قلم

مبنای مذاکرات چیست؟

موافقت یا مخالفت با مذاکرات؟

ایا می توان برای مذاکرات و رسیدن به صلح با د شمنان مبنایی قرآنی یافت؟ این سؤالی است که به نظر قابل توجه و قابل پی گیری می باشد تا مخالفین علاوه بر کار سیاسی خود در مقابل دشمنان به کار مذهبی و اجتماعی خود نیز در قبال جامعه ایرانی اسلامی توجه لازم را داشته باشند.

مخالفت با بیانیه یا تفاهم نامه لوزان سوئیس گاهی کاربردی داخلی دارد و گاه کاربردی خارجی، اما در داخل توجه به آیاتی چون « و لاتنازعوا فتشفلوا و تذهب ریحکم، (انفال46) » لازم است تا به خود آییم و با منازعه شیرازه اجتماعی خویش را از هم نگسلیم و آبرو و شخصیت اجتماعیمان را به باد ندهیم، یعنی باید دقت داشته باشیم تنها و تنها به خاطر ملت و دین نقد کنیم و نقدهایی باشد که شیرازه اجتماعی از هم نپاشد و از طرفی باعث بر باد رفتن آبروی افراد نشود. بر این مبنا می توان دغدغه داشت و دغدغه را مطرح کرد اما چوب هراج به آرامش جامعه و آبروی افراد نزد. البته این مبنا تنها برای مذاکرات سویس نیست بلکه جنبه عمومی دارد و فراگیر. در اینجا مذاکراه کنندگان و منتقدان تنها باید به فکر حفظ انسجام ملی باشند نه بدست آوردن فرصت برای تخریب دیگران و یا مچ گیری، در عین حال که توجه داشته باشند چه توافق یا تواهمی بهتراز این می توانستیم در این موقعیت تاریخی بدست آوریم؟! اگر بهتر ممکن بود پس چرا تا کنون و در زمانی که تمام موقعیت برای این مخالفین فراهم بود چنین کاری نکردند و امتیازات بیشتری نگرفتند؟! به هر حال موضوع داخلی است و ممکن است عده ای نیز برای منتقدان هورا بکشند و دست مریزاد بگویند و یا در ا نتخابات آنان را با رأی خود تشویق نمایند.

نکته بعدی اما در بعد خارجی این انتقادات و موضوع گیریها چنان که از سوی افراطیون کشورهای دیگر نیز مطرح است و خواستار فشار بیشتر بر ایران و امتیاز کمتر دادن به ایران هستند علاوه بر مصرف داخلی آن کشورها می تواند دال بر فشاری باشد که مذاکره کنندگان می توانند به عنوان یک تهدید در مذاکرات آنرا به رخ طرف مقابل (ایران) کشیده و طرف مذاکره کننده خویش را به تهدید از طرف افراطیون توجه داد که اگر تفاهم نامه را قبول نداشته باشید راه برای آنانی که مخالف سر سخت سیاستهای صلح دوستانه هستند هموار خواهد شد، لذا بعضی از مسئولین برا ی فرار از دست افراطیون به نکاتی اشاره دارند که در بیانیه و تفاهم نامه یافت نمی شود و این نکته به عنوان تهدید تفاهم نامه در عین حال از هر دو طرف مذاکره کننده مطرح است. هر چند این نوع رفتار خود نوعی دیگر از مبارزه منفی را روشن می کند چنانکه « شرمن » سخن گوی آمریکایی نیز به دلخوری ایران و آمریکا از حرفهای همدیگر اشاره کرده و قائل است دو طرف با حرفهای خود دیگری را از خود ناراحت کرده اند. در حالی که تفاهم نامه غیر از آنچه بعضی از مسئولین سیاست خارجی یا منتقدان برای اسکات خصم می گویند، می باشد. با این حال کشورهای طرف مذاکره و تحریم کننده به سوی کشور ما روی آورده و به صلح خواهی روی خوش نشان داده اند که ما نیز علی رغم بی اعتمادی بهتر آن است که ندای آنان را پاسخ گوییم چنانکه قرآن می فرماید « و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله؛ اگر کفار و دشمنان به صلح و همزیستی روی آورند نو نیز بیدرنگ آن را با آغوش باز بپذیر و بر خدا توکل کن» انفال 10.

توکل بر خدا در آیه این را می رساند که هر چند نمی شود بر آنان اعتماد کرد اما بخاطر لبیک به صلح طلبی آنان مسلمین باید طبق شرائطی که خود قبول می کنند قرار دادی با آنان داشته باشند و به آن عمل نمایند و اینکه آنان عمل خواهند کرد یا نه باید به خدا توکل نمود.

 


سی نکته درباره نقد و انتقاد


*دکتر محمود سریع القلم
 

 
1-  هدف از نقد و انتقاد، بهتر فهمیدن و دقیق فهمیدن یک موضوع است.

2-  هدف از نقد و انتقاد، نزدیک کردن یک فکر و نظریه به fact است.

3- اظهار نظر با نقد متفاوت است: اولی مخاطب خاصی ندارد اما دومی برای اصلاح فکر و سخن و عمل دیگری است.

4- منتقد تا می تواند باید در متن انتقادی خود، سؤال ها و زوایای جدید طرح کند.

5-داشتن یک دیدگاه متفاوت، نقد نیست. مستندات و fact ها، مبنای نقد و انتقاد هستند.
 
6- نقد شفاهی از نظر مکتوب، بی اعتبار است.

7-منتقد باید دقیق با نقطه و ویرگول از متن اصلی، نقل قول کند و بعد آن را بر اساس مستندات نقادی کند.

8- نقد به صورت مناظره توسط کسانی معتبر است که هر دو طرف در رابطه با موضوع مناظره، متون تولید و چاپ کرده باشند.

9- در مسائل فکری و علمی، مبنای نقد بر واقعیات، آمار و fact ها است. جایگاه تخیلات و توهمات در مدارهای علمی نیست.

10- در جامعه‌ای نقد اعتبار پیدا می‌کند که افراد متخصص در حوزه تخصصی خود نقادی کنند.

11- اگر منتقد نکته‌ای ر ا از متن مکتوب متوجه نمی شود، ابتدا سؤال می‌کند و بعد نقد می‌کند.

12-  پیش ذهنیت از نویسنده یک متن، نقد و انتقاد را مخدوش و بی‌اعتبارمی‌کند.

13- به میزانی که انتقادات کلی باشند از اعتبار آن‌ها کاسته می‌شود. مبنای کار علمی و انتقادی در پرداختن به جزئیات است.

14- بالاترین سطح اعتبار یک فرد علمی و فکری، نوشته‌های اوست. سخنرانی و ارائه شفاهی مطالب پایین‌ترین سطح است.

15- منتقد بر نویسنده متن، القاب نمی گذارد.

16- کسی که در یک موضوع تخصص نداشته و متون تولید و چاپ نکرده، به لحاظ علمی نمی‌تواند انتقاد کند.

17- منتقد، متن و سخن و فکر فرد را نقد می‌کند و نه شخص او را.

18- کسی که نقد علمی می شود، وظیفه مدنی داردکه به انتقادات پاسخ دهد.
 
19- نقدی که به آمار و مستندات تجربی و تاریخی اتکاء داشته باشد، معتبرتر است.

20- منتقد در بیان و لحن، شخصی احساسی و عصبانی نیست. ادب و صدا قت او مقدم بر انتقاداتش است.

21- منتقد و انتقاد شونده هر دو باید در یک موضوع تخصص داشته باشند و متون تولید و چاپ کرده باشند.

22- نقاد از این عبارات، فراوان استفاده می‌کند: حدس می‌زنم. تصور می‌کنم. به نظرم می آید. شواهد اینگونه نشان می‌دهد. آمار چنین تصدیق می‌کند.
 
23- نقد فکری و علمی باید مکتوب و علنی باشد اما نقد از رفتار حتماً باید به صورت خصوصی به افراد منتقل شود.
  
24- محل تحصیل، اساتید و متون علمی منتقد بر کیفیت نقد او بسیار تأثیرگذار است.

25- اندیشه ها سطح اعتبار دارند و به تدریج اصلاح می شوند. می توان با استدلال، مستندات و آمار، اندیشه ها را تکامل بخشید.

26- منتقد باید مراقب باشد تا آنچه که خودش دوست دارد بگوید را به حساب متن دیگری نگذارد و متن او را تحریف نکند.

27- استفاده از کمیت ها، دقّت و اعتبار نقد را افزایش می دهد.

28- علمی ترین متن و علمی ترین نقد آن است که نویسنده، تعاریف خود را از مفاهیم از یک طرف و مفروضات و استوانه های فکری را از طرف دیگر به طور دقیق مکتوب کند.

29- در نقادی و مناظره، مبنای استدلال پژوهش های علمی است.

30- استاندارد گذاری برای نقد و مناظره، مسئولیت دانشگاه ها، متخصصین و انجمن های علمی است.


مذاکرات، مخالفین و موافقین آن

در سکوت خبری خود خواسته یا ناخواسته ای که در ایام نوروز بسیاری از هموطنان ما بخاطر تعطیلات نوروزی، داشتند، رسانه های مجازی پر از خبر و نظر بودند، در این خصوص صدا و سیما نیز بیشتر اوقات به پخش گزارشات «لوزان» جایی که کشورهای 5+1 با نمایندگان کشورمان به بحث نشسته بودند می پرداخت، کسانی که دل نگران اوضاع بودند گاه و بیگاه در میان جمع میهمانان نوروزی خبری را که شنیده بودند به دیگران منتقل می کردند اما بسیاری دیگر دوست نداشتند تعطیلات خود را با اخباری که صحت و سقم آن مشخص نیست گره بزنند. گاهی هم از همدیگر از نتیجه مذاکرات می پرسیدند و افراد همانند بسیاری کسانی که یک شبه کارشناس سیاسی یا اقتصادی می شوند به تحلیل می پرداختند و چقدر هم تلاش می کردند نظر خود را به عنوان یک نظر نهایی به جمع بقبولانند. با این حال اما مذاکرات راه خود را طی می کرد، و مردم همچمنان پیگیر بودند هر چند به صورت تک خبر به گزارشاتی از این نوع توجه و عکس العمل خاصی نشان می دادند. اما در این بین گروهایی از داخل و خارج به این توافق منتقدانه می نگرند و عده ای امیدوارانه و موافقانه، داخلیان و خارجیان موافق و امیدوار همان کسانی هستند که در هر صورت راه حلی برای رسیدن به یک توافق جامع را خواستارند از کارشناسان سیاسی و علمی گرفته تا مردم عادی در کوچه و بازار در کشورهای مورد مذاکره، هر چند ممکن است به علت عدم حساسیت برای مردم کوچه و بازار در خارج از ایران همانند ایرانیان علاقه مند به اخبار این امور نبوده اند، اما همان اندازه ای که برای خود آنها به شخصه مهم بوده پی گیر و امیدوار بوده اند.

گروه بعدی مخالفان و منتقدان توافق در کشورهای مورد گفتگو بخصوص ایران و آمریکا است که تلاش دارند هر آنچه به نتیجه هم رسیده باشد را با یک نگاه بد بینانه بنگرند و آنرا ضد منافع خود قلمداد نمایند و از عدم اعتماد به کشور مقابل سخن به میان می آورند. اما در این میان کشورهای غیر درگیر مثل اعراب و رژیم غاصب صهیونیستی که جز به نا بودی توان هسته ای ایران نمی اندیشند، اینان گاه همصدا با منتقدین و گاه با برداشتن گامهای بیشتر از منتقدین در صدد بیان این نکته اند که به ایران امتیازات زیادی داده شده است، در حالی که اشاره کردیم اینان جز به نابودی توان هسته ای ایران نمی اندیشند.

نکته ای که به نظر می رسد اخبار ضد و نقیضی است که از هر دو طرف مذاکره کنندگان، از طریق سایتهای حامی و سایتهای مخالف و رسانه های این جریانات به گوش می رسد یکی از پیروزی خبر می دهد و دیگری از گرفتن افسار پاره به جای اسب زین شده سخن به میان می آورد، که آنهم ناشی از بی خبری مردم و مخاطبین آنان از اصل مذاکرات و بیانیه پایانی است که هر کدام به دلخواه خود خواسته های درونی خویش را به اسم بیانیه ی پایانی به مخاطبین خود القا می کنند، در حالی که عده ای از پیروزی کامل و یا پیروزی میانه هر دو طرف بحث می کنند، مخالفین مذاکرات در کشورهای مختلف مورد نظر از باخت کشور خود سخن به میان می آورند چرا که معتقدند این امتیاز دادن به کشور مقابل حق آن نیست و باید سخت گیرانه تر با آن برخورد کرد.

عدم دست رسی به بیانیه و عدم اطلاع مردم از اصل مذاکرات و توافقات خود زمینه ی اینگونه تحلیل ها و نظرات است در حالی که در بیانیه ای که آقای ظریف و خانم موگرینی قرائت کردند، حکایت از یک توافق بینابین بوده و به ظاهر انتظاری بیشتر از این نباید داشت که این بازی برد برد است و اینکه ناچار باید تنها به این بیانیه اعتماد کرد و نه به سخنان بعدی طرفین و یا مخالفین و یا موافقین، و در نهایت باید این مذاکرات را در این موقعیت تاریخی بهترین راه و بهترین بیانیه دانست هر چند ما معتقدیم که اگر وضعیت اقتصادی کشورما و وضعیت منطقه بهتر از این بود می توانستیم امتیازات بیشتری از طرف های دیگر بگیریم و چه بسا آنها هم همین فکر را می کنند که در این موقعیت می توانستند امتیازات بیشتری از ما بگیرند. که اگر چنین فکری بنمایند در دراز مدت به اشتباه خود پی خواهند برد.

با این حال توافقی انجام گرفته است، و طرفین به ظاهر قائل به رعایت آن هستند پس باید با تمام تلاش طرفین به راست آزمایی خود تکیه کنند و به تعهدات بین المللی خود ملتزم باشند که اگر غیر از این باشد، نه تنها جامعه بین الملل در این باره به قضاوت خواهد نشست، (البته بدون اینکه به غول رسانه ای توجه نمایند) انسانیت نیز به مسلخ کشیده خواهد شد و هیچ کشور و انسانی و لو به ظاهر برایش قابل قبول نیست که کشنده انسانیت به مسلخ باشد و لو این شخص یا کشور کشوری از تبار کمونیست و لیبرالیست و یا هر ایسم دیگری باشد.

با این حال تلاش مذاکره کنندگان کشورمان که در این ایام تعطیل، بسیار سخت در مذاکرات شرکت داشتند و جز به منافع کشورمان نیاندیشیده اند را باید ستود، و آنان را مورد احترام مردم ایران دانست.

با آرزوی توفیق و سر بلندی ایران و تمام مسلمانان جهان و نابودی کامل عاملان اختلاف بین کشورهای اسلامی و نابودی افراطیونی که به اسم اسلام و مسلمانی تیشه ای به دست گرفته اند تا ریشه آن را بهتر از دشمن صهیونیستی و کفار بزنند.

 


حمله کنندگان به مطهری به جرم حرف نزده!!!!

سلام بر همه دوستان همراه در این سال و سالهای قبل از اینکه وقتتان را در خواندن مطالب این وبلاگ گذاشته بودید متشکرم

اما این روزها و اتفاقات آخر سالی گاهی حرکاتی از عده ای سر می زند که نظاره گر بیرونی با هر معیاری می سنجد برایش قابل سنجش نیست.

در حالی که نه تنها در این سال که در سالهای قبل از طرف مقام معظم رهبری از دست اندر کاران دانشگاهی و دانشجویی و حوزویان که کرسی های آزاد اندیشی را می توانند بر گزار کنند و نکرده اند گلگی ها  شده است البته نه بخاطر اینکه چرا چنین برگزار می شود؟ بلکه بخاطر این موضوع که چرا برگزار نمی شود و وقتی برگزار می شود چرا عده ا ی هستند که حرفهای همدیگر را تأیید می کنند (قریب به مضمون)

خوب یک عده اما که مصلحت را خود تشخیص می دهند!! و اینکه مقام معظم رهبری تکلیف خودش  انجام می دهد و ما تکلیف خودمان!!! نه تنها مانع اصلی کرسی آزاد  اندیشی شده اند که ظاهرا هر کس حتی اطلاعیه اش  را هم بزند باید به باد کتک گرفته شود!! عده ای که خودبرتر خواندگانی هستند که حتی نیازی به دستور از بالا ندارند، حال بماند این عده که دغدغه اصلیشان آزادی بیان است و مانع ایجاد کردن برای آن از کجا یهویی جمع می شوند و امکانات لازم را نیز دارند بماند!!

وقتی نگاهی به انقلاب اسلامی و تئوریسن های آن داریم حتی روشنتر از همه چیز، فرمایشات مقام معظم رهبری، هیچ دلیل قانونی و اخلاقی برای این افراد پیدا نمی شود که بزنندو بکوبند و در روند و بعد متأسفانه یک عده هم به حمایت از آنها آنان را متدینی بنامند که عشق اسلام دارند!! برای اینان که هر لحظه رگ غیرت دینیشان به متورم می شود لازم است این تمثیل را از زبان علامه مطهری بشنوند که ،

شهید مطهری در کتاب فلسفه اخلاق حکایتی را چنین نقل می کند که روزی مردی به مرغ فروشی رفت و خروسی خرید به دو قران، به خانه برد و خانم این مرد تا خروس را دید خودش را پنهان کرد و به قولی رو گرفت و گفت این چیه آورده ای خانه؟ آخه مرد؟! کسی که غیرت داشته باشد و زن در خانه داشته باشد خروس به خانه می آورد؟! مرد نگران شد و خروس را برد پس بدهد مغازه دار گفت مگر گران است و ... مرد گفت نه فقط می خواهم پس بگیری ، مغازه دار گفت تا دلیلش را نگویی پس نمی گیرم، مرد گفت حقیقتش خانم من چنین اعتقادی دارد، مغازه دار گفت پس می گیرم ، ولی بدان خانم شما یک زنی است که اصلا عصمت و عفت ندارد که ا ین جور گزارف و گز نکرده به اصطلاح پاره می کند، زنی که با عفت باشد هیچ وقت از خروس رو نمی گیرد.(فلسفه اخلاق،چ23، 1381، ص81) .

القصه حکایت این افرادی است که همه چیز را به اسم غیرت دینی و غیرت ولایی به باد استهزاء و کتک می گیرند.


نظر مقام معظم رهبری راجع به برخوردهایی چون برخورد با مطهری

بخش تحلیلی انصاف نیوز: شاید نظر رهبری به عنوان عالی ترین مقام کشور درباره ی ماجرای حمله ی اخیر به علی مطهری در شیراز به مسوولین ابلاغ شده باشد، اما سخنان گذشته ی ایشان درباره ی موراد مشابه کاملا واضح است و تکلیف مسوولین را علاوه بر صراحت قانون، دوچندان می کند: «بارها به مسوولین و کسانى که می توانند جلوى این چیزها را بگیرند، تذکر داده‌ام. آن کسانى که این کارها را می کنند، اگر واقعاً حزب‌اللّهى و مؤمنند، خب نکنند».
به گزارش انصاف نیوز، حتی در تاکیدات رهبری به موارد مشخصی در سالهای اخیر اشاره شده اما در همان موارد نیز از جمله غائله ی 22 بهمن سال 91 علیه علی لاریجانی رییس مجلس در قم هنوز به نتیجه ی ملموس نرسیده است؛ که اگر می رسید موارد مشابه ادامه پیدا نمی کرد در حالی که در مورد اتفاق شیراز با گذشت چند روز هنوز هیچ اقدام قاطع و برخوردی با جمعی که در روز روشن به نماینده ی مردم تهران حمله کرده و حتی کلانتری را محاصره کرده بودند، نشده است.
در روزهای اخیر استاندار و تعدادی از مسوولین دیگر با پاس کاری مسوولیت این اتفاق، کوتاهی تامین امنیت علی مطهری را به گردن دیگری انداخته اند در حالی که طبق خبرهای منتشر شده، همه ی مسوولین استان از اقدام جمعی تندرو که از امکانات عجیبی برخوردارند اطلاع داشته اند.
نکته ی جالب در این بین، توجیه برخی برای برخورد با مطهری است که سخنرانی های گذشته ی او را زمینه ساز برخورد با او خوانده و از پیش نیز کسانی به برخوردهایی با سخنرانی هایی از این دست تهدید کرده اند؛ تهدید به برهم زدن و مقاومت در برابر برگزاری جلساتی با مجوز و از جمله سخنرانی کسی مانند علی مطهری که نماینده ی مجلس است.
این بخشی از تاکید صریح رهبری است: «اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عده‌اى راه بیفتند علیه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهایى که در قم اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. آن کارهایى که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم».
در زیر به بخشی از چند سخنرانی رهبری در سالهای اخیر اشاره می شود که مخاطب آن بیشتر از هر کسی، خود بصیر پندارها و مدعیات حزب الهی بودن و از سوی دیگر مسوولین تامین امنیت است که باید با برهم زنندگان فضای سیاسی کشور با قاطعیت وارد می شدند اما کوتاهی های واضحی در این موارد مشاهده می شود.

1 - من یک توصیه هم در زمینه‌ى سیاسى بکنم. عزیزان من! برادران! خواهران! در سرتاسر کشور، امروز ما احتیاج داریم به اتحاد و یکپارچگى. بهانه‌هاى اختلاف زیاد است. گاهى در یک قضیه‌اى سلیقه‌ى یک نفر، دو نفر با هم یکسان نیست؛ این نباید بهانه‌ى اختلاف بشود. گاهى در کسى یک گرایشى هست، در دیگرى نیست؛ این نباید مایه‌ى اختلاف بشود. آراء، نظرات، همه محترمند. اختلاف در درون، منازعه‌ى در درون، موجب فشل می شود. قرآن به ما تعلیم می دهد: «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم».(1) اگر منازعه کنیم، سر مسایل گوناگون – مسایل سیاسى، مسایل اقتصادى، مسایل شخصیتى – دست‌به‌یقه شویم، دشمن ما جرى می شود. یک مقدار از جرأتى که دشمن در سالهاى گذشته پیدا کرد، به خاطر اختلافات بود.
سخنان در حرم رضوی در آغاز سال 91
2 - ممکن است ما با یکى مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ درباره‌ى او چگونه قضاوت می کنید؟ اگر قضاوت شما درباره‌ى آن کسى که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزى باشد که در واقع وجود دارد، این تعدى از جاده‌ى تقواست. آیه‌ى شریفه‌اى که اول عرض کردم، تکرار می کنم: «یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا»(2). قول سدید، یعنى استوار و درست؛ اینجورى حرف بزنیم. من می خواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، می نویسند، اقدام می کنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جاده‌ى حق تعدى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران در حرم امام خمینى (ره) – 1389/03/14
3 - زیادتر نگویید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. اینها آن وظائف ماست. اینجور نیست که ما چون مجاهدیم، چون مبارزیم، چون انقلابى هستیم، بنابراین هر کسى که از ما یک ذره – به خیال ما و با تشخیص ما – کمتر است، حق داریم که درباره‌اش هر چى که می توانیم بگوییم؛ نه، اینجورى نیست. بله، ایمانها یکسان نیست، حدود یکسان نیست و بعضى بالاتر از بعضى دیگر هستند. خدا هم این را می داند و ممکن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لکن در مقام تعامل و در مقام زندگى جمعى، باید این اتحاد و این انسجام حفظ بشود و این تمایزها کم بشود.
سخنان در دیدار اعضاى بسیجى‌ هیات علمى دانشگاه‌ها – 1389/04/02
4 - این حرفى که من امروز زدم و از بعضى از مسوولان و سران کشور گله‌گزارى کردم، موجب نشود که حالا یک عده‌اى راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه، بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عده‌اى راه بیفتند علیه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهایى که در قم اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. آن کارهایى که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. بارها به مسوولین و کسانى که می توانند جلوى این چیزها را بگیرند، تذکر داده‌ام. آن کسانى که این کارها را می کنند، اگر واقعاً حزب‌اللّهى و مؤمنند، خب نکنند. مى‌بینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساساتشان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعاردادن‌ها کارى از پیش نمی برد. این خشم ها را، این احساسات را براى جاى لازم نگه دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجى‌ها می خواستند همین طور بروند یک جایى، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور در مى‌آمد. نظمى لازم است، انضباطى لازم است، مراعاتى لازم است. اگر چنانچه به این حرف ها اعتنایى ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانى که به این حرف ها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند.
سخنان در دیدار مردم آذربایجان‌ – 1391/11/28
5 - اگربه نام عدالت‌خواهی و به نام انقلابیگری، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگری، به نام عدالت‌خواهی، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانی که از لحاظ فکری با ما مخالفند، اما می دانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. بخواهیم به نام انقلابیگری و رفتار انقلابی، امنیت را از بخشی از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در کشور آراء و عقاید مختلفی وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانه‌ای بر یک حرکتی، بر یک حرفی منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌های موظف باید تعقیب کنند و می کنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌ای نباشد، کسی است که نمیخواهد براندازی کند، نمی خواهد خیانت کند، نمی خواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ی سیاسی ما، با مذاق سیاسی ما مخالف است، ما نمی توانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم علی الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور می دهد و می گوید: مخالفت شما با یک قومی، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّی در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوی»؛(1) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد.
سخنان در بیست و دومین سالگرد امام خمینی


بیشتر: پایگاه خبری انصاف: نظر رهبری در مورد حمله به مطهری چیست؟


نامه مطهری به امام جمعه شیراز

نامه علی مطهری به امام جمعه شیراز 
جناب آقای اسداله ایمانی 
امام جمعه شیراز 
با اهداء سلام، در خطبه نماز جمعه در ارتباط با حادثه تلخ سوء قصد به اینجانب در شیراز، گفته‌اید «اگر کسی حریم ولایت و خبرگان رهبری را شکست آیا باید انتظار داشته باشد که دیگران حریم او را نشکنند؟ اگر باد را کاشتید مگر نه این است که طوفان درو می‌کنید؟»  
با این دو جمله از ضاربان اینجانب حمایت و کار آنها را تأیید کرده‌اید. خوشحالم که نقش خود در این حادثه را آشکار نمودید و طبعاً هیئت تحقیق وزارت کشور باید به شما به عنوان متهم بپردازد. 
امیدوارم متهم دیگر نیز که موتورهای سنگین و گاز فلفل در اختیار آن فرومایگان قرار داده بود مانند شما اقرار و اعتراف کند گرچه برای همگان شناخته شده است.  
ماجرای دوشنبه سیاه شیراز را یک «حادثه سیاسی» نامیده و از این که همه مضطرب شده‌اند اظهار تعجب کرده‌اید. ظاهرا از نظر شما این که عده‌ای مزدور - که بعدا معلوم شد برخی از آنها مسلح به سلاح گرم بودند – به سخنران مدعو دانشگاه شیراز که از قضا نماینده مجلس هم هست به قصد کشت حمله کنند، صرفا یک مسئله سیاسی و نه انسانی و اخلاقی و حقوقی است و قابل اعتنا نیست.
ای کاش آن روز در کنار من می‌بودید و یکی از آن آجرها به سر مبارک اصابت می‌کرد، آنگاه می‌دیدیم که آیا باز هم قضاوت شما همین است؟
 این جمله در همه ادیان آمده است که آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران بپسند و آنچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران مپسند.  
گفته‌اید «با وجود مشکلاتی چون بیکاری، تعطیلی کارخانه‌ها، خشکسالی، حاشیه‌نشینی و گسترش آن به مرکز شهر، آیا واقعا مشکل این است که هر روز سخنرانی دعوت شود؟» معلوم نیست چه ارتباطی بین مشکلات یک شهر و ضرورت لغو یک سخنرانی فکری و علمی وجود دارد، در حالی که ممکن است همین سخنرانی‌ها به حل آن مشکلات اجتماعی و اقتصادی کمک کند.
با این حساب، همه مجالس سخنرانی مذهبی و علمی و فکری در شیراز باید تا زمان حل مشکلات این شهر تعطیل شود! 
علاوه بر این، برگزاری یک جلسه سخنرانی در دانشگاه یک شهر چه ربطی به امام جمعه آن شهر دارد. مگر امام جمعه باید در همه مسائل شهر خود دخالت کند؟ حتما به یاد دارید که در دهه شصت زمانی که برخی فرماندهان سپاه درباره وقایع اتفاقیه مجلس اظهارنظر کردند امام خمینی(ره) فرمودند «به سپاه چه مربوط که در مجلس چه می‌گذرد؟!» بنا براین هر شخص حقیقی و حقوقی باید به جای دخالت در کار دیگران کار خودش را درست انجام بدهد.  
ضرب المثلی ذکر کرده‌اید که «اگر باد کاشتید طوفان درو می‌کنید». این ضرب‌المثل درباره شما صادق است که با حمایت و تحریک آن اراذل باد می‌کارید و در آینده طوفان درو خواهید کرد زیرا نوبت شما هم خواهد رسید. این چاقوی احساس و هیجان چند جوان جاهل را که تیز می‌کنید روزی دست خود شما را هم خواهد برید، همان طور که طالبان و القاعده روزی علیه آمریکا و اسرائیل فعال شدند.  
گفته‌اید «اگر کسی حریم ولایت و خبرگان رهبری را شکست آیا باید انتظار داشته باشد که دیگران حریم او را نشکنند؟».
سؤال این است که اینجانب در کجا حریم ولایت و خبرگان رهبری را شکسته‌ام؟ تا آنجا که به خاطر دارم درباره خبرگان رهبری گفته‌ام که باید به وظیفه نظارت خود از جمله نظارت بر دستگاه‌های زیرمجموعه رهبری بپردازند، چیزی که خود مقام رهبری بر آن تأکید دارند و نص قانون اساسی است. مطابق نظر شما خود قانون اساسی حریم خبرگان رهبری را شکسته است! 
اما درباره حریم ولایت، شما فکر کرده‌اید اگر کسی در موضوعی نظری مخالف نظر مقام رهبری داشته باشد حریم ولایت را شکسته است. این برخلاف نظر رهبر گرامی انقلاب است. ایشان همین چند ماه پیش در جمع دانشجویان فرمودند «برخی فکر کرده‌اند که باید حرفهای من را تکرار کنند، خیر هرکسی نظر خودش را بگوید». پس در واقع شما حریم ولایت را شکسته‌اید و برخلاف نظر ولی فقیه عمل می‌کنید و اصل مترقی ولایت فقیه را امری مخالف آزادی بیان و دموکراسی جلوه می‌دهید و ضرب و جرح افرادی را که نظر خود را بیان می‌کنند تجویز و بلکه ترغیب می‌کنید.  
از نظر شما هرکس که بخواهد نظری مخالف نظر شما ابراز کند باید از ورود او به شهر شیراز جلوگیری کرد حتی به قیمت مضروب شدن و از دست رفتن جانش. واقعا همه باید اسلام را از جناب‌عالی بیاموزند! یک نسخه از کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران از استاد شهید آیت‌الله مطهری را برای شما ارسال می‌کنم تا با ماهیت و آرمانهای انقلاب اسلامی آشنا شوید.  
شما و دوستانتان در شیراز سنگ را بسته و سگ را رها کرده‌اید. اگر مایل به زورآزمایی اجتماعی هستید مخالفان این داعشی‌های وطنی را نیز آزاد بگذارید تا ببینید چه بر سر این اراذل می‌آورند.  
اینجانب به عنوان نماینده ملت در مجلس شورای اسلامی و فرزند شهید آیت‌الله مطهری، حاصل عمر و پاره تن امام خمینی، به شما و دوستانتان اعلام می‌کنم که به نوبه خود اجازه نخواهم داد فضای خفقان بر کشور حاکم شود و در راه آرمان بزرگ انقلاب اسلامی یعنی آزادی تفکر و آزادی بیان تا پای جان ایستاده‌ام.
 به شما نصیحت می‌کنم که تقوای الهی را رعایت کنید، ‌روش خود یعنی جمود و افراط را که دفع‌کننده دلهای پاک و آگاه است، به حکمت و موعظه حسنه و جدال به احسن تغییر دهید و با هیئت تحقیق وزارت کشور برای ریشه‌کن کردن غده سرطانی افراط و خوارج‌صفتی در شیراز همکاری نموده طرحی نو در آن سامان در اندازید.                         
والسلام 
علی مطهری 
23/12/93 

 


چه کار باید کرد وقتی عده ای خود را بدتر از شعبان معرفی می کنند

عصر ایران - دکتر علی مطهری که برای ایراد سخنرانی با موضوع «اسلام و آزادی» به شهر شیراز سفر کرده بود با حمله اوباش معروف به گروه فشار نه تنها امکان حضور در این برنامه را پیدا نکرد که مورد ضرب و شتم هم قرار گرفت.

هر چند در گفتاری دیگر این رخداد از حیث همزمانی با انتصاب فرمانده جدید نیروی انتظامی و به مثابه خود نمایی گروه فشار بررسی شده و حاوی نکات صریح و روشنی است اما به یک نکته دیگر نیز می توان پرداخت.

حمله کنندگان که پیش تر از طریق برخی سایت ها هشدار بوده اند چنانچه سخنران از موضوع خارج شود و به بحث های دیگر بپردازد برخورد می کنند زودتر از موعدی که قرار گذاشته بودند طاقت از کف دادند. زیرا  قبل از آن که نماینده تهران وارد محل سخنرانی شود تصمیم به برخورد گرفتند.

با این توصیف خط قرمز آنان روز به روز عقب تر می آید و حالا صرف سخنرانی درباره «اسلام و آزادی» را هم بر نمی تابند.

از سخنرانی های شهید مطهری در دانشگاه های رژیم گذشته تا ممانعت اوباش از سخنرانی فرزندش در دانشگاه شیراز

علی مطهری نماینده اصول گرای مجلس شورای اسلامی و یک چهره سیاسی – فرهنگی است اما نام او بیش و پیش از هر موضوع دیگر یادآور پدر او - استاد شهید مرتضی مطهری - است و به همین خاطر نمی توان این اتفاق را از این منظر نقد نکرد.

به عبارت روشن تر مهاجمان نه تنها یک نماینده مشهور مجلس را مورد حمله قرار دادند که به یک «فرزند شهید» - آن هم شهیدِ شهیری در اندازه و آوازه مرتضی مطهری - هجوم بردند و توهین کردند و شیشه های اتومبیل حامل او را که یک تاکسی بود شکستند. یعنی چنان از دایره اخلاق دور افتاده اند که دست به حرکاتی می زنند که نسل قبلی این موجودات رعایت می کرد. شیشه اتومبیل می شکستند اما شیشه اتومبیل خود فرد را نه شیشه تاکسی را.

از سخنرانی های شهید مطهری در دانشگاه های رژیم گذشته تا ممانعت اوباش از سخنرانی فرزندش در دانشگاه شیراز

کتک می زدند اما مراقب بودند به صورت و چشم آسیب نرسد. محاصره می کردند و مانع سخنرانی می شدند مانند ماجرای خرم آباد اما کمتر این گونه مستقیم یورش می بردند و برای برخی احترامی نسبی هم قائل بودند. 

آیا می توان مدعی سخنگویی خانواده های شهیدان بود و در عین حال به یک فرزند شهید حمله کرد یا خانواده شهید نیز تا هنگامی قابل احترام و تکریم است که همسو با اینان باشد و همه باید یک سخن را تکرار کنند؟
در واقع اینان نه تنها با علی مطهری که با اندیشه مرتضی مطهری هم مخالف اند و سخن گفتن را حق انحصاری خود می دانند و خودشان تصمیم می گیرند و مجازات می کنند.

انگیزه این نوشتار اما تنها ابراز انزجار از چنین رفتارهایی نیست که هیچ عقل سلیمی این رفتارها را نمی پذیرد. غرض بیان این نکته است که این مدعیان بیش از آن که به سوژه حمله و به افراد منتظر سخنرانی ظلم کنند در حق جمهوری اسلامی جفا می کنند زیرا رهبری عالی نظام دستور برپایی کرسی های آزاد اندیشی داده است و اینان با آزادی اندیشه مقابله می کنند.

از سخنرانی های شهید مطهری در دانشگاه های رژیم گذشته تا ممانعت اوباش از سخنرانی فرزندش در دانشگاه شیراز
شهید مطهری در دانشگاه تهران

آیا این که 40 سال پیش  آیت الله مرتضی مطهری در لباس یک روحانی حامی امام خمینی(ره) و مخالف رژیم وقت و به عنوان استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران امکان حضور و سخنرانی در انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی پزشکان را داشت و احدی متعرض او نمی شد -و مجموعه این سخنرانی های متعدد و مستمر به صورت کتاب جمع آوری و منتشر شده- اما فرزند او در نظامی که پدرش ایدئولوگ آن بوده و خود وی هم نماینده مجلس آن است و مسوول مستقیم حفظ و نشر آثار پدرش نیز هست امکان سخن گفتن نمی یابد، جفا به جمهوری اسلامی و بیشترین خدمت به متهم کنندگان نیست؟

از سخنرانی های شهید مطهری در دانشگاه های رژیم گذشته تا ممانعت اوباش از سخنرانی فرزندش در دانشگاه شیراز
شهید مطهری در جریان انقلاب، همگام با بزرگان دیگر انقلاب

البته تا سخن از شهید مطهری به میان می آوری از پسر نوح می گویند اما مگر می توان همه را پسر نوح لقب داد؟ این گونه تمثیل ها را نمی توان به همه سرایت دارد و مدام یکی را به عنوان مصداق معرفی کرد.

 اینان ابتدا در حق نظام جفا می کنند به خاطر این که در دهه 50 پدر شهید او با چنین رفتارهایی رو به رو نمی شد و مدعیان خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمنان می ریزند.

در مرتبه بعد در حق دیانت ستم می کنند چون با ادعای صیانت از سومین حرم تشیع تقابلی را میان دین و فرهنگ دامن می زنند که هیچ گاه در شیراز سابقه نداشته است. به راستی کدام آموزه شیعی می گوید درخیابان ها ، مهمانی را تعقیب کنی، او را کتک بزنی و به او دشنام مستوجب حد (مانند حرامزاده) بدهی؟!

  اگر یک لحظه تصور می کردند که استاد شهید مرتضی مطهری نظاره گر این رفتار است شاید شرم می کردند و شاید هم بهتر آن باشد که تصور نکنند چون بیم آن هست که از او نیز شرم نکنند.


نامه مطهری

آفتاب- سرویس سیاسی: علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی که روز دوشنبه برای انجام یک سخنرانی در دانشگاه شیراز به این شهر سفر کرده بود، در فرودگاه شیراز مورد حمله افراد موتورسوار و لباس‌شخصی قرار گرفت. این افراد با چوب و سنگ به خودروی وی حمله کردند. مهاجمان همچنین شیشه‌های خودروی این نماینده مجلس را شکستند.
به گزارش آفتاب، این نماینده مجلس شورای اسلامی، جزئیات این حادثه را در اختیار رسانه‌ها قرار داده است که در ادامه می‌خوانید:
حدود بیست روز بود که انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز با ارسال دعوتنامه اصرار بر ایراد سخنرانی بنده در آن دانشگاه داشت. با وجود مشغله زیاد و کارهای عقب‌مانده سرانجام دعوت آنها را برای هفته‌ای که مجلس جلسه علنی نداشت پذیرفتم. آنها مجوز این سخنرانی را هم برای من فکس کردند. موضوع سخنرانی «اسلام و آزادی» بود و بنا داشتم وضعیت افتخارآمیز آزادی تفکر و آزادی بیان در طول تاریخ اسلام و نیز تفاوت نگاه اسلامی و نگاه غربی به مسئله آزادی را تشریح کنم.
ساعت 4.5 بعدازظهر روز دوشنبه 18 اسفند وارد فرودگاه شیراز شدم. طبق معمول چند تن از دانشجویان دعوت‌کننده به استقبال آمدند و از سالن فرودگاه خارج شدیم. دیدم آنها اصرار دارند که با یک تاکسی زردرنگ برویم. ظاهراً متوجه شده بودند که عده‌ای می‌خواهند آسیب برسانند، می‌خواستند خودروی ما شناسایی نشود. من متوجه ماجرا نبودم و در فکر مطالب سخنرانی بودم. حدود صد متر که جلو آمدیم دیدم عده‌ای بین سی تا چهل نفر روبروی ما هستند و یک نفر خود را روی کاپوت خودرو انداخت. راننده به هر زحمتی بود او را رد کرد ولی کمی جلوتر سنگ و آجر و گوجه‌فرنگی بود که به سمت ما می‌‌آمد. شیشه عقب و شیشه‌های دو طرف خودرو کاملا خرد و پودر شد و ذرات آن به سر و صورت و دست ما پاشید و برخی فرو رفت. گاز فلفل هم سلاح دیگر آنها بود که از نزدیک استفاده کردند و حدود یک دقیقه نفسم بند آمده بود.
اگر یکی از آن ضربات آجر و سنگ به من اصابت کرده بود معلوم نبود که اکنون زنده بودم. ظاهرا به قصد کشتن یا ناقص کردن آمده بودند. راننده به هر ترتیب بود از میان آنها گریخت اما آنها با موتورهای سنگین و یک وانت ما را تعقیب می‌کردند و باز سنگ و اشیاء دیگر و دشنامهای ناموسی و کلماتی مانند «حرامزاده» بود که به سمت ما می‌آمد. راننده ناچار وارد کلانتری 20 گل‌سرخ شیراز شد. ما خیال می‌کردیم الان نیروهای کلانتری این افراد را بازداشت می‌کنند ولی دیدیم هیچ عکس‌العملی نشان ندادند و فقط از ورود آنها به کلانتری جلوگیری کردند. ظاهراً یک اصل پذیرفته شده بود که این افراد که از تجهیزاتشان مانند موتورهای سنگین و گاز فلفل معلوم بود از کجا دستور گرفته‌اند در این گونه کارها آزادند و کسی حق مزاحمت برای آنها ندارد مگر این که فرد مورد تهاجم از شدت ضربات از دنیا برود. جالب است که یکی از مقامات ارشد آن کلانتری می‌گفت با وجود فناوری جدید که از داخل خانه هم می‌شود به صورت ویدئو کنفرانس برای دانشجویان صحبت کرد چه اصراری به برگزاری این گونه جلسات است. گفتم من که عشق سخنرانی ندارم، آنها به اصرار دعوت کردند من هم پذیرفتم و اکنون باید به وعده خود وفا کنم.
به رئیس کلانتری گفتم شما به جای تلاش برای لغو سخنرانی، الان که اینها در دسترس شما هستند بازداشتشان کنید تا مجازات شوند. اگر یک بار این کار را بکنید دیگر این رذالتها تکرار نمی‌شود. گفت ما اطلاعات و عکس همه آنها را داریم، ‌بعدا همه‌شان را بازداشت می‌کنیم؛ و من منتظر بازداشت آنها هستم!
این در حالی بود که می‌گفتند حدود هزار دانشجوی انجمن فرهنگ و سیاست و بسیج دانشجویی و غیره در سالن سخنرانی منتظر ورود من هستند. یکی از مسئولان امنیتی گفت ما احتمال این وضع را می‌دادیم. گفتم پس چرا تمهیدات لازم را برای حفظ امنیت فراهم نکردید یا لااقل زمانی که در تهران بودم به من اطلاع ندادید. امیدم از نیروی انتظامی ناامید شد. به امید مسئولان اجرایی استان بودم که آنها با دستور مناسب، آن اراذل را بازداشت و راه برگزاری مراسم را هموار و اینجانب را تحت‌الحفظ به دانشگاه ببرند. اما از تماسهایی که گرفته می‌شد فهمیدم که آنها درست برعکس عمل می‌کنند یعنی اولا همت و تصمیم اصلی آنها این است که به هر ترتیب شده آن جلسه سخنرانی دارای مجوز برگزار نشود و ثانیا هیچ کاری به کار مهاجمان نداشتند و آنها برای هر اقدامی آزاد بودند. اینجا بود که شمه‌ای از تدبیر دولت یازدهم را درک کردم.
خلاصه مقامات دولتی و انتظامی همه تلاش می‌کردند که سخنرانی انجام نشود و از آن سو غبار ناراحتی و کدورتی بر دل مهاجمانی که برخی از آنها در اطراف کلانتری بودند ننشیند. سرانجام از طرف استانداری در سالن سخنرانی به دروغ اعلام شد که آقای مطهری به تهران بازگشتند تا جمعیت متفرق شود.
به هرحال بعد از حدود 3 ساعت چون لباسم پر از خاک و گل و غیره شده بود یک دست کت و شلوار آوردند تا لباسم را عوض کنم - و البته آن کت و شلوار را پس خواهم فرستاد - و آنگاه راهی فرودگاه برای بازگشت به تهران شدیم.
در راه بازگشت بی‌اختیار به یاد سخن امام(ره) بودم که فرمود در جمهوری اسلامی حتی کمونیست‌ها آزادند که حرف خود را بزنند، و سخن شهید مطهری که فرمود در جمهوری اسلامی حتی احزاب غیراسلامی می‌توانند فعالیت داشته باشند مشروط به این که با تابلوی خودشان فعالیت کنند، و یاد تأکید دلسوزانه رهبر انقلاب بر کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها افتادم و از جهالت آن افراد و منافقان زیرکی که این جاهلان را ابزار نیل به اهداف خود قرار می‌دهند تأسف خوردم.
به مسئولان استانی و انتظامی شیراز گفتم اگر قرار بر زورآزمایی اجتماعی است بفرمایید تا من هم هوادارانم را به خیابانها فرا بخوانم، در آن صورت این اراذل یک لقمه آنها خواهند بود. به رئیس جمهور محترم عرض می‌کنم فکری به حال استان فارس بکنند و البته نتیجه بده و بستان در معرفی وزیر کشور به مجلس بهتر از این نمی‌شود و این حوادث نتیجه آن تصمیم غلط است. از دانشجویان محترم دانشگاه شیراز نیز به جای استانداری و نیروی انتظامی فارس عذرخواهی می‌کنم و بدانند که آفتاب پشت ابر نخواهد ماند.
والسلام
علی مطهری

سخنانی از سردار که پخش نشد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سیدحسین موسویان با شبکه تلویزیونی «بی‌بی‌سی وُرلد» درباره سردار قاسم سلیمانی فرماندهی سپاه قدس ایران گفت‌وگو کرده است که در پخش نهایی این برنامه، بی‌بی‌سی بخش‌هایی از سخنان موسویان را حذف کرد. اما موسویان چه گفته بود که پخش نشد؟

 

معاون پیشین دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ایران در برنامه‌ای که بی‌بی‌سی ورلد، درباره سردار قاسم سلیمانی تهیه و پخش کرد، درباره این فرمانده نظامی کشورمان گفت: سردار سلیمانی در هر دقیقه و هر روز و هر شب در طول هشت سال جنگ عراق، دانش نظامی را در عمل تجربه کرد. کسی که در خط مقدم جبهه‌های جنگ، دانش نظامی را آموخته با کسانی که در واحدهای آکادمیک آموزش دیده‌اند، متفاوت است. رهبری ایران او را «شهید زنده» خواندند چون بارها در طول جنگ تا مرحله شهادت پیش رفت.

 

موسویان در بخش دیگری از صحبت‌هایش که در پخش نهایی این برنامه حذف شد، گفت: ایران در زمان تجاوز صدام به ایران، با عراق نمی‌جنگید. در واقع تمام قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی از صدام حمایت کردند و ایران یک‌تنه در مقابل بزرگترین تجاوز منطقه‌ای و جهانی تاریخ معاصر ایستاد. ایران سرداران و فرماندهان نظامی بسیاری دارد که نشان این افتخار را به دوش می‌کشند. بی‌دلیل نیست که امروزه هیچ‌کدام از کشورهای منطقه حتی یک فرمانده مثل سردار سلیمانی ندارند که این‌گونه در کل منطقه خاورمیانه قدرتمند باشد.

 

 

 

این دیپلمات پیشین کشورمان اظهار کرد: در دوران حکومت طالبان و زمانی که آمریکا قصد ورود جنگ با القاعده در افغانستان را داشت، ما مدتی در شورای امنیت بحث می‌کردیم که آیا ایران در مبارزه با القاعده همکاری کند یا خیر. سردار سلیمانی موافق بود، ضمن اینکه ساده‌دل هم نبود. او ضمن موافق بودن، به نیت آمریکا مظنون بود که آیا این یک دعوت تاکتیکی است یا صادقانه.

 

این بخش از صحبت‌های موسویان نیز حذف شده است. معاون پیشین دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ادامه داد: سردار سلیمانی یک استراتژیست نظامی بسیار واقع‌بین و ماهر است. ایران در دوران فرماندهی قاسم بر نیروی قدس، در مبارزه با القاعده در افغانستان که تهدید امنیت ملی ایران است، از ظرفیت‌های آمریکا بهره برد. زمانی که آمریکا با «محور شرارت» خواندن ایران، نشان داد که دنبال همکاری «تاکتیکی» بوده است، ایران هم آمریکا را در افغانستان تنها گذاشت تا بعد از 10 سال با صدها میلیارد خسارت و از دست دادن هزاران سرباز، محکوم به شکست و خروج از افغانستان باشد.

 

وی در سخنانی دیگر که آنها هم در پخش برنامه بی‌بی‌سی حذف شده، گفت: برخلاف تبلیغاتی که در غرب علیه سردار سلیمانی می‌شود، او یک مسلمان تندرو، متعصب و خشک‌مغز نیست. او یک مسلمان معتدل و فرمانده‌ای کارکشته و واقع‌بین است که منافع ملی ایران برایش اصل است، اما این منافع را در ایجاد صلح و ثبات و امنیت عمومی در خاورمیانه می‌جوید. اینکه او امروز در خط مقدم مبارزه با داعش در صحنه‌های جنگ حضور یافته و جانش را به خطر انداخته بهترین سند و دلیلی است که هم به دنبال ثبات ایران است و هم ثبات منطقه؛ چون داعش بلای جان منطقه است. بنابراین اگر قدرت‌های منطقه‌ای عقل داشته باشند، باید یک نیروی مشترک نظامی برای مبارزه با داعش تشکیل دهند و فرماندهی آن را به عهده سردار سلیمانی بگذارند.

]


 
 
 
 
 

دشمن شناسی

به نام ایزد دانا

در ادامه مطلب قبل که به دشمن شناسی به سبک سلیقه اشاره شده بود، خوانندگان مطلب گذشته را به این نکات تذکار می دهم که دقت در محتوای مطالب خواهش ما از شماست، اگر جمله ای هم ناقص بیان می شود به بزرگی خودتان ببخشید.

اما همه مشکلات ما از جانب دشمنان خارجی و همه مخالفین مشخص و مارک دار نیست، مشکلاتی که جامعه مذهبی ما را تهدید می کند نه تنها خطری است که از سوی دشمنان خارج از امت اسلام است بلکه عده ای در درون اسلام هستند که بسیار خطرناکتر از دشمنان صهیونیستی هم می توانند باشند مثل داعشیون و القاعده و طالبان که هر کدام در نگاه خود سپری برای اسلام هستند!!! اما در واقع اینان سپر سوزانی هستند که دشمنان به آنان احتیاج دارند، به نظر چه چیزی برای رژیم اشغالگر و والدین نا پاکش انگلیس و  آمریکا  بهتر از این که جهان اسلام را به خود مشغول کرد و بعد خود به عنوان ناجی وارد دور شد؟؟!!

این ضربه ای است که مقدسین امت اسلام به اسم دفاع از اسلام به مسلمانان وارد می کنند، و جالب این است که هیچ کس را یارای بحث با این گروه نیست، نه بخاطر منطق و استدلال در کلام و ادبیاتشان که بخاطر دگمی که در درون دارند، و خود را حق مطلق دانسته و دیگران را نادان مطلق!!!

اما در کشور نیز ما افرادی داریم که امام خمینی بارها فرمودند خون دلی که پدر پیرتان از این گروه خورده است، مقدس نماها، و خشکه مقدسین،  تعابیری است که امام برای این عده به کار می بردند، اما کو گوش شنوا، به ناگاه این افراد با لباس مقدس وارد شده و مردم متدین نیز به اسم دفاع از مقدسات و دین فکر می کنند هر آنچه این عده می گویند تمام زبان و کلام دین  است، در حالی که این عده هنوز نفهمیده اند که دین زبانی دارد که برای تمام زمانهاست پس نمی تواند در لباس گذشته بماند و ما هم طبق مبنای گذشته با جامعه امروز برخورد نماییم البته به یاد دشته باشیم که تغییر زمان به معنای تغییر در اصل دین نیست، اما نمی شود مسائلی که برای وضعیت جامعه عربستان 1400سال پیش بوده برای جامعه اسلامی امروزمان نیز در پیش بگیریم.

برای روشن شدن موضوع به خاطره ای اشاره خواهم داشت، چند مدت پیش با دوستی بحث داشتیم راجع به مذاکرات، ایشان به آیه قرآن استناد می کرد که مشرکین و کافرین از شما راضی نمی شوند مگر آنکه دینتان را از شما بگیرند این مضمون آیت است. تا من می خواستم از خوبی مذاکرات بگویم ایشان به این تیکه اشاره می کرد که «لن ترضی» در هر صورت ایشان با ادبیات قرآن به استدلال ما آمده بود و هر چه قصد داشتم بگویم برادر عزیز، این به معنای این نیست که مذاکره نکنید، بله اگر قصد داشتند اعتقادات ما را، ایمان ما را، اصلا مصالح ما را بگیرند این درست است و الا اینکه تنها و صرف مذاکره که نمی شود گفت آنها قصد دارند همه چیز از ما بگیرند. سیاست امروز چنین می گویدکه اگر می خواهید امتیازی بگیرید باید امتیازی بدهید، در حالی که ما امتیازی که آنها می خواهند همان چیزی است که ما خودمان به آنها خواهیم داد و از اول هم چنین گفته ایم که ما به دنبال بمب هسته ای نیستیم و آنها به ظاهر همین را می خواهند پس امتیازی که شما از آن صحبت می کنید آن نیست که «لن ترضی» هر چند ما هم قائلیم اگر ما کوتاه بیاییم نه تنها آمریکا  و کشورهای غربی از ما امتیاز می گیرند که فردا گینه بی سائو نیز از ما امتیاز خواهد گرفت، خلاصه ناله اگر ناله ما و گوش اگر گوش ایشان بود آنچه به جایی نرسید فریاد بود.

این افراد با الم کردن نه تنها قرآن که تمام مقدسات به جنگ خواهند آمد و با نگاه دگمی که دارند هر چند بخواهی بگویید بابا دقت کنید شاید برداشت شما اشتباه باشد، یا موقعیت را خوب متوجه نشده اید، یا دلیل اشتباه بودن برداشت من که به همان اندازه شما درس خوانده ام و حداقل اینکه مثل شما در ملآ عام به هر کسی تهمت نمی زنم پس شاید یک پله از تو جلوتر باشم، چون امام فرمود درس توحید نیز اگر با تزکیه نباشد به طرف شرک خواهد رفت و تزکیه من همین اندازه است که بد و بیراه مثل شما به هر کسی نمی گویم، تا این حد و نه بیشتر در عین حال آنان همانند طالبان و القاعده و داعش تنها فکر و ذکرشان این است که به ظاهر آیات و روایات استناد کرده و بدونه هیچ دلیلی هر انچه دوست دارند می گویند و تهمت و افترا نثار دیگران می کنند. این مقدمه طولانی را برای این دو نکته آوردم که یکی امام صادق (ع) و دیگر شاگرد مکتب ایشان ، چنانکه امام صادق(ع) فرمود به طول رکوع وسجود شخص نگاه نکنید بلکه به امانت داری و صداقت در گفتار شخص دقت نمایید. و کلام امام خمینی که فرمود « مقدس نماها که اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود می کنند اینها با قیافه ای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بی دین معرفی می کنند بای از اشر اینها به خدا پناه برد (صحیفه امام، جلد 21، ص87)