سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

استاد سروش

استغاثه مظلوم

محمد سروش محلاتی

طرح موضوع   
   

    وقتی ندای استغاثه ای می شنویم و کسی ما را به کمک می طلبد، چه وظیفه ای داریم؟ «استغاثه»، درخواست کمک و یاری از سوی شخص ستم دیده است، و ظلم، هرگونه تعدّی و تجاوز به حقوق دیگران است، مانند فحاشی کردن، تهمت زدن، ضرب و حبس برخلاف موازین شرعی و... . آیا دیگران در قبال صحنه های ظلم، وظیفه ای دارند؟
    از نظر فقهی، سؤالات مختلفی درباره ی «یاری به مظلوم» مطرح است، از قبیل اینکه:
    کمک رساندن به مظلوم و حمایت از وی، یک وظیفه «الزامی» است و یا یک تکلیف «اخلاقی»؟
    2ـ آیا این وظیفه مشروط به «درخواست» فرد ستم دیده بوده، و یا بدون چنین درخواستی نیز تکلیف رفع ظلم وجود دارد؟
    3ـ در شرایطی که حمایت از مظلوم، با خطر همراه است، آیا وظیفه ی حمایت ساقط می شود؟
    حمایت از مظلوم، از چه درجه ای از اهمیّت برخوردار است و برای رفع ظلم، چه نوع اقداماتی مجاز است؟
    بررسی تفصیلی اینگونه سؤالات، نیازمند یک پژوهش گسترده است که متأسفانه جای آن در پژوهش های فقهی خالی است، ولی در اینجا، به اختصار به مبانی مسأله اشاره می شود.

    بررسی و تحقیق

    از نظر عقل که زشتی و زیبائی رفتارها را درک می کند، تردیدی وجود ندارد که «یاری رساندن به مظلوم برای جلوگیری کردن از ظلم به وی» اقدامی پسندیده و تحسین برانگیز است، چه اینکه عقل بشر، بی تفاوتی در برابر صحنه های ظلم را تقبیح می کند. فقهائی که نهی از منکر را یک واجب عقلی می دانند مانند شیخ طوسی، علامه حلّی، فخر المحققین، شهید اول، شهید ثانی، کاشف الغطاء و امام خمینی، قهراً اقدام برای رهائی مظلوم از ظلم را وظیفه ای مستند به عقل دانسته و همگان را به حکم خرد در برابر صحنه های بیداد، مسئول می شمارند.

    از نظر نصوص دینی نیز در کتاب و سنت، دلیل های محکمی وجود دارد که «نصرت مظلوم»، یک تکلیف الزامی است و نباید آن را در حد یک توصیه ی اخلاقی، تلقی کرد، قرآن کریم حتی جنگیدن و کشته دادن برای نجات مظلومان ـ‌که فریاد استغاثه دارند‌ـ را واجب می‌داند و بر ترک این وظیفه، توبیخ می کند:

«و مالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها» (سوره ی نساء، آیه 75)

    همچنین قرآن تأکید می کند: کسی که پس از ستم دیدن، کمک می خواهد، نباید او را از این کار بازداشت:

«و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما علیهم من سبیل.» (سوره شوری، آیه41)

    از پیامبر اکرم(ص) نیز «روایت معتبری» در منابع حدیثی وجود دارد که «بی اعتنائی» به فریاد استغاثه دیگری را با «مسلمان بودن» ناسازگار می داند. امام صادق (ع) از رسول خدا نقل می کند که فرمود: «هر کس ندای استغاثه و طلب دیگری را بشنود و به او پاسخ ندهد، مسلمان نیست»:

«من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم» ( شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص175)

    به همین دلیل در فقه امامیه، کمک به مظلوم و یاری رساندن به ستم دیده، یک «تکلیف شرعی» و «واجب الهی» شمرده شده است. مثلاً آیة الله میرزا جواد تبریزی با استناد به همین روایت که به معتبر بودن سند آن تصریح نموده، «دفاع از دیگران» را واجب می داند. (اسس الحدود و التعزیرات، ص456) ایشان در این باره می گوید:

«اگر آبروی کسی مورد تعرّض قرار گیرد و او استغاثه نموده و کمک بخواهد، دفاع از وی واجب است. به اقتضای آن پیامبر فرمود کسی که ندای یا للمسلمین را اجابت نکند، مسلمان نیست.» (اسس الحدود و التعزیرات، ص466)

    البته این حکم در فقه، سابقه دارد. مثلاً فتوای کاشف الغطاء که در احاطه بر فقه، شخصیتی کم نظیر است، چنین است:

« و اعانة المظلوم علی الظالم فی رفع الظلم عنه فیما یتعلق بالاعراض و النفوس واجبة علی المکلفین» (کشف الغطاء، ج4،ص367)

    چه اینکه صاحب جواهر نیز که در قلّه فقاهت تشیّع قرار دارد، به وجوب حمایت از مظلوم در صورت تمکن، نظر می دهد:

«ونصرة المظلوم واجبة مع التمکن.» ( جواهر الکلام، ج21، ص310 )

    برای نویسنده روشن نیست که چرا برخی فقها ـ‌به ندرت‌ـ درباره ی چنین حکمی که از مستندات معتبر عقلی و نقلی برخوردار است، تردید نموده و آن را مورد اشکال دانسته اند.
    البته برای ایجاد حساسیّت در بین مردم نسبت به مظلومان و تحریک آنان به عکس العمل مناسب در جهت حمایت از مظلوم، اینگونه فتاوا که در لابلای متون معتبر فقهی وجود دارد، کافی نیست و نمی توان توقع داشت که آنچه در کتابهای فقه استدلالی مثل جواهر الکلام مطرح شده و صرفاً در دسترس برخی نخبگان فقهی قرار دارد، در فرهنگ عامه ی مردم رسوخ نموده و فرهنگ حمایت از مظلوم و نصرت به ستم دیده را در میان شهروندان رایج سازد.
 


    این انتظار وقتی تحقق می یابد که:

    اولاً: این حکم شرعی که در لابلای کتب فقهی تخصّصی، «مستور» و مخفی مانده است به رساله های عملیه و کتاب های توضیح المسائل فقها، منتقل شود تا عموم متشرعان بدانند که استغاثه مظلوم را پاسخ دادن نیز یک تکلیف شرعی است و کسی که به این وظیفه عمل نمی کند معصیت کار بوده و فاسق است. آیا واقعاً این مسأله مهم، ارزش آن را ندارد که به اندازه «یک سطر» از حجم رساله را اشغال کند و آیا واقعاً اهمیت آن از بسیاری مسائل دیگر ـ که کاربرد چندانی ندارد‌ـ بیشتر نیست؟

    ثانیاً: مبلغان دینی به تأسی از ائمه، به بیان و ترویج این موضوع پرداخته و مردم را به آن ترغیب کنند. در جامعه ی علوی، امیرالمؤمنین در خطبه نماز عید، بی محابا از عموم مردم می‌خواست که: ظالم را بترسانید، آسایش و آرامش را از او سلب کنید، و به کمک مظلوم بشتابید و او را یاری دهید:

«أخیفوا الظالم و انصروا المظلوم.» ( من لا یحضره الفقیه، ج1، ص521)

    و همان امام در محیط خانواده هم از آخرین سفارش هایش در هنگام مرگ آن بود که از کمک کردن به مظلوم غفلت نکنید:

«کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً» ( نهج البلاغه،نامه 47 )

    روشن است که اگر در فضای جامعه و در محیط خانواده، آهنگ حمایت از مظلوم، طنین انداز شود، سمت وسوی قلم ها و قدم ها، به کدام جهت هدایت می شود، و البته ستم پیشگان از چنین طنینی سخت بیزارند.



    اصول و مبانی

    درباره تکلیف حمایت از مظلوم، توجه به چند اصل ضروری است:


    اول: حمایت از مظلوم، یک «وظیفه ی تعبدی» نیست، بلکه «شیوه و روش» آن با توجه به شرایط مختلف، متنوع است، و بهر حال باید شیوه های «تأثیر گذار» را انتخاب کرد، ولی هر اقدام را مشروط به امکان «نجات کامل مظلوم و رفع صد در صد ظلم» نباید کرد، بلکه «اثر نسبی» در حد «کاهش ظلم» از مظلوم، و یا «تقلیل ظلم» در سطح جامعه نیز نوعی از موفقیت است. شرح و بسط این موضوع را حضرت امام خمینی در تحریر الوسیله بیان کرده اند.
    دوم: حمایت از مظلوم در بسیاری موارد «هزینه» دارد و کسی که اقدام به حمایت می کند در معرض آسیب دیدن قرار می گیرد، ولی آیا خطر و هزینه، «عذر شرعی و عقلی» برای سکوت در برابر ظلم است؟ متأسفانه برخی فقها، به این سؤال پاسخ مثبت می دهند و به طور کلی نهی از منکر را مشروط به «عدم ضرر» می دانند، چه اینکه در یاری رساندن به مظلوم هم این قید را آورده اند. (ر.ک. تحریر الاحکام الشرعیه، ج2، ص234 ) ولی در چنین مواردی مبانی فقهی اقتضا می کند «هزینه» با «فایده» مقایسه شده و با توجه به اصل «اهم و مهم» مشخص گردد که آیاهزینه ی آسیب ها و خطرها بیشتر است و یا فائده ی حمایت از مظلوم، و سپس اقدام شود. حضرت امام خمینی با تبیین مبانی این مسأله، به عناصر راحت طلبی که برای حفظ موقعیت و منصب خود، از نهی منکر صرف نظر می کنند، و انجام این وظیفه را محدود به موارد کاملاً أمن و بدون ضرر و خطر می دانند، حجت را تمام نمودند و دیگر «هزینه» را نمی توان در همه موارد و در برابر هر منکری، عذر دانست.


    سوم: ظلم دارای مراتب مختلفی است و در مقایسه می توان برخی موارد آن را کوچک و برخی را بزرگ تر دانست، مثلاً تعدّی نسبت به مال دیگران در مقایسه با تعدّی به آبروی وی کوچک است، و بهر حال هر چه ظلم، سنگین تر و دارای آثار زیان بار بیشتری باشد، تکلیف حمایت از مظلوم و تلاش برای رهائی او از ظلم، اهمیّت بیشتری داشته و به سرمایه گذاری بیشتر نیاز دارد.


    چهارم: وظیفه حمایت از مظلوم، اختصاص به مسلمان ندارد، بلکه این تکلیف که ریشه کاملاً عقلانی دارد، همه انسان ها را در می گیرد، از این رو کافران نیز وظیفه حمایت از مظلوم دارند، چه آن مظلوم، مسلمان باشد و چه غیر مسلمان، و به هر حال، مرزهای جغرافیائی، قلمرو این تکلیف و محدود کننده ی آن نیست، چه اینکه حضرت امام نیز فرمودند:

«ما در اقصی بلاد دنیا اگر یک کسی بِهمان بگوید: یا للمسلمین! ما موظفیم که به درد آن‌ها برسیم. کسی که نرود سراغش و به فکر او نباشد، این مسلم نیست.» (صحیفه امام، ج16، ص35)

    متقابلاً دیگران نیز در برابر مظلومی که در کشور اسلامی مورد ستم قرار می گیرد، وظیفه حمایت دارند، و اقدام آن ها برای انجام وظیفه قابل تخطئه نیست. چه اینکه ماجراجوئی برخی عناصر فاسد این وظیفه سنگین را از دیگران ساقط نمی کند.


    پنجم: یکی از شیوه های برخورد با ظالم «تقاص» است که فروع آن در فقه مطرح شده است، «تقاص» می تواند یک راهکار برای رفع ظلم از شخص مظلوم باشد، اگر مظلوم در صدد رسیدن به حق خود می باشد، هر کس می تواند برای حمایت از او، اقدام به «تقاص» کند، و برای این کار نیازی به اجازه و اخذ وکالت از مظلوم نیست. محقق نراقی، اینگونه حمایت را نیز «واجب» می داند:

«و هل یجوز لغیر الحق التقاص له من غیر توکیل اذا علم مطالبة الغیر لحقه؟ الظاهر نعم، لانه دفع ظلم عن الغیر و هو جائز بل واجب.» (المستند، ج17، ص462)

    ششم: فقه اسلامی، با توجه به اهمیتی که برای حمایت از مظلوم قائل است، با دفع برخی محدودیت ها و ممنوعیت ها، دست حامیان مظلوم را باز گذاشته است، مثلاً هر چند همکاری با حکومت غیر مشروع، حرام است، ولی فقها «اغاثة المظلوم» را به عنوان استثنا ذکر کرده اند. (جواهر الکلام، ج21، ص409) یعنی ورود به دولت جور برای یاری رساندن به مظلوم، جایز است. هم چنین «قسم دروغ خوردن» حرام است، ولی اگر پای نجات مظلوم و کمک به رها کردن او از ظلم در میان باشد، قسم دروغ خوردن واجب می‌شود. (جواهر الکلام، ج35، ص344) علامه حلّی چندان برای رفع ظلم اهمیّت قائل است که به صراحت، فتوی می دهد:

«و قد یجب الکاذبه اذا تضمنت تخلیص مؤمن او مال مظلوم او دفع ظلم عن انسان او عن ماله او عن عرضه.» (القواعد، ج3، ص270)


    هشدار!

    هر یک از گناهان، اثر خاصی در جامعه دارد، ولی اثر پاسخ ندادن به مظلوم و او را در برابر ظالم تنها گذاشتن چیست؟ ابو خالد کابلی از امام سجاد (علیه السلام) روایت می کند که حضرت، این گناه را موجب «نزول بلای الهی» می داند:

«الذنوب التی نزل البلا: ترک اغاثة المهلوف و ترک معاونة المظلوم.» (الوافی، ج9، ص1668)

    «مهلوف» کسی است که استغاثه می کند و یاری می طلبد و امام سجاد (علیه السلام) فرمود با بی اعتنائی به او، جامعه در معرض بلای الهی قرار گرفته و مردم باید برای چشیدن نقمت در زندگی دنیوی خویش آماده باشند.