قلم

دشمن شناسی به سبک سلیقه

ایرنا نوشت: خبرنگار بی‌بی‌سی فارسی از مواجهه خود با رئیس‌جمهوری سابق در ترکیه و ماجرای مصاحبه با او گزارشی کوتاه منتشر کرد.

او در این گزارش به نحوه برخورد برخی همراهان محمود احمدی‌نژاد با او پس از پرسش از رئیس‌جمهور سابق پرداخت و نوشت:

«عصر هنگام بود که من در لابی هتل مشغول تدوین گزارشم برای پخش از خبر بودم که زنگ موبایلم به‌صدا درآمد. شماره ناشناس بود، ولی فردی که آن طرف خط بود، آشنا. از همراهان آقای احمدی‌نژاد بود که زنگ زده بود این پیام را به من بدهد. او گفت: «آقای دکتر از اتفاقی که افتاد ناراحت است و ابراز تاسف کرده.»

خبر فوق را با دقت بخوانید سکوت مدعیان را در نظر بگیرید و به این فکر کنید اگر کسی دیگری غیر از احمدی نژاد بود مدعیان اصول و دلواپسان چه الم شنگه ای به پا کرده بودند؟!

اینکه مذاکرات هسته ای به کجا رسیده یا خواهد رسید تمام مطالب در اخبار حدس و گمان است و شاید حتی خود مذاکره کنندگان نیز هنوز نمی دانند به توافق دلخواه خواهند رسید یا خیر  اما به هر حال توجه به اخبار اطراف قضیه هر شخصی را متوجه اختلافات در برداشت از قانون و برداشت از حقوق می کند، این قسمت بماند آنچه در این نوشتار مورد بحث است این نکته است که دشمن شناسی را باید دقت داشته باشیم.

نگاهی به روزنامه ها و ادبیات این روزهای موافقین و مخالفین مذاکرات خود گویای نوع نگاه به مسائل بین المللی و توجه به عزت ، مصلحت و حکمت را از دید نگارندگان و صاحبان قلم مشخص می کند در این بین اما دشمن شناسی عده ای از این صاحبان قلم به روشنی حکایت از بحث تأثیرات زمان و مکان در نوشته ها دارد!! یعنی زمانی باید دشمن را شناخت ، که ما می خواهیم!! و زمانی لازم نیست دشمن را شناخت !! چون فعلا دشمنی وجود ندارد تنها اسکات رقیب است!! خبر فوق و خبر خیمه شب بازی نتانیاهو برای رسیدن به توافقات هسته ای توسط روزنامه ای مدعی اصول گرایی از این نوع دشمن شناسی است هر چند تحلیل این روزنامه را باید مقداری هم توجه کرد، اما این سؤال پیش می آید چرا هنگامی که رقبای این روزنامه دست به مصاحبه با بی بی سی فارسی می زنند به خیانت متهم می شوند و خطوط قرمز زیر پا گذاشته شده فرض می شود اما در این مورد خاص که حتی معذرت خواهی هم شده در کلام این دکتر عزیز هنوز موضعی گرفته نشده است؟!!

چگونه است حال که بحث مذاکرات است و برگ برنده دست رقیب است زود به نقشه خیمه شب بازی دشمنان و نتانیاهو به این معنا که چون نتانیاهو ناراضی است، پس توافق خوبی است برای ایران، و به قول این آقایان این یک نوع خدعه و نیرنگ آنان است برای ساکت کردن مسئولان و به تبع مردم ایران و در واقع این دشمنان هستند که به اهداف خود می رسند و اهدافشان را پیش می برند!! اما هنگامی که دشمن به راحتی از بعضی از افراد داخل نظام که حاضر نیستند یک لحظه خارج از نظام زندگی کنند و یا به نفع دشمنان دست به کاری بزنند، حمایت می کنند از این نقشه شوم آنها آگاه نمی شوند که شاید این روبهان و حیله گران چون می دانند همین کارشان باعث اختلاف افکنی در ایران می شود این ترفند را به کار می برند، به راستی اگر این نوع برخوردها و تحلیلها از افرادی که ادعای اصول و  اخلاق را ندارند سر بزند جایی برای غصه خوردن و ناراحت شدن نیست، اما این دو دوزه بازی و فرار به جلو و سلیقه ای برخورد کردن با مصالح مملکت و نظام و منافع مردم در کجای دین و منافع ملت جای دارد؟؟!! 


آیا دستگاه های مورد خطاب از بیانات رهبری حمایت می کنند؟!

عصر ایران - با گذشت یک هفته از سخنان صریح رهبری درباره «فریضه» بودن پرداخت مالیات و تاکید بر این موضوع به عنوان یکی از جلوه های اقتصاد مقاومتی شاهد انتشار اطلاعیه های معمول از جانب دستگاه هایی که به قاعده باید خود را مخاطب یا مشمول این فرمان می دیدند و می شناختند، نیستیم.سکوت مدعیان ولایتمداری در قبال

این در حالی است که برخی از این دستگاه ها و نهادها بیش از دیگران داعیه ولایتمداری دارند و مدام دیگران را سرزنش می کنند که به قدر کافی تبعیت نمی کنند و التزام ندارند و مثلا اگر مقام معظم رهبری سال آینده را به عنوان «اقتصاد مقاومتی» نام گذاری کنند بلافاصله بنرهای متعددی بر سر در ادارات و دفاتر خود به قصد ترویج این شعار نصب می کنند.

یا اگر سخن دیگری شنیده بودند که مجال تفسیر علیه رقیب سیاسی را به آنها می داد فروگذار نمی کردند. اکنون اما یک هفته پس از تصریح بدون قید استثنا بر فریضه بودن مالیات به قصد کاهش وابستگی به درآمد نفت و به مثابه نمود عینی و علنی اقتصاد مقاومتی از برخی آستان ها و بنیاد ها و قرار گاه ها و جامعه ها که در 36 سال گذشته یا مالیات نپرداخته اند یا اگر پرداخته اند اندک بوده یا به حساب آنها عودت داده شده است صدایی در حمایت و اطاعت نشنیده ایم و هنوز ندیده ایم تا لبیک بگویند و اعلام کنند آمادگی اجرا داریم یا رفع شبهه کنند که پیش از این نیز می پرداخته ایم یا قول دهند در تیرماه آینده اظهار نامه مالیاتی تسلیم می کنند.

از برخی سرمایه داران کلان که به انحای مختلف از پرداخت مالیات می گریزند انتظار نمی رفت و نمی رود که خود را معرفی کنند ولی از داعیه داران ولایت پذیری انتظار می رفت در اسرع وقت، لبیک بگویند و آمادگی خود را برای پرداخت مالیات اعلام کنند.
دقت کنید! رهبری واژه «فریضه» را به کار بردند که بار شرعی دارد و جای عذر و بهانه هم باقی نمی گذارد.

بهانه هایی که برای نپرداختن مالیات در این 36 سال رسما و غیر رسمی آورده شده اینهاست:

یکی این که کار انتفاعی نمی کنند. حال آن که بعضا بانک تاسیس کرده اند و از دریافت و پرداخت سود بانکی از وام گیرنده و به سپرده گذار ابایی ندارند و آن را شبهه ناک نمی دانند. اما نوبت به مالیات که می رسد بحث شبهه شرعی و مسبوق نبودن در فقه شیعی را به میان می آورند. اصناف کشور که مدام با پول سر و کار دارند بانک ندارند. 

بهانه دیگر اتکا به نذورات و نه تجارت است حال آن که سرمایه گذاری های آنان در امور تولیدی و تجاری اظهر من الشمس است و اگر به رغم انحصار زیان داده اند یا ناشی از مشکلات مدیریتی است یا می توانند در اظهار نامه ها قید کنند زیان داده اند تا از زیان دیده مالیات نگیرند.

نکته اصلی اما تاکید بر پرداخت مالیات به مثابه یک وظیفه و فریضه نیست. توجه دادن به این واقعیت است که چرا با سخنان رهبری گزینشی برخورد می کنند؟ چرا پای پول که به میان می آید دست و دل خیلی ها می لرزد؟

ماکیاولی می گوید:« آدمیان از خون پدرشان می گذرند چون ممکن است قاتل پدرشان را با گذر زمان مشمول عفو و بخشایش کنند اما از آنچه طلب دارند نمی گذرند و تا دریافت نکنند نمی بخشایند!»  در قبال پرداخت مالیات هم این مقاومت وجود دارد چون پای پول در میان است و اگر در کشورهای توسعه یافته مالیات بیشتری پرداخت می شود 5 سبب دارد:

نخست این که نهادهایی غیر پاسخ گو ندارند یا کمتر دارند و دستگاه مالیاتی سراغ همه می رود.

دوم این که نپرداختن مالیات یک نقطه ضعف اساسی در فعالیت های اجتماعی فرد است و رقیب رصد و افشا می کند و در نظام های حزبی بر روی این نقطه ضعف رقیب دست گذاشته می شود.

سوم از این رو که مردم واقعاً احساس می کنند در قبال پرداخت مالیات خدمات می گیرند و می دانند که آنچه گرفته می شود ، خرج خودشان می شود.

چهارم این که پلیس مالیاتی در برخی کشورها مانند ایتالیا به صورت رندوم و تصادفی بررسی می کند و نپرداختن یا فریب دادن دستگاه های مالیاتی جرم سنگینی به حساب می آید و شهروندان به این ریسک تن نمی دهند.

پنجم هم این که غالبا نفت ندارند!

اگر رهبری سخنی گفته بودند که هزینه ای یا مسوولیتی را متوجه دیگری می کرد آیا همین دستگاه ها بیانیه نمی دادند؟ حال چرا سکوت کرده اند و نمی گویند آمادگی داریم و با جان و دل پذیرا هستیم؟ در حالی که مالیات پرداختی آنها جای دوری هم نمی رود و به بودجه مملکت کمک می کند و خودشان مگر از همین بودجه برخوردار نیستند؟

 کوتاه سخن این که نوع مواجهه دستگاه ها و نهادهایی که تا کنون مالیات نپرداخته اند با انجام این فریضه محک مناسبی برای ارزیابی تقید به فرمان های رهبری است.

صدور اطلاعیه هم کافی نیست. جا دارد سال آینده بعد از پایان فرصت ارائه اظهارنامه های مالیاتی، وزارت اقتصاد و دارایی فهرستی از نهادهایی که لبیک گفته و این فریضه را به جا می آورند منتشر کند تا مشخص شود پای عمل که به میان می آید رفتارها چگونه است.


وظیفه مردم، تکلیف مسئولین

به نام ایزد منان
مردم غیرتمند ایران یکبار دیگر پشتیبانی خود را اعلام کردند و این حرکت مردمی در واقع جوابی است که مردم هم به مسئولان وهم به زیاده خواهی سلطه طلبان و مستبدان داخلی وجارجی می دهند، چه آنان که در صدد نابودی  کشورشان هستند و چه آنان که خواسته یا ناخواسته  زمینه انحراف مردم و کشور را فراهم می کنند، اما آنانکه  داخلی هستند و دانسته دست به انحراف مردم و انقلاب می زنند، وبه قول خودشان اپوزیسیونی هستند که نابودی انقلاب و کشور را خواهانند(به گور خواهند برد) . اما آنانکه  خود را به نادانی زده اند و مردم را به زحمت می اندازند بخاطر جایگاه بعضی از آنان و استفاده آنان از منابع و امکانات دولتی و ملی برای نابودی و یا بایکوت دیگرانی غیر  از خودشان، که آنان را نادان و خائن معرفی می کنند ، اما به هر علت این افراد که خود را به نادانی زده اند بسیار سخت است که دانایی  آنان را وجه المصالحه قرار داد، ضربه هایی که این گونه افراد با دشمنان خارجی و افراطیون و تفریطیون، بر پیکر این ملت وارد می کنند، همه هزینه ای است که بر جسم نحیف این ملت بار خواهد شد، این گروها چه آنان که تنها امید بازسازی و آبادانی ایران را در دستهای دشمنان این مرزو بوم می دانند، و چه سلطنت طلبانی که  این روزها به هر بهانه ای پیامکی در تعریف و تمجید خائنان به ملت و اسلام و ایران به اسم حمایت از ملت ایران و حمایت از سلطنت دانسته یا ندانسته رد وبدل می کنند، و چه آنان که انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، و استقلا آزادی ، شعارهای مبنایی  مردم در  انقلاب را در محدوده فکری خود تفسیر می کنند و غیر آن را خارج از چارچوب نظام و امام و رهبری می دانند!! با این حال که امام بارها مسئولان را به پیروی از خواسته های مردم می خواندند، با این حال عده ای به نام وارثان انقلاب این شعارها را در اندیشه خشک و کوتاه خود محصور کرده و جهور را در طرفداران خود و اسلام را تنها به فهم خود در مراجعه به تنها بخشی از متون اسلامی می دانند، هر دو  گروه چه افراطی و چه تفریطی   ضرباتی بر پیکر انقلاب و ملت می زنند که امام فرمود دل پدر پیرتان را متحجرین بیشتر از دیگران خون کرده اند، و عده ای از این افراد با حاکمیت بر نهادهایی مردم را از انقلاب فاصله خواهند داد هر چند خود قسم بخورند که چنین نیتی ندارند، و این را با نگاهی به چهرهای راهپیمایی کنندگان دیروز می توان فهمید، در هر حال افراد ضربه زننده یکی به امید دشمنان خارجی و داخلی و دیگری به امید به زور و تبلیغات برای اثبات نظر خود و تحمیل نظرخود به اسم نظریه حاکیمت و گاه نظریه مقام معظم رهبری!! ، درحالی که رهبری معظم بارها اعلام کرده اند که من سخنگویی ندارم، اما مگر می شود افراطیونی که گوش های خود را با پنبه پر کرده اند متوجه ساخت که نظر شما و تفکر شما غیر از اندیشه و بیانات مقام معظم رهبری است؟! ضربه های آنان به سبکی که با ایجاد جو مخالف گفته ما، مخالف فرمایشات رهبری است، و یا با گرفتن مسئولیتهای متعددی که گاه حتی عنوان مسئولیتهای خود را نیز فراموش می کنند!! ضربه هایی است که از دوستان نادان یا شاید دشمنان دانا خواهیم خورد، و اما دیگرانی که دست آوردهای انقلاب را زیر سؤال برده و با استفاده از مشکلات موجود در صدد سیاه نمایی تمام مسائل کشوری و اسلامی هستند در هر صورت این دو گروه همانهایی هستند که نه تنها برای انقلاب دل نمی سوزانند که تا زمانی که مسئولیت داشته باشند دم از انقلاب می زنند اما همینکه قدرتشان در خطر قرار بگیرد صدای وا اسلاما و وا انقلابشان گوش همه را کر خواهد کرد. اما دلسوزان انقلاب و ملت ایران با احترام به تمام پیشکسوتان انقلاب و دادن حق اعتراض به تمام دلسوختگان و حتی مخالفان امیدوارند هم بساط استبداد که توسط عده ای و به اسم حفاظت از انقلاب برداشته و هم بساط خود فروختگی، خود فروختگانی که دل در گرو آمدن دستهای غرب و غرب نشینان دارند، انان به امید به مردم و توکل بر خدای واحد و هدایتهای رهبری در برهه های حساس قصد آبادی و آزادی و استقلال و نفی سلطه را دارند به هر حال این مردم هستند که حجت را همه سال بر مسئولان تمام می کنند و این مسئولان نباید مثل سالهای گذشته حمایت مردمی را نادیده گرفته و تنها حرفهای خود را بزنند، و عرصه را برمردم برای انتقاد و و انتخاب تنگ ننمایند و اگر خواستار چینن عملی نیز هستند که خلاف قوانین جمهوری اسلامی است لااقل در عمل  ثابت کند که به دنبال رفع بیکاری، چاپلوسی، پارتی بازی، تملق و رفع استبداد دستگاههایی که خود باید به استبداد ستیزی کمک کنند هستند. یعنی رفع کسانی که اندیشه خویش را اندیشه مردم دانسته و ادیشه دیگران را اندیشه وارداتی ، اینان با قدرت بیت المال و زور نهادهایی که در کنترل دارند قادرند تفکر خویش را به اسم تفکرحاکم بر دیگران غالب نمایند در حالی که خود نیز می دانند تفکر یک گروه نمی تواند تفکر یک نظام باشد. آنان را می توان به این کلام امام تذکار داد که امام در جواب کسی که گفته بود فلانی مخالف شماست فرموده بود مخالف من است ، مخالف اسلام که نیست، حال این کلام را از یک اندیشمند بزرگ و رهبر کبیر انقلاب با کلام کسانی که مخالفین خود را با انواع و اقسام فحاشی ها  می نوازند مقایسه کنید!!  و مگر نه این است که شهید مطهری فرمود بگذارید مردم صدبار اشتباه کنند اما یاد بگیرند انتخاب کنند، این را با کلماتی که بعضی از آقایان به اسم دفاع از انقلاب و پیروی از شهیدی مطهری می زنند مقایسه نمایید، و مگر نه این استکه  مطهری و امام می فرمود آزادی از فطریات انسانی است!! با مباحث این روزهایی که بعضی آزادی مردم را کشاندن مردم به بی راهه می دانند مقایسه کنید!! به امید روزی که انقلاب اسلامی چون خورشید بر تمام عالم بدرخشد و به دست صاحب اصلی خود برسد و به امید نابودی افراطیون در تمام عالم از داعش تا صهیونیسم


ما می آییم

به نام خالق فجر و سلام بر فجر آفرینان

فردا همگی دست در  دست هم بخاطر امام آنکه با تمام علم و ایمانش به مردم اعتماد داشت، بخاطر شهدایی که گوی سبقت را در میدان مبارزه از هم ربوده بودند و نه بخاطر کسانی که گوی سبقت در گرفتن پست و مقام از هم ربوده اند و نه بخاطر آنانکه از بس مسئولیت پذیرفته اند که جایی برای دیگران باقی نگذاشته اند و خود به هیچ کدام نیز نمی رسند، بخاطر، تئوریسن های انقلاب که تنها خواسته ی آنان عمل به اسلام و تفسیر اسلام چنانکه با زندگی مردمی دچار مشکل نشود نه آنانکه از اسلام فقط آیات غضبش که بر علیه دشمنان است بر علیه دوستان استفاده می کنند، بخاطر رهبر فرزانه و اندیشمندی که سالیان سال است از آزادی اندیشه بحث به میان می آورد و نه بخاطر آنان که رهبر و انقلاب و امام را در اندیشه کوچه خود محصور می کنند، بخاطر آنانی که جمهوری اسلامی را فریاد کشیدند و نه  آنان که جمهوری را در چند نفر اطراف خود معنا می کنند و اسلام را در تفسیر ناقص خود اصل دین دانسته ، بخاطر امام و رهبری و مردم باید به میدان آمد و دردها و مشکلاتمان را به زمانی دیگر در پای صندوقهای رأی بکشانیم و آنجا حرفهای خود را به آنان که نماینده واقعی مردم نیستند بفهمانیم، تا بدانند درد مردم چیست و مشکلات مردم کدام است،  همه بیاییم بگذارید نگرانیهایمان از  آنان که میلاردی می دزدند و فریاد دزد را بگیرید سر می دهند در جایی دیگر به رخ بکشیم بگذارید آنان که این راهپیمایی ها که مردم غیور عزت مند و دلسوز به حال انقلاب و امام و رهبر را به اسم جناح اندک خود تفسیر می کنند بفهمند این جمعیت نه به عشق حرفهای کوچک آنان که به عشق امام و شهدا و جانبازان غیرتمند و رهبر و جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش آمده اند نه به عشق آنانی که بودجه های بیت المال را خرج جناح های کوجک سیاسی خود می کنند.

همه بیاییم تا مذاکره کنندگانمان با مشتهای گره کرده و امیدی به پشتوانه مردمی خود به مذاکرات ادامه دهند و عزت و مصلحت نظام را به رخ جهانیان بکشانند.

پس همه بیاییم


فجر انقلاب اسلامی

فقه سیاسی و انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) بر نظام جمهوری اسلامی، فقه سیاسی و سیاست بر مبنای فقه، محوری عمل گرایانه و تازه یافت، مباحث حاکمیت و حکومت اسلام از اندیشه به عمل آمد و سازگاری فقه سیاسی با دوران جدیدی با نام جمهوری اسلامی رقم می خورد. فقه از حوزه فردی خارج شده و در فقه اجتماعی ورود پیدا کرده بود، مردم در انقلاب خود از حکومت اسلامی و بعدها از جمهوری اسلامی به همراهی دو واژه استقلال و  آزادی استقبال کردند، شعارهای آنان رهبران نهضت را به سویی کشاند که قانون اجرایی در کشور بزرگی چون ایران باید قوانین قرآن و اسلام باشد و این را رهبر کبیر انقلاب خود بارها اعلام کرده بودند که مردم از ما چه می خواهند، لذا ملی گریان و کمونیستها و سازمان مجاهدین را خطاب قرار داده که از مردم پیروی کنند، خود مردم خوب می دانند که چه می خواهند. انقلاب مردمی ایران رهبران را متقاعد کرده بود تا قوانینی برای تصویب ارائه نمایند که منبعث از دستورات اسلامی باشند. و الا در رإی گیری و رفراندوم قانون  اساسی به آنچه غیر از خواسته آنان باشد رإی نخواهند داد. در این ایام همه کاره مردم بودند که برای هر کاری ورود پیدا کرده و رأی خود را به صندوقها می ریختند از نظام جمهوری اسلامی، تا مجلس مؤسسان قانون اساسی تا خود قانون اساسی همگی دست به یکی شده و مرحله به مرحله انقلاب و نظام خویش را پیش می بردند، اما مدت زیادی نگذشت که فاصله ها کم کم نمود خود را پیدا کرد، عده ای به اسم قانون سلیقه خود را بر عده ای از مردم حاکم کردند، عده ای کار غیر قانونی خود را با نام قانون به خورد مردم می دادند، و عده ای تنها غصه انقلاب و انقلابیون را داشتند، جنگ تحمیلی بر پیکر این کشور زخم دیده تحمیل شد، نیروهای فداکاری که همه چیز خود را برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی گذاشته بودند درگیر ماجرا شدند، فرصت های سازندگی از دست رفت و تنها حفظ کشور و انقلاب بود که دغدغه خاطر فرزندان انقلاب شده بود. نیروهای انقلابی بعد از جنگ تحمیلی به سازندگی کشور میل پیدا کردند، در این بین اما عده ای دیگران را متحم به بی عرضگی، بی برنامگی، بی خردی نمودند، اما همچنان کشور به پیش می رفت دیگر این مردم بودند که از مسئولین تبعیت می کردند و کارهای آنان را خیر برکت برای نظام و کشور می دانستند، انتخابات در هر زمانی با رویش ها و ریزش هایی مواجه می شد، نمایندگان ملت گاهی دیگران را به خیانت متهم می کردند و دیگران نیز آنان را خلاصه آن جو اخلاقی که در ابتدای انقلاب بین انقلابیون و نهضتی ها و مکتبی ها بود دیگر وجود نداشت، اما بازهم از پیشرفت کشور و توسعه آن حرفها به میان می آمد، دولتها یکی پس از دیگری روی کار آمدند و کارهای خوب و  بدی را انجام دادند، اما مردم همچنان چشم امیدشان به آرمانهای امام و رهبری مقام معظم رهبری است، تفاوت نگاه مسئولان در دولتهای مختلف با نگاه رهبری در مسائلی چون سیاست خارجه ، مسائل فرهنگی ، علمی، و آزادی اندیشه اما  بسیار نشان می دهد، دغدغه های مردم و رهبری به هم نزدیک است، اما دغدغه های بسیاری از مجریان خود نمایی بیشتر و نه ایران نمایی و جمهوری اسلامی نمایی بیشتر است. به هر حال سی و شش سال از انقلاب اسلامی مردم گذشته و مردم همچنان خواهان اجرای قانون بر اساس فقه هستند، فقهی که پویا و در صدد توسعه کشور اسلامی و حتی کشورهای اسلامی است، نه  فقهی که بیشتر به فقه فردی شباهت دارد تا فقه اجتماعی، اگر از فقه سیاسی در نظام اسلامیمان بخواهیم بهره ببریم ناچار به آزادی اندیشه و بیان خواهیم بود، تا بتوانیم، در حوزه های علمیه و دانشگاه های کشور مبانی و مستنداتی مستدل و کارآمد برای آن در دست داشته باشیم. در نظام اسلامی باید قانون بر مبنای اسلامی واقعی باشد و مردم همانهایی که این نظام را به پیروزی رساندند از مسئولین خود عمل به قانون و نه عمل به سلیقه را اصل و اساس کار خویش می دانند، آنان همچنین عقیده دارند در نظامی که قحط رجال نیست مسئولیتهای متعدد برای افرادی که توان اجرایی کمتری دارند و بی کاری فارغ التحصیلان غوغا می کند غیر قانونی دانسته و دغدغه اصلی آنان بسیار متعدد است اما این دغدغه نیز سر سلسله دغدغه ها  می تواند  باشد.


واکنش متفاوت دو آیت الله

تفاوت این دو واکنش در چیست؟!

واکنش متفاوت 2 آیت الله به مرگ پادشاه عربستان

آیت الله احمد جنتی و آیت الله عبدالله جوادی آملی نسب به مرگ پادشاه عربستان دو واکنش متفاوت نشان دادند.


به گزارش عصر ایران به نقل از عصرخبر، در حالی که آیت الله جوادی آملی از ابراز شادی برای مرگ افراد انتقاد کرده بود آیت الله جنتی مرگ پادشاه عربستان را تبریک گفت.

آیت‌الله عبد‌الله جواد‌ی آملی د‌ر د‌ید‌ار سفیر ایران د‌ر ریاض، گفت: «د‌ر جهان اسلام اگر کار د‌ست کسانی باشد‌ که از تبار عقل هستند‌ امور حل می‌شود‌، اما اگر کار به د‌ست کسانی باشد‌ که به تعبیر قرآن از قوم لایعلم هستند‌ (یعنی از کسانی که گروه خون آنها جهل است) مشکل حل نمی‌شود‌.»

او تصریح کرد‌: «د‌ر سمت ما نیز ابراز شاد‌ی د‌ر مرگ افراد‌، چه ضرورتی د‌ارد‌؛ این رفتار نه واجب است و نه مستحب؛ برای چه باید‌ عواطف یک عد‌ه را جریحه د‌ار کرد‌؟ به‌خصوص که حجاج ما برای انجام فریضه حج باید‌ به این کشور (عربستان) سفر کنند‌.»

واکنش متفاوت دو آیت الله به مرگ پادشاه عربستان

در همین حال روز گذشته آیت الله جنتی خطیب نماز جمعه تهران نیز مرگ پادشاه عربستان را تبریک گفت.

جنتی در بخش آخر خطبه‌های خود با اشاره به مرگ پادشاه عربستان، وی را قارون سعودی خواند و اظهار داشت: ملک عبدالله دشمنی‌های بسیاری با شیعه کرد و تکفیری‌ها را به راه انداخته و از آنها حمایت کرد.

وی ادامه داد: او هم‌اکنون به سزای اعمالش خواهد رسید و در این میان باید مرگ او را به اسرائیلی‌ها و آمریکا و کسانی که در داخل از سر سفره وی تغذیه می‌کردند تسلیت و به مؤمنان و مسلمین تبریک گفت.


عقاید مطهر

اگر شهید مطهری زنده بود
محمد سروش محلاتی
حجت الاسلام والمسلمین محمدسروش محلاتی در یادداشتی که انتخاب از وی منتشر کرده، نوشت:

دو ماه بیشتر از پیروزی انقلاب نگذشته بود که استاد مطهری را شهید کردند. در واقع ایشان تنها دوماه از جمهوری اسلامی را درک کرد. ما آن زمان طلبه جوانی بودیم. آقای مطهری می‌فرمودند ما یک نظامی درست می‌کنیم مثل نظام منصور دوانیقی که آزادی می‌داد چون آن حکومت که در اختیار حضرات معصومین نبود. مرحوم مطهری می‌فرمودند که ببینید دوران منصور و مأمون چطور بوده، تشکیل جلسه می‌داد، همه ملحدان و پیروان مذاهب دیگر را امنیت می‌داد و آزادانه می‌آمدند مقابل حضرت رضا می‌نشستند و کفریات‌شان را می‌گفتند و حضرت، تک تک آنها را جواب می‌داد. ما چنین حکومتی درست می‌کنیم که از حکومت آنها چیزی که کم ندارد بالاتر هم باشد.

در صفحه 128 از جلد 24 مجموعه آثار شهید مطهری آمده است "همانطور که می‌دانید در حکومت اسلامی احزاب آزادند، هر حزبی اگر عقیده غیراسلامی هم دارد در ابراز عقیده خودش آزاد است. فکرش آزاد است. هر چه دلش می‌خواهد بگوید. ما فقط اجازه توطئه‌گری و فریبکاری نمی‌دهیم." خود شهید مطهری در ادامه توطئه را معنا می‌کند و می گوید: «در حدی که فکر و سلیقه خودشان را صریحا می‌گویند و با منطق ما در حال جنگ هستند، ما آنها را می‌پذیریم؛ اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام و مذاهب اسلام، افکار و عقاید خودشان را بگویند ما حق داریم از اسلام خودمان دفاع کنیم که اسلام این را نمی‌گوید. اگر کافر یا مارکسیست هستید به اسلام نسبت ندهید. شما در کجای تاریخ عالم دیده‌اید که در حکومتی که لااقل به ظاهر خیلی از قسمت‌هایش مذهبی بوده و همه مردم احساسات مذهبی داشته‌اند، به غیرمذهبی‌ها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مسجد پیامبر و مسجدالحرام بنشینند و آزادانه اصول دین را انکار کنند. فردی برود در مسجد مدینه بنشیند خدا را انکار کند؛ ولی در تاریخ اسلام ما اینها را می‌بینیم. به دلیل همین آزادی‌ها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام تا کسی می‌آمد در مدینه و می‌گفت من خدا را قبول ندارم، می‌گفتند بزنید، بکشید، امروز اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شده است.

گروه‌های مختلف مسیحی، یهودی، مجوس و زرتشتی را مأمون در یک تالار بزرگ جمع می‌کرد و می‌گفت هر کسی آزاد است عقیده خودش را بیان کند. در کتاب‌ها ببینید اینها چگونه عقاید خود را می‌گفتند حتی تعابیر اهانت‌آمیز به پیامبر و اسلام دارند و حضرت رضا خودشان در آنجا شرکت می‌کردند. در مجلسی که حضرت رضا شرکت کرده‌اند، ببینید مسیحی، یهودی به حضرت رضا چه می‌گوید، مادی چه می‌گوید. ضبط شده، حرف‌هایشان را می‌گفتند. اینطور بوده که اسلام باقی مانده است. در آینده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف و متناقض با اسلام می‌تواند به حیات خود ادامه دهد.»

شهید مطهری حتی می‌فرماید: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می‌دهم که یک وقت خیال نکنند، حفظ و نگهداری اسلام با سلب آزادی بیان تحقق می‌یابد. خیال نکنند که راه حفظ معتقدات اسلامی و جهان بینی اسلامی این است که نگذاریم دیگران حرف‌هایشان را بزنند، نه بگذارید بزنند. همچنین تصور نشود که با جلوگیری از ابراز افکار و عقاید مردم، می‌شود از اسلام پاسداری کرد. از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد، و آن منطق و آزادی دادن و مواجهه صریح و رک و روشن با افکار مخالف است».

در صفحه 400 جلد 24 از مجموعه آثار شهید مطهری هست که «من اصلا از اینکه افرادی بیایند علیه اسلام سخنرانی کنند ناراحت نیستم. من مکررا در نوشته‌های خودم گفته‌ام که هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، نه تنها متأثر نمی‌شوم بلکه از یک نظر خوشحال هم می‌شوم چون می‌دانم پیدایش اینها سبب می‌شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود». بعد می‌گویند اگر نگرانی باشد نگرانی این است که علمای دین آمادگی مواجهه و پاسخگویی نداشته باشند.

محمد سروش محلاتی

جواب مطهری به معترضان نطقش

علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس در پاسخ نامه آقامحمدی به وی، جوابیه‌ای خطاب به نماینده خرم‌آباد ارسال داشته که متن آن در ذیل می‌آید:

جناب آقای ابراهیم آقامحمدی

نماینده محترم خرم‌آباد

با اهداء سلام، در خصوص نامه جناب‌عالی به اینجانب که در خبرگزاری فارس منتشر شد چند نکته قابل ذکر است.

گفته‌اید در گزارش من از ماجرای نطقم، آنجا که رفتار هیاهوکنندگان را که می‌خواستند صدای من به گوش کسی نرسد به رفتار لشکر عمر سعد در روز عاشورا تشبیه کرده‌ام، پس خودم را هم به امام حسین تشبیه کرده‌ام. این برداشت درست نیست زیرا از نظر ادبی و فن بلاغت، در یک تشبیه لازم نیست که از همه جهات میان مشبّه و مشبّه‌به شباهت وجود داشته باشد بلکه شباهت از یک جهت کافی است.

همان طور که فرموده‌اید بنده و جناب‌عالی یک سال در صحن مجلس در کنار هم بوده‌ایم و به دلیل همین مصاحبت، اینجانب شما را فردی صریح و صادق هرچند احساسی یافتم و قلبا به شما علاقه‌مندم اما نمی‌دانم چرا به من نسبت برخورد نخوت‌آلود با دیگران داده‌اید تا آنجا که از نشستن آنها روی صندلی‌ام به دلیل آنکه خودم را بزرگتر و بزرگ‌زاده‌ می‌دانم ناراحت می‌شوم؟! مگر آنکه مزاح‌ها را جدی تلقی کرده باشید که این هم بعید است و شما به شوخ‌طبعی من واقف هستید. احساس خود من این است که نمایندگان چنین برداشتی از رفتار من ندارند و باطنا نیز بسیاری از نمایندگان را در بسیاری از زمینه‌ها برتر از خود می‌دانم.

گفته‌اید با منطق شما اگر در زمان علی علیه‌السلام بودید با جنگ ایشان با خوارج مخالفت می‌کردید. درست برعکس است. حرف من این بود که امام علی علیه‌السلام خوارج را به عنوان سرسخت‌ترین مخالفان خود تا زمانی که دست به سلاح نبرده بودند تحمل کرد و آنها را از حقوق اجتماعی‌شان محروم نکرد و آنها حق انتقاد و آزادی بیان داشتند اما زمانی که اقدام به قیام مسلحانه کردند پس از یک موعظه مؤثر، آنهایی را که از راه خود برنگشتند قلع و قمع کرد؛ یعنی روش ما نیز باید چنین باشد.

فرموده‌اید با توصیه آقای احمدی‌نژاد در لیست سی‌ نفره تهران قرار گرفتم. این مطلب نیز واقعیت ندارد. در زمان انتخابات مجلس هشتم آقای مصلحی رئیس ستاد بزرگداشت سالگرد شهادت آیت‌الله مطهری بودند و همکاری داشتیم. من طبعاً اولین بار آمادگی خود برای کاندیداتوری را به ایشان اعلام کردم و آنها خودشان مرا در فهرست قرار دادند. به احتمال قوی اگر به دو شاخه دیگر اصول‌گرایان نیز اعلام می‌کردم همین اتفاق می‌افتاد. علاوه بر این، در انتخابات مجلس نهم در هیچ یک از دو فهرست اصول‌گرایان یعنی جبهه متحد و جبهه پایداری حضور نداشتم و در واقع به صورت مستقل و انفرادی شرکت کردم اگرچه در مدت کوتاه بیست روزه فهرستی از همفکران تحت عنوان «صدای ملت» منتشر کردیم که از نظر امکانات مختلف قابل قیاس با آن دو فهرست نبود و در مجموع رأی قابل قبولی آورد، خودم به خاطر رشد اجتماعی مردم تهران، ری، اسلام‌شهر و شمیرانات جزو نفرات اول شدم که در این حوزه انتخابیه کمتر کسی می‌تواند به صورت مستقل چنین نتیجه‌ای بگیرد، آقای محجوب هم انتخاب شدند و چند نفر نیز تا دور دوم پیش آمدند.

در جای دیگر نامه خود از من انتقاد کرده‌اید که مواضع متناقض داشته‌ام، زمانی از آقایان هاشمی و خاتمی انتقاد کرده‌ام و امروز دفاع می‌کنم. گویی اگر از یک نفر انتقاد کردیم تا آخر عمر و در هر شرایطی باید انتقاد کنیم و اگر از کسی حمایت کردیم همیشه باید حمایت کنیم. زمانی که آنها در رأس قوه مجریه بودند طبعا انتقاداتی داشتم و اکنون که مظلوم واقع شده‌اند از آنها دفاع می‌کنم. شما را به کلام امیرالمؤمنین ارجاع می‌دهم که فرمود «اعرف الحق تعرف اهله» حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. به عبارت دیگر ملاک قضاوت و داوری ما باید حق باشد نه شخصیت‌ها. شخصیت‌ها را باید با حق بسنجیم نه حق را با شخصیت‌ها.

در مذمّت اینجانب فرموده‌اید که حتی یک روز سابقه جبهه ندارد. گرچه به طور کلی این امر برای کسی در شرایط سنی من یک نقص است و کمالی که انسان در میدان جهاد پیدا می‌کند از هیچ راه دیگری پیدا نمی‌کند و اصولا هر کمالی از راه خودش پیدا می‌شود و حدیث نبوی نیز می‌فرماید کسی که جهاد نکرده باشد یا آرزوی جهاد نداشته باشد با شعبه‌ای از نفاق می‌میرد، ولی معتقدم کسی در شرایط کلی من که مسئولیت تدوین آثار به جا مانده از پدری اسلام‌شناس و ایدئولوگ را داشته است – که خوشبختانه از زمان شهادت ایشان تا کنون حدود هشتاد جلد آثار جدید را با حفظ امانت و دقتی مورد تأیید بزرگان منتشر کرده‌ام – در حالی که من به الکفایه برای جبهه و جنگ نیز وجود داشته است چنین کسی شاید کار درستی کرده که به کار تدوین آثار پدر پرداخته است همچنان که به همین دلیل از رشته مهندسی مکانیک منصرف شده به فلسفه و کلام تغییر رشته دادم تا بهتر به این رسالت خود بپردازم، کار طاقت‌فرسایی که جز از کسی که پیوند خونی با آن متفکر داشته باشد برنمی‌آید. علاوه بر این که در آن سالها بی‌ارتباط با جبهه و جنگ نیز نبوده‌ام که مجال و ضرورت توضیح آن نیست. گذشته از اینها بهتر است کسانی که در آن سالها در جبهه‌ها فداکاری کرده‌اند اجر کار بزرگ خود را با بازگو کردن‌های مکرر زایل نکنند.
گفته‌اید روز نهم دی را یوم‌الشیطان نامیده‌ام. متن نطق من نزد همه نمایندگان هست و در رسانه‌ها نیز منتشر شد. از یک جمله شرطیه، شرط آن را حذف کرده و مشروط را آورده‌اید. حرف من این بود که اگر این روز منشأ تفرقه واقع شود، دیگر یوم الله نخواهد بود بلکه یوم الشیطان خواهد بود، و این امری بدیهی است زیرا هر روزی که منشأ تفرقه باشد یوم‌الشیطان است. گویی شرط را مفروض و انجام شده دانسته‌اید، لذا «اگر» را نادیده گرفته‌‌اید.

آخرین مطلب این که شما و دوستانتان که مزاحمت برای نطق من ایجاد کردید و جناب‌عالی حتی اوراق نطق مرا پاره کردید و البته با مدیریت ضعیف رئیس جلسه باعث تعطیلی جلسه علنی مجلس شدید، موجب انعکاس چندین برابر نطق من در داخل و خارج کشور شدید، یعنی درست برخلاف هدف خود که می‌خواستید حرف من به گوش کسی نرسد عمل کردید و نقض غرض نمودید. علاوه بر این، برخلاف توصیه‌های خودتان خوراک برای رسانه‌های خارجی درست کردید. در حالی که اگر طبق تعلیم قرآن و اصول 84 و 86 قانون اساسی و توصیه رهبر گرامی انقلاب، آرام می‌نشستید و گوش می‌دادید، سخنان من چنین انعکاسی نداشت. کل حرف من این بود که حکم شورای عالی امنیت ملی برای مدت موقت و شرایط اضطراری است، اکنون که کشور در شرایط عادی است حصر خانگی نیاز به حکم قضایی دارد. آیا یک نماینده حق گفتن چنین سخنی را ندارد؟
گفته‌اید چرا از پشت تریبون پایین نیامدید؟ می‌گویم برای این که این بلا به سر شما و سایر نمایندگان نیاید. اگر باب شود که به صرف مخالفت رئیس جلسه یا تعدادی از نمایندگان و حتی اکثر نمایندگان با یک نطق، مانع ادامه آن نطق شوند، علاوه بر وهن مجلس، فردا این بلا سر یک نماینده دیگر می‌آید. لذا من اصرار داشتم که نطق من باید تمام شود، هرچند که دو دقیقه از آن از رادیو پخش نشد. همچنین گفته‌اید کجای قرآن اجازه – به قول شما - «کف‌گرگی» داده است؟ می‌گویم اولا «کف‌گرگی» در کار نبود، ثانیاً گاهی برای کسانی که می‌خواهند خفقان ایجاد کنند «کف‌گرگی» لازم است و ثالثاً می‌توانید به آیه 15 سوره قصص (فوکزه موسی فقضی علیه) مراجعه نمایید.

با همه این احوال از کسانی مانند جناب عالی که از روی اعتقاد و به خیال دفاع از نظام دست به این کار زدید بابت ظلمی که بر من رفت گذشتم اما چند نفری را که برای خودنمایی یا پیام دادن به برخی نهادها دست به این کار زدند به خدا واگذار می‌کنم.

با تقدیم احترام
علی مطهری

 

  


نامه خاتمی به بان کی مون

به گزارش ایسنا متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«به نام خدا
عالی‌جناب آقای بان کی مون
دبیرکل محترم سازمان ملل متحد
با احترام و درود
من نیز چون شما و صدها میلیون نفر در سراسر جهان از جنایت تروریستی پاریس و رویدادهای مشابه ونگران کننده پیش و پس از آن که نمونه‌ای از آثار شوم و ضدانسانی تروریسم و افراط گرایی در شرق و غرب عالم است متأثرم و آن را به شدت محکوم می‌کنم؛ اما از سازمان ملل متحد، سازمان‌های بین‌المللی، دولت‌ها، نهادهای مدنی،‌ نخبگان و سرآمدان جهان انتظاری فراتر از محکوم کردن این حوادث می‌رود.
آقای بان کی مون
در جهان امروز، خشونت و ناامنی و افراط، جهنمی سوزان آفریده است که همه انسان‌ها، پیروان همه مذاهب، همه ملت‌ها و اقوام را در همه جای جان در کام خود می‌کشد، اما مسأله این است که آن‌چه احیاناً به نام مبارزه با ترور و خشونت انجام می‌گیرد نه تنها راهگشا نیست، بلکه متأسفانه گاه آتش این بلای سهمگین را افروخته‌تر می‌کند.
تروریسم و خشونت، نه جنگ دین و آزادی، نه منازعه شرق و غرب و نه مواجهه میان مذاهب و اقوام و ملل که خطری جدید و جدی است که ریشه‌های گوناگون دارد و باید این ریشه‌ها را خشکاند و جهان را از پرتگاه "افراطی گری” دور کرد.
آقای دبیرکل
در سپتامبر 2001 میلادی برج‌های دوقلوی نیویورک در اثر اقدامی تروریستی و تکان دهنده فروریخت و خطر "تروریسم” که پیش از آن هم وجود داشت، به چشم آمد و جمهوری اسلامی ایران در نخستین لحظات بروز حادثه، آن را محکوم کرد و پیشبرد "گفت و گوی تمدن ها” و طرح "ائتلاف برای صلح” را چاره کار دانست، اما در سویی دیگر پنداشته شد با ائتلاف برای "جنگ علیه تروریسم” که پنداشته می‌شد پرچم آن در دست جریان‌هایی چون القاعده است، می‌توان ریشه این پدیده شوم را کند؟ اما اگر این شیوه پاسخ می‌داد چرا امروز شاهد گسترش امواج تروریسم در سراسر جهان هستیم و امواجی که نمونه‌ای از آن در پاریس به چشم خورده هر روز ازشرقی‌ترین نقطه عالم تا غربی‌ترین نقطه آن، در عراق و سوریه، در فلسطین و لبنان، در افغانستان و پاکستان، در نیجریه و میانمار و در جای جای عالم خشونت و خون و ترور عرصه را برهمگان از شیعه و سنی و ایزدی و مسیحی و یهودی تا عالم دینی و روشنفکر و سیاستمدار و کودک و پیر و جوان تنگ کرده است!
امروز تنها در خاورمیانه و آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین نیست که امنیت از میان رفته است، بلکه در قلب کشورهای اروپایی و آمریکا نیز هیچکس در امان نیست و بپذیریم که امنیت در جهان به هم پیوسته امروز یا در همه جا برقرار می‌شود یا هیچ کجا روی امنیت را نمی‌بیند.
اگر صدای گفت‌و‌گو، صلح و مدار را که در لحظه ای حساس از تاریخ در سازمان ملل طنین افکند و مورد استقبال همگان قرار گرفت، جدی گرفته می‌شد و با ریشه‌یابی امور در جستجوی راهکارهای عملی با ضمانت اجرایی بودیم و سازمان ملل متحد و نهادهای بین المللی می توانستند سیاستمداران را وادار به رعایت موازین و ملزومات برقراری صلح کند و نهادهای مدنی و اندیشمندان و عالمان عالم در این راه گام‌های بلندتری بر می‌داشتند، امروز شاهد چنین وضعیت تلخی نبودیم.
اگر دعوت به "ائتلاف برای صلح بر پایه عدالت” در سال 2001 و پس از تصویب پیشنهاد ”گفت‌وگوی تمدن‌ها” در هیاهوی جنگ و خون و انتقام و لشگرکشی پس از حادثه تروریستی یازده سپتامبر که خون‌بارتر از آن حادثه هولناک بود گم نمی شد و اگر نصایح خیرخواهان مبنای تصمیمات بین‌المللی قرار می‌گرفت آیا بازهم شاهد چنین روزهای تلخی بودیم؟
عالی‌جناب
آیا فکر کرده‌ایم، نه تنها برپایه تعالیم ادیان و موازین اخلاقی که به اعتبار رهیافت‌های علمی و حتی تجارب سیاسی، فقر، محرومیت، سرکوب، اشغال، آوارگی، استبداد و بدتر از همه تحقیر انسان که از سوی حکومت‌های فاسد و قدرت‌های توسعه طلب بر عالم و آدم تحمیل شده است در پدید آمدن این حوادث شوم چه نقشی دارد؟
اگر به جای مدارا و محبت، نفرت وخشونت و به جای دیگردوستی، دیگرستیزی حاکم شود و آن که قدرتمندتر است خشونت بیشتری را اعمال و از خشونت ورزانی‌ که آنان را هم‌سو با منافع خود می داند حمایت کند، آیا در دور باطل خشونت و سرکوب و تحقیر از یک‌سو و ترور و افراطی‌گری از سوی دیگر گرفتار نخواهیم شد؟
وقتی میلیونها انسان که سرزمین‌شان اشغال می‌شود و فریاد مظلومیت و ستم دیدگان و آوارگان در هلهله جنون‌آمیز اشغالگران سرکوب‌گر و آدم‌کش گم شود و بسیاری از قدرتمندان به جای تنبیه متجاوز، مظلوم و آواره را تحقیر کنند، هویت های مرگبار برساخته می شود و تروریسم بی وطن حتی از میان غربیان سربازگیری می‌کند. تروریسم، افراطی‌گری و به حاشیه‌راندگی نوع خوب و بد ندارد. نباید تبعیض‌های وحشتناکی که حاصل اعمال ضابطه‌ها و معیارهای دوگانه است از نظر دور داشت.
آقای دبیرکل
موسی(ع) پیامبر عزت و مبارزه با فرعونیت است و مسیح(ع) پیامبر محبت و مهربانی و انسانیت و محمد مصطفی(ص) پیامبر رحمت و آزادگی. آیا پرسیده ایم که اشغال و جنایت و سرکوب به نام موسی و تحقیر انسان‌ها و به راه‌اندازی جنگ‌های صلیبی جدید به نام عیسی و سربریدن بی‌گناهان و به بردگی کشاندن زنان و ترور و به خاک و خون کشاندن انسان‌ها به نام محمد که هم جنایت علیه بشریت است و هم اهانت بزرگ به این پیامبران عظیم الشأن؟
آقای بان کی مون
محبت ورزان و مدافعان آزادی و عدالت و حقوق بشر در همه جا و با هر آئین و مشرب و مسلک مخالفان با تبعیض و تحمیل و طرفداران برخورداری همگان از برکات زندگی و حق و حرمت در جهان کم نیستند، ولی صدای‌شان شنیده نمی‌شود! باید عملاً به فکر راهکارهایی بود، که این صداها بهتر به گوش برسد. امروز وقت آن است که نهادهای بین‌المللی با همه سرآمدان عالم، همه دولت‌ها و همه نهادهای مدنی به علل و عوامل گوناگون پدید آمدن این وضع ناگوار بیاندیشند و منصفانه و واقع‌بینانه در صدد مبارزه با آن برآیند.
عالی‌جناب
من می‌دانم که آن‌چه طی زمانی دراز شکل گرفته است و منجر به تبعیض و بی‌عدالتی و عقب‌ماندگی ملت‌ها و استقرار نظامات ناعادلانه بین‌المللی و نهایتاً تولید خشونت و افراطی‌گری شده است نه با گفتار و اندرز از میان می‌رود و نه به سرعت و به یک‌باره. من می‌دانم که تعصب و جهالت و کژاندیشی در میان جریان‌هایی که عقب ماندگی و تحقیر شدگی خود را مبدل به نفرت کرده‌اند وخشونت و ترور را راه استیفای حقوق از دست رفته خود کرده‌اند و با کمال تأسف بر اندام رفتار زشت و غیرانسانی خود جامه تقدس می‌پوشانند و از این راه به انسان و ارزش‌های متعالی و مقدس خیانت می‌کنند، با نصیحت خیرخواهان و حتی بیانیه و تظاهرات و راهپیمایی به سادگی دست از جنایت بر نمی‌دارند و نیز می‌دانم که توسل به زور و خشونت برای نابود کردن این جریان‌ها هم همانگونه که به تجربه نیز ثابت شده است، جز به عمیق‌تر شدن گرایش‌های انحرافی و بسط و گسترش این جریانهای منحط نمی انجامد و حتی گاه سبب مظلوم نشان دادن آن‌ها و جذب و جلب بیشتر تحقیرشدگان به سوی آنان نیز خواهد شد.
من می‌دانم که امواج سهمگین اسلام هراسی که موجب برانگیختن خشم و نفرت بخش هایی از افکار عمومی علیه اسلام و مسلمانان و توجیه کننده هرگونه اهانتی به مقدسات ملت‌ها و اقوام از یک سو و مشروع نشان دادن اقدام‌های تجاوزکارانه علیه ملتهای مظلوم، به خصوص مسلمانان از سوی دیگر می‌شود و نیز غرب‌هراسی که حاصل عدم تفکیک میان جنبه‌های استعماری سیاست‌های غربی در خارج از مرزهای ملی کشورهای غربی با جنبه‌های تمدنی و فرهنگی مغرب زمین که لااقل دست‌آوردهای مثبتی برای خود غربیان داشته است می‌باشد به سادگی و با توصیه‌های اخلاقی و سیاسی از میان نخواهد رفت. اما نمی‌توان از تجارب و تلاش‌های عملی نیز غافل ماند. جلب توجه واقعی جهانیان و دست‌اندرکاران عالم اندیشه و عمل به دور از احساسات، مسؤولیتی جهانی و انسانی است. ریشه‌یابی وضعیت و واقعیت تلخی که به صورت خشونت و افراط گرایی، چه از سوی دولت‌ها و چه جریان‌های سیاسی و عقیدتی بروز کرده است و تروریسم تنها یکی از جلوه‌های وحشتناک و ملموس آن است، نخستین گام برای یافتن راه‌حلی است که اگر ارائه شود بدون تردید مورد اقبال افکار عمومی عالم و نیز همه خیرخواهان صلح‌طلب و انسان‌دوست قرار خواهد گرفت و اندک اندک موجب انزوای افراطیون و خشونت‌گرایان و ان‌شاءالله محو آن از صحنه بین‌المللی خواهد شد.
من به سهم اندک خود پیشنهاد می‌کنم سازمان ملل متحد با شجاعت در این راه گام بردارد و عالمان و اندیشمندان، روشنفکران، سیاستمداران، دولت‌ها و نهادهای مدنی را برای اقدامی عاجل با هدف تحقق آشتی تاریخی که از اهداف مهم گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌هاست در این سو فراخواند. بنیاد گفت‌وگوی تمدن‌ها نیز آمادگی آن را دارد با بازخوانی تجربه خویش و با مشارکت اندیشمندان خیرخواه و صلح طلب جهان در حد توان خود به بلندتر شدن صدای گفت‌وگو و صلح و نزدیک‌تر شدن به جهان عاری از خشونت و افراط کمک کند.
آقای دبیرکل
 
نگذارید و نگذاریم جهان و انسان تحت هیچ عنوانی در معرض هراس، نا امنی و مخاطره باقی بماند. باید از کیان دین،‌ آزادی،‌ عدالت، اخلاق و گفت‌وگو و صلح به جد دفاع کرد.

پاپ و شارلی ابدو

اگر او به مادر من اهانت کند باید انتظار دریافت یک مشت به صورت خود را داشته باشد. این امری طبیعی است. شما نمی توانید انسان ها را تحریک کنید. حق آزادی بیان باید در مورد باورهای دینی مردم محدودیت هایی داشته باشد.

پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک های جهان به اقدام نشریه شارلی ابدو در چاپ مجدد کاریکاتور پیامبر اسلام واکنش نشان داد.

به گزارش عصر ایران به نقل از سی ان ان ، پاپ در هواپیما و در مسیر عزیمت از سریلانکا به فیلیپین در جمع خبرنگاران با اشاره به حملات اخیر در فرانسه با محکوم کردن اقدامات خشونت بار، گفت: "آزادی بیان یکی از حقوق پایه ای انسان هاست ، اما این حق نا محدود نیست و محدودیت هایی دارد."

پاپ با اشاره به مشاور نزدیکش دکتر "آلبرتو گاسپاری" که در هواپیما در کنار او ایستاده بود، گفت :" برای مثال  از همین دوست نزدیکم دکتر گاسپاری کمک می گیرم. اگر او به مادر من اهانت کند باید انتظار دریافت یک مشت به صورت خود را داشته باشد. این امری طبیعی است. شما نمی توانید انسان ها را تحریک کنید. حق آزادی بیان باید در مورد باورهای دینی مردم محدودیت هایی داشته باشد. کسانی که باورهای دیگران را تحریک می کنند باید انتظار همان ضربه مشتی را که درباره دکتر گاسپاری گفتم داشته باشند."