سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

فلسفه اخلاق استاد مطهری

    نظر

اخلاق از نگاه استاد مطهری

استاد مطهری در کتاب فلسفه اخلاق ضمن نگاه فلسفی خود به اخلاق به مکاتب اخلاقی دیگری نیز اشاره و ضمن رد کامل یا بعضی نکات آن تبحر خود را در این بحث به نمایش گذاشته است.

ایشان ضمن بیان اینکه اخلاق از جمله موضوعاتی است که هم دینداران به آن معتقدند و هم مادی گرایان و ضمن بیان این نکته که شرقیان و بخصوص مسلمانان آنرا مرتبط با دین دانسته و دین نیز به آن تکلیف کرده است به واقعیاتی اشاره دارد که فلاسفه و مکاتب به صورت تجربی و تلاش خود به آن رسیده اند که در میان مسلمانان و سنت اسلامی مورد توجه است به نحوی که مطالعه گاندی از اپانیشادهای مذهبی به مطالبی اشاره دارد که در کلام ائمه ما نیز به آن اشاره دارد .

گاندی به این نتیجه رسیده است که با شناخت خود می توان خدا را شناخت و تنها یک نیکی در دنیا وجود دارد که آنهم عاطفه و دوست داشتن است. هر چند استاد به این مطالب اشکالاتی دارد، چرا که خیلی چیزها وجود دارد و انسان به آن محبت دارد اما اخلاق محسوب نمی شود همچون عاطفه پدر و مادر نسبت به فرزند.

در هر حال استاد با توجه به اخلاق در میان افرادی که به دینی معتقد نیستند یا به اسلام معتقد نیستند، خود معتقد است که اخلاق یک نوع پرستش است و از همین رو آنرا در وجود افراد جامعه به صورت یک فطرت انسانی نهفته می بیند. و بیان می دارد که افرادی که خود به مسائل اخلاقی عمل می کنند در واقع یک نوع پرستش نا آگاهانه نسبت به خالق هستی دارند و در مقابل آن ثواب خواهند برد.

مرحوم استاد مطهری با اشاره به بحث اخلاق در میان فلاسفه غرب چون کانت که معتقد است دو چیز عجیب در دنیا وجود دارد یکی ستارگان روی سر ما و دیگری وجدانی که خدا در درون انسان قرار داده است. لذا کانت را خدا پرستی می داند از راه وجدان به آن رسیده است که او خود معتقد است از نگاه اخلاقی به وجود خدا پی برده است. کانت معتقد است که هر چه وجدان انسان را بعد از انجام بیازارد آن عمل غیر اخلاقی است و هر چه وجدان انسان به آن خرده نگیرد یک عمل اخلاقی محسوب می شود. استاد یک اشکال بر این قضیه وارد می کند که معتقد است کانت چرا این وجدانی که در وجود خود می یابد متعلق به خدا نمی داند و خداوند را خالق آن نمی داند، اما ایشان به اینکه چگونه کانت به خدا می رسد و حال آنکه خود معتقد است از راه اخلاق به وجود خدا پی برده است به نظر اشاره ای ندارد.

همچنین به اخلاق کمونیستی اشاره دارد که معتقد است هر آنچه زمینه انقلاب را فراهم کند اخلاقی است و الا اخلاقی محسوب نمی شود، که استاد به کل این گونه اخلاق را رد کرده و برای آن هیچ پایه واساسی قائل نیست.

در ادامه استاد به اخلاق در اندیشه راسل اشاره دارد که او نیز معتقد است آنچه منفعت انسان به آن برسد همان اخلاق است. که آنرا چنین بیان می کند اگر کسی در همسایگیش شخصی وجود دارد که گاوی دارد، این همسایه چون احتمال می دهد اگر به دزدی گاو یا شیر گاو او برود همسایه نیز به او خیانت کرده و دست به دزدی گاو او خوا هد زد، پس نباید دزدی در کار باشد.

حال آنکه استاد این اشکال را وارد می کند که اگر کسی قدرت داشت و از همسایه خود چیزی برداشت یا دولتی قدرتی داشت که دیگر کشورها آن قدرت را نداشتند پس غیر اخلاقی نیست که به سراغ کشور گشایی یا تحت سلطه قرار دادن دیگر کشورها برود. و اخلاق سردمداران غرب را در حال حاضر گرفتار چنین اخلاقی می داند. چنانکه در ادامه با تقسیم بندی اخلاق خودی به اخلاق فرد، اخلاق جامعه و اخلاق ملی اشاره دارد و معتقد است در غرب به  اخلاق تا سطح ملی بهتر از جاهای دیگر عمل می شود اما وقتی از سطح ملی گذشت هر چیزی را برای منافع خود می دانند و تصرف و غارت دیگران و ظلم در حق آنان را نه تنها غیر اخلاقی ندانسته و چه بسا عین اخلاق برای خود بدانند.