نکات قابل تأمل اين است که آقاي شريعتمداري که وابستگيشان به يک جناح فکري براساس مواضع مکرر تابلو گرديده با کدام مجوز و بينه شرعي نيروهاي اصلاح طلب چون ميرحسين موسوي و حجت الاسلام کروبي را که تععهد و وفاداري خودرا طي ساليان متمادي به نظام اسلامي و بنيانگذار آن به اثبات رسانيده اند مورد پشتيباني سران آمريکا و رژيم صهيونيستي و انگليس قرار ميدهد و ازطرفي عليرغم وابستگي نامبرده به جناح اقتدار که از موهبات قدرت و ثروت عاريتي ملت بهره مند ميباشند چگونه اثبات مينمايند که در اتخاذ اينگونه مواضع و تهمت زني داعيه صيانت از دين و معنويت را دارد تا صيانت از منابع قدرت و ثروت ؟ البته اين را نيز بايد گفت که سيره اقتدار گرائي و تمامت خواهي ياران کيهاني تنها به حفظ و بقاي بر قدرت محدود نميگردد بلکه حذف و محو و نابودي هرنوع تفکري که غير خودي تلقي گردد زمينه هائي ميطلبد که براي فراهم نمودن آن زمينه ها بايستي به هر شيوه و اسلوبي ولو ناصواب به مباني اعتقادي و ديني مردم تمسک جست . فاعتبروا يا اولي الابصار...