به گزارش سايت مرحوم آيت الله العظمي منتظري،
حجت الاسلام والمسلمين احمد منتظري در پاسخ به حميد انصاري خاطرنشان کرده
است “مطالب تاريخي با تکذيب و تأييد قابل نفي و اثبات نيست؛ بلکه نياز به
شرايط آزاد دارد که بتوان مطالب را بيان کرد و اسناد آن را ارائه نمود.
همچنين بزرگي بزرگان نبايد مانع بيان واقعيتها گردد.”
متن کامل جوابيه حجت الاسلام احمد منتظري به شرح زير است:
مدير مسئول محترم روزنامه آرمان دامت توفيقاته پس از سلام، پيرو
درج مصاحبه آقاي حميد انصاري در شماره 1??? مورخ 2? مهر ?? آن روزنامه،
لطفاً طبق قانون مطبوعات توضيحات زير را در اولين شماره آن روزنامه درج
فرماييد: 1- آقاي حميد انصاري فرمودهاند: “عنوان مرجعيت امام مربوط به
هيچ گروه و دستهاي نبوده است، نه جامعه مدرسين و نه مراجع وقت قم و نه
نويسنده خاطرات آنگونه که انحصاراً خود را باني مرجعيت امام معرفي کرده
است”.
مقصود ايشان از “نويسنده کتاب خاطرات”، با توجه به شواهد و
قرائن، شخصِ آيتالله منتظري است که در کتاب خاطرات خود تحت عنوان
“اعلاميه مراجع تقليد در تأييد مرجعيت آيتالله خميني” فصلي را اختصاص
دادهاند. از کلمه “تأييد” کاملاً مشخص است که مرجعيت آيتالله خميني وجود
داشته ولي به دليل احساس خطري که آيتالله منتظري براي جان استادش داشته
اصرار بر گرفتن تأييديه از مراجع تقليد آن زمان داشتهاند. بنابراين آيت
الله منتظري هيچگاه انحصاراً خود را باني مرجعيت امام معرفي نکردهاند،
گرچه در اين امر جديّت فراوان داشتند، بنابراين اظهارات آقاي حميد انصاري
خلاف واقع است.
براي اطلاع بيشتر ميتوانيد به کتابهاي خاطرات بسياري از شخصيتها و علما و همچنين کتاب خاطرات معظمله صفحه 23? مراجعه فرماييد.
2- در مورد نامه ششم فروردين ??، همانگونه که در کتاب خاطرات آمده و
اينجانب نيز دلايلي براي اثبات آن آوردهام، آن نامه را حاج احمد آقا
خميني نوشته است و مقايسه نامههاي دستخط ايشان و دستخط امام خميني (به
تأييد کارشناسان) اين مسئله را روشنتر ميکند. براي اطلاع بيشتر
ميتوانيد به خاطرات معظمله صفحات 12?? تا 12?1مراجعه فرماييد.
البته موضوع آنقدر ساده است که افراد عادي هم آن را تشخيص
مي دهند. علاوه بر اين مطالب و ادبيات نامه ?/?/?? به گونهاي است که
دوستداران واقعي امام خميني نميتوانند صدور آن را به ايشان نسبت دهند و
آن را جفاي بزرگي به آن مرحوم ميدانند.
استدلال آقاي حميد انصاري در مورد اصالت نامه مذکور اين است که آيت
الله منتظري درنامه ? فروردين نوشتهاند: “مرقومه شريفه ششم فروردين واصل
شد”.
در پاسخ به اين مغالطه آشکار ايشان بايد بگويم، هيچکس در اصل
وجود نامه ششم فروردين?? شکي ندارد بلکه بحث بر سر اين است که آن را چه
کسي نوشته است؟ مرحوم آيت الله منتظري ابتدا بر اثر اعتمادي که به بيت
مرحوم امام داشتند فکر کردند نامه را شخص امام خميني مرقوم فرمودهاند ولي
پس از نوشتن پاسخ و ارسال آن مطمئن شدند که نامه ششم فروردين?? را امام
خميني ننوشتهاند.
اگر واقعاً اين نامه را امام نوشتهاند پس چرا بعد از ??
ساعت نامهاي با ادبيات کاملآ متفاوت به رشته تحرير در آوردهاند؟ آيا
ميشود ظرف ?? ساعت فقيهي را از قعر جهنم برداشت ودر جايي گذاشت که نظام و
حوزه از نظرات او استفاده کنند؟ و چرا در صحيفه نور، نامه هشتم فروردين
چاپ شده است ولي از نامه ششم فروردين خبري نيست؟ و چه عاملي باعث شد که پس
از گذشت چند سال اين نامه در صحيفه امام به چاپ برسد؟ چنانچه ميدانيد
مرحوم امام خميني در پايان وصيتنامه خود آوردهاند: “آنچه به من نسبت
داده شده يا ميشود مورد تصديق نيست مگر آنکه صداي من يا خط و امضاي من
باشد، با تصديق کارشناسان، يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم.”
اين در حالي است که در زمان حيات امام خميني نامه ششم فروردين هيچگاه از
صدا و سيما پخش نشد ولي نامه هشتم فروردين پخش گرديد.
آنچه لازم به ذکر است اينکه مطالب تاريخي با تکذيب و تأييد قابل نفي
و اثبات نيست بلکه نياز به شرايط آزاد دارد که بتوان مطالب را بيان کرد و
اسناد آن را ارائه نمود. همچنين بزرگي بزرگان نبايد مانع بيان واقعيتها
گردد. اميدوارم موسّسه تنظيم و نشر آثار امام خميني با توجه به جايگاه
رفيعي که دارد در موضعگيريهاي خود دقت بيشتري بفرمايد. والسلام عليکم و
رحمة الله و برکاته. احمد منتظري- 2? مهرماه 13??