16آذر وخاطرات عارف
اگرچه دکتر محمدرضا عارف این روزها بیشتر به عنوان یک چهره سیاسی و کاندیدای انتخابات گذشته ریاست جمهوری شناخته می شود، اما عمده سابقه کاری وی مربوط به دانشگاه و فعالیت های علمی است.
وی که تولد یافته در شهر کویری یزد است، با مدرک دکترای رشته برق مخابرات، از دانشگاه استنفورد آمریکا فارغ التحصیل شده است و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مسئولیت هایی همچون ریاست دانشگاه تهران، وزارت پست، تلگراف و تلفن و معاون اولی رئیس جمهور(در دوران سید محمد خاتمی) به ایفای نقش پرداخته است.
روز دانشجو و سالروز تأسیس شورایعالی انقلاب فرهنگی فرصت مناسبی بود تا از وی برای حضور در محل سایت جماران دعوت کنیم و سوالات خود را از وی بپرسیم؛ سوالاتی که از وضعیت فعلی دانشگاهها تا انتخابات اخیر و دیدگاه وی در مورد دولت جدید و جریان اصلاحات را در بر می گرفت.
این مصاحبه در پی می آید:
آقای دکتر عارف، امسال شصتمین سالروز شهادت سه تن از دانشجویان دانشگاه تهران و روز دانشجوست. جنابعالی جزو دانشجوهای انقلابی مسلمان قبل از انقلاب هستید که از سال 1349 وارد دانشگاه شده و پس از آن تاکنون عمده فعالیت شما در عرصه علم و دانشگاه سپری شده است. هنگام ورود شما به دانشگاه، جو علمی و سیاسی دانشگاه چگونه بود و چه افکار و جریاناتی در آن محیط علمی حضور داشتند؟
اولا صمیمانه از زحمات دوستان سایت جماران تشکر میکنم که تا حد امکان تلاش کردهاند دیدگاههای امام(س) مطرح شود. به نظر من فعالیتها در این زمینه بایدگسترش یابد، زیرا بسیاری از دیدگاههای امام برای نسل جوان روشن نیست در حالی که برخی از سخنان امام را وقتی مطالعه میکنیم میبینیم که انگار همین روز قبل بیان شدهاند. به نظر من، پرداختن به این موضوع برای همه، خصوصا سایت جماران که دغدغه توسعه و نشر دیدگاههای امام را دارد، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
ماه آذر، ماه عزیزی است؛ هم 16 آذر در آن قرار دارد که نقطه عطفی در جنبش دانشجویی کشور بود. قبل از آذر سال 32 هم دانشجوها فعال بودند و نگاه مردم تا حدودی به دانشگاه بود؛ اما از این مقطع که سه دانشجوی مسلمان به شهادت رسیدند، جنبش دانشجویی سامان گرفت و جایگاه مردمی خود را در 15 خرداد 42 نشان داد. بدون شک جنبش دانشجویی ما از خرداد 42 پشت سر جنبش مردمی ایستاد؛ بدون چالش و تقسیمبندی. حتی دانشجویان رهبری امام را قبول کرده بودند که این نشاندهنده عظمت رهبری انقلاب بود.
در آذرماه همچنین فرمان تشکیل شورای انقلاب فرهنگی توسط امام را داریم که زمینهای بود برای پیش بردن دانشگاهها مبتنی بر مطالبات مردم و و همگرایی آن با دیدگاههای امام خمینی. امام دانشگاه را مبداء تحول و کارخانه آدم سازی میدانستند که تحول و اصلاح جامعه نیز از آن الگو میگیرد. بنابراین، نفس آن فرمان کار ارزشمندی برای تحقق آن دیدگاه و جایگاه برای دانشگاه بود.
مناسبت 27 آذر را هم داریم که روز وحدت حوزه و دانشگاه است. امام نگاه بسیار متعادلی نسبت به حوزه و دانشگاه داشتند و این دو را هم تراز و هم عرض یکدیگر میپنداشتند و تلاش میکردند که هیچ کدام بر دیگری احساس برتری نکند تا به عنوان دو بال انقلاب، ماموریت خود را در قبال جامعه و کشور انجام دهند. این روز به مناسبت شهادت استاد دکتر مفتح به این عنوان نامگذاری شد و می توان در مورد آن صحبتهای زیادی کرد که انشاءالله در فرصت مقتضی به آن اشاره خواهد شد.
اما در مورد خودم؛ من به دلیل عقبهی خانوادگیام، مقلد امام بودم. خدا رحمت کند پدرم را، یک عکس کوچک که مربوط به سال 42 بود و امام در حال سخنرانی برای عدهای از مردم بودند، در مغازه کنار میزش نصب کرده بود. گاهی اوقات پاسبانها یا کسبه یزدی میآمدند و میگفتند نمیخواهی این عکس را برداری؟ اما ایشان همیشه این عکس امام کنار میزش بود. من هم از وقتی که خود را شناختهام، به امام افتخار میکردم و مقلد ایشان بودم. من در دوره دانشجویی حتی به خود اجازه نمیدادم که در نظرات امام چالش کنم. یک خاطرهای هم در این زمینه دارم که چند وقت پیش مجددا برای آیتالله موسوی اردبیلی تعریف کردم و ایشان خیلی خندیدند؛ ایشان قبل از انقلاب در مسجد امیرالمؤمنین(ع) امام جماعت بودند و جلسات بسیار پرباری داشتند. ایشان یکی از کانالهای ارتباطی ما با امام بودند؛ زیرا تا آن زمان تشکیلاتی عمل نمیکردم و بعدا که به آمریکا رفتم، وارد کارهای تشکیلاتی شدم. در آن زمان من بورسیه شده بودم و میخواستم به آمریکا بروم. در خرداد 54 یکی از دوستان به من گفت آقای خمینی دانشجویان مسلمان را منع کرده است که به آمریکا بروند. من هم تصمیم گرفتم که نروم، اما یکی از دوستان گفت شاید این نقل قول درست نباشد. لذا تصمیم گرفتم نزد آیتالله موسوی اردبیلی که خدمتشان ارادت داشتیم بروم و در این مورد بپرسم. بعد از نماز از ایشان پرسیدم، گفتند «هرکس گفته غلط کرده که گفته؛ شما بروید!» یعنی امام این قداست را نزد ما داشتند که اگر بگویند خارج نروید، نمیرفتیم. همان قداست و جایگاه بود که همه مردم را بدون هیچ چالشی پشت سر امام آورد. من به عنوان یک دانشجوی خارج از کشور میگویم که همه دانشجویان، حتی مارکسیستها شکی در جایگاه امام نداشتند و ظرفیت امام بود که باعث شد انقلاب ناباورانه و در یک فرصت کوتاهی به پیروزی برسد. خیلیها باور نمیکردند که اتفاقی که جرقهاش شهادت حاج آقا مصطفی خمینی بود در عرض 13 ماه به پیروزی برسد؛ گرچه امام از سال 42 حرکت خود را برای پیروزی آغاز کرده بودند، اما تصور نمیکنم کسی پیش بینی میکرد که در فاصله دی ماه 56 تا بهمن 57 پیروزی انقلاب رخ دهد؟ حداقل ما چنان پیش بینی نداشتیم.
وقتی شما به آمریکا رفتید، تشکلهای دانشجویی مشغول چه فعالیتهایی بودند؟ با توجه به آزاد بودن فضای آمریکا، لابد طیفهای مختلفی بودند...
من به دانشگاه استنفورد در آمریکا رفتم. انجمن اسلامی در دانشگاه استنفورد حضور نداشت، اما خوشبختانه یک حوزه قوی انجمن اسلامی در برکلی داشتیم که، همیشه در خط امام بود و الان هم هست که موسس آن شهید چمران و... بودند. جریانات دیگری هم فعالیت میکردند که گاهی همکاریها و گاهی هم اختلافاتی داشتیم.
دانشگاه استنفورد کمتر به ایرانیها پذیرش میداد و همیشه در رتبه بندی دانشگاه اول یا دوم آمریکا بود. من و چند نفر دیگر جزء اولین گروههایی بودیم که به آنجا رفتیم؛ در حالی که هیچ تحرکی در آنجا نبود، اما جناح راست کنفدراسیون تحرکاتی را انجام میداد. ما هم در ایران سیاسی و فعال بودیم، من بدون هماهنگی با انجمن اسلامی به آمریکا رفته بودم و حتی بچههای انجمن اسلامی مرا نمیشناختند. از طرفی هرکس به آمریکا میرفت، شک در مورد او وجود داشت که نفوذی باشد. لذا یکی-دو ماه اول خیلی عذابآور بود. مدتی بعد من در آنجا جلسه قرآن راه انداختم که هنوز به اسم «جلسات قرآن رضا» معروف است. استنفورد کم کم به یک پایگاه اسلامی تبدیل شد و ما خودمان آنجا حتی خدمات به ایرانیان را پایهگذاری کردیم. مثلا برای تهیه گوشت حلال، ذبح اسلامی را بچههای انجمن انجام میدادند. لذا به مرور فضا برای بروز فعالیت جریانهای اسلامی آماده شد. با محوریت حوزه برکلی در شهر استنفورد هم فعالیتهای خوب اسلامی و سیاسی انجام می دادیم. البته با سایر گروههای سیاسی و دانشجویی هم ارتباط و بعضا همکاری داشتیم.