سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

اخلاق اجتماعی

در هر کجای کشور بزرگ اسلامیمان که باشیم چرخشی در میان شهر و نگاهی به اخبار سراسری از شبکه های استانی و ملی واقعیتی را به رخ می کشد که برای همه ما به یک معضل و کلاف سردرگم تبدیل شده است که همگی از آن شاکی هستیم و از درد به خود می پیچیم، همگی از کمبودها، نارسایی ها، بی قانونی هایی شکایت داریم که در جامعه اسلامیمان وجود دارد.

مشکل چیست؟ راه چاره چیست؟ و در واقع باید بدانیم درد از کجاست و درمان چیست؟ همگی از درد می نالیم همگی هم می دانیم درد چیست اما، مشکل اینجاست که دوایی و درمانی طبیبی برایش نمی یابیم و منتظریم تا دستی از غیب آید بر سینه این همه مشکل نامحرم بزند.

از درد به خود می پیچیم و از آینده می ترسیم از آینده فرزندان، فرهنگ، وضعیت جوانان، بی کاری، اعتیاد، رشد بالای ازدواج، بی حجابی، دزدی ها و اختلاس ها، از اینکه فرزندانمان در چنین جامعه ای رشد کنند متنفریم و گاه از این همه فشار روحی پرخاشگر می شویم، اما به راستی درد را فهمیدیم؟ درمان را چگونه؟

نگاهی به دعاهای رفع بلا دعاهای آمرزش و دعاهای رفع مشکلات چون اللهم غیر سوء حالنا به حسن حالک، اللهم اغنی کل فقیر، اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین و... حکایت از آگاهی یافتن افراد مؤمن به وضعیت جامعه است و از خدا طلب اصلاح داریم و درست هم همین است، اگرچه کمک خواستن از خداوند در رفع امور است اما همین عزیزان برای ما نیز خواسته اند چنان برای دنیا بکوشیم که انگار برای همیشه در دنیا خواهیم ماند و چنان برای آخرت تلاش نماییم که انگار فردا خواهیم مرد (امام باقر(ع))، غرض آن است که دعا ها علاوه بر کمک از خداست نکته ای دیگر نیز دارد و آن اعلام مشکلات جامعه است که باید ما نیز برای اصلاح آن تلاش نماییم و تنها با دعا اصلاح نخواهد شد، ما باید بدانیم همین طبیبی که در درگاه او زجه می زنیم و برای وضعیت بهتر در جامعه اسلامیمان از او کمک می خواهیم بارها به ما گوشزد نموده که هیچ قومی و امتی تغییر نمی کند مگر آنکه خود بخواهد تغییراتی ایجاد کند (انفال5، رعد11) یعنی خالق یکتای قادر نیز انسان را به حکم فطری اختیار او را به خود واگذاشته تا انتخابگر باشد و متغیر.

پس باید از خود بپرسیم برای اصلاح جامعه خویش چه کاری انجام داده ایم؟ ما که خواهان اصلاح در همه امور هستیم، چگونه خواهیم توانست ویا چگونه باید تغییر ایجاد کنیم آیا باید منتظر منجیی باشیم تا او جامعه اصلاح شده ای به ما تحویل دهد؟! بر فرض که چنین باشد بعد چه اتفاقی خواهد افتاد آیا باز هم جامعه را همچنان صحیح و سالم اداره خواهیم کرد یا بعد از مدتی منتظر یک منجی دیگر؟ چرا که وقتی کسی برای اصلاح جامعه تلاشی نداشته باشد همانند جریان همان فرزند و پدری خواهد شد که روزی یک سکه مادر به بچه می داد و او به پدر می گفت امروز را این سکه کار کرده ام، اما پدر با انداختن آن سکه در آتش و بی خیال شدن فرزند از در آوردن آن از آتش پدر مطمئن بود که کار کار فرزند نیست تا اینکه به واقع روزی به کار کارگری پرداخت و وقتی سکه را به پدر نشان داد و پدر آنرا در آتش انداخت فرزند با تمام وجود برای برداشتن آن از درون آتش تلاش کرد و پدر مطمئن شد که فرزند دلبندش امروز واقعا تلاش کرده است. بله افرادی که برای جامعه خویش تلاشی نداشته باشند بهترین جامعه نیز به آنان تحویل دهید بعد از مدتی جامعه ای فرسوده و خموده وبی حال به دست آیندگان خواهند داد.

جامعه ما به همان اندازه که منتقد پیدا کرده و به همان اندازه که اشکال بر آن وارد می کنند باید اصلاح گر نیز داشته باشد، جامعه ما باید از مسئولان و افراد عادی جامعه از رئیس و مرئوس از وزیر و وکیل از مقننه و مجریه و قضائیه از مردم بازاری و کارگر و کارمند باید تحت دو مقوله تلاش کنند، اول وضعیت جامعه خراب است، دوم باید اصلاحش کرد، خارج از نگاه جناحی و سیاسی باید همگی دست در دست هم تا بتوانیم اصلاحات جامعه را به اندازه ایراداتش وارد کنیم.

حضور مردم به عنوان آمران به معروف و ناهیان از منکر و همچنین وزرا و وکلا مسئولان، همگی باید عیب هایی که در جامعه وجود دارد و همگی به آن معترفیم و هر روز در میان کوچه و بازار و میان اتوبوس و تاکسی هزاران بار آنها را مرور می کنیم اصلاح نماییم جامعه ما اکنون تنها با بیان مشکلات نمی تواند منتظر قهرمانی برای اصلاح و درست کردن وضعیت بماند جامعه ما باید اصلاح را از خود شروع کند.

اما چگونه؟ راه ها مختلف است اما بهترین راه این است که هر روز از خود این سؤال را بپرسیم که ما برای جامعه خود باید چه کاری انجام دهیم؟ ما می خواهیم عیوب جامعه مان به اصلاح مبدل شود پس باید چه کار کنیم؟ ابتدا باید از خود شروع کنیم، یعنی  من به عنوان یک طلبه باید ابتدا وظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی خود را بشناسم و هر روز به آنچه وظیفه خودم است دقت کنم که آیا من که اصلاح جامعه را خواستارم خود برای اصلاح امور شخصی خودم و امور شخصی خانواده ام همچنین برای جامعه ای که در آن زندگی می کنم کاری انجام داده ام؟ اگر کاری که وظیفه من است انجام داده ام آنگاه می توانم از خانواده و جامعه خود نیز بخواهم که آنان نیز به وظیفه خود عمل کنند، و الا به عنوان یک آمر به معروف و به عنوان یک ناظر اجتماعی حق چنین خواستنی از دیگران ندارم چرا که رطب خورده کی تواند منع رطب کند. من به عنوان مسئول خانواده و یک فرد در جامعه تنها مسئولیت سیر کردن شکم خانواده ندارم باید به تربیت و رشد خانواده و جامعه نیز بیندیشم. زیرا فرد در جامعه همانند اعضای یک بدن است و چنانکه دست و پا در بدن نمی توانند بگویند ما کارخود انجام می دهیم و کاری به دیگر اعضا نداریم افراد جامعه انسانی نیز همانند قطعه های یک پازل باید در ترکیب جامعه و صحیح بودن ترکیب شرکت داشته باشند.

هر گاه بنده وظایف خویش را انجام دادم آنگاه دیگری نیز همین کار را خواهد کرد یعنی اگر اینگونه باشیم در جامعه کسی که بیشتر از دیگران نقد و اشکال وارد می کند باید خود بیشتر از دیگران در اصلاح بکوشد و آنگاه جامعه ما به سمتی می رود بدون درگیری و بدون مشکل آفرینی تنها افراد به عیوب خود نگاه میکنند و به محاسبه اعمال خود پرداخته آنگاه این پازل تکمیل شده و اصلاح نیز صورت واقعی پیدا خواهد کرد، اما در این بین بازهم خناسان و شیاطینی هستند که دست به انحرافات و کارهای شیطانی می زنند که تنها راه مقابله با آنان اول امر به معروف و نهی از منکر و بعد اجرای قانون، و قانونی که همه به آن ایمان داشته باشند مطمئنا مانع خواهد بود نه بازیچه  با این حال وظیفه امر به شایست و نهی از ناشایست افراد تنها با بیان و سخن و گاه با تهدید نیست بلکه بر مبنای غیر زبانی خواهد بود و جامعه به صورت خودکار با رفتار و کردار ما همانطور که با سمت مفاسد پیش می رود با اجرای این امور به سمت اصلاح و پاکی پیش خواهد رفت و اجرای قانون برای تک تک افراد جامعه هم عامل اطمینان است هم عامل امنیت و رفتن به سوی خوبیها.

حال هر کسی چنین وظیفه ای نسبت به خود احساس کند و آنچنان عمل کند که هر آنچه برای خود می خواهد برای دیگران نیز بخواهد، اخلاقی را رواج دهد و به اخلاقی روی آورد که دوست داشته باشد و دیگران نیز دوست داشته باشند وهمان اخلاق برای همه سر مشق باشد آیا جامعه ما جز همین را می خواهد و اصلاح جز این امور است؟!.

بار دیگر یاد آور می شوم که آیا بهتر نیست منتظر نباشیم تا دیگران عمل کنند و ما برای آنان دست بزنیم، اما نوبت به خودمان که رسید به خود بگوییم حالا ما هم عمل کردیم چه اتفاقی می افتد؟! مگر دیگران عمل می کنند تا ما عمل کنیم؟! عجیب است چرا دیگران عمل کنند خوب است اما نوبت به ما که می رسد از ناامیدی حرف می زنیم؟ چرا وقتی دیگران رعایت حقوق ما را نمی کنند آنرا ظلم در حق خود می دانیم و طرف را ظالم اما نوبت به خودمان می رسد و حقوق دیگران را پایمال می کنیم از عذر داشتنی چون عجله در رانندگی، از وخیم بودن حال مریض ما در بیمارستان، از به عقب افتادن کارمان و ضرر غیر قابل جبران حرف می زنیم و نفس خویش را وهمراهی و انصاف را به مسلخ می کشانیم؟؟!! آیا غیر از این است که تحمل سختی نداریم و سختی تنها برای دیگران می خواهیم و آنگاه انتظار داریم جامعه به سوی خوبیها پیش برود!!!

مگر جامعه چگونه به سمت همین مشکلاتی که ما هر روز از آن دم می زنیم رفته؟! مگر غیر از این است که هر روز یکی دو نفر به متخلفین اضافه شده یا یکی دو عنوان تخلف در جامعه اضافه کردیم؟! آیا ضرب المثل بز گر را در گله نشنیده ایم که گله ای را گر می کند، آیا نشنیده ایم که قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود؟! چرا همه اینها را شنیده ایم اما وقتی وقت عمل می رسد دچار لکنت و کسلی می شویم یا از نا امیدی مطلق حرف خواهیم زد؟.

یاران همراه و خوانندگان محترم تمام آنچه از فساد در جامعه ما که معتقدیم وجود دارد با گفتن و رواج دادن به اصلاح نمی گراید بلکه با اصلاح یک یک آن توسط یک یک افراد جامعه به نابودی خواهد گراید، اینکه من بگویم حالا من هم اینکار کردم چه فرقی می کند و دیگری نیز همین سخن را تکرار کند و دیگری و دیگری... تنها به اشاعه مفاسد پرداخته ایم و زمینه را برای مفسدان و متجاوزان فراهم کرده ایم.

در انجام کار خلاف اخلاق و قانون بارها برای خود توجیه می آوریم، و از مشکلات خود سخن می گوییم گاه در مقابل یک غذای چرب و نرم رأی را به کسی تقدیم می کنیم که به هیچ وجه افکار و کارکردش را قبول نداریم، آنگاه امثال عمر سعد را لعن میکنیم که چرا برای حکومت منطقه ری خود را فروخته و به جنگ با امام حسین (ع) رفته است؟ هر چند باید بارها به او لعنت فرستاد، اما آیا او نیز مثل ما کار خود را توجیه نکرده است؟! آیا با توجیه کارهای خلاف خود مثل اینکه، من عجله دارم پس باید مردم بفهمند که چرا رعایت رانندگی را نمی کنم، یا حق من است که در این اداره به من توجه شود و به دیگران خیر و در این اداره من حق دارم به عنوان یک کارمند حقوق دیگران را نادیده بگیرم چون فلان زمان شخصی برای من لطف داشته من نیز باید جبران کنم غافل از این که این امور حق طرف نیست و حق شخصی نیست که او جبران کند چرا که با ضایع شدن حق دیگران و با پایمال کردن حقوق افراد دیگر و با پول بیت المال نمی توان حقوق شخصی افراد را پس داد و اینرا همه ما باید برای خود یاد آور شویم .

خلاصه کلام آنکه خداوند تغییر جامعه را از خود ما خواستار است و دعاهای ما در واقع خواستن راه حلی برای اصلاح آن از خداست توسط خود ما ها و خود افراد جامعه.

این نوشتار قصد بیان این نکته اصلی را دارد که اصلاح جامعه با همگرایی و همفکری آحاد جامعه اتفاق خواهد افتاد و آنهم زمانی که هر کس هر روز یا هر چند مدتی یکی از عیوب خود را برطرف کند و همچنین یکی از منکرات در جامعه را ترک نماید و این همه تف و لعنت در جامعه بازگشتش به خود ما خواهد بود.