سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

حق با مردم است اما...

 

اغتشاشاتی که مدتی در کشور عزیزما خود را به رخ کشید و عده ای معترض با گناه یا بی گناه را به خیابانها کشاند و در واقع جمع معترضین و اغتشاشگران بود، اینکه شکی نیست درهر جامعه ای که اعتراضاتی صورت میگیرد همه آنانی که معترضند و داد می کشند و به تخریب اموال دست می زنند محق نبوده و نیستند اما در این بین باید به خواسته هایی که حق معترضان بوده و هست باید دقت شود.

البته اینکه هر کسی از مسئولان به محق بودن مردم اعتراف می کنند خود جای شکری است که ادامه ای برای آن در نظر نمی گیرند، مسئولان ما از رده های بالا تا استاندارها وائمه جمعه معتقد شدند که حق با مردم است و هر کسی به نحوی وبه اصطلاح خودش فریاد رس مردم شده است. و در واقع نقش دایه مهربانتر از مادر را برای مردم بازی می کنند، که البته این حق مردم است که باید بدانند این عزیزان مسئول چه کاری کرده اند و چه برنامه ای برای این حرفهای خود و اظهار مسئولیت خود دارند؟

همه از خواسته های مردم دم بزنند و خود را آگاه به مسائل مردم بدانند و مردم را به خواسته حقوق خود ترغیب کنند کاری برای آنان نکرده و نانی برای آنان نبوده و آبی برای آنان گرم نخواهد کرد. مردم معترض به حق یا ناحق دست به تخریب اموال عمومی زدند و حتی به اعتقادات مردم حمله کرده و به ظاهر بعضی از حسینیه ها و پرچم کشور را به آتش کشیدند که این کار نمی تواند از کسانی صورت بگیرد که به دنبال حق و خوسته های خود از بیکاری، بی پولی، فساد، رشوه، پارتی بازی های اداری و کارمندی بوده باشند هر چند ممکن است عده ای نیز کاسه صبرخود را لبریز دیده و تحمل خود را از کف داده باشند.

حال که صدای مردم شنیده شد چه کاری باید کرد؟ و وظیفه مسئولان ودست اندرکاران چیست؟ آیا با به آرامش رسیدن وضعیت ظاهری جامعه ایران باید بازهم به فراموشی سپرده شوند تا مرحله ای بعد؟! یا اینکه باید خوشحال باشیم که آنان را برای همیشه سرکوب کردیم؟! و دیگر خبری نخواهد شد و آنان را همانند سال88 خس وخاشاک بنامیم یا آشغال معرفی کنیم چون دیگر توان آن را ندارند که جایی را به آتش بکشند؟!

نظر بنده آن است که تمام مسئولان کشوری ولشکری از همه جناح ها و گروهها و تمام تریبون داران و قدرت به دستان برای حفظ نظام که گاهی فریاد حفظ نظامشان گوش فلک را کر می کند و استناد می کنند به کلام امام خمینی(ره) که حفظ نظام ازاوجب واجبات است باید بدانند حفظ نظام تنها در پست ماندن آقایان نیست بلکه آنچه مهم است برنامه و مدیریت نظام است که آدرس را به مردم غلط داده ایم، و اینکه یک فرد رد پایین در یک اداره را چون بعضی از قضاتی که گندشان و بوی تعفن خیانتشان شیطان را به وجد آورد، او را عین نظام بدانیم یا یک نیروی اجرایی که بعد از مدتی خود نیز از او دوری گزینیم را اصل نظام دانسته و مخالفت با او را مخالفت با خدا بدانیم کاری از پیش نخواهیم برد و آش همان وکاسه همان.

پس باید تلاش برای ارائه نظرات جدیدی که هیچ مخالفتی با قانون اساسی نداشته  با فراخوان توان نیروهایی که در هیچکدام از نهادها و ارگانها جایگاهی ندارند داشته باشیم و مسئولانی که حتی از طرح دیگران به وحشت افتاده که البته دلیل بر ناتوانی و ضعف مدیریت خود آنان است و یا اینکه طرح ارائه شده را به نام خود ثبت کرده !! حال که توان دور کردنشان نداریم تنها با وعده به جمع آوری چنین طرحهایی به آنان پاداشی داده شود تا بتوان صاحبان اندیشه های ناب و توسعه خیز را به برنامه های اجرایی افزود چرا که هم می تواند به داد این کشور و جمهوری اسلامی برسد و هم خواسته های معترضین را جامه عمل بپوشاند، چرا که وضعیت بعضی و یا شاید بیشتر ادارات ما به نحوی است که استعدادها را کور می کند و چاپلوسان را بالا می برد و تا این اتفاق هست نه به خواسته معترضین و نه به خواسته معتقدین و دین باوران و نه به خواسته بانیان جمهوری اسلامی پاسخ نداده ایم و عرض خود می بریم.

بدون تعارف باید گفت شاید بی عدالتی در ادارات کم باشد اما احساس بی عدالتی جامعه را فلج کرده است، پیران را ناتوان و جوانان را نا امید کرده است چنانکه در تعریف امنیت گفته می شود گاهی امنیت هست اما احساس امنیت نیست و گاهی ا منیت نیست اما احساس امنیت هست که در این دومی مردم راحت تر به امور زندگی خود می رسند. و البته این نتیجه سالیان درازی است که همه ما مسئول آن هستیم و به یک جناح سیاسی بستگی ندارد. به عنوان مثال رفع بیکاری احتیاج به سرمایه گذاری دارد و سرمایه گذاری احتیاج به امنیت و این امنیت تحقق پیدا نخواهد کرد مگر با همت تمام نیروهایی که خود را دلسوز انقلاب می دانند.

به هوش باشیم و باشید چه آنان که وظیفه و مسئولیت دارند و چه کسانی که به هر دلیلی دل در گرو جمهوری اسلامی دارند که از دادگاهها و دادگستریهای احساس فساد در آن غوغا کرده و هر کسی به نحوی در صدد است برای یک کار معمولی وقانونی خود به دنبال یک آشنا و کارشناس تا بتواند حقش را به او برساند و آنگاه آن شخص نیز در اداره ای دیگر و جایی دیگر منتظر جبران لطفی که در حق دیگری داشته و سلسله وار احساس فساد ریشه مملکت را خواهد خشکاند،احساس عدم فساد در صورتی است که فساد وبی عدالتی های در ادارات نسبت به ارباب رجوع و یا در بانکها نسبت به غریبه ها قائل نباشیم و همه مردم را در برابر چشمان کارمندان برابر بدانیم.

عزیزان خواسته های مردم به حق است. البته این را کسانی می فهمند که حداقل یک ماه غروب ها واقعا بدون هیچ درآمدی به خانه بروند یا کسانی خواهند فهمید که نگوید در هر خانواده الان مگر می شود یک نان و پنیر و گردویی نباشد؟! برای صبحانه!!! و کسانی می فهمند که چندین مشغولیت مهم و جایگاه درآمد زا و شخصیت دهنده نداشته باشند. کسانی می فهمند که بی کاری خود و خانواده اش را عاصی کرده باشد و الا آنان که صبحانه های نان و گردو وعسل و ... می خورند یا کسی که به علت مشغله زیاد حتی قدرت فکر کردن هم از او گرفته شده و مدعی است آن مراکز را اداره میکند و آب از آب تکان نمی خورد از یاد برده است که اگر از آب از آب تتکان می خورد این وضعیت کشورما در مدت حدودا چهل سال نمی شد که مردم از وضعیت نابسامان سخن بگویند و اعتراض کنند و مسئولان نیز آنان را تأیید کنند!!

آنچه جامعه ما را نجات خواهد داد شروع کردن مسئولان و مردم از خودشان است و هر کسی در حد توان آنچه به نظر خود درست نیست ترک کند و آنچه قانون به او اجازه نمی دهد انجام ندهد و آنچه سلیقه خویش است به عنوان قانون به خورد مردم ندهد.

و...