سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

به یاد علامه

فقر و تنگدستی علامه جعفری+عکسی زیبا
دیدم نسخه دکتر است که برای همسر بیمارش نوشته و ?? روز از تاریخ آن گذشته است. فهمیدم مدرک ورودی که می گفت، پول بود که آن روز نداشت.

سید محمدباقر نجفی در خاطره‌ای از علامه محمد تقی جعفری  چنین می‌گوید:در سال های اوایل دهه ??، روزی با ایشان از کنار بازار بزرگ تهران عبور می کردیم. به من گفت: پسرم ، این‌جا بازار است، جایی که کالا ایده آل اعلا محسوب می‌شود و پول محور ارزش ها! لحظاتی در چهارراه گلوبندک ایستادیم که ماشین‌ها رد شوند و بتوانیم عبور کنیم. وقتی به نزدیکی داروخانه‌ای رسیدیم، مکثی کرد و ایستاد و نگاهی به داخل آن انداخت. پرسیدم: آیا این جا کاری دارید؟ در پاسخ گفت:

فقر و تنگدستی علامه جعفری

کاری دارم، ولی مدرک ورود ندارم! سپس کاغذ سفیدی از جیب درآورد و بی آنکه به من نشان دهد، آن را مچاله کرد و دوباره در جیب نهاد و با تبسّمی، شعری را زمزمه کرد و به راه خود ادامه داد.

دو روز بعد، وقتی در کتابخانه‌اش به انتظار دیدارش نشسته بودم، آن کاغذ مچاله شده را در گوشه ای از پتویی که روی آن می‌نشست، دیدم. وقتی آن را برداشتم، دیدم نسخه دکتر است که برای همسر بیمارش نوشته و ?? روز از تاریخ آن گذشته است. فهمیدم مدرک ورودی که می گفت، پول بود که آن روز نداشت.