این روزهای ایران
به نام آنکه اندیشیدن را ارمغان ما ساخت
این روزهای ایران ، درسیاست خارجی و داخلی چشم نواز است و هر کسی را ردای خویش بر تن است و قبای خویش را می پوشد، آنچه در این بین ماندگار است زخمها یا ملحم هایی استکه بر تن خسته ایران و ایرانی باقی می ما ند. این روزها سیاست خارجی ایران نیاز به حمایت قاطع از سوی تمام جریانات سیاسی و مردمی دارد، در این بین رسانه ملی به عنوان تنها رسانه ای که در هزار توی خانه ها هم پیدا می شود و مردم با آن همنوا خواهند شد اگر آنچه مردم می خواهند بشنوند از این رسانه و ببینند از آن.
در سیاست خارجی با توافقات هسته ای و مذاکرات که بازی برد برد باید باشد برای نظام ما همه خبرهای صدا و سیما از نابودی و نا امیدی حکایت دارد، در حالی که در دوره های پیش که این وضعیت سیاسی و اقتصادی ثمره آن است هر روز از امید و امیدواری و پیروزیهای پی در پی یا فتح الفتوح ها صحبت می شد، و هر روز حکایت از پیشرفتهایی به اندازه تمام تاریخ انقلاب صحبت بود!! اما در واقع آنچه مردم می دیدند تنها حکایت از مشکلات روز افزون داشت. خوب ما از جریانات سیاسی مخالف انتظاری نداریم و نباید داشته باشیم اما از رسانه های ملی و کسانی که با بودجه های بیت المال به نفع یک جریان سیاسی حرف می زنند انتظار نداریم که بیت المال را خرج یک جریان سیاسی نمایند و از آنطرف دم از مردم سالاری بزنند و بگویند نظام ما مردم سالار است، هر چند که مردم سالار است ، اما این گونه برخوردها در واقع نشان از آن است که اگر نماینده مورد نظر ما رأی بیاورد پس باید تمام امکانات بیت المال برای او هزینه شود که خدایی نخواسته بین مردم خراب نشود و اگر مخالف رأی آورد باید تمام امکانات بیت المال بسیج شوند تا عدم موفقیت او را جشن بگیریم!!
در هر حال تلاش گروه حاکم که با حمایت مقام معظم رهبری نیز به پیش می رود باید تلاشی ملی دانست، و از افراطیونی که با وجود بیانات مقام معظم رهبری که «من سخنگو ندارم» اما همچنان بر تعابیر و تفاسیر خود خواهانه از بیانات معظم له می پردازند، و به هر بهانه ای شده سعی بر نا امید کردن و سعی بر شکسته شدن فضای امید در میان مردم دارند،خواست که یک بار هم که شده پا را بر هوای نفس بگذارید و نقدهای عالمانه داشته باشید نه کارشکنی و تخریب آنهم با بود جه های بیت المال.
مسئله بعد مسئله کنفرانس ژنو است که تلاش می شود ایران را با شرط وشروط وارد این مذاکرات کنند!!! ایرانی که جز دموکراسی قانونی برای مردم سوریه نمی خواهد، ایرانی که تنها بر روح مردم سوریه می تواند احاطه داشته باشد نه با سلاح های کشتار جمعی آنان را به زور وادار به پذیرش خواسته اش کند،همانند دیگر کشورهای همسایه و حامیان مستکبری که از آن طرف دنیا به اینجا آمده اند تا بتوانند بی کفایتی های خود را در داخل کشور خودشان و نا امنیتی ها داخل کشور خود را به این سوی سوق دهند تا همه در دنیا پرستیژی داشته باشند و هم امنیت را برای کشورهای خود تأمین کنند، که در این بین تنها مردم سوریه گوشتهای قربانی هستند.
در هر صورت چه مستکبرین و مزدوران آنان بخواهند چه نخواهند مردم سوریه بنا بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید خود در سرنوشت خود دخالت کنند نه اینکه آنان را در مقابل سرنیزه قرار داد بعد از آنان خواست که هر چه افراطیون سلفی و کفار حامی آنان می خواهند به اسم خود رقم بزنند.
مسئله بعدی وضعیت مرزهای کشور جمهوری اسلامی ایران است که انتظار مردم از مسئولین تنها تأمین امنیت است و بس، اگر نیم نگاهی هم به داخل کشور داشته باشیم ، مردم عزیزمان بیشترین دلخوشیی که از این نظام دارند بخاطر مسئله امنیت است که اگر این مسئله نیز بخواهد به نحوی تحدید شود، پس چه چیزی می توانیم برای مردم عزیزمان داشته باشیم.
مطلب دیگر وضعیت اقتصادی کشور است و نوع نگاه مردم از یک طرف و مسئولین از طرف دیگر و عده ای که خود را همه کاره نظام می دانند از طرف دیگر، مردم و دولت تنها بهبود وضعیت اقتصادی را خواهانند و این را مردم در انتخابات خرداد و مسئولین با ارائه برنامه های اقتصادی به نمایش گذاشته اند ، اما عده ای که وضعیت گروه خود را در خطر می بینند به بهانه نابودی اقتصاد کشور هم که شده تلاش دارند این موفقیت نصیب نشود!!
نگاه بعدی به مسئله جریانات سیاسی داخلی است که عده ای به هر بهانه ای خود را پیام آوران سعادت دنیا و آخرت معرفی می کنند و دیگران را همان کسانی که فقط قصد ضربه زدن به این پیام آوران می دانند، گاهی از تمام برنامه های دولت انتقاد می کنند و گاه برنامه ها را خیانت می دانند!! گاه غیر خودیها را از کفار بدتر می دانند و گاه خودیها را در لباس میش می دانند!! خلاصه همانند این قسمت نوشته اول و آخر اندیشه و فکرشان یا معلوم نیست یا می خواهند بگویند هر کس مثل ما فکر نمی کند و به حزب رستاخیز فکر نمی کند از ایران برود!!
به نظر آنچه مردم عزیز ایران می خواهند و انتظار آن را دارند در مرحله اول امنیت (اقصادی، سیاسی، اجتماعی و...) و در مرحله دوم عدالت و آزادی در بین جامعه و بخصوص نخبگانی که هر کدام سالیانی دراز به تحصیل پرداخته و حالا که وقت برداشت از آن درخت تناور دانش رسیده با بی عدالتی و بی خردی بعضی به کنجی بروند و تمام استعدادهای آنها بخاطر بی مبالاتی و بی دقتی و بی عدالتی خشک گردد.
مردم سعادت دنیا و آخرت را از مسئولین خواهانند، مردم انتظار دارند به دارندگان علم و ثروت (مشروع) با احترام بر خورد شود و با آنانی که در پیچ و خم زندگی گرفتارند با کرامت کمک شود.