سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

جامعه و امیدواری

به نام هستی بخش

بحث کردن از جامعه وجامعه شناسی اصول و مبانی خاصی را طلب می کند و برای شناخت جامعه باید مبانی تئوریک آنرا پشت سر نهاد و در عین حال از نزدیک با کنش ها و واکنش های افراد جامعه آشنایی دقیق داشت تا بتوان به تحلیل آن پرداخت و چراغی برای آینده ای مبهم برا فروخت، اما گاهی در حد وسع باید کوشید.

گاهی بحث از اقصاد بهتر و سیاست بهتر و مدیریت حتی با استناد به اندیشه اندیشمندان به شادی و نشاط برای خلاصی جامعه از حالت گرفتگی و رکود فکری و ذهنی می شود، و البته نگارنده معتقد است برای بهتر شدن همه این موارد و موارد دیگر ایجاد اکسیری به نام امید لازم است، زمانه کنونی و جامعه فرهگی سیاسی وا جتماعی ما بیش از هر زمانی به امید محتاج است.

جامعه ما آنچه بیش از همه آرزوهایش را بر باد می دهد نا امیدی است و عدم امنیت حتی امنیت فکری و سیاسی، مردمان ما چه آنانکه شاغلند و چه آنانکه دستی به شغل باز نکرده اند از عدم امنیت کاری، دم می زنند و امیدی به آینده بهتر ندارند، و همین باعث خواهد شد تا تلاش بیشتری برای بدست آوردن سود بیشتر ولو در کوتاه مدت داشته باشند. (تلاش در جلب منافع بیشتر در کوتاه مدت است) لذا اگر هم کاری پیدا شود برای کسانی رقم خواهد خورد که بتواند خواسته های دیگران را و یا افراد بالا د ستی را فراهم نماید، در هر صورت این وضعیت وضعیتی نیست که مسئولان و خانواده ها به آن راضی باشند.

مسئولان خود آگاه هستند که جامعه ی نا امید را نمی شود به سوی خود گسیل داد و خانواده ها هم از نا امیدی خود و جوانانشان در رنجند، در عین حال باید آحاد جامعه ما دست در دست هم برای ریشه کنی نا امیدی تلاش نمایند چرا که در بحث اعتقادی گناهی بالاتر از نا امیدی نیست و در نگاه روانشناسی نیز نا امیدی برابر با خودکشی محسوب می گردد.

جامعه کنونی ما نه نیت آنرا دارد که به غرق شدن در گرداب پوچی و گناه بیاندیشد و نه دوست دارد به سمت مرگ قدم بردارد، اما این آنچیزی استکه این روزها به خورد مردمان ما داده می شود حال از طرف دوستان نادان باشد یا دشمنان دانا.

امروز جامعه و مردم ما نه در نا امیدی مطلق که در نا امیدی به سر می برد!! شاغلان به شغلِ خود، اطمینان ندارند و بیکاران به هیچ شغلی و کاری امید نبسته اند و همین کافی است که چهره ی فرد فرد جامعه خویش را عبوس ببینیم! افراد شاغل یا از بابت امنیت شغلی نا امیدند و یا بابت هزینه های زندگی و کمیِ در آمد هر چند این هم دلیلی دارد به نام عدم ثبوت اقتصادی و عدم ثبوت قیمت ها در بازار، از طرفی دیگر افرادی که در شغل های موقت هستند هیچ امیدی به ادامه کار خود نداشته و بسیاری از افرادی که در شغل های دائمی هستند نیز بدون اینکه ترسی از اخراج داشته باشند ممکن است دست به هر کم کاریی بزنند و اگر چنین نبود در چهل سالگی انقلاب اسلامی کار به جایی نمی رسید که بسیاری از مردمان ما از وضعیت ادارات نااراضی باشند.

هر چند از باب تشکر باید از بسیاری از دست اندرکاران خدوم قدر دانی به عمل آید و همین نیز خود ایجاد امید است اما تعدادی هم هستند که به جای قراردادن رشد فکری خویش در بهبودی کار افکار خود را متمرکز در آمدهای دیگر می کنند و این که بعد از مرخصی و پایان وقت اداری باید به سراغ آنان بروند!!

این نکته هم باید یاد آور شد که به راستی چرا بیلان کاری در ادرات و نهادهای ما باید یک ساعت حداکثر از هفت ساعت باشد؟! چرا خلاقیتها در میان دست اندرکاران ما بسیار پایین است و چرا ؟...همه این امور دست به دست هم داده تا ناامیدی را در جامعه با دستان خود ترویج نماییم چه در تربیت های خانوادگی خود که هر شب از دزدیها و کمبودها و اختلاس ها و ناامیدی ها صحبت می شود و چه در ادرات که بعضی از دست اندرکاران بجای صحبت در باره ی کار و تلاش در حوزه کاری خود یا از درآمدهای خارج از اداره صحبت می کنند یا از همان نا امیدیهایی که در خانواده و در میان سرویس و در میان تاکسی سخن رانده است صحبت به میان می آورد.

آنانکه بیکارند نیز از عدم کاریابی خویش در آینده سخن به میان آورده و هر روز را با یک نگاه نا امیدانه آغاز و به سرانجام خواهند رساند. و برای نجات خویش به هر خاشاکی دست زده تا از غرق شدن خود جلوگیری نمایند. جوانی که در صدد کسب علم است نمی داند بعد از پایان تحصیلات چه اتفاقی برای او رقم خواهد خورد، کسی که تحصیلاتش به پایان رسانده تمام دلمشغولیهایش پایان سربازی است و دکتر و مهندسی که سربازی را به اتمام رسانده به دنبال کاری با در امد اندک می باشد.

از طرفی جوانی که تمام مراحل فوق در زندگی خویش را پشت سرنهاده با نا امیدی به ازدواج فکر می کند که چگونه می تواند ازدواج نماید در حالی که نه شغلی و نه درآمدی دارد. تمام موارد فوق به نگارش در آمد تا نگارنده را بی اطلاع از وضعیت جامعه فرض نکنید و نهایت به این نکته توجه کنیم که همه نا امیدی ها را باید دید و معتقد باشیم نا امیدی گناهی نابخشودنی است و باید به رحمت الهی امیدوار بود و در عین حال از تلاش خویش برای از بین بردن این غول در جامعه خویش کوتاه نیاییم .

آنچه که می تواند از این فاجعه جلوگیری نماید ایجاد امید و امیدواری است تا جوانان پیش از آنکه فاجعه ای به مراتب خورد کننده تر از قبل برای خود و جامعه ایجاد کنند مطمئن باشند تمام بر نامه زندگی آنان تنها امید است و استفاده از داشته های علمی و فکری خود آنان است و با تمام این ناکامی ها روزنه های امید را می توان در پیشرفت های علمی کشور دید و این دلیل برآن استکه آری می توان امید را در جامعه ی نا امید، ایجاد کرد و با توکل به خدا راه درست و راه آزادی از این قفس ذهنی که خود برای خود و جامعه مان ساخته ایم می شود پیدا کرد .

اثر نا امیدی تا آنجا خطرناک است که نقل می کنند در زندانهای شوروی سابق تعدادی سرباز که در جنگ اسیر شده بودند وجود داشتند زندانی که نه آنچنان حفاظت شده بود که کسی نتواند از آن فرار کند و نه در جزیره یا دریایی بود که بعد از فرار، زندانی در دام شکارچیان انسان قرار گیرد. با این حال و با توجه به آن وضعیت سخت زندانهای شوروی، هیچ کدام از سربازان، حاضر به فرار نبودند و هر از چند گاهی یکی از زندانیان که خودکشی کرده بود جنازه اش را به خارج از زندان می فرستادند، وقتی که تحقیقات بر روی این افراد شروع شد حکایت از آن داشت که با توجه به تمام مشکلات زندان، عدم فرار آنان تنها به خاطر آن بوده که هر روز خبرهای منفی به این زندانیان داده می شد و این افراد در نهایت نا امیدی بوده و حتی امیدی برای زنده بودن نداشته و بی فایده بودن زندگی بعد از زندان عاملی بود که دست از زندگی خود شسته و گاهی دست به خود کشی هم بزنند. حال ما مقایسه کنیم با تمام اخبار نا امید کننده ای که خود در خانواده مطرح می کنیم و درمسیر راه به اداره یا نهادمان می شنویم و می گوییم!!

امیدواری هدیه ای استکه مسئولان جامعه با خبرهای خوش و دقیق می توانند به مردم داده و تنها به گفتار اکتفا ننموده در عمل امید را به جامعه اسلامی تزریق نمایند و از طرفی نیز خانواده ها با ایجاد نشاط و شادابی در خانواده و در میان فرزندان خود و عدم مطرح کردن مباحث نا امید کننده ای که هیچ ربطی به نگاه کودکانه فرزندان ندارد دست در دست هم داده و امید را به جامعه خویش برگردانیم و این تحقق پیدا نمی کند مگر آنکه همه ما به این آیه قرآن دقت داشته باشیم که « ویل للمطففین» و ای به حال کم فروشان و آنان که چه در زندگی تجاری خود و چه در زندگی خانوادگی خود و چه در محل کار خود به مسئولیت خود عمل ننمایند و کم فروشی کنند.