قلم

کنگره عظیم و جهان اسلام

به نام خالق حکمت و عقل

کنگره عظیم عاشورائیان در اربعین سال1436 یک بار دیگر از عظمت مذهبی در جهان اسلام حکایت کرد که تنها در مقابل ظلم و جور حاضر است دست به اسلحه برده و از مظلوم دفاع کند

چند نکته برای جهانیان،

1- این کنگره نشان داد هر چند خوارج با تمام توان از صدر اسلام تا کنون دست به جنایت و کشت وکشتار زده اند تا بتوانند شیعیان را از راهی که انتخاب کرده اند باز دارند (راه متعادلی که خدا را یکی دانسته و پیامبران و ائمه را بندگان او و حافظان و رسولان دین او می دانند، نه آنان که به اسم شیعه هر نوع وهنی را بر خود و جامعه اسلامی قبول می کنند هر چند در شیعه دانستن آنها شک وجود دارد)اما این کار نتیجه ای معکوس داشته و خود نیز به آن واقفند، پس بهتر است این جماعت خیره سر دست از خود برتر بینی برداشته و خود را اسلامی واقعی ندانند و دیگران را مشرک.

2- جهان غرب بداند این مذهبی که با این شور نشاط تنها به یک خواسته جامه عمل خواهد پوشاند و آن ایستادگی در مقابل زور و تزیور و تنها الگوی او حسینی است که تمام هستی اش را برای خدمت به دین خدا گذاشت. این جماعت چون او فکر می کنند که دریایی هستند آرام اما اگر کسی بخواهد با کارهای نسنجیده در این دریای مواج و ملایم، به دنبال موج ظلم باشد به دنبال موج ریا و تزیور باشد و یا به دنبال قدرت و ثروت باشد چنان در خود غرقش می کند که دیگر راهی  برای جبران اشتباهش نداشته باشد.

 اما نکته دیگر

جهان اسلام که روزهای سخت تری نیز از این روزها به خود دیده است ، از زمانهای دور و دوران اولیه اسلام، تا کنون ضربه هایی که مسلمانان و اسلام خورده بر کسی پوشیده نیست، آنهم از طرف مسلمان نماهایی که جز پوسته اسلام چیزی بر تن ندارند، و اگر این پوسته پشمینی خود ساخته را کسی بخواهد پاره کند داد آنها برخواهد آمد که اسلام از بین بردند!! حال این افراد گاهی جاهلانی هستند که در دست پلید شاگردان شیطان به اسم علما بازیچه قرار می گیرند و گاه سردمدارانی هستند که خود را حاکم علی الاطلاق بر  جهان اسلام می خوانند.

در نگاه اول حاکمان اسلامی و یا بهتر بگوییم حاکمان بر کشورهای اسلامی جز که با زور و تزویر و ثروت و شمشیر بر مسلمانان حاکم شده اند، و یا در ادامه به ثروت و قدرت روی آوردند، تنها کاری که به نظر آنان ساده ترین راه برای حکومت کردن دانسته اند، اختلاف افکنی بین جامعه شیعه و جامعه اهل سنت، هر چند حاکمان به اسم شیعه کم بوده اند اما گاه به اسم شیعه و گاه به اسم اهل سنت، برای تسلط خویش با جاهل نگه داشتن مردم و قرار دادن  گزینشی اخبار در اختیار جامعه اسلام در واقع قصد خویش را پی می گرفتند که حاکمیت بیشتر و طولانی تر بود. و تنها راه برای رسیدن به مقصد حاکمیت بر جامعه بیشتر و در دوران بیشتر، کنترل اطلاعات و اخبار در سرزمینهای اسلامی.

البته به اصطلاح عالمانی که تنها نوک دماغ خود را دیده اند نیز حامیان حاکمانی زورگو بوده اند تا خویش نیز به نوایی برسند کم نبودند و نیستند، تا به این تفرقه بدمند و هر چند مدت خودی نشان دهند، چرا که تجربه ثابت کرده است در این نزدیک به یک قرن و نیم نه شیعیان سنی شده اند و نه سنیان شیعه شده اند و این اتفاق نیز نخواهد افتاد و اگر غیر این باشد باید به زمانه شک کرد، البته با برادری و برابری در کنار هم بودن این مذاهب اسلامی می توانند چنان نیروی عظیمی ایجاد کنند که دریا باشند تا موج را بشکنند. در هر حال اختلاف بین شیعه وسنی و یا هر دو مذهب دیگری تنها نفع برنده آن دشمنان هر دوی آن هستند، به همین جهت است که اروپا با توجه به خونین ترین جنگهای مذهبی حالا با آرامش بهتری نسبت به مسلمانان زندگی خویش را اداره می کنند.

براستی آنچه جهان اسلام را نجات خواهد داد و جوانان سایر ادیان را به خود جذب خواهد کرد و در بلند مدت آنان را شیفته اسلام خواهد کرد آیا  جامعه با امنیت و آرامش و اقصادی قوی و سر آمد در علم و نو آوری است؟ یا خشونت کوری که تنها به کشتن و از پای در آوردن به عنوان فرهنگ خود به جهانیان معرفی می کند؟؟!!!

سؤالی که بهضی از جوانان مسلمان را که خود را برای هر نوع فتوایی از طرف علمایی که در جهان اسلام نه تنها اقلیت هم نیستند که یک عده ای کوچک از کسانی محسوب می شوند که تنها مردمان و حاکمانی از فتواهای آنان خوش حال خواهند شد که خارج از دین اسلام بوده جان فشانی می کنند خوب می دانند زمانی این افراد در کافی شاپهای غرب تنها فکر و ذکرشان چی بوده و چگونه است که به روایاتی استناد کرده و می کنند که علمای بزرگ از اهل سنت و اهل تشیع آنان را ضعیف یا کار یهودیان می دانند، استناد می کنند؟!!!

آیا غیر از این است که در حال حاضر جهان غرب و صهیونیست در حال برنامه ریزی برای زمانی است که اگر این به ظاهر خلیفه مسلمین شکست خورد برنامه بعدیشان چی باشد؟! آیا این به اصطلاح خلیفه مگر افسر زمان صدام نبود، و مگر صدام از جنایتی صرف نظر کرد تا به مسلمان بودن این بعدادی شک نداشته باشیم؟!

آیا غربیان به دنبال شکست این گروهک تروریستی هستند یا اینکه به دنبال آن هستند تا این وقایع را به عنوان آتشی در زیر خاکستر نگه دارند تا بتوانند به موقع خود دوباره بهانه ای ساز کنند و این جند الشیطان را با اسم و رسمی دیگر و به بهانه ای دیگر به جان مسلمانان بیاندازند و پرچم آنان را اللهی دگر سازند.

ایا برای تمام جوانان مسلمان این سؤال مطرح نیست که اگر اینان به واقع قصدشان پیروزی اسلام است چرا به فکر مبارزه با رژیم صیهونیستی نیست؟! مگر آنان خواهان بر چیده شدن ظلم نیستند؟! پس کدام ظلم بیشتر از این که پنجاه سال بدون خانه و کاشانه در سایر کشورها زندگی کردن و در صورت اعتراض به تروریسم متهم شدن است؟؟؟!!!

چرا به این فکر نکنیم که اگر قصد پدران داعشیون  از نابود کردن فرزندان خود است که به قول خودشان فرزندانی ناخلف هستند؟! چرا درست زمانی که آنان را در جنگ با سوریه ناتوان می بینند به رژیم تا دندان مسلح که دارای هزاران کلاهک هسته ای است و طبق معاهده ان پی تی، باید دارندگان سلاح های اتمی سلاح های خود را محو نمایند و آنان با عدم اجرای این بند در واقع نقض کننده ان پی تی هستند و باید جهان به آنان اعتماد نداشته باشد،  اما در واقع دیگران را متهم می کنند به نقض آن و آب از آب هم تکان نمی خورد اما به کشوری مثل ایران که می رسند از صلح و صفای بین الملل بحث می کنند و نگران بمب هسته ای ایران هستند!!!! آیا این غیر از این است که آنان مرگ را تنها برای همسایه می خواهند و استبداد و استعمار و استحمار را  علیه مسلمانان به کار می برند،؟؟!!

به راستی مگر این به اصطلاح حامیان مردم سوریه و دیگر کشورهای اسلامی تجربه طالبان و القاعده و ... نداشتند که یک بار دیگر از عربستان و ترکیه تشکر می کنند که زمینه برای آموزش یک عده تروریست دیگر فراهم کرده اند؟! آیا این احمق فرض کردن حاکمان این کشورها نیست؟!!

آیا وقت آن نرسیده که یک بار دیگر به صدر اسلام بنگریم و نوع نگاه صحابه و ائمه در این قضایا جستجو کنیم ؟ آیا اگر آنان بودند در این موارد به ما توصیه می کردند که علاه بر تهذهیب خودمان جوامع دیگر را به تهذیب فرا خوانیم و با اعمالمان دیگران را به اسلام دعوت کنیم یا اینکه همانند وحوشی که به اسم اسلام عمل می کنند عمل نماییم؟؟!!