یزدانپناه: در صورت مهندسی درست فضا از سوی طیف اصلی اصلاحطلبان، میتوان نتایج مثبت فراوانی را از آن حاصل کرد.
اشاره: محمدرضا یزدانپناه در مطلبی با عنوان «آیا تعدد نامزدهای اصلاحطلب بد است؟» به بررسی حضور همزمان چند نامزد جریان متبوع خود پرداخته که متن آن در پی میآید.
آیا تعدد کاندیداهای اصلاحطلب به همان اندازه که گفته میشود مضر و خطرناک است؟ آیا آنگونه که تعدادی از فعالان و تحلیلگران سیاسی از طیفهای مختلف اصلاحطلب میگویند، حضور چند چهره مختلف از جریان اصلاحات در انتخابات آینده ریاست جمهوری، باعث شکست تمام آنها و پیروزی فردی از جناح رقیب میشود؟
سید محمد خاتمی در روزی که رسما نامزدی خود در انتخابات دهم را اعلام کرد، تلویحا از تعدد کاندیداهای اصلاحطلب در انتخابات استقبال کرد و این مسئله را باعث پرشکوهتر شدن انتخابات دانست. سخنانی که به نظر میآید پاسخ رئیس دولت اصلاحات به اظهارنظراتی بود که در لوای خیرخواهی خواستار حضور یک کاندیدا از جانب اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری بودند اما در بطن خود هدفی جز انحصارطلبی و وادار ساختن اکثریت قریب به اتفاق اصلاحطلبان به پذیرش اصل منسوخ «همه با من» نداشت.
اما امروز هنوز هم هستند افرادی که با علم به قطعی بودن نامزدی خاتمی و حضور او در عرصه تا پایان کار، یا همچنان این مسئله را باور نکردهاند و یا اگر هم باور کردهاند، تلاش میکنند تا با تکیه بر همان تاکتیک کهنه و با نشان دادن خود به عنوان تنها طیف دلسوز آینده جریان اصلاحات، همه رقبا از صحنه خارج کرده و به حمایت از کاندیدای مورد نظر خود ترغیب کنند.
با این وجود آیا همانگونه که در پرسش ابتدای بحث مطرح شد، میتوان گفت تعدد کاندیداهای اصلاحطلب آنقدر خطرناک است که پیشگیری از تبعات آن، در گروی خارج شدن گزینه بیبدیلی مانند خاتمی از عرصه و اجماع بر سر چهرههایی باشد که حداقلی از اقبال به آنها در بدانه جریان اصلاحات و لایههای اجتماعی تاثیرگذار جامعه ایران وجود ندارد؟
آن دسته از اصلاحطلبانی که این روش را ترویج میکنند، انتخابات گذشته ریاست جمهوری و حضور دستکم سه چهره که بیشتر نه در عرف بلکه در ادبیات سیاسی با عنوان اصلاحطلب شناخته شده بودند و شکست نهایی آنها در برابر رقیب که با احتساب آرای هاشمی رفسنجانی، مجموع رایشان از مجموع آرای نامزدهای مخالف اصلاحات بالاتر بود را بنیان اصلی استدلال خود عنوان میکنند.
این دسته فیالواقع مدعی هستند که در صورت تفاهم اصلاحطلبان بر تنها یک فرد در سال 84 و حضور متحد آنها در برابر رقیب، چون مجموع آرای تمام کاندیداهای اصلاحطلب آن انتخابات از مجموع آرای رقیب بیشتر بود، پس پیروزی هم قطعی مینمود و این تعدد کاندیدا بود که کار ما را به اینجا رسانده است.
اما این استدلال فارغ از ضعفی که در مبنای خود دارد و فارغ از بحث بر سر صحت این مسئله که آیا اساسا میتوان شکافهای موجود در طیفهای مختلف جریان اصلاحات را به بهانه «وحدت» نادیده گرفت، دارای یک مجموعه از ایرادات ماهوی و بنیادی است.
به عنوان مثال چه کسی میتواند ادعا کند که کیفیت آرای دکتر معین که با طرح رادیکالترین شعارها و دغدغههای سیاسی به میدان آمده بود و توانست نظر مثبت کنشگران نخبه اصلاحطلب را به خود جلب کند، با کیفیت آرای آقای کروبی که بدون طرح هیچگونه شعار خاص سیاسی و با تکیه بر طرح 50 هزار تومانی، رای طبقات آسیبپذیر اجتماعی و مردم مناطق محروم را از آن خود کرد یا کیفیت آرای آقای مهرعلیزاده که نه دغدغهای سیاسی را با خود نمایندگی میکرد و نه طرحی اقتصادی در چنته داشت، برابر بود؟
بگذارید پرسش فوق را دگرگونه طرح کنم: چند درصد از افرادی که به دکتر معین رای دادند، میتوانستند در صورت غیبت او در انتخابات به دو گزینه دیگر اصلاحطلب رای دهند؟ قصد صدور حکم کلی نیست اما به گمان نویسنده که خود در جریان ریز مسائل و تحولات انتخابات 84 بود، این درصد، درصد واقعا ناچیزی است که البته پرداختن به دلایل آن در حوصله این مجال نیست.
از سوی دیگر آیا واقعا میتوان تمام یا حتی اکثر آرای آقای هاشمی رفسنجانی در دور نخست انتخابات نهم را به سبد اصلاحطلبان ریخت که اکنون آرای او هم در این مجموعه محاسبه شده و به عنوان سندی در اثبات تحلیل یاد شده مورد استفاده قرار میگیرد؟
پاسخهای منفی که به دو پرسش کلیدی فوق داده میشود، میتواند تحلیل ما از نتایج انتخابات ریاست جمهوری نهم و به تبع آن نگاه ما به آرایش سیاسی جریانها و طیفهای مختلف در انتخابات پیشرو را دچار تغییرات جدی کند.
با تکیه بر همین نگاه جدید هم هست که میتوان این پرسش اساسی را طرح کرد که از میان کاندیداهای مختلفی که در شرایط کنونی احتمال حضور آنها در انتخابات از سوی بخشهای مختلف جریان اصلاحات وجود دارد، کدام افراد هستند که همزمانی کاندیداتوری آنها، خطر شکست آرای کل اصلاحطلبان را به دنبال دارد؟
به جز مهندس میرحسین موسوی و آقای عبدالله نوری که فارغ از هیاهوی خبری، به نظر میرسد نامزدیشان در انتخابات (توجه کنید نامزدی نه حضور) با قطعی شدن نامزدی خاتمی منتفی شده، آیا میتوان گفت که فرضا کاندیداتوری همزمان آقایان کروبی و خاتمی باعث شکست رای اصلاحطلبان در سطح جامعه میشود؟ آیا اساسا سبد آرای این دو با یکدیگر مشترک است که از بابت پخش این آرا نگرانی وجود داشته باشد؟
این همه البته در نگاهی بدبینانه است. بسیاری از ناظران هم هستند که اساسا نگاهی متفاوت به موضوع دارند. نگارنده خود در این دسته قرار دارد. این دسته از ناظران معتقدند که نه تنها سبد آرای اشخاصی مانند خاتمی و کروبی با هم مشترک نیست بلکه همانطور که اشاره شد تجربه انتخابات ریاست جمهوری نهم نشان داد که اتفاقا کیفیت و سبد رای شخصی مانند آقای کروبی تا حد بسیار بالایی با کیفیت و سبد رای فرد پیروز آن انتخابات مشترک است.
به عبارت دیگر، کاندیداتوری آقای کروبی با توجه به نوع شعارهای احتمالی او و قشر مرجعش، کمترین تاثیر ممکن را روی سبد رای خاتمی می گذارد و در عوض از سبد آرای کاندیدای اصلی اقتدارگرایان یعنی رئیس دولت نهم خواهد کاست.
این خود به تنهایی مسئلهای است که نه تنها حضور همزمان خاتمی و کروبی در انتخابات را بلااشکال میسازد که حتی آن را به امری با «نتیجه مثبت» تبدیل میکند. ضمن آنکه تحقق این مسئله میتواند یک وزنکشی تمام عیار در جریان اصلاحطلب باشد و با توجه به مشخص بودن نتایج آن از هماکنون، یکبار برای همیشه به برخی ادعاهای بیپایان، پایان دهد.
مجموع این موارد اثبات میکند که تعدد کاندیداهای اصلاح طلب نه تنها آنگونه که تبلیغ میشود ترسناک و ضامن نتایج منفی نیست بلکه در صورت مهندسی درست فضا از سوی طیف اصلی اصلاحطلبان، میتوان نتایج مثبت فراوانی را هم از آن حاصل کرد. به نظر میآید خاتمی هم به همین علت از حضور نامزدهای مختلف اصلاحطلب در عرصه استقبال کرده باشد.