سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

او بخاطر خدا برای نجات ما رفت اما ...ما



با سلام و درود به روح پر فتوح بنیان گذار کبیر انقلاب امام خمینی (ره)و امام عصر مهدی موعود(عج) و آنانی که برای سر بلندی این مرز پر گوهر با ارزشترین سرمایه خود را فدای انقلاب کردند
بنده جانبازی هستم که اگر در باب اثبات مظلومیت بنده و سایر همرزمان امثال بنده نبود هرگز از خود نشانی ذکر نمیکردم باید به عرضتان برسانم که این حقیر در اواخر سال گذشته از آنجایی که هرگز صلاح ندیدم باری باشم افزون بر دوش دولت و ملت. و از امکاناتی که برای جانبازان محیا بوده استفاده ننموده ام به پیشنهاد یکی از دوستان به بانک اقتصاد نوین مراجعه کردم و نزد کارمندان آن شعبه تقاضای خود را اعلام داشتم که با تمسخر و استحضا آنان با لحن توهین آمیزی (به علت ساده زیستی و ساده پوشی خود)مواجه شدم و لیکن قصد آن نمودم تا در روز دیگری وپس از ترمیم دل شکسته خود به رئیس آن شعبه یعنی زارع مراجعه کنم و چنین هم کردم ولی با کمال تعجب مشاهده نمودم که فقط در کنار آن میز ریاست فقط لباس ملانصر الدین غذا میخورد نه خودش! و آقای زارع مشغول خوش و بش با یکی از مشتریان نور چشمی خود بود. (که بعدها متوجه شدم این آقای مهندس برج ساز و آپارتمان ساز از دوستان نزدیک جناب رئیس باز نشسته میباشد وبا کمک آقای زارع ایشان و تنی چند از افراد دیگر به ثروت و مکنتی رسیده اند) و اگر از موضوع منحرف نشده باشیم باید خلاصه کلام به عرض برسانم نه تنها آقای رئیس به بنده اعتنا نکردند بلکه ایشان نیز با خنده ای موزیانه مرا به برگه ای که در آن شرایط اخذ تسهیلات قید شده بود راهنمایی کردند و در آنجا متوجه شدم که امثال بنده نیز باید از در دوستی و روابط پشت پرده بر بیایند تا بتوانند وامی به مبلغ خرج شام یکی از این آقایان دریافت کنیم.
بنده هرگز این مسئله را باز گفت نکردم مگر در پیش شما که شما را هم درد و هم راز خود میدانم.باشد که بانکی همچون بانک اقتصاد نوین و روسای آن در انتخاب مسئولین خود دقت بیشتری به خرج دهند. خدای من شاهد است که اگر بنده نیز میخواستم همچون جناب آقای زارع با دوستان و بستگان و نزدیکان خود اجماع کنم ایشان تا کنون چندین بار با صندلی لرزان ریاست قراردادی خود خداحافظی کرده بودند اما همانطور که قبلا هم ذکر کرده ام ما عطای دنیا را به لقایش بخشیده ایم و مطمئنم که ماه هرگز پشت ابر مدفون نمیشود