قلم

عجب صبری خدا دارد

 

از منزل که خارج شدم مردی را دیدم با حرص و ولع تمام درون سطل آشغالی که شهرداری برای جمع آوری زباله ها قرا داده بود، وارسی می کرد مدتی بدون آنکه متوجه شود او را زیر نظر داشتم تا ببینم به دنبال چیست، چند دقیقه ای طول کشید و او دو سه تا بطری جای شیر و نوشابه و چند تایی کارتن پیدا کرد و با لبخندی که هزاران معنا داشت (وبه نظرمن لبخند رضایت بود)در داخل گونی همراهش گذاشت و رفت و تمام نگاهش هم به اطراف بود تا شاید پس مانده چیز دیگری را بیابد ، از کنارم رد شد صورتش نه به آدمهای معتاد می خورد و نه به آدمهایی که همواره کارشان  باشد، چهره ای تمیز و مرتب داشت، تعجبم چند برابر شد.

در میان اتوبوس اما جوانانی و یا میانسالانی به قول خودشان در حال اختلاط بودند، یکی از بیکاری می گفت یکی از مزد کم شکایت می کرد، یکی از بی ثباتی در کار و عدم امنیت کاری می گفت، یکی شاد و خشحال که هفته ای هست که یک کار پیدا کرده و مرتب سر کار می رود! یکی از سبد کالا می گفت یکی از یارانه و یکی از وضعیت بنزین و از اینجور حرفها ، مسیر داشت طی می شد و من همچنان گوش به صحبت های جماعت، شخصی با ظاهری آراسته بر روی صندلی نشسته بود نگاهی به آنها که سر پا ایستاده  بودند و حرف می زدند انداخت و لبخندی زد و گفت، خوش بحال شما که هم توانایی دارید کار کنید و هم ممکن است هر چند روز یک بار به دنبال کاری بگردید تا بتوانید خرج چند روزتان را در بیاورید، یکی از جوانترها دستی بالا انداخت و گفت برو بابا تو دیگه چرا، مرد به سخن آمد گفت همین نگاه شما و امثال شماست که ما را بیچاره کرده هر کجا به دنبال کار می رویم (مثل کارهایی که شما انجام می دهید) نگاهی می اندازند و هزار فکر می کنند که این چه کاره است که با این وضعیت سنی و با این لباس می خواهد کارکند آنهم کارهای فیزیکی و کارگری ساختمانی، من فوق لیسانسم و جدیدا برای دکترا مجاز به انتخاب رشته شده ام، اما کاری نمی توانم پیدا کنم سنم هم بالا رفته و دیگر کسی به من حتی کارهای فیزیکی هم نمی دهد، هر کجا هم برای کار اداری و سازمانی و شرکتی می روم ، تا مطابق با رشته ام کار پیدا کنم تنها یک چیز از من می خواهند و آنهم سابقه کاری !! حالا هم تصمیم گرفتم برای امرار معاش خودم هم که شده یک ماشین بخرم، تا با آن مسافر کشی کنم!!! این در حالی است که اکثر مسئولین ما علاوه بر چند شغله بودن، در چند شرکت هم هیئت مدیره شده اند، ا ین در حالی است که بسیاری از ورزشکاران ما میلیاردی پول درو می کنند و ... فکر کنم جوانان و میانسالانی که گده گرفته بودند حسابی حساب کار دستشان آمد.

مدتی پیش نامه ای از دختری در اینترنت پخش شده بود که برای دوا و درمان باید 600میلیون تومان خرج می کرد تا بدون درد زندگی کند!!! دختری که ظاهر پنج یا شش سال بیشتر ندارد!!

در بازار مردی را دیدم که تنها با یک جفت جوراب دل دخترکش را برای عید به قول خودش شاد کرده بود، و یاد آن دخترانی افتادم که پدر و مادری ندارند تا فقط با حرفهایشان دلشان را شاد نگه دارند.

در راه بازگشت به منزل بچه هایی را دیدم که سر چهار راه ها گل فروشی می کردند، و با التماس از رانندهها می خواستند که از آنها گل یا دستمال کاغذی ، کتاب دعا و ... بخرند، اگر افرادی دلشان به رحم می آمد، پولی پرت می کردند و از صحنه می گریختند!! نا خودآگاه یاد آن متنی که مدتی به صورت پیامک رد وبدل می شد افتادم که دخترکی دوان دوان آمد و گفت آقا چسب نمی خرید، گفتم اگر تمام چسبهای تو راهم بخرم نه زخمهای تو التیام می یابد نه زخمهای من و... نا خدا گاه یاد متنی ا فتادم که به صورت پیامک به دستم رسید که دخترک توی کوچه و به خریدار دوره گرد گفت آقا سفره خالی نمی خرید!!

به خانه رسیدم از اینکه بازهم عید شد و من نتوانستم خواسته های تنها یکی را بجا آورم غمگین بودم که دخترم گفت بابا راستی برای عید چی می خوا هید برای خودت بخری، من که لباس دارم!!

و بعد به یاد پولهای آنچنانی که در این مملکت به یغما می رود، (سه هزار میلیارد، 12میلیارد حق مأموریت یک شخص!!!!)پولهایی که شخصی فقط و فقط با یک سال ارتباط با بعضی از مسئولین به جیب زده می شود، کارهایی که از بس مسئولان به امور دیگری مشغولند برای سالهای متمادی برزمین می مانند!!! افرادی که یک شبه میلیاردر می شوند و بعد به ریش همه می خندند، به یاد این روزهای عده ای که تنها هم و غمشان توافق هسته ای شده آنهم برای مچ گرفتن! نه برای پیشبرد اهداف بلند نظام، همه از سلیقه هایشان می گویند و داد و اسلاما وا فرهنگا و واسیاستا سر می دهند، اما حرفی از عدم اجرای قانون نمی زنند!! و اعتراض نمی کنند چرا در مملکت اسلامی ما سلیقه شده قانون و ضوابط جای خود را به روابط داده است!! قانونی که باعث می شود یک عده بی خود داد نزنند و دیگران را خفه نکنند، یک عده از بی پولی نمیرند و یک عده با پول خود را خفه نکنند، اما یادشان رفته که اسلام حکومت را برای حل اینگونه مشکلات می خواهد، یادشان رفته که در فرهنگ اسلامی ما اگر اولویت اول ارتباط با خداست ، راه و پل رسیدن به توحید اصلاح امور این افراد جامعه و علی گونه عمل کردن است ، به راستی عجب صبری خدا دارد!!