سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

اسلام به ظاهر خود ندارد عیبی

بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام به ظاهر خود ندارد عیبی

سؤالی که این نوشتار در پی پاسخ گویی به آن است این است که چرا در جامعه ما سرمایه اجتماعی بی اهمیت است، و چرا افراد جامعه ما نسبت به جوامع دیگر بی اعتماد ترند؟

سؤالی است که بدون شک اکثر افراد جامعه ما خواسته یا ناخواسته در پی پاسخگویی به آن هستند، در عین حال که دوست دارند همانند دیگر جوامع ما نیز به همدیگر اعتماد کرده و خریدار فرهنگ اصیل خود و کالای داخلی کشور خود باشیم، اعتماد اجتماعی و رعایت حقوق، و ادای امانت، وفای به عهد است که محور اقتصاد مقاومتی در سطح کشور و مبنای اصول اخلاقی در فرد و جامعه باشد چرا که یکی از سرمایه های اجتماعی در تمام جوامع انسانی وفای به عهد و متعهد بودن ا فراد جامعه است، که در صورت بی اعتمادی افراد جامعه به همدیگر نه توسعه تحقق پیدا خواهد کرد و نه امیدی به نشاط و تلاش و رعایت اخلاق در جامعه وجود خواهد داشت، و مهمترین این بی اعتمادی ها زمانی است که مردم به مسئولان و مسئولان نسبت به مردم احساس بی اعتمادی بنمایند آن گاه سنگ روی سنگ بند نخواهد شد، چرا که جامعه همچون دانه های زنجیر به هم متصل بوده و استحکام خواهند داشت و درصورت پاره شدن این زنجیر جامعه حالت پراکندگی و هرج و مرج را به خود خواهد گرفت.

امانت و رعایت عهد وپیمان (فرد وجامعه) در منابع اسلامی

امانت داری و رعایت عهد وپیمان واژه هایی هستند که به هم مربوط بوده و رعایت هر کدام انجام دیگری را به اثبات می رساند، عطف وفای به عهد بر حفظ امانت بیانگر این حقیقت استکه هر دو به یک ریشه باز می گردند، چرا که پیمان شکنی نوعی خیانت در عهد و پیمان است و رعایت امانت نوعی وفاداری به عهد و پیمان محسوب می شود، بر همین مبنا آنچه در این نوشتار اشاره خواهیم کرد به صورت تفکیکی نبوده و به هر دو مقوله اشاره خواهد شد.

«لقد کرمنا بنی آدم»[1]

کرامت انسانی به اموری چون خلیفة الهی انسان بر می گردد که خلیفه باید دارای اصولی باشد که به نحوی نشانه ای از اله خویش داشته باشد که از جمله این امور و اصول امانت داری و متعهد شدن به عهد و پیمان است بعضی تفسیر بیان داشته اند که انسانی کرامت دارد که اصول اولیه انسانی را رعایت کند، و از جمله اصول ادای امانت و رعایت عهد و پیمان است، یعنی کسی که به این اصول عمل نکند نه تنها از مسلمانی خارج شده ، از انسان بودن هم خارج است.[2]

اهمیت این اصول در مبانی اسلامی مورد توجه بوده و آیات زیادی به رعایت عهد و پیمان اشاره دارند،[3] و همچنین از نشانه های مؤمن رعایت عهد و پیمان دانسته اند، حتی عهد و پیمانهایی که با دشمن ترین افراد بسته شده است مثل مشرکین، قرآن کریم رعایت آن را از مسلمانان خواسته است،[4] چنانکه امیر بیان در وصیت به فرمانداران و استانداران خود بیان می دارند که اگر با دشمنی پیمان بستی، عهده خودت را به امانت باید رعایت کنی و خود را سپر قولی که داده اید نمایید چرا که از فرائض الهی هیچ اصلی نیست که هر کسی با هر عقیده و مسلکی معتقد به رعایت آن است، و این اصل از وجدان انسان سرچشمه گرفته حتی مشرکین که به مراتب از مسلمین پست ترند این مطلب را درک کرده اند که باید پیمان را محترم بشمارند، امام دغدغه دارد که مبادا (یارانش ) در عهد و پیمان خیانت کرد و با مکر و نیرنگ با آن بازی کرد و آنرا زیرپا گذاشت که این عمل جرأت پیدا کردن بر خداست وکسی که بر خدا جرأت پیدا کند شقی و نادان می باشد، همچنین بیان می دارند که خداوند عهد و پیمان را برای آرامش و امنیت جامعه قرار داده است.[5]

در واقع می توان عهدو پیمان و ادای امانت را در جامعه به عنوان یک سرمایه اجتماعی دانسته که آحاد جامعه را در یک ردیف قرار داده و همانند نخ تسبیحی که دانه های تسبیح را به هم وصل نموده این اصل می تواند اقوام و مذاهب و افراد با گرایش های مختلف فکری را به هم متصل نماید و خیانت کننده از سوی تمام افراد مورد مذمت و لعن قرار خواهد گرفت.

نگاهی به جامعه ای که در آن زندگی می کنیم و دیدن انواع نابسامانی ها نتیجه همین عدم ادای امانت و عدم رعایت عهد و پیمان می باشد، از زندگی های خانوادگی گرفته تا مسائل بازار و مسائل سیاسی و مسائل فرهنگی جامعه ما متأثر از همین امر می باشد، چنانکه امیر مؤمنان علی(ع) بزرگترین خیانت ها را خیانت به اجتماع دانسته[6] و امام صادق(ع) توجه می دهد که به طول رکوع سجود افراد نگاه نکنید، که ترس از ترک کردن آن دارند بلکه به صدق در گفتار و ادای امانت آنان نگاه کنید و در واقع امام بیان می دارند که این امور نشان ایمان است نه اینکه شب ها را شب زنده داری کنید و روزها را روزه باشید اما از اخلاق امانت داری و وفای به عهد در وجودتان خبری نباشد.

اعتماد به همدیگر در یک جامعه اصولی دارد که از ابتدای تشکیل جامعه یعنی خانواده باید به آن مقید بود، لذا خانواده ها عامل اصلی ایجاد اعتماد به این سرمایه اجتماعی(وفای به عهد و پیمان) هستند، آشنایی با مبانی اخلاقی و اصول مسلم عقلی کاری است بسیار سخت که با کلام و بیان برای فرد و افراد یک خانواده تنها زمانی قابل فهم و درک خواهد بود که با عمل بزرگان خانواده همراه باشد. لذا باید خانواده ها به عنوان یک دغدغه اصلی و اخلاقی و اجتماعی به آن دقت داشته باشند و تمام قول و قرارهایی که با بچه های خود دارند، به عمل برسانند. (علاوه بر آن والدین باید بدانند که در اوضاع بد اقتصادی خبر دادن از سوء استفادهای افراد از اعتماد مردم و فریب دادن های مردم توسط افراد سود جو و به عنوان یک موفقیت برای افراد خاطی و عهد شکن به ناخود آگاه نوعی پیروزی برای بچه ها ترسیم خواهد کرد که چه بسا تلاشی در آینده برای بدست آوردن این نوع زرنگی ها داشته باشند)

مرحله دوم این اعتماد و سرمایه اجتماعی، جامعه، مدارس و مساجد است، که به عنوان دومین خانواده نو آموزان قرار خواهد گرفت، نحوه عمل و کلام الگوهایی که در این اماکن وجود دارد برای نو آموزان بسیار مهم و تأثیر گذار و همچون حکاکی بر سنگ باقی خواهد ماند، لذا این مربیان نیز می طلبد در گفتار و عمل خود در انتقال پیام خویش رعایت انصاف را داشته باشند، گفتن منفیات و تعبیر امروزی دادن انرژی منفی به متربیان، مشکل را نه تنها برای آنان حل نخواهد کرد که دنیای ذهن آنان را به سوی این مسائل سوق خواهد داد که موفق بودن یعنی زرنگی کردن و زرنگی کردن یعنی هر چه بیشتر دیگران را دور زدن و فریب دادن و این درست همانی است که امیرالمؤمنین علی (ع) آنرا مورد سرزنش قرار داده به آن توجه داده که: ای مردم وفا همزاد راستگویی است ، سپری محکم تر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم، آن کس که از قیامت آگاه است پیمان شکنی نمی کند(ولی متأسفانه) در زمانی به سر می بریم که اکثر مردم پیمان شکنی و حیله گری را عقل می پندارند و افراد نادان این گونه اشخاص را اهل تدبیر می خوانند چه می گویند؟ خدا آنها را بکشد، چه بسا انسان روشن بین نسبت به تمام حوادث آینده آگاه است، و طریق مکر و حیله را به خوبی می داند ولی امر ونهی الهی مانع او است[7].

مرحله سوم که مرحله کلان تر است در میان مردم و مسئولان و بالعکس که باید رعایت گردد و مسئولان باید افرادی باشند که طبق آنچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی به آنان محول شده عمل نمایند آنچه اکنون در جامعه به عنوان یک عهد و پیمان مطرح است همین قانون اساسی است که هر چند وحی منزل نیست اما تنها راه برای مقید بودن افراد به امانت داری و خدمت به جامعه محسوب می شود و عهد و پیمانی است که میان مردم و مسئولان مطرح است که مردم به آنان اعتماد کرده اند و مسئولیت اجرای آن را در مراحل مختلف نمایندگی و وکالت به آنان سپرده اند، آنان نیز باید در ادای این امانت خیانت نکرده و آنچه وظیفه قانونی آنان است انجام دهند و برمبنای قرآنی به انجام تعهدات خود اقدام نمایند « والموفون بهدهم اذا عاهدوا»[8] ، « الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون»[9]، « یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود»[10] که زمانی که عهد و پیمانی امضا کردند و امانتی به آنان سپرده شد و یا عقدی ایجادکردند به آن عمل نمایند که قرآن متعهدین به عهد و پیمان را مورد مدح و ستایش قرار می دهد که « رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه ...»[11] از مؤمنین کسانی هستند که به عهد و پیمان با خدا پای بندند.پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند و بعضی دیگر در انتظار شهادت به سر می برند و هیچ عهد خود را تغییر ندادند .

علاوه بر مدح وستایش متهدان به عهد و پیمان قرآن کریم شکنندگان پیمان وعهد را چنین مورد سرزنش قرار می دهد که کسانی که عهد با خدار بشکنند از زیانکاران محسوب شده[12] و آنان از رحمت خدا بدورند[13] و همچنین عذابی دردناک در انتظارشان می باشد.[14] و آنان را مورد شماتت قرار می دهد که چرا هنگامی که عهدی می بندند گروهی از عهد کنندگان پیمان شکنی می کنند[15] .

در توضیح و تفسیر این سرمایه اجتماعی روایات نیز بسیار آنرا مورد توجه قرار داده و بنحوی که پیامبر اکرم(ص) از بی دینی افرادی که متعهد به عهد و پیمان نیستند سخن به میان می آورند.[16] و امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب (ع) پرهیز داده از اینکه به کسی وعده دهی و عمل نکنی « به مردم وعده بدهی و تخلف کنی سخت بپرهیز زیرا این موجب خشم عظیم درنزد خدا و مردم خواهد شد چنانکه قرآن می گوید« کبر مقتا عندالله ان تقولو ما لا تفعلون».[17]

نتیجه آنکه

اسلام به ظاهر خود ندارد عیبی                                           هر عیب که هست در مسلمانی ماست.

 

 



[1]. اسراء،70

[2].مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، جلد5-6.

[3]. (مؤمنون،8،معارج32) ، (نساء 58)، ( انفال27)، (بقره 283)، (احزاب 72)

[4]. توبه،4

[5]. مطهری ،مرتضی، آشنایی با قرآن، ج3،نشرصدرا، چاپ اول1365، صص151-153.

[6]. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج3،نشرصدرا، چاپ اول1365، ص15.

[7]. نهج البلاغه، خطبه 41.

[8]. بقره 177

[9]. مؤمنون،8

[10]. مائده1.

[11].احزاب 23.

[12]. بقره27

[13]. رعد25

[14]. محمد7

[15]. بقره100،

[16].لا دین لمن لا عهد له، بحار،16، 144.

[17]. صف،آیه3، و نهج البلاغه، نامه 53.