سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

بهترین لحظه امام

دکتر غلامعلی رجایی در وبلاگش نوشت: در میان خاطرات زندگی امام و بویژه خاطرات ورود ایشان پس از 14 سال دوری از کشورنمونه های بس باشکوهی از عشق ایشان به مردم دیده می شود.این عشق و ارادت وعلاقه متقابل بود.

امام به مردم به عنوان شهروند نگاه نمی کردند .نوع نگاه ایشان به عنوان یک رهبر سیاسی به مردم از جنس نیاز و احتیاج  حاکم وحکومت به آنان نبود.

امام فقط رای مردم  آن هم رای موافق شان را نمی خواست و هرگز برای رایشان نقشی تریینی قائل نبود.

امام هرگز به مردم به عنوان ابزاری که رای و حضور آنها برای بقای حکومت لازم است نمی نگریستند.

امام معتقد بود مرجع با انتخاب مردم  است که قدرت می گیرد.

 امام مردم  و وحدت کلمه  آنان را پس از ایمان به خدا از ارکان مهم پیروزی انقلاب اسلامی می دانستند.

امام مردم و البته همه مردم چه مسلمان و چه غیرمسلمان را مخلوق خداوند وشایسته دوست داشتن و محبت می دانستند و خدمت به آنان را نوعی عبادت خدای تبارک و تعالی به شمارمی آوردند.

این نگرش امام تنها به مردم ایران محدود و منحصر نمی شد.

وقتی رژیم قدرتمند شوروی تصمیم به اشغال افغانستان داشت و مراتب را به امام اطلاع داد، ایشان  با حساسیت لازم نسبت به ملت مسلمان افغانستان در مورد این اقدام شوروی عکس العمل نشان داده و ابرقدرت شوروی را ازاین کار منع نمود وبه آنان گفت : این را بدانید که ممکن است شما بتوانید افغانستان را اشغال کنید، ولی نمی توانید در آنجا بمانید و همین هم شد و ارتش شوروی با خفت وخواری از افغانستان خارج شدند.

بر اساس همین دید الهی و اعتقادی به مردم بود که امام در تعبیری حیرت انگیز مردم را ولی نعمت خود و مسوولین کشور معرفی کردند .

دراین تعبیر با توجه به بار مفهومی آن نکات دقیقی نهفته است که در این مقال مجال پرداختن به آنها نیست. آنهایی که با امام و ادبیات او آشنا هستند، می دانند این تعبیرهرگزازجنس تعارفهای متداول رهبران سیاسی با مردم خویش نبود .

امام به مسوولین می گفت این را همواره درنظر داشته باشند که اگر مردم نبودند و قیام نمی کردند و بساط رژیم طاغوت را جمع نمی کردند، آنها الآن یا در تبعید بودند و یا در زندان.

هم بر همین اساس بود که  به مسوولین تاکید می کرد مردم را با خود داشته باشید.

امام به مردم و نقش الهی آنان ایمان داشت و معتقد بود آنها را به خوبی می شناسد و آنها هم به خوبی او را می شناسند.

امام هرگز مردم را نادیده نگرفت و برای آنان نقشی تعیین کننده در سرنوشت کشور و انقلاب قائل بود.

 امام برای مردم شان جلوداری قائل بود .

امام بارها در دیدار با مسوولین کشور، ملت ایران را بهترین ملتها می دانست و معتقد بود حضور مردم در صحنه باعث عزت ایران و انقلاب شده است.

امام خود را مقهور عواطف ملت  نسبت به خود می دانست و می گفت هرگز از عهده پاسخ به احساسات آنها نسبت به خود برنمی آید.

امام همواره و تا آخر عمر مبارک خویش با مردم صادق بود و کسی جز صدق و صفا از او ندید و نشنید.

در اولین روزی که امام به کشور وارد شده و اعلام کردند برای ادای احترام به مقام شهدا به بهشت زهرا می روند، در آنجا براثر ازدحام  و فشار مردمی که سالها امامشان را ندیده و اکنون او را در چند قدمی خود می دیدند ومی خواستند خود را به ایشان نزدیک کنند و درآغوش بکشند، عمامه امام از سرشان افتاد و ایشان برای لحظاتی به زیر دست وپای مردم افتادند.

 

*رسانه های خارجی آن روز به قول خود شکار لحظه ها کرده و این تصویر را احتمالا برای تخریب وجهه امام منتشر کردند، حال آن که فهم عشق متقابل امام و مردم برایشان قابل درک نبود.

وقتی امام پس از اتمام سخنرانی به خانه یکی از بستگانشان منتقل شدند، در تعریف این صحنه گفتند: بعد از اینکه عمامه از سرم افتاد و من بر اثر فشار مردم زمین خوردم و مردم  برای لحظاتی از روی من رد شدند. احساس کردم دارم قبض روح می شوم و ادامه دادند: بهترین لحظه عمر من زمانی بود که احساس می کردم دارم در زیر دست و پای مردم ازبین می روم.