فرهنگ در جنگ بافساد
با سلام
با توجه به مباحث فرهنگی در این موقعیت زمانی به نظر پرداختن به آن خالی از فایده نباشد .
برای فرهنگ معانی متفاوتی گفته شده است اما تعریفی که می تواند همه تعاریف را درخود هضم کند این است که « فرهنگ ملاطی است که انسان ها را به یکدیگر می پیوندد» و یا فرهنگ ابزاری است که گویی تمام گذشته ما چه خوب و چه بد را در زمان حال متجلی کرده و متوقف می کند . ما فقط زمانی از موجودیت ، حضور، تأثیر فرهنگ خود آگاه می شویم که به طور ناگهانی به فرهنگ متفاوتی روبه رو شویم، و رفتارهایی را مشاهده کنیم که متفاوت از رفتارهای ماست (یا متفاوت با باورها و اعتقادات ماست)
با وجود تفاوت های بسیاری که میان فرهنگ های مختلف وجود دارد ،اکثر جامعه شناسان در این مورد به توافق رسیده اند که همه فرهنگ ها شامل شش عنصر هستند
1- باورها 2- ارزش ها 3- هنجارها و اصول اخلاقی 4- نمادها 5- زبان 6 تکنولوژی.[1]
به طور کلی بین فرهنگ دلخواه و فرهنگ حاکم بر جامعه همیشه می تواند تضاد باشد و گاه این تضاد می رود که یکی را بر دیگری حاکم گرداند.
در این بین اما همانند جنگ های واقعی عده ای زیر دست و پای این مجادله، له می شوند، باورها و اعتقادات عده ای یا تمام مردم زیر چرخ این نزاع به هم خواهد خورد، دیگر خبری از ارزش نیست، ارزش همانی خواهد بود که فرد بر دیگران غلبه ای یابد، حال، چه به حق ،چه به ناحق، وقتی فرهنگ را همان ملاط بدانیم در دنیای این چنینی باید لوازم ملاط باهم جفت وجور باشد والا نمی تواند یک ملاط خوب باشد، ملاط برای نگه داشتن صدها آجر در ساختمان سازی باید چنان به هم چسبیده و مناسب باشد که بتواند آن صدها آجر را در هوا نگه دارد، باید چنان ماسه وسیمان آن یا خاک و گچ آن به اندازه باشد که کارایی خود را داشته باشد، حال اگر یکی از مواد این ملاط مناسب نباشد نمی تواند یک ملاط خوب باشد لذا یا بر سر بنا خراب می شود یا بر سر صاحب خانه .در فرهنگ نیز چنین است اگر ملاط این فرهنگ یک دست بوده و مناسب هم باشد قوی و محکم خواهد بود و الا باید هر لحظه منتظر ضرر وزیان آن بود.
این مقدمه را نقل کردم تا چند جمله ای راجع به فرهنگی که در حال حاضر در جامعه ما موجود است بیان نمایم اما اینکه مقصر کیست دنبال مقصر نیستیم ولی می دانیم که تنها راهی که از دست افراد جامعه بر می آید شروع کردن از خود است و بعد ترسیم قوانینی که بتواند آنرا به صورت یک رفتار همیشگی و اخلاقی برای جامعه فرهنگ گرداند، متخلفین را تنبیه و عاملین را تشویق نماید.
در فرهنگ آرمانی ما، اما عواملی نباید باشد و آن عوامل اگر باشند فرهنگ تهاجمی خواهد شد و تنها جبران آن بر خورد با آن و ارائه یک الگوی مناسب و خوب است ، عواملی که نباید در فرهنگ ما باشد عبارتند از دروغ گویی، چاپلوسی، فساد(اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی یا فرهنگی) عدم احترام به دیگران، عدم اجرای کرامت، عدم اجرای عدالت و ...
خوب اگر در یک جامعه ای اکثر آن، موارد فوق را رعایت و نفی وایجاب آنها را در جایگاه خاصشان به انجام برسانند می شود گفت جامعه آرمانی در حال شکل گیری است و در نبرد بین فرهنگ آرمانی و فرهنگ مهاجم این فرهنگ آرمانی است که به کمک افراد جامعه در حال مسلط شدن بر جامعه می باشد و الا فرهنگ مهاجم که البته نقش عوامل خارجی بسیار کم می تواند در ان باشد خود را بر جامعه مسلط خواهد کرد.
ملاط جامعه آرمانی و فرهنگ آرمانی برای یک کشور مسلمان وشیعه رعایت فرهنگ آرمانی است و تمام احادیث و روایات ما از همان فرهنگ آرمانی حکایت دارد، اما وقتی که در این بین ملاط فرهنگ فرق می کند، چه عذابی باید کشید و چه فرهنگی را باید پاسداشت بماند!!
فرهنگ آرمانی ما از همه موارد که به عنوان ملاط فرهنگ در بالا نقل شد بری است و آنها را نه بخاطر چند روز دنیا بلکه بخاطر آنکه یک وظیفه دینی است قبول دارد.و این جزء اعتقادات آنان شده است،و جزء همان ارزشها و باورها و هنجارها و ا صول اخلاقی اوست. اما اگر کسی با این اعتقادات و باورها بخواهد آنها را خدشه دار کند، مردم نه تنها فرهنگ که اعتقادات ، باورها و اصول اخلاقی خویش را نیز از دست خواهند داد.
عجبا در جامعه ای که ملاط فرهنگش دروغ ، ریا ، فساد و شکستن حریم دیگران است، مگر می توان راستگویی، درستکاری، اعتقاد آزاد، و کرامت را رعایت کرد، این همان ملاطی می شود که بر سر صاحب خانه یا بنا خراب می شود، کسی که با ا ین اعتقادات است نمی تواند در فرهنگی شریک شود که ملاطش موارد نفی است.
کسی که اگر دروغ بگوید نفع خویش را تضمین کرده ، و اگر راست بگوید ضرر خویش را چه مقدار تحمل دارد که ضرر ها را تحمل نماید؟!
کسی که نمی تواند شخصیت دیگران را در حال خورد شدن ببیند چه مقدار می تواند تحمل کند؟! و در هنگام شکستن شخصیت خود اگر عنان را از دست ندهد، برایش باور می شود که تنها راه پیشرفت خورد کردن دیگران است!
کسی که بی عدالتی در جامعه اش غوغا کند با عبور از چراغ قرمز قانون توسط مسئولان چه انتظاری دارد که عبور از چراغ قرمز چها راه برای دیگران یک ناهنجاری تلقی شود؟!
نه عزیزان فرهنگ و ملاط آنرا باید کسانی ترسیم کنند که علاوه بر رعایت فرهنگ با ملاط باورها از طرف خود قوانینی نیز ترسیم نمایند که این فرهنگ به فرهنگ آرمانی نزدیک یا عین آن شود نه آنکه رفتار و قانون ما به فرهنگ مهاجم نزدیک باشد و توقع فرهنگ آرمانی از مردم داشته باشیم!
تلاش تمام ما در این سال که رهبری معظم آنرا سال فرهنگ نامیده اند آن است که هم خود عامل باشیم هم قانونی که فرهنگ آرمانی را کمک کند، که البته انجام امور فرهنگی اصلی است که مردم ما بخاطر قدرت مسئولان ابتدا آنرا از مسئولان بالاتر میخواهند تا بتوانند الگویی بودن مسئولان را چشم و چراغ خویش کنند، اگر در یک جامعه که قصدش ایجاد یک فرهنگ آرمانی باشد، تنها یک اختلاس و تنها یک بی عدالتی قضایی دیده شود نه تنها تلاش و تبلیغ برای فرهنگ آرمانی بی نتیجه خواهد بود که مضر نیز خواهد بود، فتدبروا یا اولی الابصار