مبنای مذاکرات چیست؟
موافقت یا مخالفت با مذاکرات؟
ایا می توان برای مذاکرات و رسیدن به صلح با د شمنان مبنایی قرآنی یافت؟ این سؤالی است که به نظر قابل توجه و قابل پی گیری می باشد تا مخالفین علاوه بر کار سیاسی خود در مقابل دشمنان به کار مذهبی و اجتماعی خود نیز در قبال جامعه ایرانی اسلامی توجه لازم را داشته باشند.
مخالفت با بیانیه یا تفاهم نامه لوزان سوئیس گاهی کاربردی داخلی دارد و گاه کاربردی خارجی، اما در داخل توجه به آیاتی چون « و لاتنازعوا فتشفلوا و تذهب ریحکم، (انفال46) » لازم است تا به خود آییم و با منازعه شیرازه اجتماعی خویش را از هم نگسلیم و آبرو و شخصیت اجتماعیمان را به باد ندهیم، یعنی باید دقت داشته باشیم تنها و تنها به خاطر ملت و دین نقد کنیم و نقدهایی باشد که شیرازه اجتماعی از هم نپاشد و از طرفی باعث بر باد رفتن آبروی افراد نشود. بر این مبنا می توان دغدغه داشت و دغدغه را مطرح کرد اما چوب هراج به آرامش جامعه و آبروی افراد نزد. البته این مبنا تنها برای مذاکرات سویس نیست بلکه جنبه عمومی دارد و فراگیر. در اینجا مذاکراه کنندگان و منتقدان تنها باید به فکر حفظ انسجام ملی باشند نه بدست آوردن فرصت برای تخریب دیگران و یا مچ گیری، در عین حال که توجه داشته باشند چه توافق یا تواهمی بهتراز این می توانستیم در این موقعیت تاریخی بدست آوریم؟! اگر بهتر ممکن بود پس چرا تا کنون و در زمانی که تمام موقعیت برای این مخالفین فراهم بود چنین کاری نکردند و امتیازات بیشتری نگرفتند؟! به هر حال موضوع داخلی است و ممکن است عده ای نیز برای منتقدان هورا بکشند و دست مریزاد بگویند و یا در ا نتخابات آنان را با رأی خود تشویق نمایند.
نکته بعدی اما در بعد خارجی این انتقادات و موضوع گیریها چنان که از سوی افراطیون کشورهای دیگر نیز مطرح است و خواستار فشار بیشتر بر ایران و امتیاز کمتر دادن به ایران هستند علاوه بر مصرف داخلی آن کشورها می تواند دال بر فشاری باشد که مذاکره کنندگان می توانند به عنوان یک تهدید در مذاکرات آنرا به رخ طرف مقابل (ایران) کشیده و طرف مذاکره کننده خویش را به تهدید از طرف افراطیون توجه داد که اگر تفاهم نامه را قبول نداشته باشید راه برای آنانی که مخالف سر سخت سیاستهای صلح دوستانه هستند هموار خواهد شد، لذا بعضی از مسئولین برا ی فرار از دست افراطیون به نکاتی اشاره دارند که در بیانیه و تفاهم نامه یافت نمی شود و این نکته به عنوان تهدید تفاهم نامه در عین حال از هر دو طرف مذاکره کننده مطرح است. هر چند این نوع رفتار خود نوعی دیگر از مبارزه منفی را روشن می کند چنانکه « شرمن » سخن گوی آمریکایی نیز به دلخوری ایران و آمریکا از حرفهای همدیگر اشاره کرده و قائل است دو طرف با حرفهای خود دیگری را از خود ناراحت کرده اند. در حالی که تفاهم نامه غیر از آنچه بعضی از مسئولین سیاست خارجی یا منتقدان برای اسکات خصم می گویند، می باشد. با این حال کشورهای طرف مذاکره و تحریم کننده به سوی کشور ما روی آورده و به صلح خواهی روی خوش نشان داده اند که ما نیز علی رغم بی اعتمادی بهتر آن است که ندای آنان را پاسخ گوییم چنانکه قرآن می فرماید « و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله؛ اگر کفار و دشمنان به صلح و همزیستی روی آورند نو نیز بیدرنگ آن را با آغوش باز بپذیر و بر خدا توکل کن» انفال 10.
توکل بر خدا در آیه این را می رساند که هر چند نمی شود بر آنان اعتماد کرد اما بخاطر لبیک به صلح طلبی آنان مسلمین باید طبق شرائطی که خود قبول می کنند قرار دادی با آنان داشته باشند و به آن عمل نمایند و اینکه آنان عمل خواهند کرد یا نه باید به خدا توکل نمود.