انسان شناسی سیاسی
انسان شناسی سیاسی
بحث انسان و انسان شناختی از مبانی و مبادی هر نوع مکتب و هر فرد اندیشمندی می باشد ، یک مکتب بنا بر مبانی انسان شناختی خویش می تواند دنیا و آخرت را برای هم کیشان و هم مکتبان و هم اندیشان خود تعریف نماید، و انسان شناسی خویش را ترسیم نماید، تا به اموری چون سیاست، اقتصاد و اجتماع خویش بپردازد. انسان شناسی سیاسی از نگاه و مکتب اندیشمندان اسلامی نیز بر انحای مختلف مورد دقت و توجه است ، به نحوی که عده ای سعادت انسان را در فرد جستجو کرده و عده ای آنرا در اجتماع انسانی و عده ای ترکیب هر دو را در اندیشه خویش دارند.
آنچه که همه اندیشمندان اسلامی و مسلمان به آن معتقدند دو نشئه و دو ساحتی بودن انسان و به تعبیری دنیایی و عقبایی بودن انسان است که یکی روح است و دیگری جسم یکی دنیایی و یکی عقبایی، اما راه های رسیدن به سعادت را هر کسی به نحوی بیان داشته اند، عده ای از سعادت انسان در دنیا و آخرت سخن به میان می آوردند و عده ای سعادت او را در آخرت جستجو می نمایند، عده ای سعادت را رمز و راز عبادات فردی دانسته و عده ای رتق و فتق امور هم کیشان را سعادت او می دانند. در این بین نگاهی گذرا به اندیشه علامه طباطبایی که ابتکار ادراکات اعتباری را از آن خویش دارد و نوع نگاه او در تفسیر المیزان نشان از تیز بینی و مداقه بودن مطالب ایشان در این باب است خواهیم داشت ، ایشان با تقسیم زندگی انسانی و همچنین اعبتاریات به قبل از اجتماع و بعد از اجتماع ، تشکیل اجتماع را که مبتنی بر اصل استخدام است قبل از اجتماع دانسته و معتقد است که انسان بخاطر حفظ نسل تشکیل خانواده داده ، و برای حفظ امنیت خویش دست به اجتماع و برای رعایت حقوق همدیگر دست به عدالت اجتماعی خواهد زد. در واقع علامه اعتباریاتی چون ملک، استخدام، اخلاق، عدالت را قبل از اجتماع دانسته و بعد از اجتماع مصداق پیدا خواهند کرد. ایشان معتقداست انسان با توجه به خوی سلطه گر بودن خویش در صدد است دیگران را به استخدام خویش در آورده و از او نفع ببرد اما برای غلبه بر این اعتبار است که عدالت اجتماعی لازمه کار و به عنوان یک اهرم کنترل کننده توسط قوانینی که افراد اجتماع ایجاد می کنند به مبارزه با خوی احاطه شدن بر دیگران به میدان می آید.
انسان مورد نظر علامه شخصیتی است که نه یک قدیس است که یک خوی استکباری دارد و لذا برای جلوگیری از این خوی به وحی نیازمند است، تا علاوه بر کنترل مردمی بر حاکمان دستورالعملهایی نیز از سوی دین داشته باشند، در عین حال که این انسان تغییرات جوی و زمان و مکان بر او مؤاثر می باشد تا جایی که با وجود دوست داشتن عدالت توسط انسانها اما مصادیق آن در نقطه به نقطه کشورها متغیر می باشد، کی عدالت را در شیر دادن مادر به بچه می داند و دیگری ترک آنرا، یکی گرم گرفتن با یک غریبه را نشانه بی عفتی دانسته و دیگری عین احترام و شخصیت و ...