماند نه از تاک نشان. چرا ما در علوم پایه دارای رده ها ی خوبی در جهان هستیم اما در علوم انسانی چنین نیستیم البته این همه نه بخاطر آن است که صاحبان نمره کمتر در دبیرستانها به این رشته هدایت می شوند، بلکه بخاطر گرفتن مدرکهای آبکی هم می تواند باشد و هم اینکه اینجا سلیقه و دوست داشتن و دوست نداشتن حاکم می شود به جای بحث دقیق علمی اینجا کشف علمی تجربی، نیست که خلافش اگر ثابت شود طرف شیر فهم شود بلکه اینجا حرف حرف مسئول بالاتر است و سلیقه اوست که تعیین می کند چه چیزی درست است و چه چیزی درست نیست!!

دغدغه دیگر و نگرانی دیگر امثال من آن است که مسئولین محترم برای رسیدن به این امور چه برنامه تشویقی یا تنبیهی دارند، آیا باید منتظر بود تا تمام مسائل دیگر حل شود!! آنگاه به سراغ این مسائل آمد؟! هر چند آن مسائل نیز مهم هستند اما اگر رسیدن به این امور، ناهنجاری در آن قسمت را کم نکند مطمئنا بیشتر نخواهد کرد.

دغدغه امثال من آن است که هم چنانکه خشونت و افراط گرایی نسبت به مردم و نوشتن آن به اسم دین  دل آزار و ناشایست است ، اهمال کاری در بی احترامی و بی اهمیتی نسبت به وقت، کار ،روح ، روان و جسم ارباب رجوع نیز به اسم جمهوری اسلامی خیانت به جمهوری اسلامی و اسلام است!!

نگرانی من آن است که مسئولان قوا، نه در مسئولیت خود که در مسائل دیگری وارد شوند که مردم هیچ انتظاری برای ورود او به آن قسمت ندارند!!، دغدغه و نگرانی من آن است که مسئولین کلمه عدالت که هر کسی به جای خود و هر تصمیمی به هنگامه را طوری دیگر معنا کنند و با ورود به کار و وظیفه دیگر ارگانها خود را مدافع نظام و اسلام بدانند!! نگرانی من آن است که چرا در جامعه اسلامیمان بعد از نزدیک به نیم قرن از انقلاب اسلامیمان بیشتر مردم با کوچکترین کاری در ادارات و نهادها نه تنها به دنبال قانون نمی روند که، حتی برای انجام کاری که در یک ساعت قانونی انجام می گیرد روزها به دنبال پیدا کردن آشنا در اداره مورد نظر می چرخند و نهایت با یک به قول خودشان پول چایی یا نهار، کار قانونی خود را به سر انجام می رسانند، حال بماند که کارهای بزرگتر و وقت گیر تر که جز با پول و پارتی درست شدنی نیست!! بلکه گاهی همان امر قانونی را جوری انجام می دهند که به قانون ختم نشود.!!

آیا این است آن فرهنگی که بارها از آن دم زده ایم و خواستار حفظش هستیم؟؟!! ای کاش مجلس و مجلسیان که با برخوردی مناسب با قضیه ی ساپورت پوشی ها دست به کارشده ، در قضیه کرامت ارباب رجوع در ادارات نیز ورود پیدا می کرد و تکلیف کارمندانی که حداقل نیمی از وقت اداری خود را به کار اداری نمی سپارند مشخص می کرد؟

ای کاش ما فرهنگ بر خورد با ارباب رجوع و فرهنگ برخورد با کارمند و فرهنگ پرداخت حقوق کارمند را در یک کلمه فرهنگ شایسته سالاری را صحیح و حاکم می کردیم!!! آنگاه می دیدیم که فرهنگ در امور دیگر نیز به راحتی قابل پذیرش خواهد بود.