سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

به احترام حجت الاسلام سروش

*بسم الله الرحمن الرحیم. استاد مطهری امتیازات متعددی دارد که مجموعه این امتیازات از ایشان یک شخصیت کم نظیر یا بی نظیری ساخته است. متأسفانه مجال برای بررسی همه این امتیازات نیست، باید انتخاب کرد و قهراً در انتخاب، بعضی از این امتیازات را مجبور هستیم فعلاً نادیده بگیریم. به هر حال مجموعه مهم است، ممکن است که تک تک اینها کم و بیش در افراد دیگری در سطوح مختلف وجود داشته باشد.

 آنچه که به نظر بنده در آقای مطهری به صورت بسیار روشن و برجسته است، نوع فهم ایشان از اسلام و تلقی ایشان از اسلام است که این تلقی هم در فهم خود ایشان دخالت دارد و هم در ارائه ایشان از اسلام، دخالت دارد. معمولاً بحث در این است که علمای دین وقتی می‌خواهند اسلام را ارائه بکنند یا برای خودشان چیزی را به عنوان اسلام و مبنای اسلامی بپذیرند، از شیوه‌ها و روش‌های متفاوتی استفاده می‌کنند.

 یک شیوه و روش این است که اسلام را، و حقانیت معارف اسلامی را متکی بر متون نقلی می‌کنند و وقتی از آنها سؤال می‌کنید که این مسئله درسته، به چه دلیل؟ می‌گویند به دلیل اینکه خدا در قرآن فرموده، یا روایتی را برای ما ارائه می‌کنند، یا استناد به سخن علماء، فقهاء، متکلمین، می‌کنند، این یک شیوه رایج است، نقلیات در کتاب‌های ما موج می‌زند. یک سطح دیگری از فهم اسلام و ارائه اسلام، این است که اتکاء می‌کنند به نوعی مسائل ماورائی که به الهام و اشراق و گاهی از اوقات حتی به خواب و امثال اینها متکی است، وقتی سؤال می‌کنیم این مطلب درست است به چه دلیل؟ چند نمونه از خواب‌هایی که وجود دارد را برای آدم می‌گویند، این روش هم کم و بیش هست. و شیوه سوم اتکای به قدرت است که در پاسخ به این که این مطلب، چرا درست است؟ پاسخ می دهند چون حکومت این مطلب را می‌گوید و پذیرفته و دفاع می‌کند. البته قبل از انقلاب همان دو شیوه وجود داشت و بعد از انقلاب این شیوه سوم هم کم و بیش در نزد برخی از افراد وابسته به حکومت هست؛ که هر چه را که حکومت بگوید همان را علامت حقانیت می‌دانند یعنی رقابت یک نظریه اسلامی با یک نظریه دیگر اسلامی در این است که یک نظریه مورد حمایت قرار می‌گیرد پس درست است، پس اولویت دارد، پس باید آن را پذیرفت.

در این بین آنچه که شهید مطهری دارد و خیلی برجسته است در همه آثارش، این است که هم در فهم اسلام و هم در ارائه اسلام، دنبال این است که اسلام را با شیوه عقلانی بفهمد و با شیوه عقلانی معرفی بکند. لذا در آثار ایشان آن شیوه اول و دوم مبنا نیست، اساس نیست و آن شیوه سوم هم که اصلاً موضوعاً منتفی بوده است به خصوص در آن دوره قبل از انقلاب، که من این مسئله را بیشتر توضیح می‌دهم؛ مثلاً یک مسئله‌ای به نام شفاعت مطرح می‌شود، خیلی از علمای ما درباره شفاعت بحث کردند، آیاتی از قرآن را آوردند یا روایاتی را مورد استناد قرار دادند که شفاعت یک مسئله واضح و ضروری از نظر منابع دینی ما است. خب برخی‌ها هم در این زمینه به یک شواهدی از قبیل بعضی از رؤیاهایی که می‌گویند صادقه است و خواب‌هایی و امثال اینها شفاعت را می‌خواهند اثبات کنند.

 امتیاز مرحوم آقای مطهری این است که وقتی وارد بحث شفاعت می‌شود، شفاعت را به شکل استدلالی، به شکل معقول، به شکل مستدل مطرح می کند، که اگر شخصی در دلالت هر آیه‌ای یا هر روایتی تردید بکند، یا خوابی را که نقل می‌شود موهوم بداند و بگوید اینها برای من حجیت ندارد، عقل او می پذیرد چون پایه و اساس یک استدلالی را ایشان قرار می‌دهد. استاد در کتاب «عدل الهی» که در برابر شخصی که شبهه و تردید دارد و می‌خواهد قانع بشود که شفاعت امر حقی است، حقانیت این مطلب را با عقل اثبات می‌کند.

یا مثلاً در باب «ولایت تکوینی»، شک و شبهه و سؤال و تردید از ناحیه بسیاری از افراد به خصوص در بین افرادی که گرایشات روشنفکری دارند زیاد است، جوّ تحت تأثیر القائات وهابیت هم به این سؤالات و تردیدات دامن می‌زند، خب اینجا بسیاری از افراد هستند که با جمع‌آوری شواهدی از آیات و روایات، به خصوص روایات، و لو اینکه این روایات خیلی هم از نظر سند و یا دلالت مورد قبول نباشد. اما انبوهی از این روایات را جمع می‌کنند و ارائه می‌کنند و قهراً کسی که در این زمینه سؤالی دارد او را ساکت می‌کنند که تو مگر می‌توانی با این همه روایت مخالفت بکنی و در مورد ولایت تکوینی مثلاً سؤالی، ابهامی، شکی داشته باشی، چون جای شک نیست این مسئله‌ای که این همه در روایات آمده است.

 آن‌هایی که در سطوح پایین‌تری هم هستند یکسری خواب و امثال اینها هم در این زمینه‌ها می‌آورند که قضیه را اثبات بکنند، ولی هنر آقای مطهری این است که همین مسئله را چنان به شکل عقلی، مبرهن می‌کند و توضیح می‌دهد که شخص وقتی می‌خواند، بدون اینکه خودش متوجه باشد که دارد چه می‌خواند و در نهایت چه چیزی را می‌پذیرد یک مرتبه ملتفت می‌شود که بحث ولایت تکوینی به نتیجه رسیده و به اثبات رسیده است، هیچ نیازی به اینکه در این بحث یک شاهدی از خواب نقل بشود، استناد به کلمات بزرگان بشود، عرفاء چه گفته‌اند، کشف و شهودهایی که در این زمینه داشتند چیست؟، اصلاً نیازی به این مسائل نمی‌بیند، حتی مسئله را بر ادله نقلی معتبر، از آیات و روایات، مبتنی نمی‌کند که جنبه تعبدی برای شخص پیدا بکند، بلکه سؤالات را پاسخ می‌دهد و شخص اقناع می‌شود، و عقلاً می‌پذیرد.

این کاری است که ایشان در همان رساله کوچک «ولاءها و ولایت‌ها» انجام داده است و اینها کارهای بسیار سنگینی است؛ اینکه مثلاً ما مسئله‌ای از این قبیل را به شکل بسیار بسیار تخصصی مطرح بکنیم، بحث ولایت را به معنای باطنی خودش، این در گذشته سابقه داشته و عده ای از علماء کتاب نوشتند، اما در هر دوره و زمان ممکن است در حوزه علمیه 10 نفر پیدا بشوند که رساله «مصباح الهدایة» حضرت امام را در این موضوعات بفهمند. ولی مهم این است که ما بتوانیم نسل امروز را در این مسائل قانع بکنیم و این هنر آقای مطهری است و این به قدری تأثیرگذار است که علمایی که در حوزه اهل مطالعه بودند و این آثار را خواندند برای آنها هم اعجاب انگیز است.

 در حدود سال 1349 که این رساله «ولاءها و ولایت‌ها» منتشر شد، یکی از کسانی که نامه‌ای به مرحوم آقای مطهری نوشته و در این زمینه اظهار نظر کرده است، آیة الله سیدصادق روحانی است. تعبیراتی که نسبت به همین رساله بسیار کوچک دارد این است که «نوشته حضرتعالی با بهترین اسلوب و بیانی رسا و قلمی جذاب و شیوا، مطالب دقیقه و ادله متقنه ایراد شده است، بدون مجامله عرض می‌کنم که مطالعه این کتاب برای اکثر اهل علم لازم است زیرا در عین اثبات خلافت و ولایت به بهترین وجه، جواب منکرین ولایت تکوینی را که در این ایام طرفدارانی دارد، داده شده است، به نظر من چنانچه ممکن باشد این کتاب در مقیاس وسیعی مثلاً 100 هزار نسخه چاپ شود و در اختیار طالبین قرار گیرد.» اینها علمای بزرگ را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد که چگونه این معارف را به شکل مستدل و به شکل معقول ایشان ارائه می‌کنند.